سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، جامعه موعود انبیاء و فراعنه

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، جامعه موعود انبیاء و فراعنه

۱۸ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
 

جلسه سوم هیئت دانشگاه قم: جامعه موعود انبیاء و فراعنه

مقایسه جامعه آرمانی انبیاء و کفار

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى  لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني  لا يُشْرِكُونَ بي  شَيْئاً»(نور/۵۵) خدای متعال در قرآن از یک جامعه موعودی صحبت می کند که وعده او را به انبیاء الهی و به صالحین و مؤمنین داده است. وعده دهنده خدای متعال است و کسانی که طرف وعده خدای متعال هستند انبیاء و مؤمنین و صالحین و آنهایی هستند که از دنیا بزرگترند و دنیا را به حساب نمی آورند.
آن جامعه موعود انبیاء یک طرف است و یک طرف هم فراعنه و شیاطین و رقبای انبیاء هستند و آنها هم یک وعده ای به بشریت دادند که اگر شما با هدایت ما حرکت بکنید به چه جامعه مطلوب و مقصودی می رسید و آن ها هم به بشریت، آن جامعه موعود خودشان را نشان دادند. در قرآن از آن جامعه موعود آن ها هم صحبت شده که از چه جنس جامعه ای هستند. جامعه موعود شیاطین هم به نسبتی در عالم محقق می شود، نه این که ما بگوییم وعده هایی که آنها به یک جامعه آرمانی می دهند پیشرفته و توسعه یافته است و رفاه مادی در آنجا فراوان است، مطلقا آنها موفق نمی شوند چنین چیزی را محقق بکنند. خدای متعال آنها را هم امداد می کند ولی عالم عالم امتحان است و به یک نسبت آنها هم موفق می شوند که بعضی از وعده هایی که دادند را در کف جامعه محقق کنند. آنها هم وعده به رفاه و وعده به خوشی مادی و لذت جویی مادی و کامجویی در دنیا می دهند.
از دیرباز هم مرسومشان بوده که آرمانشهرهایی را ترسیم می کردند و بشر را به آن دعوت می کردند. اینطور نیست که آن وعده ها اصلا محقق نشود. خدای متعال آنها را هم ممکن است به یک نسبت زیادی امداد کند و جامعه آنها هم محقق بشود و اتفاقا سخت ترین امتحان مؤمنین هم همین است. قرآن گاهی صحبت می کند و می فرماید ما یک جلوه هایی از دنیا را برای آنها باز می کنیم و شکوفه هایی در دست آنها قرار می دهیم. اینطور نیست که شیاطین و سردمداران دنیای مادی در مقابل انبیاء هیچ توفیقی به حسب ظاهر به دست نیاورند.
خدای متعال جامعه آن ها را هم توضیح می دهد و توصیف می کند و گاهی از این صحبت می کند که ما شکوفه هایی از دنیا را در دست آنها قرار می دهیم و برای آنها جلوه های مختلف دنیا را قرار می دهیم و شما مواظب باشید که اسیر آن جلوه های دنیا نشوید چرا که رزق شما بهتر از اوست. گاهی می فرماید که اگر شما تحمل می کردید و دین خودتان را از دست نمی دادید ما بیش از آنچه الان در اختیار آنها قرار دادیم بهشان می دادیم «وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُون »(زخرف/۳۳) اگر نبود که مردم یک امت می شدند یعنی یک امام با یک دین با یک مذهب با این آئیین همه یکپارچه می شدند، ما برای آنهایی که کافر به خدای رحمان هستند بیش از این ها امکانات می دادیم تا جایی که سقف خانه های خودشان را از نقره بسازند.
پس یک شکوفه هایی از دنیا در دست آن ها باز می شود و جلوه هایی از دنیا را به اهل دنیا می دهند ولی از منظر قرآن آن امکانات تحقیر می شود یعنی امکاناتی نیست که یک انسان وارسته و یک انسان بزرگ شده و یک انسانی که تحت تعلیم و تربیت انبیاء قرار گرفته و آرزوها و آرمان هایش متناسب با تربیت انبیاء شکل گرفته دلی به آن امکانات ببندد. این را قرآن به اشکال مختلف بیان می کند که آنهایی که مؤمن هستند و بزرگ شده اند، این متاع دنیا در نگاهشان قلیل و اندک و کوچک است. درست است امکاناتی است ولی آنها بزرگ شدند. گاهی می فرماید که مؤمنین و کسانی که بزرگ شده اند چشم به این امکانات نمی دوزند.
