بُعد اعجاز تاريخي قرآن دربردارنده ي دو برهه از زمان مي باشد. قسمتي كه از آن به «گذشته ي بشريت» و «تاريخ گذشتگان» تعبير مي شود و قسمتي كه در بردارنده ي خبرهايي از آيندگان و رويدادهاي مربوط به آنان است كه به «پيشگوئي هاي قرآن» معروف است.
پيشگوئي هاي قرآن عموما در آثار بزرگان و صاحب نظران ديني با عنوان «اخبار غيبي» دنبال شده است.
اخبار غيبي از مهمترين جنبههاي اعجاز قرآن است. اخبار غيبي و پيشگوييهاي تاريخ ميتواند حقّانيت و اعجاز قرآن را اثبات كند؛
البته در موضوع مباحث تاريخي قرآن، آثار بسياري نوشته شده است.
اما مباحث بسياري از اين موضوع، قابل بحث و بررسي است؛ زيرا اين بُعد از اعجاز قرآن، شامل مباحث تاريخي گسترده و وسيعي است كه پيش نياز ورود به آن تسلط بر زبان و منابع اقوام و ملتهاي گوناگون و فرهنگ هاي مختلف مربوط به آنان است.
مباحث تاريخي قرآن را در دو قالب ميتوان بررسي كرد:
1. پيشگوييهاي تاريخي قرآن 2. قصهها و گزارشهاي تاريخي
داستانهاي انبيا و ملتهاي پيشين نيز داخل در مباحث تاريخي قرآن است و بدين خاطر عدهاي از آن با عنوان «داستان تاريخي يا مستند» ياد ميکنند که تنها به نقل بيکم و کاست وقايع تاريخي ميپردازد.
به عبارتي اعجاز تاريخي قرآن نوعي رازگويي علمي است كه در دانش تاريخ بروز يافته است؛ از اينرو اعجاز علمي و اعجاز تاريخي قرآن هر دو زيرمجموعه اخبار غيبي قرآن قرار ميگيرند.
تاريخ از جمله مباحثي است که در آيات قرآن اشارههايي به آن شده است.
قرآن کتاب هدايت و ايجاد تغيير مطلوب در انسان است. در آيات قرآن كريم و روايات نوراني اهل بيت عليهم السلام بارها به اين وجه از قرآن به عنوان يكي از فضيلت هاي قرآن پرداخته شده است.
"قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَزِيزَ الْجَبَّارَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ كِتَابَهُ وَ هُوَ الصَّادِقُ الْبَارُّ فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ(1) "
ترجمه : همانا خداوند عزيز جبار نازل كرد بر شما كتابش را در حالي كه او راستگو و آمر به نيكيهاست. در آن خبرهاي مربوط به شما و خبرهاي مربوط به پيشينيان شما و خبرهاي مربوط به آيندگان شما و خبرهاي آسمان و زمين در آن است و اگر كسي از آن به شما خبر دهد، تعجب مي كنيد.
مولي صالح مازندراني در شرح اين حديث بيان كرده :" (و خبر من قبلكم و خبر من بعدكم) يعنى فيه أخبار كل واحد واحد و بيان أحواله المختص به و المشتركة بينهم و بين جماعة من المصائب و النوائب و ما يصدر منه و ما يرد عليه و ما يتعلق به و يراد منه على الخصوص أو العموم(2) "
ترجمه : هر خبري قبل از شما و هر خبري بعد شما يعني همه ي آنچه كه مربوط به يكان يكان افراد مي شود و بيان حالات و شرايط مختص به آنها و هر آنچه كه از مشتركات آنها محسوب مي شود و همه ي سختي هايي كه به آن دچار شده اند و همه ي آنچه كه از آنها صادر شده است و همه ي آنچه كه رد شده نسبت به آنها و همه ي آنچه كه اراده كرده اند نسبت به آن خاص يا عام.
اين جمله، نقل مضمونى است از آيه 89، سوره نحل(3) .
يا روايت ديگري كه از اميرمومنان علي عليه السلام نقل شده است :" ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ ُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم " (4)
اين قرآن است پس آن را به نطق درآوريد و چه كسي را به نطق درآورد؛ ولي من خبر ميدهم از آن كه در آن اخبار آينده و گذشته و داوري درد شما و نظم و نظام شماست.
