شرح دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان از جواد محدثی
۲۴ خرداد ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
أَللّـهُمَّ اجْعَلْ صِيامى فيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ عَلى ما تَرْضـاهُ وَ يَرْضـاهُ الرَّسُـولُ
مُحْـكَـمَةً فُـرُوعُـهُ بِـالاُْصُـولِ بِحَقِّ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ وَ الْحَمْـدُ للّه ِ رَبِّ الْعـالَـمينَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
طاعـتى خداپسند
خدايا چنان كن كه انجام كار
تو خشنود باشى و ما رستگار
قبلاً نيز گذشت، كه ارزش طاعت، به «مقبول» شدن آن است.
تا پذيرفته نگردد، ارتقاء درجه نمى آورد، تا قبول نشود، ارج ندارد.
قبولى آن، با اخلاص و نيّت خوب و تقوا و تقيّد به «امر خدا» است.
و تقوا، جز در خط خدا بودن و مطيع فرمان گشتن و حركت در «سبيل اللّه » و پرهيز از محرّمات الهى، نيست.
خداوند، روزه اى را ارزش نهاده و مى پذيرد، كه در كنار پرهيز از خوردن و آشاميدن، پرهيز از گناه و بى تقوايى و آلودگى و غيبت و بدزبانى هم باشد. وگرنه، جز رنج و گرسنگى، ثمرى به بار نخواهد آورد.
شكر خدا نسبت به عبادتمان، همان قبول اوست. و قبولش، آنگاه است كه «خداپسندانه» باشد.
وقتى خداپسند است كه «پيامبر پسند» هم باشد. چرا كه اطاعت پيامبر، اطاعت خداست، پس خشم و «رضاى رسول» نيز همان خشم و رضاى «اللّه » است. رسول خدا صلى الله عليه و آله جز براى خدا خشم نمى گرفت و جز آنچه را، خدا بپسندد، نمى پسنديد.
زنى زبان به غيبت گشود، در حالى كه روزه بود.
پيامبر فرمود: برو غذا بخور، ديگر روزه نيستى! روزه ات باطل شد.
آرى...روزه اى كه مُهر «شكر و قبول» و رضاى خدا و رسول بر آن باشد، دور از غيبت و بهتان و دشنام و لغويّات و «گناهانِ زبانى» است.
«عقيده»، ريشه «عمل»
استوارى هر شاخه، به تنه درخت است. و قوام هر درخت، به قوّت ريشه اش.
در پيكره ديندارى انسان مؤمن، برخى امور، همچون ريشه و بنيان است، برخى به سان رو بنا و ساقه و ميوه.
«ايمان»، اساس مسلمانى است. اگر در دل انسان، نسبت به «خدا» و «قيامت» و «وحى»، عقيده باشد و انسان از «باور درونى» برخوردار گردد، اين ريشه، تنه استوار ديندارى را برافراشته مى دارد و بر اين نهاد، شاخ و برگ هاى عبادت، تقوا، پاكى، پرهيز از حرام، كسب حلال، مروّت و عدالت، رعايت حقوق ديگران و ... مى رويد .
در شناخت آنچه «اصل» و «فرع» است، بايد دقت كرد و به تقويت ريشه پرداخت، تا تنه و ساقه و شاخه هم رشد كرده نيرومند گردد و ميوه و ثمر و سايه دهد.
خداوند، سخن پاك را به درختى پاك تشبيه مى كند كه ريشه استوارش در زمين و شاخ و برگ پربارش، بالنده و رو به آسمان است:
«اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فىِ السَّماء»[1] و قوام آن شاخ و برگ، به نيروى اساس و اصل است.
در روايات، برخى چيزها به مثابه ستون و پايه دين به حساب آمده است، از جمله «ولايت» كه بدون ولاى اهل بيت و بدون پذيرش ولايت و حاكميت حق و امامان، اعمال تباه مى شود و تلاشها در جهت انحرافى سوق مى يابد.
در بعضى كلمات، «آل محمّد» اساس به حساب آمده است.
كلام حضرت امير چنين است: «هُم اَساسُ الدّين وَعِمادُ اليَقين»[2]
دودمان پيامبر، پايه دين و ستون يقين اند.