در داستان قارون، قرآن می فرماید امکانات فراوانی به او داده شد به طوری که کلید گنج هایش را انسان های نیرومند و تنومند به سختی حمل می کردند که در روایات هم آمده که علم کیمیا را پیدا کرده بود و از طریق علم کیمیا به گنج های فراوانی رسیده بود، آن وقت قارون این امکانات را در معرض دید طرفداران حضرت موسی و قوم حضرت موسی قرار می داد و تفاخر می کرد. قرآن می فرماید آنهایی که «يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا»(قصص/۷۹) سقف اراده و همتشان حیات دنیا بود و از حیات دنیا بالاتر نمی توانستند طلب کنند، آنها هوس می کردند و می گفتند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيم »(قصص/79) ای کاش امکاناتی که قارون داشت را ما هم در اطراف موسای کلیم می داشتیم اما ما دستمان خالی است. چه چیزی اطراف موسای کلیم گیر ما آمده؟
قرآن می فرماید اما «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(قصص/۸۰) آنهایی که خدای متعال به آنها علم داده بود و اهل علم بودند، حرفشان این بود «وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ» چرا شما آن امکاناتی که در دست حضرت موسی است را مقایسه می کنید؟ چه ربطی به امکانات قارون دارد؟ «ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ» البته «لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا» این برای کسانی است که اهل ایمان و عمل صالح هستند و خدای متعال می فرماید یک پاداش بزرگتری برای آن ها در نظر گرفته می شود. آنچه که به قارون می دهیم ارزشی ندارد که مؤمنین دنبال او باشند. اینها بزرگ شده ها هستند. این دنیا از چشم بزرگ شده ها می افتد و طبیعتا چشمشان به سمت یک دنیای بزرگتری باز می شود. می فرماید آنچه به قارون و فرعون دادند در نگاه اینها کوچک است «وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا»(قصص/۸۰).
گاهی خداوند به آن کسانی که هنوز به این منزلت نرسیدند که بتوانند آنچه در دست موسای کلیم است را ببینند و با آنچه در دست فرعون است شگفت زده می شوند، به آنها هشدار می دهد و می فرماید «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»(طه/۱۳۱) چشمتان را ندوزید و نگاهتان را به شکوفه های دنیایی که برای هر قوم یک جلوه ای از دنیا باز شده امتداد ندهید «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»(طه/131). اینها شکوفه های حیات دنیاست «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى » آن رزقی که خدا برای شما قرار داده رزق خیر است.
پس آنچه آنها وعده می دهند ممکن است محقق بشود و واقعا ممکن است یک دنیایی را بتوانند برای اهل خودشان فراهم کنند اما این حیات دنیاست. قرآن منکر نیست که یک امکاناتی به اهل دنیا داده می شود. آنها هم با همین امکاناتی که امداد می شوند، با همین ها حساب می کنند. شیطان هم از خدای متعال همین را خواسته است. شیطان یک مهلتی از خداوند خواسته و خدای متعال هم این مهلت را به او داده است «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاء»(اسراء/۲۰) اما قرآن با این امکاناتی که به اهل دنیا داده می شود آن ها را تحقیر و کوچک می کند. نه این که تحقیر لسانی می کند بلکه یک معرفتی را به انسان می دهد که در آن فضای معرفتی کل امکانات آنها کوچک می شود. کوچک شدن دنیا یک موقع براساس توهم و خیال است و یک موقع بر این اساس است که انسان بزرگ می شود و یک جهان های بزرگتری را می بیند و این دنیا در چشمش کوچک می شود. واقعا یک جهان بهتر و یک عالم بزرگتر و دارالآخره را می بیند و می فهمد این دنیا کوچک است.