اخبار غيبي همواره در كتابهاي دانشمندان اسلامي مورد توجه ويژه بوده؛ هرچند تا دوره معاصر از لفظ «اعجاز تاريخي» كمتر استفاده شده است.
اخبار غيبي به دو دسته تقسيم مي شوند:
1- اخباري كه هيچ راهي براي بشر در آگاهي از آنها وجود ندارد. اخبار غيبي زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در اين قسم جاي ميگيرد، مانند: سوره توبه/ 33 و 88؛ آلعمران/12 و 61؛ انفال/ 7؛ فتح/161؛ روم/4ـ1؛ قمر/45؛ فتح/27؛ نور/ 55.
2- آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از قصص و اخبار كتب گذشته آورده است، مثل قصه ابراهيم، نوح و...، مانند: عنكبوت/48؛ قصص/44 و 46؛ هود/ 49 .(5)
آيت الله خويي به آن دسته از اخبار غيبي قرآن كه واقع شدهاند، اشاره مينمايد و ميگويد تمام آنها درست بودهاند و براي دريافت اين اخبار غيبي، راهي جز وحي و نبوت نيست.
وي به چند آيه زير اشاره ميكند:
"وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ؛(6) و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش يا سپاه ابوسفيان] را به شما وعده داد كه از آنِ شما باشد، و شما دوست داشتيد كه دسته بىسلاح براى شما باشد، و [لى] خدا مىخواست حقّ [اسلام] را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشهكن كند . (7)"
"فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ، الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (8)؛ پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب، كه ما [شرّ] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد. همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مىدهند. پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست.
"هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ(9)؛ اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را ناخوش آيد."
"غُلِبَتِ الرُّومُ، فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ(10) ؛ روميان شكست خوردند، در نزديكترين سرزمين، و [لى] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد."
"أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنتَصِرٌ، سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ(11) ؛ يا مى گويند: «ما همگى انتقامگيرنده [و يار و ياور همديگر] يم!» زودا كه اين جمع درهم شكسته شود و پشت كنند(12) .
علامه طباطبايي اخبار غيبي را دو دسته نموده:
1. اخبار از قصص انبياء و امتهاي پشين، مانند: هود/ 49؛ يوسف/ 102؛ آلعمران/ 44؛ مريم/ 34.
2. اخبار از حوادث آينده، مانند: روم/ 3ـ2؛ فتح/15و27؛ مائده/70؛ حجر/ 9. وي آيات مربوط به ملاحم (همچون: انبياء/ 97ـ95؛ نور/ 55؛ انعام/65؛ حجر/19 و22؛ نبأ/7) را در اين قسم جاي ميدهد (13) (
اما به نظر مي رسد كامل ترين تقسين بنندي اخبار غيبي زماني است كه بتوان اخبار غيبي قرآن را در سه دسته طبقهبندي كرد :
1. غيب گذشته، مانند: مريم و زكرياء، يوسف و برادران، نوح.
2. غيب حاضر، مانند: آيات نازله در شأن يهود و آيات نازله در شأن منافقان.
3. غيب آينده، مانند: تحدي قرآن، پيروزي اسلام، بر كفر، ماجراي ابولهب ، فتح مكه و ...
ملاحم و اخبار غيبي و تأويل و آن چه به اين امور برمي گردد، از آن دسته علوم قرآني است كه از الفاظ استنباط نمي شود و از ظاهر اقوال روشن نمي گردد و صورت عبارات از آن حكايت ندارد و اشاره به آن ارشاد نمي كند.
از اين رو، با صرف تدبر به آنها نمي توان دست يافت. زيرا شخص متدبر تنها به مقداري دست مي يابد كه ظاهر آيات بدان دلالت دارد، حتّي اگر بعضي از آيات را به بعضي ديگر ضميمه كند و آن را مفسّر آن بعض ديگر قرار دهد؛ اما آنچه از حوزه ظهور الفاظ بيرون باشد، براي وي استنباط پذير نيست.
چون شخص متدبّر در منطوق الفاظ قرآن غور مي كند، ولي در باطن آن كه غير از الفاظ آن است، توان تأمّل ندارد(14) .
تحدي قرآن در اخبار غيبي
يكي از موارد تحدّي و اعجاز قرآن كريم، مسئله «اخبار غيبي» است، خداي سبحان در معرّفي قرآن مي فرمايد اين كتاب، غيب را براي انسانها تبيين مي كند.
