اقامت يعقوب بن يوسف غسانى در خانه محل تردد امام زمان (عج)
۰۵ خرداد ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامدر كتاب غيبت شیخ طوسی از احمد بن على رازى و او از ابو الحسين محمد بن جعفر اسدى و او از محمد بن عامر اشعرى قمى روايت كرده كه گفت:
سفر اول یعقوب بن یوسف به مکه و اقامت در خانه حضرت خدیجه کبری علیه السلام:
وقتى يعقوب بن يوسف ضرّاب غسانى از اصفهان برمي گشت براى من نقل كرد و گفت: در سال 281 هجرى با گروهى از اهل سنت كه همشهرى ما بودند بحج رفتم.
وقتى بمكه معظمه رسيديم، يكى از همراهان رفت و خانه اى سر راه در بين بازار «سوق الليل» اجاره كرد. اين خانه حضرت خديجه كبرى عليها السلام و معروف بخانه امام رضا عليه السّلام بود. زنى گندم گون در آن خانه بود، وقتى من فهميدم آنجا را خانه امام رضا عليه السّلام مي گويند، از پير زن پرسيدم تو با اهل اين خانه چه نسبت دارى و چرا اينجا را خانه امام رضا مي گويند؟ پير زن گفت: من از دوستان ائمه هستم. اين خانه امام على بن موسى الرضا عليهما السلام است كه امام حسن عسكرى عليه السّلام مرا در آن ساكن گردانيده است، زيرا من از جمله خدمتكاران حضرتش بودم. چون اين را از پير زن شنيدم با او انس گرفتم و مطلب را از همراهانم كه در مذهب با من مخالف بودند پنهان داشتم.
من وقتى شبها از طواف برميگشتم با همراهان در رواق خانه ميخوابيدم و در خانه را بسته سنگ بزرگى را غلطانده پشت در مي گذاشتيم. چند شب پى در- پى ديدم نور چراغى شبيه نور مشعل، رواقى را كه ما مي خوابيديم روشن كرده است؛ و مي ديدم در گشوده ميشد، بدون اينكه كسى از اهل خانه آن را بگشايد.
سپس مردى معتدل القامه و گندمگون مايل بزردى را ديدم. صورتش كم گوشت و در پيشانيش علامت سجده نمودار بود.
دو پيراهن بتن و سر و گردن خود را با پارچه نازكى پيچيده و كفش بى جوراب بپا كرده بود، و بغرفه اى كه محل سكونت پير زن بود بالا ميرفت. قبلا هم پير زن بما گفته بود كه دخترى در آن غرفه سكونت دارد و نميگذاشت كسى بآنجا برود.
نورى را كه موقع عبور آن مرد در رواق پرتو افكنده بود، بهمان درجه موقع بالا رفتن بطرف غرفه هم ميديدم و سپس در خود غرفه مي ديدم بدون اينكه چراغى در آنجا به بينم. آنچه من مي ديدم، آنها كه با من بودند هم مي ديدند. آنها گمان مي كردند اين مرد با دختر پير زن آمد و رفت و سر و سرى دارد. بهمين جهت مي گفتند اين شيعيان متعه را حلال مي دانند ولى بعقيده آنها (اهل تسنن و همراهان او) حرام بود.
ما مي ديديم مرد ناشناس داخل و خارج مى شود. مى آمديم پشت در خانه مي ديديم سنگ همان طور است كه گذاشته ايم ما براى حفظ اثاث و لوازم خود، در خانه را مى بستيم و كسى را نمي ديديم كه آن را باز كند يا ببندد مگر موقع بيرون رفتن كه خودمان آن را بكنار مي زديم.
نصیحتی به یعقوب بن یوسف
یعقوب بن یوسف می گوید:وقتى اين ماجرا را ديدم غافل بودم و دلم پريشان گشته بود. ناگزير رفتم نزد پير زن تا از آن مرد اطلاعى كسب كنم. به پير زن گفتم: من مي خواهم دو بدو با هم صحبت كنيم و پرسشى از تو بنمايم، ولى وجود رفقا مانع مى شود. خواهش دارم وقتى مرا در خانه تنها ديدى، از غرفه پائين بيا تا مطلبى دارم از تو بپرسم. پير زن فورا گفت: من هم مي خواهم رازى را با تو در ميان بگذارم ولى همين وجود رفقايت تاكنون مانع بوده است.