گاهی قرآن می فرماید «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»(نور/55) ما این بساط را از دست شیاطین می گیریم و به دست شما می دهیم «وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى  لَهُم »(نور/55) به آنها این امکان را می دهیم که با آن دینی که خدا برایشان پسندیده در این عالم زندگی کنند. چون از منظر قرآن همه انسان ها دینی دارند و انسان بی دین در عالم نداریم.
این خطابی که خدای متعال به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»(کافرون/۱) این پیامبر وقتی خطاب به کفار می کند، ناظر به کفار زمان خودشان نیستند بلکه به همه کفار تاریخ خطاب می کند «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ * وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد»(کافرون/۳-۱) من معبودهای شما را نمی پرستم و شما هم معبود من را نمی پرستید. یعنی اصل عبادت و اصل بندگی و اصل پرستش تعطیل پذیر نیست. کافر هم می پرستد و مؤمن هم می پرستد، انبیاء هم می پرستند و فراعنه هم می پرستند. اختلاف در معبود است «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»(کافرون/۶) بهشان بگو شما هم دینی دارید و شما هم وقتی دنبال دنیاپرستی می روید مناسک و آدابی دارید. این همه قواعد پیچیده ای که الان مستکبرین در جهان برای تنظیم جهان گذاشته اند، این قواعد چیست؟ به یک تعبیری قواعد آبادانی دنیاست ولی به تعبیر دیگر اینها مناسک پرستش دنیاست. لذت بردن و کامجویی از عالم ماده و دل سپردن به عالم ماده و به وصال عالم ماده رسیدن قواعد و مناسک دارد.
ما اگر بخواهیم از یک تکنولوژی به اصطلاح مدرن در رفت و آمد استفاده بکنیم، کلی قواعد راهنمایی و رانندگی دارد و نمی شود آدم همینطوری از این وسیله استفاده کند و تمتع ببرد و این قواعد را رعایت نکند. اینطور نیست که دنیاپرستی و رسیدن به بهجت های مادی و سرخوشی از دنیا مناسک و قواعدی نداشته باشد. پس اینطور نیست که آنها دین ندارند، آنها هم دین دارند و می پرستند و مناسک دارند.
 

دین مورد پسند خداوند

خدای متعال می فرماید که وعده ای که من به شما دادم این است که شما را جانشین و مستخلف آنها می کنم و از دست آنها می گیرم و امکانات را به شما می دهم. به شما امکان می دهم که آن دینی که خدا برایتان پسندیده با آن دین زندگی کنید «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى  لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِم »(نور/55) به شما امکان می دهم که آن دینی را که برایتان پسندیدم داشته باشید. آن دین چیست؟ آن دین را قرآن توضیح می دهد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم »(مائده/۳) آن پرستش خداست که آن پرستش خدا هم از طریق ولایت حقه در عالم واقع می شود. آن خداپرستی که از طریق ولی خدا در عالم محقق می شود، این دین حق می شود. این دینی است که خدا پسندیده است.
خداوند دنیاپرستی را که فراعنه عهده دار و قانون گذارش هستند و مناسکش را درست می کنند و نظمش را روز به روز تغییر می دهند و نو می کنند و یک بساطی را جمع می کنند و بساط دیگری جایش می گذارند را برای ما نمی پسندد و بعد می فرماید که به شما این امکان را می دهم «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»(نور/55) جهان را برای شما امن می کنم. یعنی در درگیری که بین مؤمنین و کفار حق و باطل در عالم است، به هر میزان که کفار در عالم مسلط باشند، مؤمنین ناامن هستند و جبهه دینداری دچار به نا امنی می شود. این یک تقابل است. به هر اندازه که امنیت ما افزایش پیدا کند آنها ناامن می شوند و به هر اندازه ای که آنها امنیت پیدا کنند ما نا امن می شویم. لذا یا امنیت بر مدار دنیاپرستی و استکبار است و مؤمنین ناامن می شوند و یا اگر جامعه مؤمنین در عالم اهدافشان محقق بشود فضا برای مستکبرین ناامن می شود. این توازن در امنیت کاملا مقابل هم قرار دارد.