اگر پيوند با اهـل بيت و اطاعت از رهبرى حق باشد (كه اصل و اساس است) امور ديگر نيز درست مى شود و اگر اين «اصـل» استوار شود، «فرع»هاى ديگر نيز قوام مى يابد. وگرنه با ضعف ريشه، درخت ها خشكيده يا از جا كنده خواهد شد.
آرى...«ريشه بجا باد اگر برگ و برى مى رود.»
اگر «خداباورى» در دل انسان نباشد، انگيزه اى قوى براى عبادت و اطاعت و اجراى اوامر و نواهى نخواهد بود. پس بايد در تقويت و تحكيم آن اصل كوشيد و بذر ايمان را در دلها كاشت و روح معنويّت را در كالبدها دميد.
اين آرزو و خواسته نيز، در سايه عنايت الهى فراهم مى آيد.
در دعاى «مكارم الاخلاق»، امام سجاد عليه السلاماز خدا مى خواهد:
«خدايا... ايمانم را به مرز كاملترين ايمان برسان، يقينم را به مرحله برترين يقين برسان و نيّتم را به مرز بهترين نيّات منتهى ساز و عملم را بهترين عملها قرار بده.»[3]
«ايمان»، «يقين»، «نيّت» و...«عمل»، سيرى خاص را طى مى كند و ايمان، در نهايت به عمل مى رسد، يعنى همان استحكام «فروع» در سايه تقويتِ «اصول».
وداع با رمضان
اينك، در پايانِ خط طواف، بر گرد خانه عشقيم،
خانه عشقى كه كانون آن، محبت خداست،
و آرايش آن، طاعت و تقوا، و طهارت و عبادت،
و فرش آن، بندگى است،
و طعامش، معنويّتِ «ذكر» و مائده «قرآن».
اينك، ماه رمضان را پشت سر مى گذاريم.
گرچه آنگونه كه شايد و بايد، از اين سفره رزق الهى و خوان گسترده نعمت پروردگار، توشه نگرفتيم، و غافلانه از كنار اين «روزهاى خدا» گذشتيم و خدا را آنگونه كه سزاوار «ربوبيّت» اوست، «عبوديّت» نكرديم. ولى چشم دلمان به گوشه اى از عنايت اوست.
بيابان هاى وسيع گناهمان، اميدوار ابرهاى رحمت و باران هاى مغفرتِ اوست.
رمضان به پايان مى رسد، ولى ما در آغاز بندگى هستيم.
اميد است كه از «كلاس رمضان» دست خالى برنگرديم.
در پايان، با امام سجاد عليه السلام همنوا مى شويم:
امام زين العابدين عليه السلام، در وداع «ماه رمضان»[4] با اين ماه، خداحافظى مى كند. وداع كسى كه فراق رمضان بر او سخت و ناگوار است و رفتنش غمبار و وحشت آور است و به رمضان درود و سلام مى دهد.
در سلام خداحافظى و بدرود مى گويد:
«سلام و بدرود، اى رمضان، اى ماه بزرگ خدايى،
سلام برتو، اى عيد اولياء اللّه ،
سلام برتو، اى بهترين اوقات و بهترين ماهها و ساعتها،
سلام برتو، اى رمضان، كه آرزوها را به هدف نزديك مى كردى،
سلام بر رمضان، كه در اين ماه، چه بسيار، از آتش دوزخ، رستند،
سلام بر رمضان، كه سراسر سلام بود.
سلام بر رمضان، كه با بركت بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را زدودى.
سلام بر رمضان، اى موهبت خدا...اى ماه اشتياق!
سلام بر رمضان...
خدايا...بر محمد و آلش درود فرست و آنچنان كن كه وقتى رمضان از ما رخت بربست، ما را از خطاها برهانى و با خروج اين ماه، ما را از گناهان خارج سازى...
خدايا، عيد فطر را براى ما شادى آفرين قرار بده و آن را بهترين روزى قرار بده كه عفو تو را طلب كرده و گناه خويش را پاك كرده باشيم...
[1] ـ ابراهيم، آيه 24.
[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 2.
[3] ـ صحيفه سجاديه، دعاى 20 بلّغ بِايمانى اَكملَ الإيمان....
[4] ـ صحيفه سجاديه، دعاى 45.
منبع : سيناي نياز ؛ جواد محدثي