فواید حجت غایب از نظر (قسمت سوم)
۰۶ خرداد ۱۳۹۴ 0خدمات حضرت به جامعه در زمان غيبت
امام زمان شخصاً و گاهى بهوسيلۀ أعوان و انصار مخصوص خود در امور اجتماعى و داد رسى از بيچارگان و رفع مشكلات از آحاد جامعه و احياناً رفع مشكلات كه براى جامعۀ مسلمين و يا شيعيان پيش مىآيد، اقدام مىنمايد.
اصولاً معنى و مفهوم غايب بودن حجّت خدا انزوا نمودن و كنارهگيرى از كارهاى اجتماعى نيست بهترين شاهد براى اين مطلب حكايت ملاقات موسى بن عمران كه ولّى ظاهر بود با ولّى غائب از انظار كه به نام خضر معروف است اين مرد الهى به گونهاى بود كه حتّى موسى با او آشنا نبود و تنها با راهنمائى خدا او را شناخت و از عملش بهره گرفت. چنانكه مىفرمايد: «فَوَجَدٰا عَبْداً مِنْ عِبٰادِنٰا آتَيْنٰاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنٰا وَ عَلَّمْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا عِلْماً * قٰالَ لَهُ مُوسىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّٰا عُلِّمْتَ رُشْداً» موسى و همراهش با بندهاى از بندگان ما كه او را مشمول رحمت خود قرار داده بوديم، و از جانب خويش به او علمى آموخته بوديم، در كنار دريا آشنا شد موسى به ايشان گفت: آيا اجازه مىدهى همراه تو باشم تا از علوم رشد آفرين خود بما بياموزى. قرآن سپس شرحى از كارهاى مفيد و سودمند آن شخص را بيان مىكند كه كاملاً دلالت مىكند بر اينكه مردم از آثار و بركات او بهرهمند بودهاند با اينكه كاملاً مستور از انظار بوده تا جائى كه حضرت موسى هم او را نمىشناخت و از جايگاه او مطلع نبود.
ولّى غائب كه معلم حضرت موسى بود
حضرت موسى بن عمران عليه السلام با راهنمائى پرودگار با خضر آشنا مىگردد و از او تقاضاى مصاحبت و استفاده از علم و دانش وى را مىكند. قطعاً اين شخص كه فردى همچون موسى بن عمران، از وى مىخواهد كه از او بهرهمند شود بايد از اولياء خدا باشد و از نظر علم برتر و به راز و رمز عالم آگاهتر باشد (ولو در بعضى از علوم و فنون) كه وقتى موسى از او اجازه مىخواهد كه پيروى او را بكند و از علوم او استفاده كند در جواب مىگويد: تو نمىتوانى با من صبر كنى، چگونه خواهى توانست كارهايى را كه از اسرار آنها خبر ندارى تحمل نمائى؟
بررسى حالات اين ولى خدا كه از ديدگان پنهان بوده در همان چند لحظۀ كوتاه از زندگى حساس او كه با حضرت موسى گذرانده است (از قبيل سوراخ كردن كشتى و كشتن طفلى كه ظاهراً تقصيرى نداشت و ساختن ديوار در كنار دهى كه أهل آن حاضر نشدند مقدارى غذا به آنها بدهند كه شرح آن در سورۀ مباركۀ كهف آمده) ما را به نكاتى آشنا مىسازد:
- اين ولى زمانى پنهان از ديدگان بود، كسى او را نمىشناخت و اگر خدا او را معرفى نمىكرد كسى با او آشنا نمىشد بنابر اين شرط ولّى خدا بودن، اين نيست كه حتماً مردم او را بشناسند.
- اين ولى خدا با اينكه از ديدگان غايب و پنهان بود هرگز از حوادث زمان و اوضاع جهان غفلت نداشت و بر اساس ولايتى كه از جانب خداوند به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرّف مىكرد و در خير و مصلحت عباد اقدام مىنمود.
- نكتۀ جالب اينكه نه تنها خود او غايب بود بلكه تصرّفات او نيز از ديدگان عادى پنهان بود، اگر مردم و سرنشينان كشتى از تصرف او و معيوب ساختن كشتى آگاه مىشدند هرگز به او اجازه نمىدادند كه دست به چنين كارى بزند و نيز اگر مردم شاهد قتل نفس او بودند هرگز رهايش نمىكردند و. . . از اينكه او همۀ اين كارهاى شگفت آور را در دل اجتماع انجام داد و احدى متوجۀ كار او نشد مىتوان فهميد كه نه تنها خود او پنهان بود بلكه تصرّف او در اوضاع و حوادث نيز بر مردم پنهان بود، آنها تنها اثر فعل او را مىديدند نه كار او را.
- هدايت و رهبرى كه از شئون اولياء الهى است گاهى بهصورت فرد سازى است و گاهى بهصورت (جمع سازى) و نيز گاهى در ظاهر و گاهى در پنهان و خفاء انجام مىگيرد. مگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نبود كه حدود سه سال مخفيانه دعوت مىكرد و وظيفۀ او (فرد سازى) بود و سپس مأمور به اعلان گرديد و مگر حضرت نوح نبود كه عرضه مىدارد «ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرٰاراً» (حقيقت توحيد و راه مستقيم را براى آنان آشكارا و نهان بيان كردم) كه دعوت در خفا همان هدايت فرد است و فرد سازى.مفاد آيه «وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا» ٢اين است كه: هر طور كه خدا به امامان دستور مىدهد آنان وظيفۀ هدايت را انجام مىدهند چه پنهان و چه آشكارا.حضرت ولى عصر عليه السلام نيز همانند خضر شخص ناشناختهاى است كه اقدام به كارهاى سودمندى براى بشريت و ضعفاء انجام مىدهد پس غيبت امام به معنى انفصال وجدائى او از جامعه نيست.