اینطوری نیست که کفار و مؤمن در عالم هر دو امن باشند؛ این شدنی نیست. آنها فضا را برای مؤمن نا امن می کنند و مؤمن هم فضا را برای دنیا پرستی نا امن می کند. خداوند می فرماید من شما را مستخلف می کنم و آن دینی که برایتان در نظر گرفتم، آن دین محقق خواهد شد «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني  لا يُشْرِكُونَ بي  شَيْئا»(نور/55) فضا را به حدی برایتان امن می کنم که هیچ شرکی نباشد و کاملا اخلاص در بندگی و توحید همه جا به چشم بخورد و هر کجا که نگاه می کنی آهنگ توحید داشته باشد کما این که اگر سلطه کفار محقق بشود به هرکجا که نگاه می کنی رنگ و بوی شرک را می بینی و هیچ کجا بوی خدا را نمی شنوی. دنیا پرستی صبغه دنیاست. این همه سر و صدایی که در عالم غرب است، در هیچ کجایش دعوت به خدا را نمی توان دید.
نمی گویم آدم مؤمن در غرب نیست، آدم مؤمن در کاخ فرعون هم است ولی هر سر و صدایی که از دستگاه فرعون بلند می شود از دستگاه «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى »(نازعات/۲۴) است. در هیچ کجا دستگاه فرعون دعوت به خدا پرستی نمی کند گرچه مؤمن آل فرعون هم در کاخ فرعون است. همسر فرعون که جناب آسیه سلام الله علیهاست از آن بانوانی است که قرآن به عنوان الگو از او یاد می کند. موسای کلیم هم در کاخ فرعون است. بحث این نیست که مؤمن در دستگاه فرعون هست یا نه ولی از دستگاه فرعون دعوت به خداپرستی در نمی آید. تمام سر و صدای آن دستگاه دعوت به دنیا پرستی است.
 

آثار تحقق ظهور

خدای متعال وعده ای که به انبیاء دادند این است «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا»(نور/55) فضا را برای آنها امن می کنم «يَعْبُدُونَني  لا يُشْرِكُونَ بي  شَيْئا»(نور/55) دیگر هیچ کسی مجبور نیست که مدارا و تقیه کند و به خاطر تقیه و مدارا بخشی از دینشان را عمل نکنند. ائمه مکرر فرمودند ما الان در دوران تقیه و به تعبیری هدنه و امثال اینها هستیم و به یک دورانی می رسیم که همه اینها برداشته می شود. پس این یک تعبیر قرآن از آن وعده ای است که خدا به انبیاء داده است.
گاهی تعبیر این است که می فرماید «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/۱۷) این جامعه موعود است و خدای متعال این زمین را از نو زنده می کند. مگر زمین هم می میرد؟ در روایاتی که احیای عرض را معنا می کند گاهی می فرماید وقتی عدل اقامه می شود زمین احیا می شود. در یک تعبیر دیگری حضرت فرمودند که «بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت »(1) همینطور که آدم های روی زمین مرده و زنده دارند، خود زمین هم به تبع آدم هایی که روی زمین زندگی می کنند زنده و مرده دارد. زمین وقتی می میرد که اهلش بمیرند «وَ الْكَافِرُ مَيِّت » کافر مرده است و اگر زمین دست کفار باشد هم اهلش مرده است و هم زمین مرده است. ممکن است کسی بگوید چطور کفار مرده هستند؟ از منظر قرآن جامعه کفار جامعه اموات است. قرآن یکی از تقسیم هایش این است که می فرماید مرده و زنده با هم برابر نیستند. جامعه موحدین جامعه زنده هاست و جامعه کفار جامعه مرده هاست. البته این موت و حیات با ادبیات قرآن است نه با ادبیات زیست شناسی.
