غدیر پیوند نبوت به امامت است.
خطابه غدیر منشور زندگی تشیع است.
خطابه غدیر ریز برنامه عملکرد و زندگی آدمی است چه در دنیا و چه در آخرت.
غدیر برای آدمی است ، تک تک آدمیان. کاربرد غدیر برای هر که انسان است و یا به دنبال انسان شدن است مي باشد.
مخاطب غدیر همه ی انسانها هستند، حتی نا مسلمانان. روز غدیر روز انسانهاست عیدی است برای تمام آدمیان، برای برگشت و باز سازی آدمیت. محدود کردن غدیر به رنگ و نژاد و زبان و آیین خاص، خشكاندن بركه ي غدير است. غدیر مدرسه ای برای ساختن انسانی دو دنیایی است؛ انسانی برای این دنیا و آن دنیا .
در تمام گفت و گوی رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، با مردم، در روز غدیر ، سخن از مسلمانان یا مومنان نمي شود؛ با آنکه حجم مشخصی (120هزار نفر) در روبروی حضرت قرار دارند اما خطابه غدیر را برای تمام تاریخ می خواند. پیامبري كه صلي الله عليه و آله و سلم منزه از هوی و هوس است و فکر و سخنش متصل به وحی(1). پیامبری که نمی اندیشد و سخنی نمی گوید جز از وحی . پیامبري كه اين چنين است، انتخاب واژگان و لغاتش نيز از، از وحی است. باید دانست کلام معصوم، انتخاب و گزینش شده است. به این دلیل باید بر واژه ها و ترکیب های استفاده شده در خطابه غدیر حساس بود و آنها را عادی و خنثی نديد.
در سراسر این خطبه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، با مخاطبان به شکل:
«معاشر الناس» و
«ایّها الناس» سخن می گوید. این دو ترکیب، توسط رسول خدايي که
«ما ینطق عن الهوی» است انتخاب شده است.
چرا «معاشر الناس» و نه «معاشر المومنین»؟ چرا «معاشر الناس» و نه «معاشر المسلمین»؟ چرا «یا ایّها الناس» و نه «یا ایّها الذین آمنوا»؟
غدیر، برای انسانهاست؛ پس خطابش هم به انسان هاست، تمام انسانها. همه سخنان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر این مبنا و معنا آمده است: «ای انسانها ! خداوند علی را صاحب اختیار و امام بر شما قرار داده است، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرا نشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر که یکتا پرست، لازم شده است(2). »
«ای انسانها! ... جبرئیل 3 مرتبه بر من از سوی خداوند فرود آمد و فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی، جانشین من و امام پس از من است.(3) »
در تمام این فرازها تاکید و توجه بر تمام آدمیان است. سخن غدیر در دیروز بود اما فردا را هم در بر می گیرد و باید هم بگیرد. حقوق، تکلیف و رسالت، در پیام غدیر گسترده است و مرز نمی شناسد.
انسان مداری و رنگ زدایی غدیر و خطبه غدیر است که آن را ویژه و بی مانند ساخته است. عید غدیر بازگشت به مدرسه و نشستن در کلاس معلم است، معلمي الهی و معصوم؛ و مهدی عليه السلام تحقق حقیقی غدیر است و ظهورش تمدن حقیقی خطابه غدیر.
مهدویت تفصیل اجمال غدیر است. مهدویت بازگشایی و بازیابی قوانین و برنامه ی غدیر است. خطاب عصر ظهور هم به تمامی انسانها و بلکه تمام خلائق است، اعم از انسانها.
مقام و منزلت پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم
اساس غدیر بر نبوت و خاتمیت پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم استوار است و آنچه در غدیر برای آینده اسلام و جهان پیش بینی شده مبتنی بر بیان مقام شامخ حضرتش می باشد، لذا در چندین فراز از خطبه آن حضرت منزلت و مقام خود را به مردم گوش زد فرمودند. در اکثر این موارد نام ائمه عليهم السلام را پس از ذکر نام خود آوردند تا معلوم شود ریشه این شجره طیّبه و سررشته ی این برنامه بلند مدت و زیر بنای ولایت و امامت، شخص خاتم انبیاء صلي الله عليه و آله و سلم است. آنچه در این زمینه در متن خطبه آمده در 6 عنوان قابل بررسي است:
1- پیشگویی ها درباره او: انبیاء و مرسلین گذشته به او بشارت داده اند.
2- خاتمیت او: او خاتم و آخرین انبیا است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد. در حاشیه این مطلب اشاره ای داشتند که ذریه و فرزندان هر پیامبری از صلب خود او هستند ولی فرزندان من از صلب علی عليه السلام خواهند بود.
3- مقام او: در این باره به 4 جهت اشاره فرموده اند:
الف- نور از جانب خداوند در وجود او قرار داده شده است.
ب- او نبی مرسل و ترساننده و بر حذر دارنده است و بهترین پیامبران است.
ج- پس از خداوند، او مولا و صاحب اختیار مردم است و اختیار او بر مردم از خودشان بیشتر است.
د- او صراط مستقیم خداوند است که دستور پیروی آن را داده است(4).
علم او: هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را به وی آموخته و در قلب او قرار داده است.
4- حجت بودن او: در این باره به 3 جهت اشاره شده است :
الف: او حجت خداوند بر همه مخلوقات از اهل آسمان و زمین است و تنها بر انسانها حجت نیست.
ب- هر کس در حجت بودن او شک کند کافر است و هر کس در چیزی از سخنان او شک کند گوئی در همه آن شک کرده و چنین شکی کفر است.
ج- او از طرف خداوند سخن می گوید ؛ قول او از جبرئیل و قول جبرئیل از خداست.
5- تبلیغ او: در این باره 3 نکته فرمودند :
الف- در رسانیدن آنچه خداوند بر او نازل کرده کوتاهی نکرده است .
ب- مطالب را برای مردم روشن کرده و فهمانده است.
عین عبارت چنین است : "بدانید که ادا کرده ام و رساندم و شنواندم و واضح نمودم(5)".
ج- خدا را بر رساندن و تبلیغ خود شاهد گرفتم(6) .
