فواید حجت غایب از نظر (قسمت دوم)
۰۶ خرداد ۱۳۹۴ 0هدايت معنوى امام در تمامى حالات
علامۀ طباطبائى قدس سره در ذيل آيۀ «وَ إِذِ اِبْتَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّي جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً» بحثى دارد تحت اين عنوان كه ابراهيم بعد از نبوت و رسالت (كه شأن آن هدايت ظاهرى مردم است تا انسانها را ارائه طريق بنمايد) به مقام امامت، منصوب مىگردد كه شأن امامت چيزى است ما فوق ارائۀ طريق و هدايت ظاهرى. و سپس اضافه مىكند كه در قرآن هر جا متعرض معنى و حقيت امامت شده آن را بهعنوان هادى و هدايتگر تفسير نموده مانند آيۀ: «وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ نٰافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنٰا صٰالِحِينَ * وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا» (انبياء: ٧٣). و نيز آيۀ: «وَ جَعَلْنٰا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا لَمّٰا صَبَرُوا وَ كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يُوقِنُونَ» الم سجده: ٢۴. و در اين آيات هدايت را مقيّد نموده به (أمر) و أمر الهى در آيۀ: «إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (يس: ٨٣). و نيز آيۀ: «وَ مٰا أَمْرُنٰا إِلاّٰ وٰاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» قمر: ۵٠. بيان شده كه عالم امر عالم تجرّد است و وقايع و حوادث در آن عالم دفعى است و تدريج و تدرّج كه از لوازم عالم خلق است در آنجا نيست.
با اين مقدمات معلوم مىگردد كه مقام امامت گذشته از ارشاد و هدايت ظاهرى، يك نوع هدايت و جذبۀ معنوى است كه با نورانيت و بصيرتى كه خداوند متعال به او عطا نموده در دلهاى آماده و شايسته تأثير و تصرّف مىنمايد و اين صاحبدلان را بهسوى كمال، و اصل مىنمايد و به اصطلاح، آنها را هدايت بهمعناى ايصال الى المطلوب مىكند.
علامۀ طباطبائى قدس سره در كتاب شيعه در اسلام خود ص ١۵٢ در رابطه فوايد وجود امام در حال غيبت مىفرمايد:
كسانىكه اعتراض مىكنند كه شيعه وجود امام را براى بيان احكام دين و حقايق آيين و راهنمائى مردم لازم مىدانند و غيبت امام ناقض اين غرض است زيرا امامى كه بهواسطۀ غيبتش مردم هيچگونه دسترسى به وى ندارند فايدهاى بر وجودش مترتّب نيست. . . به حقيقت معناى امامت پىنبردهاند. زيرا در بحث امامت روشن شد كه وظيفۀ امام تنها بيان صورى معارف و راهنمائى ظاهرى مردم نيست و امام چنانكه وظيفۀ راهنمائى صورى مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوى مردم را تنظيم مىكند و حقايق اعمال را بهسوى خدا سوق مىدهد، بديهى است كه غيبت و حضور جسمانى امام در اين باب تاثيرى ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگر چه از چشم جسمانى ايشان مستور است و وجودش پيوسته لازم است اگر چه موقع حضور و اصلاح جهانيش تا كنون نرسيده است.
توضيح كلام علامۀ طباطبائى در نفوذ معنوى امام عليه السلام
مىدانيم خورشيد يك سلسله اشعۀ مرئى دارد كه از تركيب آنها با هم هفت رنگ معروف پيدا مىشود و يك سلسله اشعۀ نامرئى كه بهنام (اشعۀ فوق بنفش) و اشعۀ (مادون قرمز) ناميده مىشود. همچنين يك رهبر بزرگ آسمانى خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعى كه از طريق گفتار و رفتار تعليم و تربيت عادى صورت مىگيرد، يك نوع تربيت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دلها و فكرها دارد كه مىتوان آن را تربيت تكوينى نام گذارد در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار نقشى ندارد بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كار مىكند. در حالات بسيارى از پيشوايان بزرگ الهى مىخوانيم كه گاهى بعضى افراد منحرف و گناهكار با برخورد و ارتباطى اندك با آن ذوات مقدسه، بهكلّى تغيير مسير مىدادند و از گمراهى و ضلالت به سوى نور و صراط مستقيم هدايت مىشدند. اين دگرگونىهاى تند و سريع و همه جانبه، اين انقلابهاى جهش آسا و فراگير آنهم با يك نگاه يا ارتباطى اندك (البته براى آنها كه در عين آلودگى، يك نوع آمادگى نيز دارند) نتيجۀ جذبۀ ناخود آگاه است كه گاهى از آن به نفوذ شخصيّت تعبير مىشود.
