انفاق در روز نهم ربیع الاول (زاد المعاد)
۰۳ مرداد ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتاعمال ماه ربیع الاول؛ و اما روز نهم اين ماه بدان كه ميان علماى خاصّه و عامّه در تاريخ قتل عمر بن الخطّاب-عليه اللّعنة و العذاب-خلاف است و مشهور ميان فريقين آن است كه قتل آن ملعون در روز بيست و ششم ماه ذى الحجه واقع شد چنانچه سابقا اشاره به آن شد و بعضى بيست و هفتم نيز گفتهاند و مستند اين دو قول نقل مورّخان است و از كتب معتبره چنان معلوم مىشود كه چنانچه الحال ميان عوام شيعه مشهور آن است كه قتل او در نهم ماه ربيع الاوّل واقع شده است و سابقا ميان جمعى از محدّثين شيعه نيز چنين مشهور بوده است.
و سيّد بزرگوار على بن طاووس رحمه اللّه در كتاب اقبال اشاره نموده است به آنكه ابن بابويه رحمه اللّه روايتى از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده است كه آن ملعون در روز نهم ماه ربيع الاوّل به درك اسفل جحيم متوجّه شده است و از نقل او چنان معلوم و مفهوم مىشود كه شيخ صدوق چنين اعتقاد داشته است هرچند سيّد خود آن حديث را تأويلات نموده است.
و ايضا سيّد ذكر كرده است كه جماعتى از شيعيان عجم پيوسته اين روز را به اين سبب تعظيم و تكريم مىنمودهاند و خلف بزرگوار سيد على بن طاووس در كتاب زوايد الفوايد اين مذهب را تقويت كرده است و روايت معتبرى در اين باب ايراد نموده است چنانچه گفته است كه روايت كردهاند محمّد بن ابى العلاء همدانى و يحيى بن محمّد بن جريح بغدادى كه روزى ما منازعه كرديم در باب عمر بن الخطاب-عليه اللعنة و العذاب-و رفتيم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمى كه از خواص اصحاب حضرت امام على نقىّ عليه السّلام و امام حسن عسكرى-صلوات اللّه عليهما-بود و به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السّلام نيز رسيده بود و چون در را كوبيديم دختر عراقيه بيرون آمد و احوال احمد را از او پرسيديم گفت: او امروز مشغول اعمال نماز عيد است و آن روز نهم ماه ربيع الاوّل بود. گفتيم: سبحان اللّه! عيدهاى مؤمنان چهار است عيد فطر و عيد اضحى و عيد غدير و روز جمعه. آن دختر گفت كه احمد بن اسحاق از حضرت امام على نقى عليه السّلام روايت مىكند كه امروز روز عيد است و بهترين عيدهاست نزد اهل بيت-عليهم السّلام-و شيعيان ايشان. ما گفتيم كه رخصت بطلب كه به نزد او آييم. چون آن دختر او را خبر كرد، بيرون آمد به سوى ما و لنگى بسته بود و عبايى بر خود پيچيده بود و بوى مشك از او ساطع بود. ما گفتيم كه اين چه حالت است كه در تو مشاهده مىكنيم؟ گفت:
الحال از غسل عيد فارغ شدهام. گفتيم: امروز مگر عيد است؟ گفت: بلى. و ما را به خانه برد و بر روى كرسى نشاند و گفت: روزى با جمعى از برادران خود به نزد مولاى خود حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام رفتيم در «سرّ من را» در مثل اين روز كه شما به نزد من آمدهايد. چون رخصت يافتيم و به خدمت حضرت رسيديم، ديدم كه حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پيش خود گذاشته است و به دست مبارك خود عود در آن مجمره مىاندازد و مجلس خود را مزيّن گردانيده است و غلامان و خدمتكاران خود را جامههاى فاخر پوشانيده است. گفتيم: يا ابن رسول اللّه! پدران و مادران ما فداى تو باد، آيا از براى اهل بيت امروز فرح تازهاى روى داده است؟ حضرت فرمود كه كدام روز حرمتش از اين روز نزد اهل بيت عظيمتر است! به درستى كه خبر داد مرا پدرم كه خذيفة بن يمانى در روز نهم ماه ربيع الاول داخل شد بر جدّم رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله-خذيفه گفت كه ديدم حضرت امير المؤمنين و حضرت امام حسن و حضرت امام حسين-صلوات اللّه عليهم-را كه با حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله طعام تناول مىنمودند و آن حضرت بر روى ايشان
تبسّم مىنمود و با امام حسن و امام حسين عليهما السّلام مىگفت: بخوريد، گوارا باد از براى شما بركت و سعادت اين روز! به درستى كه اين روزى است كه حق تعالى هلاك مىكند در اين روز دشمن خود و دشمن جدّ شما را و مستجاب مىگرداند در اين روز دعاى ما در شما را؛ بخوريد كه اين روزى است كه حق تعالى در اين روز قبول مىكند اعمال شيعيان و محبّان شما را؛ بخوريد كه اين روزى است كه ظاهر مىشود راستى گفته خدا كه مىفرمايد: فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا[1] يعنى: «اين است خانههاى ايشان كه خالى گرديده است به سبب ستمهاى ايشان.»