امامت و ولایت امیرالمومنین عليه السلام
در غدیر برای علی عليه السلام فقط جانشینی پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از رحلتش اعلام نشد، بلکه تمام شئونی که صاحب اختیار تام بر مردم باید داشته باشد – همان ها که رسول صلي الله عليه و آله و سلم دارا بودند- برای جانشین او هم اعلام شد.
«امام» در خطبه غدیر یعنی کسی که جواب گوی تمام نیاز های بشر است و این قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است.
ویژگی های امام در خطبه غدیر چنین بیان شده است:
الف- حکومت و ولایت مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعه با عباراتی مثل : امیرالمومنین، امام، خلیفه، وصی، مفروض الاطاعه، نافذ الامر.
ب- هدایت مردم به سوی خداند با تعابیر ی چنین آمده است: او هدایت کننده است، به حق هدایت می کند و به آن عمل می نماید، باطل را از بین می برد و از آن منع می کند و ... .
ج – پاسخ گویی به نیاز های علمی مردم که لازمه اش علم به جمیع مایحتاج مردم است؛ با تعابیری مثل:
او در بر دارنده ی علم من است و بعد از من به شما می فهماند و برای شما بیان می کند؛ جانشین و خلیفه من بر تفسیر قرآن است.
د- جنگ با دشمنان یکی از شئون امام است؛ با عباراتی مثل :
او جنگ کننده با دشمنان خداست؛ او قاتل نا کثین و قاسطین و مارقین است(7).
«امامت» با معنای وسیعی که در خطبه غدیر برای آن بیان شده دارای پشتوانه ی الهی و امضای پروردگار است و او عطا کننده این قدرت است.
ولایت و امامت ائمه اطهار عليهم السلام
در خطبه غدیر تاکید عجیبی بر انحصار دوازده امام عليهم السلام در این عدد شده و اینکه هیچ فردی به هیچ عنوان در شئون آنان شراکتی ندارد و همچنین اصرار بر قبول همه آنان و عدم تفکیک و جدایی بین ایشان. به این خاطر است که همه ی امامان عليهم السلام از طرف خدا و رسول با شئون واحد نصب شده اند و هر گونه شکي در این امر در واقع شک درباره ی فرمان الهی است. از طرفی انحصار عدد امامان عليهم السلام به این معناست که هیچ کس دیگری شايسته ي این شأن نیست و اگر کسی در قبول ایشان شک کند درباره ی خداوند شک کرده است.
در خطبه غدیر برای تعیین امامان به کلمه ی «هذا علیّ» (8) در چند مورد و نیز نام بردن از امام حسن و امام حسین عليه السلام بر می خوریم که نسل امامت را روشن می کند(9). در چند مورد هم به این عبارات تصریح شده :
- امامت تا روز قیامت در نسل من و در فرزندان من است(10) .
- امامان از فرزندان من و از صلب علی عليه السلام خواهند بود(11).
در لزوم قبول همه ی دوازده امام چنین بیان شده: - هر کس درباره ی یکی از امامان شک کند در همه ی آنان شک کرده است و شک کننده درباره ی ما در آتش خواهد بود.
همچنین در خطبه به وجود نورانی امام عصر عليه السلام تصریح شده وقتی که می فرماید:
- نور از جانب خداوند در من و سپس در علی بن ابی طالب عليه السلام و سپس در نسل او تا مهدی قائم عليه السلام قرار داده شده است(12).
ولایت و امامت حضرت مهدی عليه السلام
در خطبه ی غدیر به "حضرت بقیة الله الأعظم حجة بن الحسن المهدی عليه السلام" توجه خاصی شده است.
اخبار از مهدی موعود بیانگر آینده نگری اسلام و برنامه بلند مدت دین الهی برای مسلمین است. در خطبه غدیر 25 جمله درباره ی حضرت مهدی عليه السلام آمده است(13). در کل تعداد جملات خطابه غدیر که 788 مورد می باشد، کلمه "ألا" 51 مورد آمده است ، که بیشترین آن، 18 مورد، برای معرفی برنامه های حضرت به کار رفته است(14).
پیام غدیر در کتاب و سنت
در قرآن کریم به طور متعدد از عهد و پیمان خداوند سخن گفته شده و بر آن بسیار تاکید شده است :
«انّما یتذکّر اولوالالباب الذین یوفون بعهد الله و لا ینقضون المیثاق؛ تنها صاحبان خرد متذکر می شوند کسانی که به عهد خداوند وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند.(15)»
مطابق آنچه ائمه عليهم السلام تفسیر فرموده اند و بر اهمیت و ضرورت آن تاکید کرده اند عهد خداوند، در این آیات، همان پیمانی است که در خصوص امامت و ولایت امیرالمومنین عليه السلام و امامان بعدی گرفته شده است.
مردم زمان پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم به همان وظیفه ای که نسبت به امیرالمومنین عليه السلام داشتند در مورد سایر ائمه نیز مکلف بودند هر چند که هیچ یک از آنها، زمان حضور اکثر آن بزگواران را درک نکردند. آنها به لحاظ قلبی واعتقادی وظیفه داشتند به آنچه پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم درباره ی امیرالمومنین عليه السلام فرموده اند را نسبت به جانشینان ایشان هم ملتزم باشند؛ این وظیفه برای مردم زمان های بعد تا روز قیامت هم وجود داشته و دارد.
دین اسلام یک دین جهانی و ابدی است بنابراین احکام آن بخصوص احکام اعتقادی، اختصاص به زمان یا منطقه یا مردم خاصی ندارد. پس همه ی آنچه را که پیامبر در توضیح عهد خداوند، نسبت به امیرالمومنین عليه السلام فرمودند، برای همه ی انسانها در همه ی زمانها و نسبت به تمام ائمّه جاری بوده و هست.
این حقیقت را پیامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در زمان حیات خود به صورت عمومی و خصوصی بارها اعلام فرموده اند. آخرین اعلام عمومی پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم روز 18 ذی الحجة دهم هجری، در بازگشت از حجة الوداع بود که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مفصل تر از دفعات پیشین آن را بازگو کردند و از مردم حاضر برای آن بیعت خواستند.