از نظر قرآن كريم، جهان هستي به دو قسمت «غيب» و «شهادت» تقسيم مي گردد. عالم مادّه كه با حواس درك مي شود، عالم شهادت است و عالم ماوراي مادّه كه با حواسّ، درك نمي شود، عالم غيب است. غيب نيز دوگونه است؛ يا «غيب نفسي» است كه اساساً با حواسّ درك نمي شود و مربوط به ماوراي مادّه است و يا «غيب نسبي» است كه جزء عالم مادّه است و قابل احساس با حواسّ نيز هست ولي در بعض شرايط قابل احساس است نه در همه شرايط؛ مانند حوادث گذشته يا وقايعي كه در آينده صورت خواهد گرفت، كه هيچ كدام از آنها فعلاً قابل احساس نيستند، بر خلاف موجود مجرّد كه در عين موجود بودن، غيب است و قابل احساس نيست.
وصف شيء به «غايب» و غيبي بودن، «وصف به حال متعلّق موصوف است» يعني به اعتبار نسبت او با ديگران گفته مي شود غايب است وگرنه، هر چيزي براي خودش حاضر است و هيچ چيزي در محدوده هستي خود، از خودش غايب نيست، اگر حضرت ولي عصر(ارواحنا فداه) مثلاً به وصف غايب موصوف مي شوند به لحاظ محروم بودن جامعه از ادراك ايشان است لذا مردم از محضر آن بزرگوار غايبند نه اينكه آن حضرت(عجّل الله فرجه الشّريف) غايب باشد؛ زيرا او ولي حقّ و شاهد بر خلق است و هيچ گاه از جامعه غايب نبوده و نيست.
لذا قرآن كريم اخبار به غيب داده است چه در موارد غيب نفسي و چه غيب نسبي.
خداي سبحان همانگونه كه به عالم شهادت و طبيعت عالم است، به عالم غيب هم آگاه است؛ زيرا: "لله غيب السَّماوات والأرض(15)" پس هر چه كه در جهان هست، معلوم خداوند است و اصولاً هر جا كه علم باشد، غيب راه ندارد؛ زيرا علم به معناي شهود و حضور و ظهور است و اين معنا با غيب كه به معناي نهفته و پنهان است، سازگار نيست(16) .
وجوه اعجاز تاريخي قرآن
گفته شد كاملترين تقسيم بندي اخبار غيبي قرآن بر سه وجه است :
1. غيب گذشته، اخبار از مغيباتش از اخبار انبيا و سلف، براي مثال مطالب مربوط به حضرات زكريا، مريم و يحيي عليهم السلام(17) .
2. حاضر، آياتي كه مربوط به يهوديان و منافقان بود.
3. آينده. مثل سوره كوثر، روم و ...(18) .
اخبار غيبي قرآن از امّتهاي گذشته
خداي سبحان در قرآن كريم، از انبياي گذشته و از امّتهاي آنان خبر مي دهد.
الف - از تاريخ حضرت نوح عليه السلام : و از قوم او و از طوفان و كشتي نجات او سخن مي گويد و آنگاه مي فرمايد: "تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك(19)"؛ آنچه را كه براي تو گفتيم، خبرهايي است غيبي كه از راه وحي تو را آگاه ساختيم" ما كنت تعْلمها أنت ولا قوْمك من قبل هذا (20) "اگر آنها را به تو وحي نمي كرديم نه تنها تو و قومت اين خبرها را نمي دانستيد، بلكه اساساً تو كسي نبودي كه بتواني با تلاش و كوشش خودت از اين خبرهاي غيبي باخبر شوي. جز راه وحي، راهي براي علم تو و قوم تو به آنها وجود نداشت.
جمله «ما كنت تعلمها» با جمله «ما تعلمها» يا «ما علمتها» فرق بسيار دارد. معناي عبارت دوم آن است كه تو نميداني يا ندانستي آن را، ولي معناي عبارت اول اين است كه امكان دانستن آن مطالب غيبي براي تو نبود و هرگز نمي توانستي آنها را بفهمي و از پيش خود به آنها آگاه كردي.