بخوريد كه اين روزى است كه شكسته مىشود در اين روز شوكت دشمن جدّ شما و يارىكنندۀ دشمن شما؛ بخوريد كه اين روزى است كه در اين روز هلاك مىشود فرعون اهل بيت من و ستمكنندۀ بر ايشان و غصبكنندۀ حقّ ايشان؛ بخوريد كه اين روزى است كه حق تعالى عملهاى دشمنان شما را باطل و هبا مىگرداند.
خذيفه گفت كه من گفتم: يا رسول اللّه آيا در ميان امّت تو كسى خواهد بود كه هتك اين حرمتها نمايد؟ حضرت فرمود كه اى خذيفه! بتى از منافقان بر ايشان سركرده خواهد شد و دعوى رياست در ميان ايشان خواهد كرد و مردم را به سوى خود دعوت خواهد نمود و تازيانۀ ظلم و ستم را بر دوش خواهد گرفت و مردم را از راه خدا منع خواهد نمود و كتاب خدا را تحريف خواهد نمود و سنّت مرا تغيير خواهد داد و ميراث فرزند مرا متصرّف خواهد شد و خود را پيشواى مردم خواهد خواند و زيادتى بر وصىّ من علىّ بن ابى طالب عليه السّلام خواهد كرد و مالهاى خدا را به ناحق بر خود حلال خواهد كرد و در غير طاعت خدا صرف خواهد كرد و مرا و برادر من و وزير من على را به دروغ نسبت خواهد داد و دختر مرا از حقّ خود محروم خواهد گردانيد. پس دختر من او را نفرين خواهد كرد و حق تعالى نفرين او را در اين روز مستجاب خواهد گردانيد. خذيفه گفت: يا رسول اللّه! چرا دعا نمىكنى كه حق تعالى او را در حيات تو هلاك گرداند؟ حضرت فرمود كه: اى خذيفه! دوست نمىدارم كه جرأت كنم بر قضاى خدا و از او طلب كنم تغيير امرى را كه در علم او گذشته است، وليكن از حق تعالى سؤال كردم كه فضيلت دهد آن روزى را كه در آن روز او به جهنّم مىرود بر ساير روزها تا آنكه احترام آن روز سنتى گردد در ميان دوستان من و دوستان و شيعيان اهل بيت من؛ پس حق تعالى وحى كرد به سوى من كه اى محمّد! در علم سابق من گذشته است كه دريابد تو را و اهل بيت تو را محنتها و بلاهاى دنيا و ستمهاى منافقان و غصبكنندگان از بندگان من آن منافقانى كه تو خيرخواهى ايشان كردى و با تو خيانت كردند و تو با ايشان راستى كردى و ايشان با تو مكر كردند و تو با ايشان صاف بودى و ايشان دشمنى تو را به دل گرفتند و تو ايشان را خشنود گردانيدى و ايشان تو را تكذيب كردند و تو ايشان را برگزيدى و ايشان تو را در بليّه گذاشتند و سوگند ياد مىكنم به حول و قوة و پادشاهى خود كه البتّه بگشايم بر روح كسى كه غصب كند حقّ على را كه وصىّ تو است بعد از تو، هزار در از پستترين طبقههاى جهنّم كه او را فيلوق مىگويند و او را اصحاب او را در قعر جهنّم جا دهم كه شيطان از مرتبۀ خود بر او مشرّف شود و او را لعنت كند و آن منافق را در قيامت عبرتى گردانم براى فرعونها كه در زمان پيغمبران ديگر بوده و براى ساير دشمنان دين و ايشان را و دوستان ايشان را به سوى جهنّم برم با ديدههاى كبود و روهاى ترش، با نهايت مذلّت و خوارى و پشيمانى و ايشان را ابد الاباد در عذاب خود بدارم. اى محمد! نمىرسد على به منزلت تو مگر به آنچه مىرسيد به او از بلاها از فرعون او و غصبكنندۀ حق او كه جرأت مىكند بر من و كلام مرا بدل مىكند و شرك به من مىآورد و مردم را منع مىكند از راه رضاى من و گوساله از براى امّت تو برپا مىكند كه آن ابو بكر است-لعنه اللّه و كافر مىشود به من در عرش عظمت و جلال من. به درستى كه من امر كردهام ملائكۀ هفت آسمان خود را كه براى شيعيان و محبّان دين شما عيد كنند آن روزى را كه آن ملعون كشته مىشود و امر كردهام ايشان را كه كرسى كرامت