در فرهنگ قرآن موت و حیات یک معنای خیلی گسترده تر و عمیق تری از آن معنای زیست شناختیش دارد. در معنای زیست شناختی مؤمن و کافر مادامی که قلبشان می زند زنده هستند. قرآن نمی خواهد بگوید اینها قلبشان نمی زند بلکه از یک حیات و موت برتری صحبت میکند «بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت » پس از منظر قرآن ما دو تا جهان داریم، یکی جهان اموات است و یکی جهان احیاء است. اگر جامعه ای مؤمن به خدا بودند و با خدا زندگی می کردند، این جامعه احیاء است و الا جامعه اموات است. این است که قرآن می فرماید «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور»(فاطر/۲۲) پیامبر ما تو حرف ما را به گوش مرده ها نمی توانی برسانی. مرده ها به معنای مرده های زیر زمین نیست ولو این که ازشان تعبیر شده باشد. اینها که در قبرشان دارند زندگی می کنند و صدای تو را نمی شنوند. لسان خداست ولی نمی شنوند. «این مَنْ فِي الْقُبُور» معنایش اینها نیستند که الان در زمین هستند. خیلی ها روی زمین که راه می روند، در قبرشان دارند راه می روند. این قبر را هم قرآن معنا می کند که مقصود آنهایی هستند که در حیات الدنیا هستند. حیات الدنیا عالم موت است.
پس قرآن وقتی از آن جامعه آرمانی بحث می کند می فرماید این جامعه ای است که حیات در آن است «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/۱۷)  این زمین دوباره زنده می شود کانه پیداست که یک موتی دارد «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» قرآن وقتی از بهار صحبت می کند می فرماید «فَانْظُرْ إِلى  آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم/۵۰) نگاه کنید رحمت خدا وقتی جاری می شود چطور مرده ها زنده می شوند. این نفس رحمانی خداست که در بهار می دمد و زمین زنده می شود. بعد می فرماید «إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِ الْمَوْتى »(روم/۵۰) مرده ها را هم همینطوری زنده می کنیم. این نفس رحمانی خداست لذا از منظر قرآن وقتی عصر ظهور را می خواهد توضیح بدهد می فرماید «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس »(تکویر/۱۸) ظهور آن موقعی است که نفس صبح در عالم دمیده می شود «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس» که در روایات دارد این صبح وجود مقدس امیرالمؤمنین است. نفس رحمانی ولی خداست که عالم را زنده می کند. «تو ای صبح ازل بنما تنفس/ که تا روشن شود آفاق و انفس».
وقتی صبح می دمد عالم روشن می شود. به تعبیر قرآن علاوه بر این که عالم روشن می شود، زنده هم می شود. وقتی نفس در عالم دمیده می شود «كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى »(بقره/۷۳) خدای متعال می فرماید یک حقیقتی از عالم غیب ظهور پیدا می کند و یک نفس رحمانی در این عالم دمیده می شود و عالم زنده می شود و اهل ارض زنده می شوند. گاهی قرآن می فرماید «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/۶۹) این وعده خداست و بدانید زمین با نور پروردگارش روشن خواهد شد. مگر الان روشن نیست؟ پیداست روشن نیست. مقصود این نوری که در منظومه شمسی از ماه و خورشید وجود دارد، این که الان هم وجود دارد، زمین به نور ربش روشن می شود.
حضرت فرمود این ظاهرش قیامت است ولی ناظر به عصر ظهور است و مقصود از رب الأرض هم امام است و با نور امام عالم روشن می شود. یک حقیقتی از عالم غیب طلوع می کند و عالم روشن می شود. آن وقت عجیب این است که روایت می فرماید «إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ  ضَوْءِ الشَّمْسِ  وَ نُورِ الْقَمَر»(2) مردم اگر به آن نور برسند و آن طلوع در عالم واقع بشود و آن صبح بدمد دیگر از ماه و خورشید مستغنی می شوند کما این که بهشت سراسر نور است ولی ماه و خورشیدی نیست «لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريرا»(انسان/۱۳) مؤمنین در بهشت خورشید نمی بینند ولی روشن است. در دوران ظهور عالم ارض اینطوری می شود.