در جاي ديگر، آنگاه كه جريان موساي كليم عليه السلام را بازگو مي كند، مي فرمايد: "وما كنت بجانب الغربي إذْ قضينا إلي موسي الأمر وما كنْت من الشاهدين(21) " يا مي فرمايد: "وما كنت ثاوياً في أهْل مدين(22) . " يا اينكه: "وما كنت بجانب الطور إذ نادينا(23) "؛ "وناديناه من جانب الطور الأيمن وقرّبناه نجيّا(24) .) ".
تو شاهد و حاضر نبودي آن وقتي كه ما فيض وحي را در جانب غربي به موسي رسانديم، تو در بين مردم مَدين نبودي، تو آن وقت كه ما در جانب راست وادي به موسي وحي رسانديم نبودي، و ما اين اخبار غيبي را از راه وحي به تو مي رسانيم.
بنابراين، علم قطعي به اين اخبار و جريانها جز از راه اخبار غيب ميسّر نيست؛ زيرا نه خود پيامبر در آن صحنه حضور داشت و نه مي توانست با فكر و انديشه اش از آنها باخبر شود و نه كتب تاريخي معتبر وجود داشت تا منبع آگاهي وي باشد و نه كتب الهي تحريف نشده و دست نخورده باقي ماند، كه چنين گزارشهاي غيبي از آنها استنباط شود.
ب- آيات مربوط به حضرت مريم عليها سلام: خداي سبحان در آيه مورد بحث به پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: سخنان ما درباره مريم عليهاالسلام، همه از اخبار غيبي است: " ذلِكَ مِن أنباءِ الغَيبِ نوحيهِ إلَيك"، زيرا اولاً اين خبرها يا اصلاً در تورات و انجيل نيست يا تحريف شده است. ثانياً تو خود نيز نه به مكتب رفته اي و نه قومي آگاه داشتي تا بتواني از اخبار پيشينيان آگاه شوي، پس بايد مستقيم از غيب آگاه شده باشي.
استدلال در اين آيه به گونه اي است كه راه را بر هر انكاري مي بندد و از طرفي از اينگونه آيات برداشت مي شود كه غير خدا كسي ذاتاً به غيب عالم نيست؛ نه اينكه علم به غيب بالتبع و به اِخبار و اذن الهي نيز محال باشد : "عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلي غَيبِهِ أحَدا ٭ إلاّمَنِ ارتَضي مِن رَسول(25) "
براي دانستن حادثه اي، يا بايد آن را از كسي شنيد؛ يا در كتابي خواند؛ يا خود شاهد صحنه وقوع آن حادثه بود و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نه اين اخبار غيبي را از كسي شنيده و نه در هيچ كتابي خوانده است :
"ما كُنتَ تَعلَمُها أنتَ ولاقَومُكَ مِن قَبلِ هذا(26) "؛ " ما كُنتَ تَدري مَا الكِتابُ ولا الايمان(27) "؛ "هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الامّيّينَ رَسولا(28) "؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از ميان اُمّيين برخاسته است، پس نه خود مي دانست و نه كسي بود كه به او تعليم دهد و نه شاهد صحنه وقوع اين حوادث بود: (وما كُنتَ لَدَيهِم... ).
درباره مريم عذرا و عيساي مسيح و ديگر پيامبران الهي صلوات الله عليهم اجمعين نيز وقايع را در سوره ها و آيات گوناگون بيان مي فرمايد: "ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك وما كنت لديهم إذ يُلقون أقلامهم أيّهم يكْفل مريم وما كنت لديهم إذ يختصمون(29) ".
در آن زمان كه براي كفالت مريم قرعه مي زدند و تخاصم مي كردند، تو نبودي ولي ما همه آن اخبار را براي تو بيان كرديم. هيچ كتابي هم در روي زمين نيست كه داستان مريم عليها السلام را به صورت صحيح و واقعي بازگو كند. عهدين عتيق و جديد نيز آميخته با اوهام و اباطيل است و مريمي را كه كتابهاي آنها و عالمانشان معرّفي مي كنند، مريمي نيست كه قرآن مي گويد و وي را برگزيده زنان مطهّر و مصطفي معرفي مي كند: "إن لله اصْطفاكِ وطهركِ واصْطفاك علي نساء العالمين(30) "
چه اينكه تعبير آنها از حضرت مسيح عليه السلام گرچه در برخي اوصاف، همتاي تعبير قرآن كريم از آن حضرت عليه السلام به عنوان «كلمة الله» است: "يا مريم ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسي ابنُ مريم"، ليكن از جهات ديگر كه نزاهت از تثليث و نيز قداست مسيح عليه السلام از هر گونه خلاف فقهي، اخلاقي و حقوقي باشد با هم تفاوتهاي فراوان دارند(31) .