مرا نصب كنند در برابر بيت المعمور و ثنا كنند بر من و طلب آمرزش نمايند براى شيعيان و محبّان شما از فرزندان آدم و امر كردهام ملائكۀ نويسندگان اعمال را كه از اين روز تا سه روز قلم از مردم بردارند و ننويسند گناهان ايشان را براى كرامت تو و وصىّ تو اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اين روز را عيدى گردانيدم براى تو و اهل بيت تو و براى هركه تابع ايشان باشد از مؤمنان و شيعيان ايشان و سوگند ياد مىكنم بر خود به عزّت و جلال خود و علوّ منزلت و مكان خود كه عطا كنم كسى را كه عيد كند اين روز را از براى من ثواب آنها كه به دور عرش احاطه كردهاند و قبول كنم شفاعت او را در حقّ خويشان او و زياد كنم مال او را اگر گشادگى دهد بر خود و عيال خود در اين روز و هرسال در اين روز صد هزار هزار كس از مواليان و شيعيان شما را از آتش جهنّم آزاد گردانم و اعمال ايشان را قبول كنم و گناهان ايشان را بيامرزم.
حذيفه گفت كه پس برخاست رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و به خانۀ ام سلمه رفت و من برگشتم و صاحب يقين بودم در كفر عمر تا آنكه بعد از وفات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ديدم كه او چه فتنهها برانگيخت و كفر اصلى خود را اظهار نمود و از دين برگشت و دامان بىحيايى و وقاحت براى غصب امامت و خلافت برزد و قرآن را تحريف كرد و آتش در خانۀ وحى رسالت زد و بدعتها در دين خدا پيدا كرد و ملّت پيغمبر را تغيير داد و سنّت آن حضرت را بدل كرد و شهادت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را رد كرد و فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به دروغ نسبت داد و فدك را غصب كرد و يهود و نصارى و مجوس را از خود راضى كرد و نور ديدۀ مصطفى را به خشم آورد و رضاجويى اهل بيت رسالت نكرد و جميع سنّتهاى رسول را برطرف كرد و تدبير كشتن امير المؤمنين عليه السّلام كرد و جوروستم را در ميان مردم علانيه كرد و هرچه خدا حلال كرده بود حرام كرد و هرچه خدا حرام كرده بود حلال كرد و حكم كرد كه از پوست شتر دينار و درهم بسازند و خرج كنند و در بر رو و شكم فاطمۀ زهرا زد و بر منبر حضرت رسالت-صلّى اللّه عليه و آله-به غصب و جور بالا رفت و بر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام افترا بست و با آن حضرت معارضه كرد و رأى آن حضرت را به سفاهت نسبت داد.
حذيفه گفت كه پس حق تعالى دعاى برگزيدۀ خود و دختر پيغمبر خود را در حقّ آن منافق مستجاب گردانيد و قتل او را بر دست كشندۀ او-رحمة اللّه عليه- جارى گردانيد. پس رفتم به خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه آن حضرت را تهنيّت و مبارك باد بگويم با آنكه آن منافق كشته شد و به عذاب حق تعالى واصل گرديد.
چون حضرت مرا ديد گفت: اى حذيفه! آيا در خاطر دارى آن روز را كه آمدى به نزد سيّد من رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و من و دو سبط او حسن و حسين نزد او نشسته بوديم و با او طعام مىخورديم، پس تو را دلالت كرد بر فضيلت اين روز؟ گفتم: بلى، اى برادر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله! حضرت فرمود كه به خدا سوگند كه اين روز است كه حق تعالى در آن ديدۀ آل رسول را روشن گردانيد و من براى اين روز هفتاد و دو نام مىدانم. حذيفه گفت كه يا امير المؤمنين عليه السّلام مىخواهم كه آن نامها را از تو بشنوم.