در غدیر سال دهم پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم با همه ی مسلمانان تا روز قیامت سخن گفتند و برنامه ی هدایت الهی را – که همان وفا به عهد پروردگار است- تا پایان دنیا اعلام فرمودند. در آن روز راه دینداری را تا قیامت برای همگان ترسیم کردند و به این وسیله حجت خدا را بر همه ی انسانها در همه ی زمان ها تمام نمودند. بنابراین غدیر حادثه ای نبود که برای مسلمانان تنها جنبه ی تاریخی داشته باشد. با وجود اینکه اکثریت مردم بلافاصله بعد از غدیر دستور العمل پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم نادیده گرفتند و ولایت امیرالمومنین عليه السلام را نپذیرفتند؛ اما پیام غدیر به گوش نسل های بعد رسید و آنها توانستند وصی پیامبر را در زمان خویش بشناسند و این چنین هرگز نور هدایت الهی خاموش نشد.
معرفی خاتم ائمه عليه السلام - حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه- بخش بسیار مهمی از خطبه غدیر است که پیامبر در آن به معرفی اسم و وصف ایشان پرداختند و بدین وسیله حجت را تمام کردند.
|
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در پایان خطبه خویش از مردم دعوت فرمودند که برای بیعت با علی بن ابی طالب عليه السلام ابتدا با پیامبر مصافحه کنند (در حقیقت بیعت با خود را بیعت با امیرالمومنین شمردند) و سپس دستور دادند تا با علی عليه السلام مصافحه نمایند. همه امت امر شدند که از طریق بیعت با پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم با امیرالمومنین عليه السلام و ائمه از نسل ایشان بیعت کنند؛ همچنین نبیّ اکرم تصریح فرمودند که این بیعت معاهده با خداست: «بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است؛ من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم(16) » هرچند خداوند متعال و اهل بیت عليه السلام نیازی به این بیعت ندارند و ملزم بودن به این عهد و پیمان در جهت منافع خود مردم مي باشد، اما خداوند به وفاداران به این میثاق وعده پاداش عظیم داده است. بالاترین سودی که برای فرد حاصل می شود، تحقق ایمان است چرا که ایمان جز با ثابت قدمی بر سر این پیمان محقق نمی گردد و هر کس از اولیای الهی روی گرداند، از خداوند رو گردان شده است. حال باید دید این بیعت چگونه حاصل می گردد و مردم همه ی نسل ها تا قیامت چگونه می توانند با رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امامان خود بیعت کنند؟
مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی – نویسنده ی کتاب شریف مکیال المکارم – این بیعت را عهد موکّد و پیمان وثیق با خدا و رسولش شمرده و تحقق آن را موکول به دو امر دانسته است:
" اول: تصمیم قلبی محکم و ثابت بر اطاعت امر امام عليه السلام و یاری کردن او با نثار جان و مال.
دوم : اظهار زبانی آنچه در هنگام بیعت قصد نموده و دل بر آن نهاده."
و سپس اضافه نمودند که: " گاهی بیعت در مورد دست در دست هم گذاردن بکار می رود همچنان که در بعضی از اوقات بین عرب ها مرسوم و متداول بوده که پس از اتمام بیع – خرید و فروش- یا بیعت – پیمان بستن– به هم دست می دادند.
... البته مخفی نماند که خود دست به هم دادن، بیعت حقیقی نیست بلکه این کار نشانه ی وقوع و تمامیت بیعت است و ظاهرا اطلاق بیعت و مبایعه بر «صفقه»- دست دادن – از باب نامیدن مسبّب به اسم سبب می باشد و اصل و حقیقت بیعت، عهد و پیمان شدید و موکّد است ... هر چند که با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و امام عليه السلام با دست بیعت نکرده باشد، همچنان که بیشتر مومنانی که در زمان امامان عليه السلام بوده اند چنین وضعی داشته اند(17)."
بنابراین هرچند که دست به هم دادن از نشانه های بیعت است، اما بیعت موکول به این عمل نیست. البته هر دست به هم دادنی را هم بیعت نمی گویند بلکه التزام قلبی، اولین شرط تحقق آن می باشد. پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم در قسمت پایانی خطبه از مردم اقرار گرفتند که نه تنها قلبا به این پیمان پایبند باشند، بلکه همه ی توانایی ها و دارایی های خویش را در خدمت امیرالمومنین عليه السلام و ائمه عليه السلام از نسل ایشان به کار گیرند و در این راه حتی از بذل جان خویش هم دریغ نورزند.
اهمیت التزام به پیمان غدیر
وظیفه ی همه ی کسانی که پیام غدیر به هر طریق به دست آنها می رسد این است که به مفاد خطبه ی پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم اعتقاد قلبی پیدا کنند چرا که هر گونه بی اعتقادی یا شک و تردید در آن، شخص را از مسیر عبودیت خارج ساخته به ورطه ی کفر می اندازد.
پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم در این خطبه خود را به صفت خاتم انبیا معرفی فرموده و شک در این حکم الهی را عین کفر و ذلالت دانسته اند. سپس تاکید فرموده اند که همه ی فرمایش ایشان باید مورد قبول و تسلیم مومنان قرار گیرد و شک در هر یک از مفاد آن، به منزله شک در کل آن می باشد.
پذیرش قلبی امامت عليه السلام تا روز قیامت، اولین قدم به سوی امتثال امر ایشان می باشد و شک در مقام هر یک از ایشان شخص را از ایمان خارج ساخته به سوی آتش رهنمون می گرداند. کسی که از قبول هر یک از مفاد این فرمان پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سرپیچی کند مورد لعنت و غضب الهی خواهد بود. موافقت و قبول قلبی ولایت اهل بیت عليه السلام کامل کننده ی دین است و کوتاهی در پذیرش این مهم گناهی نا بخشودنی است که عاقبت فرد را تباه می کند و همه ی اعمالش را نابود می گرداند. بنابراین اگر کسی در مرحله ی اعتقاد قلبی، تسلیم مولای خویش نشده باشد، هر قدر هم در انجام واجبات و مستحبات کوشا باشد او را سودی نمی بخشد و همه ی اعمالش حبط گشته در آتش جاویدان می گردد.