اخبار غيبي مربوط به حضرت عيسي عليه السلام
عيساي مسيح عليهالسلام به اذن الله از آنچه بني اسرائيل در خانه هايشان ذخيره و براي استفاده در آينده آن را نگهداري مي كردند، يا از غذايي كه خورده اند، گزارش مي داد و تنها از راه مظهريت و به اذن خدا مي توان عالم به غيب و گزارشگر اخبار غيبي بود(32).
اخبار غيبي مربوط به هزيمت يهود
جمله مستقل «ثُمَّ لايُنصَرون» در پايان آيه 111 سوره آل عمران و بيش از ده آيه از اين دست، مانند "ولَو قاتَلَكُمُ الَّذينَ كَفَروا لَوَلَّوُا الأدبارَ ثُمَّ لايَجِدونَ وليّاً ولانَصيرا(33)" و "أم يَقولونَ نَحنُ جَميعٌ مُنتَصِر٭ سَيُهزَمُ الجَمعُ ويُوَلّونَ الدُّبُر(34)"، بدين معناست كه اينان نه تنها بر شما پيروز نمي شوند، بلكه هرگز راهي براي ياري كردن خود نمي يابند.
اين جمله به صورت مستقل آمده، تا بفهماند كه اينان در جنگ يا غير آن هرگز پيروز نمي شوند، در حالي كه اگر مجزوم، و به جمله «يُوَلّوكُم» عطف ميگرديد، معنا چنين بود: اگر با شما وارد جنگ شوند، فرار مي كنند و كسي آنان را ياري نخواهد كرد و ديگر اين معنا كه «هرگز ياري نخواهند شد، در جنگ يا غير آن»، از آيه استفاده نمي شد(35).
قرآن و اخبار غيبي از وقايع آينده
الف- خبر غيبي پيروزي روميان: خداي سبحان در آغاز سوره مباركه «روم» از پيروزي قطعي روميان در آينده خبر مي دهد "الم غلبت الروُم في أدني الأرض وهُمْ من بعْد غَلَبِهم سَيَغْلبون(36)"؛ روميان اكنون شكست خورده اند، ولي به طور يقين در سالهاي آينده بر دشمنان خود پيروز خواهند گشت، چون امپراطوري هاي جهان در آن عصر غير از ايران و روم، كشور ديگري نبود و چون نبرد بين همين دو امپراطوري بود لذا نامي از كشور غالب به ميان نيامد؛ زيرا معلوم بود كه امپراطوري روم شكستي از غير امپراطوري ايران تحمّل نمي كند.
شأن نزول اين آيه كريمه كه مشتمل بر اخبار غيبي است، آن است كه مشركين آن زمان، بر ضدّ مسلمين دست به شايعه پراكني و تبليغات مسموم زده بودند و مي گفتند: روميان كه ادعاي اهل كتاب بودن را دارند، از دشمن خود شكست خوردند، پس ما نيز مي توانيم شما مسلمين را كه ادعا داريد كتاب الهي بر شما نازل شده، شكست دهيم و روشن مي شود كه سخن شما و روميان هر دو دروغ است وگرنه خداي شما به روميان كه اهل كتابند كمك مي كرد و نمي گذاشت آنها شكست بخورند.
مسلمانان نيز از اين حادثه و از تفسير نادرست آن كه نوعي تلقين منفي و تفأّل به شرّ بود، نگران بودند؛ در اين حال بود كه آن خبر غيبي، توان تازه اي به مسلمانان داد و پس از مدّتي، روميان پيروز گشتند و صدق اين خبر غيبي روشن گرديد.