حضرت فرمود كه اين روز استراحت مؤمنان است، زيرا كه مؤمنان از شرّ آن منافق استراحت يافتند و روز زايل شدن كرب و غم است و روز غدير دويّم است و روز تخفيف گناهان شيعيان است و روز اختيار نيكو براى مؤمنان است و روز برداشتن قلم از شيعيان است و روز برهم شكستن بناى كفر و عدوان است و روز عافيت است و روز بركت است و روز طلب خونهاى مؤمنان است و روز عيد بزرگ خدا است و روز مستجاب شدن دعاست و روز موقف اعظم است و روز وفاى به عهد و شرط است و روز كندن جامۀ سياه است و روز ندامت ظالم است و روز شكسته شدن شوكت مخالفان است و روز نفى هموم است و روز فتح است و روز عرض اعمال كافران است و روز ظهور قدرت خداست و روز عفو از گناهان شيعيان است و روز فرج ايشان است و روز توبه است و روز انابت به سوى خدا است و روز زكات بزرگ است و روز فطر دويّم است و روز اندوه ياغيان است و روز گره شدن آب دهان در گلوى مخالفان است و روز خشنودى مؤمنان است و روز عيد اهل بيت است و روز ظفر يافتن بنى اسرائيل بر فرعون است و روز مقبول شدن اعمال شيعيان است و روز پيش فرستادن تصدّقات است و روز زيادتى مثوبات است و روز قتل منافق است و روز وقت معلوم است و روز سرور اهل بيت است و روز مشهود است و روز قهر بر دشمن است و روز خراب شدن بنيان ضلالت است و روزى است كه ظالم انگشت ندامت به دندان مىگزد و روز تنبيه است و روز شرف است و روز خنك شدن دلهاى مؤمنان است و روز شهادت است و روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است و روز تازگى بوستان اهل ايمان است و روز شيرينى كام ايشان است و روز خوشى دلهاى مؤمنان است و روز برطرف شدن پادشاهى منافقان است و روز توفيق اهل ايمان است و روز رهايى مؤمنان از شرّ كافران است و روز مظاهره است و روز مفاخره است و روز قبول اعمال است و روز تبجيل و تعظيم است و روز نحله و عطاست و روز شكر حق تعالى است و روز يارى مظلومان است و روز زيارت كردن مؤمنان است و روز محبّت كردن ايشان است و روز رسيدن به رحمتهاى الهى است و روز پاك گردانيدن اعمال است و روز فاش كردن رازهاست و روز برطرف شدن بدعتهاست و روز ترك گناهان كبيره است و روز ندا كردن به حق است و روز عبادت است و روز موعظه است و نصيحت است و روز انقياد پيشوايان دين است.
حذيفه گفت كه پس از خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام برخاستم و گفتم كه اگر درنيابم از افعال خير و آنچه اميد ثواب از آن دارم مگر محبت اين روز و دانستن فضيلت اين را، هرآينه منتهاى آرزوى من خواهد بود.
پس محمّد و يحيى، راويان حديث گفتند كه چون اين حديث را از احمد بن اسحاق شنيديم، هريك برخاستيم و سر او را بوسيديم و گفتيم: حمد و شكر مىكنيم خداوندى را كه برانگيخت تو را از براى ما تا آنكه فضيلت اين روز به ما رسانيدى. پس به خانههاى خود برگشتيم و اين روز را عيد كرديم. [2]
و صاحب كتاب زوايد الفوايد گفته است كه اين حديث را از خط على بن محمّد بن طى رحمه اللّه نوشتم و در كتب ديگر كه تتبّع كردم چندين روايت ديگر موافق اين يافتم، پس اعتماد بر اين روايات نمودم و سزاوار است شيعيان را كه اين روز را تعظيم نمايند و اظهار سرور و شادى در اين روز بكنند.
و شيخ ابراهيم بن على كفعمى در كتاب مصباح گفته است كه صاحب كتاب مسار الشّيعه روايت كرده است كه هركه در روز نهم ماه ربيع الاوّل چيزى انفاق كند، حق تعالى گناهان او را بيامرزد