مخاطبان غدیر نه تنها موظف هستند که قلبا پذیرای پیام خاتم الانبیا صلي الله عليه و آله و سلم گردند بلکه همانطور که ایشان از مردم بیعت گرفته اند، باید همه با جان و دل و جوارح، تسلیم مولای خویش شده به معنای واقعی کلمه به ولایت امام زمان خود تن دهند.
به راستی اگر ما خود را پیروان امام عصرعليه السلام می دانیم باید منصفانه بررسی کنیم که اعمال ما چقدر مطابق پیمانی است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از ما خواسته اند؟
آیا با دل و جان و زبان تسلیم ایشان شده ایم؟
چقدر از سالهای عمر خود را برای امام زمان عليه السلام صرف کرده ایم؟
همه اعمال جوارحی انسان از قلب بر می خیزد و اگر قلب سرشار از توجه و محبت به همه کس و همه چیز غیر از امام زمان عليه السلام شد، کم کم ایمان بی رنگ می شود و از دست می رود، در نتیجه چنین شخصی مستحق عذاب الهی است. در حقیقت نقض پیمان رسول صلي الله عليه و آله و سلم به زیان خود شخص تمام می شود. بنابراین همواره باید براین آگاهی و باور باشیم که بر عهد و پیمان الهی ثابت قدم بمانیم و بر ادای حقوق مولای خویش – صاحب الزمان عليه السلام - توجه داشته و بر ادای آن قلبی و عملی کوشا باشیم.
مومن در هر عید غدیری با خدا و پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامانش تا حضرت حجه بن الحسن المهدی عليه السلام تجدید بیعت می کند و برای تعجیل در فرج آن بزرگوار دست به دعا بر می دارد.
وفا به پیمان بندگی
اگر کسی محتوای پیام غدیر را به خوبی درک کرده باشد و قلبا ولایت امام زمان خود را پذیرفته باشد، نوع خدمتگزاریش به ایشان با کسی که چنین التزامی در دل ندارد، بسیار متفاوت خواهد بود. قبول ولایت امام عليه السلام دارای سه مرتبه است که هر مرتبه آن عبودیت خاصی را در قبال ایشان لازم می آورد.
مرتبه اول آن شرط تحقق ایمان است. هرمومنی ناچار باید درجه اول عبودیت را نسبت به امامش داشته باشد. مومن در این رتبه برای امام عليه السلام از طرف خدا حق امر و نهی قائل است و اگر چنین معرفتی را نداشته باشد از جرگه مومنان خارج خواهد شد. اما همه ی مومنان از این جهت در یک مرتبه قرار نمی گیرند، برخی در مرتبه اول توقف کردند، گروهی به مرتبه ی دوم و کسانی هم به مرتبه ی سوم نائل شده اند.
کمال معرفت امام عليه السلام به تحقق مرتبه ی سوم آن است که شاید بسیاری از مومنان از چشیدن طعم قبولی آن بی بهره باشند.
لازمه ی این رتبه اعتقاد به این حقیقت است که امام عليه السلام مالک واقعی و صاحب اختیار حقیقی انسان و همه ی دارایی هایش – از جهت تشریعی – می باشد. این اعتقاد کمال عبودیت به انسان را در برابر آن مولای واقعی لازم می آورد و تا آنجا ترقی می کند که هیچ کس و هیچ چیز را جزء به خاطر مولایش و برای جلب رضایت ایشان نمی خواهد. بنابراین شرط خدمتگزاری به امام عليه السلام، بودن شخص در مرتبه ی بالای ایمان نیست و هر کس امامش را «واجب الاطاعه» بداند می تواند با روایت دو شرطی که در معنای «خدمت» از قول صاحب کتاب مکیال المکارم نقل شد به ایشان خدمت کند. یا در صورت عدم رعایت آنها امامش را یاری نماید (نصرت)؛ ولی در عین حال قرار گرفتن مراتب بالاتر ایمان خدمت گزاری انسان را خالصانه تر و با ارزش تر می سازد.
از برکات التزام به این پیمان آن است که اگر کسی حقیقتا خود را بنده ی آن بزگوار بداند و به آیین بندگی اش ملتزم باشد از الطاف خاص مولای خود در هنگام گرفتاری ها و سختی ها بهره مند می شود و هیچ گاه احساس بی پناهی و سرگردانی نمی کند، چون مولا بنده ی وفادار خود را هرگز فراموش نمی کند و او را در ناملایمات زندگی تنها و بی کس رها نمی نماید.
لازمه پیمان بندگی بستن با امام عصر عليه السلام عمل به خواسته های ایشان است. هر نافرمانی از امر مولا در حقیقت به نوعی نقض کننده آن پیمان خواهد بود. بدون اطاعت همه جانبه از امامعليه السلام نمی توان ادعای عبد بودن نسبت به ایشان را داشت. «عبد» به کسی اطلاق می شود که از مولایش فرمان ببرد بنابراین در صورت تخطی از امر مولا پیمان عبودیت با ایشان سست می شود و اگر نافرمانی تکرار شود و ادامه یابد کم کم به قطع پیوند می انجامد. به همین جهت وقتی انسان گناهی مرتکب می شود به عنوان استغفار از آن و برای آنکه دوباره مشمول رحمت الهی قرار بگیرد باید بیعت خود را با امامانش تجدید و تازه نماید.
در هر هفته روزهای دوشنبه و پنج شنبه پرونده ی اعمال انسان به خدای متعال و پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه هدی عليه السلام عرضه می شود. وقتی گناهان انسان به امام زمان عليه السلام عرضه شود، طبیعتا باعث شرمندگی و خجالت او در پیشگاه مولایش می گردد. به همین جهت سفارش شده که در دو روز با توجه خاص به ناحیه مقدسه ی امام عصر از ایشان طلب عفو و مرحمت شود. در این روش فرد سعی می کند امامش را از خود راضی و خشنود کند و معتقد است که اگر ایشان از او راضی شوند چون رضایت حضرت عین خشنودی خداوند است، رضایت خداوند هم جلب می شود. پس کسی که گناهی مرتکب شده و به این خاطر، در پیوندش با امام زمان عليه السلام سستی به وجود آمده می تواند پس از توبه و تصمیم بر ترک گناه برای تجدید با مولایش استغاثه کرده و توسل جوید.