گاهی قرآن می فرماید «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض »(اعراف/۹۶) اگر اهل قریه ها تقوا پیشه می کردند و با خدا راه می رفتند و در عالم از خدا فاصله نمی گرفتند، ما برکات آسمان ها و زمین را برایشان نازل می کردیم. دورانی که دوران تقواست از منظر قرآن دورانی است که همه برکات ظاهر می شود. لذا در روایات عصر ظهور آمده که آسمان برکاتش را نازل می کند و زمین گنجینه ها و برکات خودش را بیرون می دهد. وقتی عالم زنده شد یک اتفاقات دیگر در آن می افتد.
گاهی تعبیر قرآن این است که آن کلمه تامه مغیب الهی در عالم ظاهر می شود. گاهی تعبیر این است که عدل در عالم محقق می شود. لذا بیشترین روایاتی که ما در رابطه با ظهور داریم می گوید عدل محقق می شود. از همین هم تعبیر به حیات می شود.
چطور آن دین الهی در عالم محقق می شود و چطور فضای امن برای مؤمنین و انبیاء و موحدین حاصل می شود؟ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُم » همه اش در همین یک کلمه است. در یک تعبیر وقتی خدای متعال این جامعه را توضیح می دهد می فرماید که در عصر ظهور آن کلمه غیب الهی در عالم ظاهر می شود که از آن به کلمه تامه مغیب تعبیر می شود. از منظر قرآن کلمه به معنی لفظ نیست و در ادبیات قرآن و روایات شاید همه عالم کلمات الله هستند. البته به خیلی از حقایق عالم اطلاق کلمات الله می شود نه اینکه به همه عالم بشود. قرآن از حضرت عیسای مسیح تعبیر «بِكَلِمَةٍ مِنْه »(آل عمران/۴۵) می کند. ایشان کلمه الهی است. این به معنی لفظ نیست، از منظر قرآن یک حقیقت غیبی است که آن حقیقت غیب در عالم ظاهر می شود.
 

ظهور حقیقت غیبی

هر وقت در عالم یک اتفاقی می خواهد بیافتد و کمال یا نعمتی بخواهد بیایید، از عالم غیب می آید. از خود عالم ارض که چیزی نمی جوشد. یک حقیقت غیبی در عالم ظاهر می شود. تعبیر قرآن از ظهور این است که کلمه غیب ظاهر می شود. به وجود مقدس نبی اکرم عرض می کردند انبیاء سابق معجزه داشتند، مثلا موسای کلیم عصا و ید بیضاء آورد، حضرت عیسای مسیح مرده زنده می کرد و هر پیامبری که آمده یک معجزه ای می آورد. شما چرا آیه و نشانه الهی با خودتان نیاوردید؟
البته حضرت بزرگترین آیه غیبی را داشتند که قرآن است و اینها قرآن را انکار می کردند و می گفتند شما باید یک معجزه ای از آن جنس داشته باشید. یعنی قرآن را در حد عصای حضرت موسی هم قبول نداشتند و یک معجزه دیگری می خواستند و می گفتند باید یک حقیقتی از عالم غیب بیاید و نبوت شما را اثبات بکند. قرآن می فرماید «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه »(یونس/۲۰) این آیه ای که شما می گویید از عالم غیب است و این هم در اختیار خداست و به من هم این آیه را می دهد «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين » شما منتظر باشید، من هم منتظر هستم. حضرت فرمود این کلمه غیب وجود مقدس امام زمان علیه السلام است. قرآن می فرماید این غیب آشکار می شود و همه آن وعده هایی که قرآن می دهد به حقیقت می انجامد.
پس جامعه موعود انبیاء یک جامعه خاصی است و در آن نعمت ها به وفور یافت می شود. این عالمی است که فضا در آن عالم برای موحدین امن است و اخلاص و تحقق توحید در آن عالم محقق می شود. این ها خصوصیات این جامعه موعود است. البته آن حیات و جهان دیگری است که آن جهان در ارض محقق خواهد شد. ظهور یعنی یک عالمی از عالم غیب نازل می شود و مؤمنین در آن عالم زندگی می کنند. همه چیز در آن کلمه غیبی است. اینطور نیست که امام می آیند عدل را به پا می کنند، بله عدل را به پا می کنند ولی کلمه حیات و کلمه عدل و کلمه نور و کلمه نعمت خود امام است. این حقیقت در پرده و حجاب غیب است و این حقیقت قرار است در عالم ارض ظاهر شود.