پرسيدم: مى خواهى چه بگوئى؟ گفت: بتو دستور ميدهد (پير زن نام كسى را نبرد) با رفقا و شركاء خود دشمنى مكن و دعوا منما كه آنها دشمنان تو ميباشند، بلكه با آنان طريق رفق و مدارا پيش گير! پرسيدم اين حرفها را كه ميگويد؟ گفت:من مي گويم. از هيبتى كه بدلم راه يافته بود جرات نكردم كه مجددا بپرسم اين حرف را چه كسى گفته است! ولى پرسيدم: مقصودت كدام رفقاى من است؟ زيرا من گمان كردم كه مقصود او رفقاى حاجى من است كه در آن خانه با هم بوديم گفت: مقصود كسانى است كه در وطن شريك تو هستند و فعلا در اين خانه با تو ميباشند اتفاقا در سابق بين من و كسانى كه در آن خانه بودند گفتگوئى بر سر مذهب در گرفته بود و آنها در باره من نزد حكومت سعايت كردند تا جايى كه فرار نموده پنهان گشتم، و از اينجا فهميدم مقصود پير زن همانهاست.
آنگاه پرسيدم: تو از كجا با امام رضا (ع) مربوط هستى؟ گفت: من خادمه امام حسن عسكرى عليه السّلام بودم، وقتى يقين كردم پير زن از دوستان اهل بيت است پيش خود گفتم: احوال امام غائب را از وى ميپرسم، لذا گفتم تو را بخدا قسم! آيا با چشم خود امام زمان را ديده ا ى؟.
گفت: اى برادر! نه! با چشم خود نديده ام زيرا وقتى من از نزد امام حسن عسكرى عليه السّلام بيرون آمدم، خواهرم (مقصود مادر امام زمان است كه روى علاقه او را خواهر خوانده است) آبستن بود و امام حسن عسكرى عليه السّلام بمن مژده داد كه در آخر عمر، او را خواهى ديد و فرمود: تو براى او چنان هستى كه نزد من ميباشى.
سفر دوم یعقوب غسانی به مکه:
راوى اين خبر (يعقوب غسانى) ميگويد: من مدتى در مصر بودم و علت اين كه بحج مشرف شدم اين بود كه امام زمان عليه السّلام نامه و سى دينار مخارج را هم را بوسيله مردى خراسانى كه درست عربى نميدانست براى من فرستاد و امر نموده بود كه آن سال را بحج بيت اللَّه بروم. من هم بشوق اينكه حضرتش را ببينم بآن مسافرت مبادرت ورزيدم.
وقتى در آن موقع با پير زن صحبت ميكردم بدلم گذشت كه نكند مردى را كه شبها مى بينم خود امام زمان (ع) باشد.
من پيشتر ده درهم كه سكه شش درهم آن بنام حضرت رضا عليه السّلام بود، و آن را پنهان كرده بودم نذر كرده بودم كه در مقام ابراهيم بياندازم، پيش خود گفتم: آن را بپير زن ميدهم كه بسادات ذريه حضرت زهرا (ع) بدهد، زيرا بهتر از اين است كه آن را در مقام ابراهيم بياندازم، ثواب آن هم بيشتر است. بدين جهت آن را بپير زن دادم و گفتم: اين ده درهم را بسادات مستحق بده من فكر ميكردم آن مرد ناشناس همان امام زمان است؛ و پير زن هم اين وجه را باو خواهد داد.
پير زن درهم را از من گرفت و بطرف غرفه خود بالا رفت و ساعتى ماند و سپس پائين آمد و گفت: ميفرمايد: ما، در اين حقى نداريم، چون نذر است آن را در همان جا كه نذر كرده اى بيانداز ولى آن شش درهم را كه سكه امام رضا عليه السلام دارد بما بده و عوض آن را بگير! و بهمان جا كه نيت كرده اى بيانداز. من هم چنين كردم و پيش خود گفتم كسى كه پير زن اين دستورات را از جانب او بمن ميدهد، مسلما همان مردى است كه شبها او را مى بينم.
توقیع امام زمان علیه السلام و تعلیم صلوات
يك نسخه از توقيع امام زمان عليه السّلام نزد من بود كه از ناحيه مقدسه در آذربايجان براى قاسم بن علا بيرون آمده بود. بپير زن گفتم: اين نسخه را بآدمى كه توقيعات قائم آل محمد را ديده باشد نشان بده. گفت: بده بمن كه آن را ميشناسم. نسخه را بوى نشان دادم و گمان ميكردم ميتواند بخواند.
ولى پير زن گفت: نمى توانم آن را در اينجا بخوانم، پس بغرفه خود رفت و از آن پس آن را آورد و گفت: عبارات آن صحيح است عبارت نسخه اين بود:ابشركم به بشرى ما بشرت به و غيره
يعنى: شما را بچيزى كه تاكنون مژده نداده ام مژده ميدهم و بغير آن هم مژده خواهم داد.
آنگاه پير زن گفت: ميفرمايد: وقتى درود بر پيغمبرت ميفرستى، چه ميگوئى؟ گفتم: ميگويم: اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و بارك على محمّد و آل محمّد كافضل ما صلّيت و باركت و ترحّمت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد گفت: نه! وقتى خواستى بر آنها درود بفرستى بر همه آنها درود بفرست و يك يك را نام ببر. گفتم: بسيار خوب.