اگر کسی بخواهد به معنای کامل کلمه «بنده» باشد باید همه ی کارهایش برای مولایش باشد در این صورت خواب و بیداری، نشست و برخواست و حتی خوشحالی و ناراحتی ما باید مطابق خواست مولایمان باشد و این شیوه باید در همه ی زندگیمان جریان یابد. در نتیجه لازمه ی قبول ولایت امام عليه السلام این است که در همه ی حالات و امور شخصی، خواست ایشان را بر خواست شخصی خود مقدم بداند و مومن امامش را نسبت به همه ی امورش بیش از خود صاحب حق بداند، بدین ترتیب بنده نمی تواند در تمام طول شبانه روز فقط در پی انجام کار خود باشد، بلکه باید ببیند مولایش به او چه امر می کند و به دنبال این، پیگیر انجام اوامر مولایش شود.
کسی که به ولایت امام زمان عليه السلام اقرار دارد، در دینداری خود نیز رضای ایشان را جلب می نماید و در این امر خطیر به میل و سلیقه ی خود عمل نمی کند؛ حتی اگر احتمال دهد که ولیّ نعمتش از امری کراهت دارد، هرگز به آن مبادرت نمی ورزد و از نزدیک شدن به موارد مشکوک نیز خودداری می کند. اینجاست که «تقوی» و «ورع» در متن زندگی قرار می گیرد و بدین گونه فرد برای کسب خشنودی مولایش قبل از نزدیک شدن به مرز حرام قطعی، توقف می نماید.
اگر کسی با معرفت به مقام امام عليه السلام ولایت ایشان را پذیرفته باشد برایش دشوار نیست که از برخی امیال خود بگذرد و مطابق پسند امام زندگی کند. لذا هیچ گاه در صدد پیدا کردن توجیهات مختلف برای رسیدن به خواسته های نفسانی خود نمی باشد.
چگونگی خدمت مقبول به مولا
ابوهارون می گوید: «امام صادق عليه السلام در حضور من به چند نفر که نزد ایشان بودند، فرمودند: چرا شما ما را خوار می شمارید؟! در این وقت یکی از حضّار که اهل خراسان بود، برخاست و گفت: به خدا پناه می برم از اینکه شما را خوار بشمارم یا به چیزی از دستورات شما بی اعتنایی کنم! حضرت فرمودند: آری تو یکی از کسانی هستی که مرا خوار شمرده اند!
عرض کرد :به خدا پناه می برم از اینکه شما را خوار شمرده باشم.
حضرت به او فرمودند: وای بر تو، آیا در زمانی که نزدیک جحفه بودیم، نشنیدی که فلان شخص به تو می گفت: «به اندازه ی یک میل (هر میل در خشکی به اندازه ی 4هزار ذراع است که معادل 1609 متر می شود.) راه مرا سوار کن به خدا قسم خسته و ناتوان شدم» به خدا قسم سرت را هم بلند نکردی (به روی خودت نیاوردی) و (با این کار) او را خوار و سبک شمردی و هر کس مومنی را خوار شمارد ما را خوار شمرده و حرمت خدای عزوجل را پایمال نموده است(18).»
به این ترتیب حوزه خدمتگزاری به امام عصر عليه السلام بسیار گسترده می شود اگر انسان از جهت معرفت و نیت بتواند خود را به سطحی شایسته ترقی دهد، آنگاه زمینه ی خدمت به مولای خود را در موارد متعددی پیدا خواهد کرد. انواع مساعدت ها و کار گشایی هایی که انسان می تواند در حق افراد مومن انجام دهد. در صورت وجود معرفت و نیت صحیح، همگی مصادیق خدمت به مولای غایب عليه السلام محسوب می شود.
یک دین شناس آگاه به خوبی متوجه است که بهترین راه برای جلب محبت و معرفت عموم انسانها به سوی ائمه عليه السلام و ترغیب و تشویق آنها به ایمان، رعایت صداقت، امانت داری و حسن معاشرت با آنها است. همه ی مردم بیش از آنکه به سخنان و ادعاهای انسان توجه کنند، اعمال نیک یا بد او را ملاک حقانیت یا بطلان عقیده اش می دانند و اگر اعتقادات شخص بسیار صحیح و مطابق قرآن و سنت باشد و خود را همه جا شیعه ی خالص ائمه عليه السلام معرفی کند؛ آنچه ملاک قضاوت عمومی در حق او خواهد بود، بیش از هر چیز، رفتار او با دیگران است و بخصوص نحوه ی برخوردش با غیر هم کیشان خود. بی توجهی به این امر و یا سبک شمردن آن نوعی خیانت به ساحت مقدس مهدوی و در بعضی موارد گناه مسلم است.
انتظار عمومی از کسانی که انتساب بیشتر به ائمه عليه السلام دارند بالاتر از دیگران است. اگر کسی به عنوان خدمت گزارامام زمان عليه السلام شناخته شود، انتسابش به ائمه عليه السلام بیش از شیعیان عادی و مومنان معمولی است. این فرد باید بپذیرد که خود را در جایگاهی خطیر و حساس قرار داده و به همین جهت باید بیش از دیگر مومنان رعایت حسن سلوک با مردم را بکند. چنین کسی باید باور کند که اهمال نسبت به رعایت کامل این امر ضررهای جبران ناپذیری به دین و ایمان مردم و حیثیت و آبروی امامان عليه السلام نزد آنها می زند.