ب: خبر غيبي توطئه دشمنان: در يكي از جنگهاي صدر اسلام، هنگام نماز ظهر، همه مسلمانان به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اقتدا كردند، مشركين كه اين صحنه را ديدند، گفتند موقعيّت خوبي براي حمله به مسلمين بود ليكن از دست رفت يكي از آنان كه به سيره آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم آشنا بود گفت: مسلمانان نماز ديگري بعد از اين نماز مي خوانند كه آن نماز،(نماز عصر) برايشان عزيزتر و محبوبتر از اين نماز است، در آن هنگام به آنان حمله مي كنيم. وقتي كه نماز ظهر تمام شد، خداي سبحان تصميم سرّي دشمنان را از راه وحي به رسول خود خبر داد و فرمود: "واذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلاة فلْتقم طائفة منهم معك وليأخذوا أسلحتهم فإذا سجدوا فليكونوا من ورائكم ولتأْتِ طائفة أُخري لم يصلّوا فليصلوا معك وليأْخذوا حذْرهم وأسلحتهم ودّ الذين كفروا لو تغفلون عن أسلحتكم وأمتعتكم فيميلون عليكم ميلةً واحدةً".
يعني همگي با هم نماز جماعت نخوانيد بلكه برخي سنگر را حفظ كنند و برخي نماز بخوانند و سپس اين دو گروه جاي خود را با يكديگر عوض نمايند و هيچ گاه از سلاح و سنگر خود غافل نباشيد و هميشه و در هر شرايطي هشياري خود را حفظ كنيد؛ زيرا دشمنانِ كافر، دوست دارند كه شما از سلاح و سنگر و امكانات نظامي و غير آن غافل شويد تا به شما حمله و هجومي يكباره نمايند.
البتّه تنها سلاح به دست داشتن كافي نيست؛ زيرا ممكن است كسي سلاح به دست، در سنگرش باشد ولي هشيارياش را از دست داده باشد و اين بهترين موقعيّت هجوم دشمنان است. آنچه مهمّ و هميشه و در همه حال لازم است حفظ هوشياري است، به همين دليل خداوند در ادامه آيه مي فرمايد: "ولا جُناح عليْكم إن كان بكم أذي من مطرٍ أو كنتم مرضي أن تضعوا أسلحتكم وخذوا حذْركم إن الله أعد للكافرين عذاباً مهيناً(38)" يعني اگر در شرايطي مانند حالت بارش باران قرار گرفتيد كه مجبور بوديد سلاح را در دست خود نداشته باشيد و آن را بر زمين بگذاريد، گناهي بر شما نيست ولي در آن حال نيز از دشمنان برحذر بوده و هشيار باشيد، هرگز تيزهوشي، مراقبت و پاسداري نظامي را از كف ندهيد .
ج- خبر غيبي فتح مكّه به دست مسلمانان: پيش از فتح مكّه نيز خداي سبحان ورود با امنيّت مسلمانان به مسجدالحرام و انجام «عمرة القضاء» و نيز پيروزي و فتح مكّه را در رؤيا به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نويد داد: "لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنين محلّقين رؤسكم ومقصّرين لا تخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحاً قريبا "
رؤيايي كه خداي سبحان به رسول صلي الله عليه و آله و سلم خود نشان داد اين بود كه مسلمانان با امنيت كامل و بدون خوف و ترس، وارد مسجدالحرام مي شوند و عمره خود را به جا مي آورند و پس از آن نيز فتح مكّه نصيب آنان مي گردد و اين خواب را خداوند در اين كريمه، تصديق مي فرمايد و آن را درست و قطعي مي داند.
رؤيا و خواب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هيچ گاه نادرست درنمي آيد؛ زيرا رؤياي معصوم مانند بيداري اوست .
قرآن كريم در جاي ديگر نيز وعده فتح مكّه را چنين نويد مي دهد: "إن الذي فرض عليك القرآن لرادُّك إلي معاد " گرچه تو را امروز مجبور كرده اند كه از مكه هجرت كني و از خانه و كاشانه ات دور شوي ولي ما تو را به طور قطع، نصرت مي دهيم و فاتحانه به موطن خود باز مي گردانيم(42) .
د- خبر غيبي درباره صهيونيستها: تفسير «المنار»، سخن لطيفي درباره آيه كريمه "أم لهم نصيب من المُلْك فإذاً لا يؤتون الناس نقيراً " دارد كه اگرچه نكات منفي نيز در آن وجود دارد ولي حقّ آن است كه اين بيان لطيف از هر كس كه باشد، ضايع نگردد.