فرداى آن روز نيز پير زن در حالى كه دفتر كوچكى در دست داشت از غرفه بزير آمد و گفت: ميفرمايد: وقتى خواستى درود بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بفرستى؛اين طور كه در اين نسخه نوشته است بر آن حضرت و جانشينانش درود بفرست.
من دفترچه را گرفتم و از روى آن ميخواندم. بعد از آن هم چندين شب، همان مرد را مي ديدم كه از غرفه پائين آمد و نور چراغ پشت سر او باقى است. من در خانه را باز كرده و از پى آن روشنى ميرفتم ولى در آن روشنائى كسى را نميديدم تا آنكه بمسجد الحرام رفت.
جماعتى از مردم را كه از شهرهاى متفرقه آمده بودند ميديدم كه بدر آن خانه مى آمدند و بعضى نامه هائى كه با خود داشتند به پير زن مي دادند و پير زن هم نامه را برمي گردانيد و بآنها مي داد. آنها با پير زن صحبت مي كردند و پير زن هم با آنها گفتگو مي نمود. من آنها را نمى شناختم، ولى بعضى از آنها را موقع برگشتن در راه بغداد ديدم.
صورت صلواتى كه در دفترچه مزبور بود اينست:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْمُصْطَفَى فِي الظِّلالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ الْبَرِيءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ دِينُ اللَّهِ اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ أَضِئْ نُورَهُ وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاما مَحْمُودا يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ وَ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ،
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانىاش هميشگى است،خدايا!بر محمّد درود فرست،آن سرور فرستادگان و پايانبخش پيامبران و برهان پروردگار جهانيان،آن برگزيده خدا در عالم الست،انتخابشده او در ملكوت،پاكيزه از هر آفت،برى از هر عيب،همان كه از او آرزوى نجات برند،و اميد شفاعت از او دارند،آنكه دين خدا به او واگذار گشته،بار خدايا بنيادش را شرف بخش،و برهانش را بزرگ گردان،و حجّت او را پيروز كن،و پايهاش را برافراز،و نورش را برافروز و رويش را سپيد كن و فضلش عطا كن،و به او جايگاه و دستآويز و رتبه بلند عنايت كن،و او را در جايگاه ستودهاى كه گذشتگان و آيندگان به آن رشك برند برانگيز،و بر على امير مؤمنان و وارث رسولان و پيشواى نيكان با چهرههاى درخشان و سرور اوصياء و برهان پروردگار جهانيان درود فرست و بر حسن بن على پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان درود فرست!و بر حسين بن على پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست و بر على بن الحسين پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست
وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ،
و بر محمّد بن على پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست،و بر جعفر بن محمّد پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست،و بر موسى بن جعفر پيشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،و بر على بن موسى پيشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،و بر محمّد بن على پيشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،و بر على بن محمّد پيشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،و بر حسن بن على پيشواى مؤمنان و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،و بر يادگار پيامبران و امامان و هدايتگر هدايتيافته،پيشواى مؤمنان،و وارث رسولان، و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِينَ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ وَ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ اصْطَفَيْتَهُمْ عَلَى عِبَادِكَ وَ ارْتَضَيْتَهُمْ لِدِينِكَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ وَ جَلَّلْتَهُمْ بِكَرَامَتِكَ وَ غَشَّيْتَهُمْ بِرَحْمَتِكَ وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِكَ وَ غَذَّيْتَهُمْ بِحِكْمَتِكَ وَ أَلْبَسْتَهُمْ نُورَكَ وَ رَفَعْتَهُمْ فِي مَلَكُوتِكَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِكَتِكَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْهِمْ صَلاةً زَاكِيَةً نَامِيَةً،
بار خدايا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،آن پيشوايان رهنما و عالمان راستگو،و نيكان پرهيزگار،آنانكه ستونهاى دين تو و پايههاى توحيدت و ترجمان وحيت و حجّتهاى تو بر آفريدههايت،و جانشينان تو در زمينت هستند،هم آنانكه براى خود اختيار كردى.و و بر بندگانت برگزيدى،و براى دينت پسنديدى،و به شناخت خويش اختصاص دادى،و به كرامت خود بزرگىشان بخشيدى،و به رحمتت فرو گرفتى،و به نعمتت پروراندى،و به حكمتت به ايشان غذا دادى و لباس نور بر اندامشان پوشاندى و مقامشان را در ملكوتت بنلد گردانيدى،و در پوشش و حمايت فرشتگانت درآوردى،و به پيامبرت كه درود تو بر او و خاندانش باد-شرافتشان بخشيدى.خدايا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،درودى پاكيزه،فزاينده