اگر کسی توفیق انتساب به ائمه عليه السلام را پیدا کرد، باید از این بابت، شکر گذار خدای منّان و امام زمانش باشد و به شکرانه ی این نعمت بزرگ با همه ی مردم اعم از خوب یا بد به نیکی و شایستگی رفتار کند. شیفتگان خدمتگزاری به امام عصر عليه السلام لازم نیست راه دوری بروند و طریق خدمتگزاری را از این طرف و آن طرف جست و جو نمایند. هر مومنی می تواند از راه های متعددی به انجام این عبادت مهم، موفق شود. کافی است در زندگی خود، نوع رفتارش را با دیگران با صداقت و امانتداری کامل همراه کند و وظایف شرعی خود را نسبت به دوست و همسایه و پدر و مادر و همسر و فرزند و خویشان و ... به نیت خدمت به امامش انجام دهد. این نیت، یک امر ساختگی و عبث نیست بلکه اگر شخص مومن، معرفت و تفقّه کافی در دین خود داشته باشد، می تواند کوچکترین کارهایش را حقیقتا در غالب خدمتگزاری به امامش انجام دهد که نمونه ای از آن در فرمایش امام صادق عليه السلام به نقل از ابوهارون نقل شد.
مسلما رفتار نیکو داشتن با مردم و به خصوص اطرافیان یکی از بهترین راه های دعوت مردم به سوی امام زمان عليه السلام می باشد و این خود از بزرگترین عبادت ها و برترین خدمت ها و طاعت های الهی است.
مهمترین وظیفه و اصلی ترین خدمتی که عالمان زمان غیبت می توانند انجام دهند، آشنا کردن عمیق و مستدلّ شیعیان با مقام امام زمان عليه السلام و عمل به عهد و پیمانی است که خداوند از همه ی انسانها در این خصوص خواسته است. دانشمندان آگاه از این طریق می توانند بهترین و بیشترین خدمت را به پیشگاه مولای خودشان عرضه دارند و اینگونه بالاترین عبادت الهی را انجام دهند. در اثر این خدمتگزاری ، خیری که به خود این عالمان می رسد، فراتر از حد بیان است. اگر این امر به طور کامل و همه جانبه صورت گیرد آنگاه یکی از آرزوهای دیرینه ی همه دوستان امام زمان عليه السلام و خود ایشان به منصه ظهور می رسد. این آرزو همدل شدن همه شیعیان در وفا به عهد امامت است که باعث وصال آنان به مولایشان می گردد.
مهم این است که انسان وظیفه عبودیت خود را در زمان غیبت امام عليه السلام نسبت به ایشان به درستی انجام دهد، چنین کسی باید اطمینان داشته باشد که ائمه عليه السلام هیچگاه غلامان خود را فراموش نمی کند.
بنابراین اگر بعضی از خدمت گزار آن حضرت، توفیق دیدار ایشان را هم پیدا نکنند باید مطمئن باشند که در صورت انجام خدمت خالصانه و صحیح، پرونده آنان نزد امامشان محفوظ می ماند و مولایشان چنان بزرگوارند که راضی نمی شوند غلامی صادق و مخلص از درگاهشان طرد شود و از این توفیق محروم گردد.
در این مسیر حفظ دو عامل بسیار مهم، نقش اساسی در بقای این نعمت ارزشمند دارد: یکی اخلاص و دیگری جدّیّت در طریق خدمتگزاری. جدّیت و اخلاص مرحوم حاج شیخ عباس قمی الگوی خوبی برای خدمتگزاری به آستان اهل بیت عليه السلام می باشد فرزند ارشد ایشان در مورد جدّیّت پدرش می نویسد: «مرحوم والدم تا حدود توانایی اش، نمی گذاشت عمرش بیهوده هدر رود و تلف گردد و دائما اشتغال به نوشتن داشت و با اینکه بیمار بود، حداقل در شبانه روز، 17ساعت در کار نوشتن و مطالعه بود و آثار بسیار مفید و نفیسی از او باقی مانده که تقریبا به 84 جلد می رسد.(19)»
کرامت انسانی
انسان در دیدگاه اسلام غدیر، موجودی است با تاج «کرّمنا»(20). خداوند کریم است و انسان را کرامت بخشیده است.
انسان در تصور اسلام غدیر جانشین خداست در زمین و خداوند متعال به او کرامت ارزانی داشته است.
آشکار است که این کرامت مخصوص یک تن یا یک گروه نیست، بلکه همه ی فرزندان آدم و حوا را شامل می شود. مقتضای کرامت مندی انسان این است که همه ی مردمان، در بهره مندی از موهبت های آفریده ی خدا یکسان باشند. منشا این تکریم، همان انسانیت آدمی است. این خصوصیت در همه یکسان است. این حالت، همان است که نمونه ی عالی و فراگیر آن، در عصر حکومت قرآنی مهدوی تجسم پیدا خواهد کرد. زیرا در آن عصر، استضعاف عملا از میان می رود و مستضعفان واقعا پیشوایان و فرمانروایان خواهند بود. خاستگاه کرامت انسان، همان انسانیت اوست و نه رنگ و نژاد و جنس. کرامت یا همان شخصیت انسانی، مهم ترین سرمایه آدمی است اگر کسی کرامتش را از کف داد، دست به هر کاری خواهد زد و آدمی از شر انسان بی کرامت در امان نخواهد بود. آنکه کرامت دارد و کرامتش را پاس می دارد، حریم نگه می دارد.
از مهم ترین عناصری که در تربیت و تعالی آدمی نقش داشته و در آموزه های دینی هم به فراوانی آمده است، عنصر حیا است.
حیا، ترس نیست، آزرم است. حیا هم عامل بازدارنده است و هم وادارنده.
حیا ، خصلتی است که انسان را بر انجام دادن کار نیک و ترک کار زشت، بر می انگیزد. مسئله حضور و نظارت، از مهم ترین مفاهیم حیاست.
هنگامی که آدمی، در کنار خود، حضور کسی را که برایش محترم و ارزشمند است احساس می کند حیایش برانگیخته می شود. احساس حضور و نظارت و محترم بودن آن ناظر و حضور، شرط اساسی در حیاست. یکی از مهم ترین سوالاتی که اسلام به آن پاسخ گفته است، این است که انسان، بیشتر از هر کس، از چه کسی باید حیا کند؟
- بهترین حیا، حیای تو از خودت است(21).
- حیای انسان از خودش ، میوه ی ایمان است(22).