اين سخن را محمّدعبده در حدود شصت وپنج سال قبل يعني بيست وپنج سال پيش از آنكه صهيونيستها فلسطين را غصب كنند در ذيل اين آيه كريمه گفته است. او خطاب به عثمانيها كه در آن زمان بر فلسطين تسلّط و سيطره داشتند مي گويد:
"مواظب باشيد مبادا نقشه هاي اسرائيل اثر كند و آنها در اين سرزمين نفوذ كنند؛ زيرا اگر چنين شد، يك روز خوش براي مسلمانان نمي گذارند و همه را از خانه، كاشانه و سرزمينشان بيرون مي كنند و بر اساس اين آيه شريفه، به احدي رحم نمي كنند و حاضر نيستند كه به اندازه نقير و ذرّه كوچكي مال و ثروت و زمين در اختيار مسلمانان باشد".
او خطر اسرائيليها را گوشزد مي كند و به عنوان شاهد مي گويد:
"مثلاً يك كارگر يا نجّار اسرائيلي كمتر از يك كارگر يا نجّار مسلمان حقوق مي گيرد و به اندازه معيشت و زندگي اش نيست، پس اينها چگونه تأمين مي شوند؟ از همين جا معلوم مي شود كه توطئه اي براي نفوذ دارند و از جاي ديگر تأمين مالي مي شوند."
اين سخن درستي است كه آن مؤلّف بر اساس اين آيه كريمه گفته و اكنون كه شصت و پنج سال از آن حادثه مي گذرد هنوز هم اين غاصبان، در حال پيشروي و تصرّف بيشتر ممالك مسملين هستند و در پوشش صلح و مذاكره، هر روز تجاوز بيشتري مي كنند(44) .
پی نوشت ها:
1- الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص 599 - روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج13، ص 116.
2- شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج11، ص 13
3- الحياة / ترجمه احمد آرام، ج2، ص: 191
4- شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج9، ص 217
5- مؤدب ، سيد رضا ، اعجاز تاريخي قرآن، 1389.
6- سوره ي انفال ، آيه 7
7- ترجمه فولادوند
8- سوره حجر، آيات 94-96
9- سوره ي صف، آيه 9
10- سوره ي روم، آيات 2-3
11- سوره ي قمر، آيات 44-45
12- به نقل از مؤدب ، سيد رضا ، اعجاز تاريخي قرآن، 1389
13- الميزان في تفسيرالقرآن، محمدحسين طباطبايي، ج1، ص 64ـ65.
14- قرآن حكيم از منظر امام رضا عليه السلام ،عبدالله جوادي آملي، پائيز1389، چاپ هفتم، ص115.
15- سوره نحل، آيه77
16- قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، بهار 88، چاپ هشتم،ص 145
17- تسنيم، عبدالله جوادي آملي،بهار 1389، چاپ دوم، ج 14، ص254
18- لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، مؤسسه اسماعيليان، قم،1414 ق، چاپ دوم، ج1، ص122
19- سوره جن، آيات 26 و 27
20- سوره هود، آيه 49
21- سوره قصص، آيه 44
22- سوره قصص، آيه 45
23- سوره قصص، آيه 46
24- سوره مريم، آيه 52
25- تسنيم ، عبدالله جوادي آملي ،ج14، ص257.
26- سوره جنّ، آيات 26 ـ 27.
27- سوره هود، آيه 49
28- سوره شوري، آيه 52
29- سوره آل عمران، آيه 44
30- سوره آل عمران، آيه42
31- قرآن در قرآن، صفحه149
32- تسنيم، ج14، ص312
33- سوره فتح،آيه 22
34- سوره قمر،آيات 44-45
35- تسنيم، ج15، ص363
36- سوره روم، آيات 1ـ 3.
37- سوره ي نساء، آيه 102
38- سوره ي نساء، آيه102
39- قرآن در قرآن ،عبدالله جوادي آملي، ص152.
40- سوره فتح، آيه 27.
41- سوره ي قصص، آيه 55
42- قرآن در قرآن ، ص151.
43- سوره نساء، آيه 53.
44- قرآن در قرآن - صفحه 152.
منبع: مقاله اعجاز تاریخی قرآن، مريم احمدي، فروغ بلوچي، ليلا كرميان، آمنه کریمی، هاجر كوچكي فرد، تابستان 92