كَثِيرَةً دَائِمَةً طَيِّبَةً لا يُحِيطُ بِهَا إِلا أَنْتَ وَ لا يَسَعُهَا إِلا عِلْمُكَ وَ لا يُحْصِيهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ الْمُحْيِي سُنَّتَكَ الْقَائِمِ بِأَمْرِكَ الدَّاعِي إِلَيْكَ الدَّلِيلِ عَلَيْكَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ شَاهِدِكَ عَلَى عِبَادِكَ اللَّهُمَّ أَعِزَّ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فِي عُمْرِهِ وَ زَيِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ اللَّهُمَّ اكْفِهِ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْكَائِدِينَ وَ ازْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةَ الظَّالِمِينَ وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَيْدِي الْجَبَّارِينَ ،
فراوان پيوسته و خوشايند كه جز تو به آن احاطه نيابد،جز دانش تو آن را فرا نگيرد،و كسى جز تو شمارش را نداند. خدايا!درود فرست بر وليّت كه حياتبخش راه و روشت و بپادارنده فرمانت و دعوتكننده به سويت و رهنماى به هستىات، و حجّت بر آفريدگان و جانشينت در زمين،و گواه تو بر بندگانت.بار خدايا!يارىاش را اقتدار بخش و عمرش را طولانى ساز،و زمين را به طول بقايش بياراى.بار خدايا!او را از ستم حسودان كفايت كن، و از گزند مكّاران پناه ده،و اراده بيدادگران را از او بازدار،و از دست گردنگشانش رهايى بخش
اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى [مُحِيَ] مِنْ دِينِكَ وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُيِّرَ مِنْ حُكْمِكَ حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ غَضّا جَدِيدا خَالِصا مُخْلِصا لا شَكَّ فِيهِ وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لا بِدْعَةَ لَدَيْهِ اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ كُلَّ ضَلالَةٍ وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ وَ أَخْمِدْ بِسَيْفِهِ كُلَّ نَارٍ وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ كُلِّ جَائِرٍ وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَى كُلِّ حُكْمٍ وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ كُلَّ سُلْطَانٍ.
بار خدايا!به او عطا كن براى خودش و فرزندانش،و پيروانش و رعيتش و خاصانش و همه آنانكه فرمانش برند و دشمنانش و همه اهل دنيا آنچه كه ديدگانش را به آن روشن كنى و دلش را به آن شاد نمايى و او را د ردنيا و آخرت به برترين آرزوهايش برسان،به يقين تو بر هر چيز توانايى.بار خدايا!به دست او آنچه از دينت فراموش شده را تازه گردان،و آنچه از معانى كتابت تغيير يافته را زنده كن،و آنچه از احكامت دگرگون شده را آشكار ساز،تا دينت به وسيله او و به دست او شاداب،نوين،ناب و بىآلايش گردد آنچنانكه شكى در آن نبوده و شبههاى با آن نباشد،و باطل و بدعتى همراه آن نماند.بار خدايا!هر ظلمتى را با نورش روشنى بخش،با استوارىاش هر بدعتى را ويرن كن،و با پايداريش هر گمراهى را برطرف كن و به دست او پشت هر گردنكشى را با پايداريش بشكن،و آتش هر آشوبى را با شمشير او خاموش كن و ستم هر ستمگرى را با عدل او نابود ساز،و فرمانش را بر هر فرمانى چيره گردان و هر سلطنتى را به سلطنتش خوار كن.
اللَّهُمَّ أَذِلَّ كُلَّ مَنْ نَاوَاهُ وَ أَهْلِكْ كُلَّ مَنْ عَادَاهُ وَ امْكُرْ بِمَنْ كَادَهُ وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِكْرِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلِ الْمَتِينِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ وُلاةِ عَهْدِكَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِينا وَ دُنْيَا وَ آخِرَةً إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بار خدايا!هركه را كه آهنگ او كند به ذلّت نشان و هر كه را با او دشمنى ورزد هلاك ساز و مكر كن با هر كه با او نيرنگ بازد،و هركه حقش را انكار كند و فرمانش را سبك شمارد،و در خاموش كردن نورش بكوشد،و فرونشاندن يادش را اراده نمايد از بن بركن،خدايا!درود فرست بر محمّد مصطفى و على مرتضى،و فاطمه زهرا،و حسن خشنود از قضا،و حسين پاك گشته،و همه اوصيايى كه چراغهاى تاريكى،و نشانههاى هدايت،و مشعلهاى فروزان تقوى،و دستاويز و رشته استوار و راه راستاند،و بر وليّت و زمامداران پاىبند به عهدت كه امامان از فرزندانش هستند درود فرست،و بر عمرشان بيفزا و به طول حياتشان فزونى بخش،و به نهايت آرزوهاى دينى و دنيوى و اخرويشان برسان كه به يقين تو بر هر چيز توانايى.
منبع:مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)،ص740 تا 748