طبیعی است که هر کس برای خودش ارزشی قائل باشد، از خودش حیا می کند. هركسي كه شخصیت و ارزش خویش را از دست داده باشد، حیا هم ندارد بر این اساس آنکه حیا می کند، کرامت دارد و آنکه کرامت خود را پاس می دارد، انسان الهی است، چرا که کرامت نعمت خداست به آدمی.
امام علی عليه السلام بارها تاکید می کرد آن هنگام که خواهش ها و حاجت های خود را از یکدیگر درخواست می کنید، مراقب کرامت و عزت نفس خود باشید. نکند در حاجت خواهی، عزت نفس شما مشکل پیدا کند.
در اسلام، انسان در تمام ابعادش احترام دارد؛ هم روحش و هم جسمش. عنایت آفریدگار، نه فقط به روح آدمی که به جسم او هم بوده است. جسم مرکبی است که روح را می کشد. اگر مرکب راهوار نباشد، آدمی را جا می گذارد.
ریاست یا امامت ؟
از تفاوت های دو واژه ی رئیس و امام این است که رئیس از بالا بر دیگران فرمان می راند و لزوما خود بدان فرمان ها عمل نمی کند. اما امام چنین نیست. هر چه می گوید، خودش پیش تر و بیشتر بدان عمل می کند. امیرالمومنین علی عليه السلام سخت ترین شرایط و عموم را برای خودش ایجاد می کرد. خودش زاهدترین بود و سپس مردم را به تقوی و ورع فرمان می خواند. دوست و دشمن، اعتراضی بدو نکرد که چرا می گویی و نمی کنی. می دانستند و به چگونگی زندگی او آگاه بودند.
عدالت
اسلام غدیر به ما می آموزد که عدل در هر دو نظام خلقت رعایت و عنایت شده است، هم نظام تکوین و هم نظام تشریع. معیار عمومی و قانون کلی همه ی کائنات عدل است. امام عليه السلام می فرماید :
- عدل، پایه و شالوده ای است که بر پایی جهان وابسته است.
خداوند جمیل و زیباست، احکام و دستورهای او هم جمیل و زیباست و جمال و زیبایی در عدل است. قانون عدل و تعادل، چنان که بر سراسر جهان و قلمرو جامعه ی انسانی حاکم است، بر واقعیت وجودی انسان نیز حاکم است و انسان به عنوان فردی که کانون اندیشه ها، تلاش ها و رفتارهای گسترده است، باید در چارچوب توازن و تعادل قرار گیرد و از قانون عدل پیروی کند و از هر دو ضد تعادل ( افراط و تفریط ) در دایره ی وجود خویش به شدت دوری گزیند. در فرهنگ علوی، عدل نتیجه ی علم است و دانش و بی عدالتی ریشه در جهل و نادانی دارد. هر که عالم است عادل است و آنکه عادل است عالم. افراط و تفریط، که مقابل تعادل است، از جهل ناشی می شود و شیوه ی جاهلان است.
عدالت در تعریف امام علی عليه السلام بسیار فراگیر و دامن گستر است. عدالت برخاسته از مکتب غدیر، از جامعه ی انسانی پا فراتر می نهد و گونه های حیوانی، نباتی، محیط زیست و پدیده ها را هم در بر می گیرد. امیرالمومنین عليه السلام مسئولیت آدمیان را بسیار فراخ می داند و افق بلندی را برایش ترسیم می کند. امیرالمومنین عليه السلام به یکی از کارگزارانش که مامور صدقات بود، درباره شتران می نویسد:
- و چون مامور تو، اموال زکات، از جمله شترانی را گرفت، به او سفارش کن که شتر ماده را از بچه شیرخوارش جدا نکند و ماده شتر را چندان ندوشد که از شیرش اندکی بماند و به بچه اش زیان رساند؛ و در سوار شدن، شتر را خسته نکند و در میان آنها به عدالت رفتار کند. شتر خسته را استراحت دهد. شتری را که آسیب دیده یا لنگ شده آرام براند. چون بر آبگیرها بگذرد، آنها را به آبشخورها ببرد تا آب بخورند و راهشان را از زمینهای گیاه دار به جاده های خشک تغییر ندهد. در ساعتهایی به آنها فرصت دهد تا استراحت کنند و به هنگام آب خوردن و چریدن آزادشان گذارد.
در نظام حکومتی و عقیدتی امیر مومنان عليه السلام خط کشی بر محور سلیقه نیست، بر محور خداست. آنجا که سخن از معاد می رود و شریعت و فقه و امثال این، آدم ها را به مسلمان و اهل کتاب و کافر، و همچنین مسلمان را به مومن و منافق تقسیم می کنند و باید هم بکنند. اما در مقوله معیشت و زندگی دنیایی که قرار می گیریم، خطها و رنگها و خط کشیها متفاوت می شود. در فرآیند زندگی و رفاه اجتماعی، دو تقسیم بندی بیشتر نداریم: 1- آدمیان 2 – غیر آدمیان.
آدمی از آنجا که آدم است حق زیستن و نیکو زیستن دارد، چون آدم است جدا از رنگ ها، دین ها و اندیشه ها. امام عليه السلام به مالکش، آن هنگام که فرمان حکومت مصر را تنظیم می کند می نویسد:
- وقتی به مصر رفتی و بر آنجا حکومت کردی ... بر مردمان چونان حیوانی درنده خشم مگیر و آسیب نزن و خوردن و بهره کشی از مردم را غنیمت مشمار؛ بدان که آدمیان دو دسته اند: یا برادر دینی تو اند و یا مثل تو آدم هستند. یا در اندیشه شبیه تو هستند و یا در چهره و پیکره و آفرینش.
این منطق رفتار علی است. محور تعامل با مردمان در امور اجتماعی – معیشتی، انسانیت است و سپس دیانت. همین که آدم اند محترم هستند و دارای حق زندگی.
در فرهنگ غدیر، عدالت مفهومی عقلانی – انسانی است، نه دینی – مذهبی؛ عدالت حتی برای دشمنت، همان که نه تو و نه دینت را بر نمی تابد؛ باز هم سزاوار عدالت است. این مرام، مرام اسلام است و خلافش جاهلیت است.