عنايت ائمه عليهم السلام به مشكلات دوستان خود
واينك مىپردازيم به برخى از رواياتى كه دلالت دارد بر كمك رسانى و توجه ائمه عليهم السلام براى رفع مشكلات مردم بهطورى كه براى مردم محسوس نبود. رميله مىگويد: در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السلام تب شديدى بر من عارض شد و چون روز جمعه رسيد مقدارى تب فرو كشيد و با خود گفتم چيزى بهتر از اين نيست كه خود را شستشو بدهم و بروم پشت سر على عليه السلام نماز گذارم همين كه حضرت شروع به خطبه كرد تب شدت پيدا كرد بعد از نماز حضرت وارد دارالاماره شد و من نيز با ايشان داخل شدم حضرت به من توجهى كرد و فرمود: چرا ناراحتى و به خود مىپيچى؟
حال خود را براى حضرت بيان كردم كه تب شديدى داشتم و امروز مقدارى بهتر بودم و به نماز آمدم ولى مجدّداً حالم سنگين شد حضرت فرمود:
رميله هيچ مؤمنى نيست كه وقتى مريض مىشود ما نيز براى مرض او مريض و براى حزن و اندوه او اندوهگين مىشويم و آنان دعائى نمىكنند مگر ما براى استجابت آن آمين مىگوئيم و اگر ساكت بماند ما برايشان دعا مىكنيم.
رميله مىگويد: عرض كردم اين مطلب مربوط مىشود به دوستان و مؤمنانى كه در همين شهر و در اطراف شما هستند؟ و حال آنكه دوستان شما و صاحبان ايمان در اطراف و اكناف عالم پخش هستند براى آنها چه عنايتى مىشود؟حضرت فرمود:
هيچ مؤمنى در شرق و غرب اين زمين نيست الا اينكه از حال او مطلع هستيم و از ديد ما غائب نيست.
كمك رسانى امام عصر عليه السلام به مردم
روايات و شواهدى كه دلالت مىكند بر كمك رسانى و توجه امام عصر عليه السلام در رفع مشكلات مستضعفان و شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام فراوان است به يكى دو نمونه از آنها اشاره مىشود.على عليه السلام مىفرمايد:
فتنههايى كه وقوع آنها به شما خبر داده شده بهزودى ظاهر مىگردد. هر يك از خانوادۀ ما كه با آن فتنهها برخورد كنند با چراغى روشن و بر روش پاكان و شايستگان حركت نموده تا در نتيجه گرهها را بگشايد و ملتهاى اسير را آزاد كند و گمراهان را پراكنده نمايد ١
شارحين نهج البلاغه مىگويند: مراد امام از جمله (اَلٰا وَ مَنْ ادرَكَهٰا مِنّا) و (گره گشائى، آزاد نمودن اسيران. . .) مربوط به حضرت مهدى عليه السلام است. چون حضرت از كارهائى كه آن فرد از اهلبيت در زمان وقوع فتنه انجام مىدهد خبر مىدهد: (في سُتْرَةٍ عَنِ النّاسِ. . .) او پنهان از انظار بهسر مىبرد بهطورىكه جستجوگران با تمام سعى و كوشش خود نمىتوانند اثرى از او بيابند، و يگانه فردى كه از اهلبيت غايب از انظار مىباشد حضرت مهدى عليه السلام مىباشد.بر اساس روايات تمامى ائمه عليهم السلام اقدامات آشكار و پنهان در مسير اصلاح جامعۀ مسلمين دارند. از احتجاج طبرسى نقل شده كه حضرت مهدى عليه السلام مىفرمايد:
إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعٰاتِكُم، وَلاٰ نٰاسيٖنَ لِذِكرِكُم وَلَولاٰ ذلِك لَنَزَلَ بِكُم اللآواءُ وَاصُطَلمكُم الأعداءُ.(2) (ما در مراعات شما كوتاهى نمىكنيم و شما را فراموش نمىنمائيم، و اگر اين نبود، شرّ و ناملايمات بر شما نازل مىشد و دشمنان بر شما مستولى مىگرديدند) .
بعداز نزول آيه «أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» جابر از رسول خدا مىخواهد كه مراد از اين اولى الأمر چه كسانى مىباشند؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين حديث نام دوازده جانشينان خود را مىبرد و مىفرمايد: اينها اولى الأمر هستند و چون به دوازدهمين آنان مىرسد مىفرمايد: نام او نام من و كنيۀ او كنيه من است و از انظار غايب است، جابر عرض مىكند: آيا شيعيان از وجود ايشان بهره مىبرند؟ پيامبر فرمود: آرى، سوگند به آن كسىكه مرا به پيغمبرى برانگيخت در دوران غيبت او، از نور او روشنى مىگيرند و به ولايت او بهرهمند مىشوند مانند خورشيد كه در پشت ابر است و مردم از نور او استفاده مىكنند.
منبع: دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف , حسین اوسطی، ص137