آن جامعه موعودی که قرآن وعده می دهد این است که می گوید شما در این عالم ارض آمدید و من به شما وعده می دهم که یک حقیقتی در عالم محقق شده و یک کلمه غیبی در عالم ظاهر می شود. وقتی آن کلمه غیب در عالم ظاهر شد همه عدل و نعمت و حیات و نور و ایمان ذیل اوست. به تعبیر دیگر اگر الان من از شما سوال کنم آنچه که در عصر ظهور محقق می شود چیزی در عرض حضرت حق است؟ شما می گویید نه رحمت خدا و اسماء حسنای الهی است و چیزی در عرض خدا نیست، همه نعمت های خدا و مخلوقات الهی هستند. عینا همین مطلب به یک شکل دیگر راجع به امام صدق می کند. اینطور نیست که ما منتظر امام زمان باشیم که امام زمان بیایند و عدل را به پا کنند، امام خودش کلمه عدل است. همه آن خیراتی که به ما وعده داده شده در وجود خود امام است.
ما با عالم امام فاصله داریم و عالم امام در عالم ما ظهور پیدا می کند. اصلا حیات الآخره هم یعنی همین. اگر گفته شده «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان »(عنکبوت/۶۴) این دارالاخره چیزی جز نازله خود امام نیست و اصل دارالآخره خود امام است. همه آن حقایق ذیل اوست. ظهور آن دینی است که خدا می پسندد که آن دین هم «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم »(مائده/3)  حقیقت ولایت حقه است. اگر طلوع شمس حقیقی است «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/۱) پرتو آن شمس حقیقی عالم که حقیقت نبی اکرم و امیرالمؤمنین هستند در عالم ما آشکار می شود. این ها تماما چیزی نیست الا خود ظهور. باطن غیبت هم این است که این کلمه الهی در پرده است و این کلمه الهی باذن الله ظاهر می شود. وقتی ظاهر شد همه اینها دیگر محقق خواهد شد.
پس این جامعه موعود انبیاست. آن جامعه جامعه ای است که دیگر در آن پرستش غیر و لهو و لعب نیست. این طرف هم از یک جهان دیگری در قرآن تحت عنوان حیات دنیا صحبت می شود و می فرماید آن هم شکوفه ها و جلوه هایی دارد «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(حدید/۲۰) کل حیات دنیا لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر است.
بعضی بزرگان می گویند این ناظر به پنج دوران زندگی انسان است که شیطان برای هر پنج دوران نقشه کشیده و در طفولیت تو را به لغو مشغول می کند بعد نوجوان می شوی لهو می شود و بعد جوانی زینت می شود و در میان سالی تفاخر و فخرفروشی تظاهر به امکانات می کنی و بعد هم در دوران پیری تکاثر و دنبال مسابقه بر سر جمع کردن امکانات دنیا می کنی «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُه »(حدید/۲۰) این جامعه موعودی است که فراعنه و شیاطین به شما وعده می دهند.
امکانات این جامعه مثل یک بارانی است که از بالا می بارد و بعد می بینی این زمین خشک که در پاییز یک کویر بوده، یک سرزمین خرم می شود «ثُمَّ يَهيج » بعد می فرماید که «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ» یک رویشی دارد که کافران از آن شگفت زده می شوند اما برای مؤمنی که چشمش به سوی عالم غیب باز شده هیچ وقت این جلوه های دنیا برای او اعجاب آور نیست. برای مؤمن ملکی که به قارون و قدرت امپراتوری های امروز که تقریبا قدرتمندترین امپراتوری های تاریخ هستند برایش اعجاب انگیز نیست و هیچ وقت شگفت زده نمی شود.
پس کسی که چشمش به روی عالم آخرت بسته است واقعا از این دنیا شگفت زده می شود «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيج » ولی این بهار با یک هیجان و یک نسیم رو به زردی می رود و بعد می بینید خس و خاشاک می شود و زیر دست و پای شما خرد می شود. می فرماید کل حیات دنیا این است. این که قرآن جامعه آرمانی کفار را همینگونه است. تمام جامعه موعود فراعنه از نظر قرآن همین است و شکلش عوض می شود و چیزی فراتر از لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر نیست.