امام باقر عليه السلام در باب شیوه ی حکومتی رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و چگونگی برخورد و مواجهه ی ایشان با مردمان فرمود:
-روش های جاهلیت را از میان برد و ساختن جامعه ی انسانی – اسلامی را با عدالت آغازید.
امام باقر عليه السلام پس از نقل این قول فرمود:
- مهدی عليه السلام نیز چنین است. جاهلیت باقی مانده در میان مردمان را بر می چیند و عدل را بر جان و رویشان می پاشاند.
پس دو نوع جاهلیت داریم و دو نوع ابطال جاهلیت. جاهلیت قبل اسلام و ابطال آن با شیوه ی نبوی؛ جاهلیت مدرن و پایانش با ظهور و تمدن مهدوی. امام مهدی عليه السلام عدل را برای انسان ها به ارمغان می آورد.
در آیینه ی اسلام غدیر، دین، انصاف ورزیدن در روابط اجتماعی است و مردمان را برادر خود دانستن و همه را در مال خود شریک کردن. امام عليه السلام فرمود:
- هرگاه کسی از شما می داند که برادر دینی اش به او احتیاج دارد، نباید در انتظار خواهش و التماس او بنشیند! به دیدار یکدیگر بروید؛ با هم مهربان باشید؛ به یکدیگر بذل و بخشش کنید و منافقی نباشید که قول و فعلش یکی نیست.
ابوبصیر می گوید، همراه امام باقر عليه السلام به حج رفته بودم . بسیار شلوغ بود . مردم فراوانی آمده بودند. ولوله و صدای ضجه فراوانی به گوش می رسید. به امام عرض کردم: "چقدر حاجیان زیادند و چقدر فریاد زنان بسیارند". امام باقر عليه السلام فرمودند:
- نه، چقدر فریاد زنان زیادند و حاجیان کم اند .
"انما المومنون اخوه" هیچ مفسر و روایتی حکم به منسوخ بودن این آیه نکرده است. اگر قرآن واجد این آیه است، که هست پس باید با آیین و احکام برادری شیعی عمل کنیم. در نظام اندیشه و رفتار امیرمومنان، احکام وآیین برادری در بعد حداقلی چنین است:
- مومن سیر نمی خوابد با آنکه می داند برادرش گرسنه است.
این حداقل صفتی است که اسلام غدیر برای مخاطبانش بر می شمارد.
اسلام علی، اسلام غدیر است و اسلام غدیر، اسلام قرآن. اسلام قرآن، اسلام صراحت است. اسلام قرآنی و ایمان قرآنی، اگر از زبان به قلب و جوارح نینجامد ، عقیم است و مرده.
در قاموس امیرالمومنین عليه السلام، سرباز زدن و شانه خالی کردن از وظایف در برابر مردم، مساوی است با شانه خالی کردن از وظایف در برابر خداوند. زیرا وظایف در برابر مردم را خداوند مقرر دانسته است.
امام عليه السلام فرمود:
- خداوند سبحان، رعایت حقوق بندگانش را، مقدمه ای برای رعایت حقوق خودش قرار داد. پس هر کس به ادای حقوق بندگان خدا قیام کند، این خود سبب قیام به ادای حقوق خداوند خواهد شد.
اهتمام امور مسلمانان، از فرایض اساسی اسلامی است و نشانه ی مسلمانی. اهتمام به امور مسلمانان، یعنی خود را وقف مسلمانان کردن و در خدمت آنان بودن و گره گشودن از کارشان. این فریضه، دایره کوشش های هر مسلمان را توسعه می دهد و او را از کوشش برای خود به کوشش برای دیگران بر می انگیزد و میان فرد و اجتماع پیوندی نا گسستنی برقرار می سازد.
امام غدیر به ما می آموزد که انسان مومن، نگاهش به مجموعه آفرینش است و تمام پدیده ها را مخلوق خدا می داند؛ از این روست که عدالت را در مجموعه آفرینش روا می دارد و خود را در قبال آن مسوول می داند. چنین نگاهی، به آدمی دقت، تامل و مراقبت پیوسته می بخشد. هرگامی که می زند، هر راهی که می رود، مسوولیت دارد و مسوولیت علم و آگاهی نیاز دارد. حرکات و رفتارهای ما در جامعه نتایج و آثاری دارد. آنکه بی دانش حرکت می کند، بیشتر تخریب می کند. آسیب می زند تا ترمیم کند. چنین است که باید بدانیم و آگاهانه رفتار کنیم.
پی نوشت ها:
(1) «و ما ینطق عن الهوی؛ ان هو الا وحی یوها» ؛النجم 4-3 .
(2) «فاعلموا معاشر الناس أنّ الله قد نصبه لکم ...»؛ احتجاج ، جلد 1،صفحه 31،خطبه غدیر فراز 3
(3) «معاشرالناس ... إنّ جبرئیل هبط الیّ مراراً ثلاث...» همان فراز دوم
(4) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص: 62
(5) اسرار غدیر ، ص204 ، انصاری ، محمد باقر ، ویرایش چهارم ، انتشارات تک ، چاپ دهم ، شوال 1429
(6) پيام نگار ، ص40
(7) پيام نگار، متن كامل خطبه ي غدير، ص50
(8) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص: 94، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص: 97 ،الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص: 61
(9) پيام نگار، ص86
(10) پيام نگار، ص 62
(11) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص: 65
(12) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص: 95
(13) پيام نگار، ص 58، 62، 72
(14) روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج1، ص: 97
(15) سوره رعد ، آیه 19و 20
(16) پيام نگار، ص82
(17) پیمان غدیر بیعت با مهدی ، بنی هاشمی،محمد ، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر ، چاپ دوم ، 1385 ، ص31
(18) الروضة من الكافي / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 147
(20) و لقد کرمّنا بنی آدم؛ سوره اسراء، آیه 70
(21) غررالحکم- شمارهی 3114
(22) نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص: 453
منبع: مقاله «مهدي عليه السلام تداوم عهد الهي»، مريم احمدي، فروغ بلوچي، ليلا كرميان، آمنه كريمي، هاجر كوچكي فرد، مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها، ویلاشهر، بهار 1392