اشخاصى با يك برخورد و ملاقات با افرادى كه داراى روح بزرگ و عالى بودند چنان بىاختيار و ناخود آگاه تحت تأثير آن قرار مىگيرند كه كاملاً متحول مىشوند. اين تأثير گذارى قابل توجيه نيست مگر اينكه بپذيريم كه اين تأثير گذارى نتيجۀ شعاع اسرار آميزى است كه از درون ذات انسانهاى بزرگ برمىخيزد.
قلبهایی که متحول می شود
برخورد (اسعد بن زراره) با پيامبر صلى الله عليه و آله در كنار خانۀ كعبه و تغيير جهت مسير و طرز تفكّر او و با توجه بهاينكه دشمنان سر سخت پيامبر صلى الله عليه و آله نام آن حضرت را ساحرمىگذاردند و مردم را بهخاطر آن از نزديك شدن به او باز مىداشتند، مع ذلك اين افراد جذب به حضرت مىشدند و شيفتۀ ايشان مىگرديدند اينها همه حاكى از نفوذ شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله در افراد مختلف است. همچنين آنچه دربارۀ تأثير كلام امام حسين عليه السلام روى فكر (زهير) در مسير كربلا نقل شده و يا كشش عجيب و فوق العاده كه (حر بن يزيد رياحى) در خود احساس مىكرد و با تمام شجاعتش مىلرزيد و سرانجام او را به صف شهداى كربلا وارد ساخت و يا داستان جوانى كه در همسايگى (ابو بصير) زندگى مىكرد و با پول فراوانى كه از خدمتگذارى به دستگاه بنى اميه بهدست آورده بود و به عيش و نوش مشغول بود، ولى با يك پيام امام صادق عليه السلام بكلى دگرگون شد و مسير خود را عوض كرد و نيز توفيق عجيبى كه براى عالم جليل القدر سيد شبّر در تأليفات رخ مىدهد و مىگويد: تماماً به بركت توجه امام كاظم عليه السلام است كه در عالم رؤيا قلمى بهمن داد و فرمود: أكتب، (بنويس) از آن وقت اين بركت در قلم و تاليفات من پيدا شد ١و عنايت و توجهّى كه امام صادق به (مفضل بن عمرو) كرد و تمامى اسرار موجوداتى كه در جلسات متعدّد براى او بيان كرده بود در لحظه در سينه و ذهنش حاضر گرديد، همه و همه نشانهاى از همين تأثير ناخودآگاه است كه مىتوان آنرا شعبهاى از ولايت تكوينى پيامبر و امام دانست.
استاد بزرگوار ما فقيه عاليقدر حضرت آقاى شيخ مرتضى حائرى قدس سره وقتى توجه امام صادق عليه السلام را به مفضل بن عمرو بيان نمود فرمودند: لحظهاى از اينگونه توجهات ائمه را نمىتوان با شصت سال دويدن مقايسه كرد.به ذرهگر نظر لطف بو تراب كندبه آسمان رود و كار آفتاب كند
ما قطبهاى مغناطيس زمين را با چشم خود نمىبينيم ولى اثر آنها را روى عقربههاى قطب نما، در درياها و صحراها و آسمانها كه راهنماى بشريت است و ميليونها مسافر را به مقصد ميرساند كاملاً مشاهده مىكنيم. اگر اين قطبهاى مغناطيسى اينگونه بتواند هزاران عقربۀ قطبنما را هدايت كند؛ آيا جاى تعجب است اگر گفته شود (آنهم بر اساس آيات قرآن و دليل و برهان) حضرت مهدى عليه السلام در پشت پردۀ غيبت با امواج معنوى و جاذبۀ وجودى خويش، افكار و جانهاى زيادى را كه در دور يا نزديك قرار دارند هدايت مىكند؟ !
١) سيد شبر يكى از علماء بزرگ شيعه است و در بغداد زندگى مىكرده و ۵٢ سال يا ۵۴ سال بيشتر عمرنكرده غير از زعامت دينى و فصل خصومات و جواب به سؤالات و تدريس و نيز كارهاى شخصى خود به قدرى كتاب تاليف نموده كه به ايشان مجلسى ثانى لقب داده شده.
منبع: دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف , حسین اوسطی، ص137