باطن حیات و باطن نور عالم ناشی از نفس امام است «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس» وقتی او تنفس می کند همه در درون و بیرون روشن می شوند. این جهان موعود کفار هم باطنش چیزی ولایت اولیاء طاغوت نیست. خدای متعال امکانات و قدرت هایی به آنها می دهد که این امکانات به یک حیات پیچیده دنیا تبدیل می شوند.
پس از منظر قرآن ما در این عالم ارض در لبالب دو دنیا هستیم؛ یک دنیایی است که انبیاء آمدند به پا کنند و خدای متعال وعده اش را به انبیاء داده و یکی هم دنیایی است که فراعنه آمدند به پا بکنند. در هر دو دنیا هم پرستش و خضوع و تواضع و عبادت وجود دارد و تنها تفاوتشان در معبودشان است. خداوند در توصیف دنیای آن ها می فرماید که دنیایشان دوام ندارد و مثل رویش بهار است که بلافاصله به دنبالش پاییز می آید. این طرف عالم حیات و نور و ایمان و بندگی خدا و عدل و نعمت است که این هم پایان ندارد. دارالآخره از اینجا به حیات بعدی متصل می شود و پایان پذیر نیست «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى »(اعلی/۱۷) قرآن وقتی مقایسه می کند می گوید این خوب و باقی است. از منظر قرآن آن خیر نیست.
باطن این دو جهانی هم که قرآن با هم مقایسه می کند یکی بهشت است و یکی هم جهنم است و از همین دنیا شروع می شود، نه این که بهشت و جهنم در آخرت نیست، آن هم سر جای خودش است ولی دو تا عالم است که ما در لبالب بهشت و جهنم در دنیا هستیم «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي  جَحيم »(انفطار/۱۴-۱۳) ابرار همین الان وسط عالم نعمت هستند و فجار هم الان وسط جحیم هستند. این دو تا جهانی که قرآن برای ما معرفی می کند یکی جهان انبیاست و یکی هم جهان فراعنه است.
آن شخصیتی که با او آن عالم غیب در عالم ما محقق می شود و خدای متعال وعده او را به همه انبیاء داده «وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوب »(هود/۶۵) همین آقاست. این شخصیت که کلمه تامه غیبی الهی است و انسان موعود خداست که همه وعده های خدا در خود اوست، در عالم ظهور پیدا می کند. با ظهور آن حقیقت غیبی در عالم، همه وعده انبیاء محقق می شود. اگر مؤمنین او را بپذیرند در آن فضا واقع می شوند و وقتی واقع می شوند عالمشان عوض می شود. فرمود حضرت دست روی سر مؤمنین می گذارند و عقول چهل برابر می شود. فرمود صفات رذیله ای که برای هر کدامش باید سال ها زحمت بکشی تا آن ها را پاک کنی، حضرت دست می گذارند و صفات رذیله از بین می رود. یک تصرفات از این جنس در آن عالم اتفاق می افتد و زمین هم زمین دیگری می شود و هم آدم ها آدم دیگری می شوند.
فرمود وقتی امام ظهور می کند مؤمنین وسعت دید پیدا می کنند و هر کجای عالم که هستند امام خودشان را می بینند. بعضی ها این ها را به این تکنولوژی مدرن تعبیر کردند ولی اصلا این حرف ها نیست و این ها شوخی کردن با معارف است. این تکنولوژی که دست شیطان و کفار هم وجود دارد. فرمود مؤمنین امتداد نگاه پیدا می کنند و هر کجا هستند امام خودشان را می بینند گوششان امتداد سمع پیدا می کند و کلام امام شان را می شنوند.
 

پی نوشت ها:

(۱) كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص: 668
(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 253

متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 مهرماه سال 99 در هیات دانشگاه قم به مناسبت ماه صفر در دانشگاه قم ایراد فرمودند. 
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث