شرح مختصر دعای سلامتی امام زمان (عج)
۰۵ مرداد ۱۳۹۴ 0فقره های این دعا، بیانگر ایمان و اخلاص شیعه منتظر نسبت به امام غایبش بوده و نشان از سوز هجران او نسبت به محبوبش دارد:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
ما در این بخش از مقاله، می کوشیم تا به ترجمه و توضیح بسیار مختصری پیرامون هر یک از فقرات این دعای شریف بپردازیم. امیدواریم بتوانیم اندکی از معارف بلند این دعای شریف را برای خوانندگان محترم بیان کنیم:
اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن ـ صلواتک علیه و علی آبائه ـ فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة
حجّت، در زبان عرب، در اصل به معنای دلیل و برهان است. برخی گفته اند اصل، در معنای آن عبارت است از هر چیزی که انسان، در غلبه بر دشمن به آن تکیه نماید و چون برهان و دلیل در نزاع لفظی با دیگران، چنین ماهیّتی دارد، به آن نیز حجّت گفته می شود.1
امّا در ادبیّات دینی و اعتقادی ما مسلمانان- همان گونه که در چند جای قرآن کریم، این واژه به کار رفته است (همچون سوره نساء، آیه 165و سوره مائده، آیه 149) به معنای خاصّی آمده است که عبارت است از هر چیز که خداوند متعال، به وسیله آن، بر بندگان خویش احتجاج کرده و عقاب و ثواب خود را با آن تحکیم بخشد؛ به عبارتی دیگر، با اتمام آن، بر بندگان خود ـ چه در عالم تکوین و چه تشریع ـ راه هر گونه عذر و بهانه را کاملاً ببندد. این نوع از حجّت، در ادبیّات دینی شیعه و سنّی- چنانکه در اخبار بسیار زیادی هم به آن تصریح شده است- دو نوع است:
نخست: حجّت باطنی، که همان نعمت عقل است.
دوّم: حجّت ظاهری، که همه انبیا و امامان هستند. قرآن کریم، در این باره می فرماید:
رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُلِ؛
ما همه پیغمبران را بشارتدهنده و بیمدهنده قرار دادیم تا برای مردم در پیشگاه خداوند [برای کوتاهی و قصورشان] حجتی نباشد.
در روایات بسیاری از شیعه و سنّی آمده است که خداوند متعال هیچگاه زمین را از حجّت ظاهری (پیغمبر(ص) یا امام معصوم(ع)) خالی نمی گذارد؛ هرچند در پس پرده غیبت بوده و دیدگان او را نبینند؛ در برخی اخبار آمده است: اگر به فرض، تنها دو نفر، روی زمین باشند، یکی از آن دو حتماً امام دیگری است.2
الحجّة بن الحسن در دعا اشاره به همین حقیقت دارد که در آن، خاتم الحجج، حضرت مهدی(ع)، فرزند امام حسن عسکری(ع) آخرین حجّت معصوم الهی بندگان معرفی شده است؛ بنابراین ترجمه تحت اللفظی این بخش از دعا چنین می باشد: پروردگارا! برای [حضرت] حجّة بن الحسن ـ که درود تو بر او و بر پدران او باد ـ در این ساعت و در تمام ساعات چنین باش....
وَلِیّاً
ولیّ در کلام عرب، به معنای سرپرست و متولّی است. ولیّ الیتیم به کسی گویند که سرپرستی یتیم را بر عهده بگیرد و امور مختلف او را اداره کند. گاهی هم ولی به معنای دوست و در مقابل دشمن قرار می گیرد. اهل لغت در این باره گفته اند: الولی: الصدیق، ضدّ العدوّ. در برخی موارد هم ولی به معنای ناصر و یاری کننده آمده است که یکی از اسمای الهی نیز ولیّ المؤمنین می باشد.3
به هر حال، قدر مشترک معنای ولی در اینجا یاری و سرپرستی و کفایت امور است؛ پس ترجمه این بخش چنین است: پروردگارا!، تو یار و یاور و سرپرست آن حضرت باش.
وَ حَافِظاً
معنای حفظ و محافظت، کاملاً واضح است؛ یعنی: پروردگارا! محافظ و نگهدارنده آن حضرت، از انواع بلایا و آفات زمینی و آسمانی باش.
وَ قَائِداً
قائد در لغت عرب از ریشه قود و به معنای راهبر، راهنما و هدایت کننده آمده است. القود -مصدر این ریشه- به حالتی گویند که کسی مهار چهارپایی را بگیرد و به هر طرف که بخواهد راهبری کند. این جا مراد، آن است که: پروردگارا! تو خود، راهنما و راهبر آن حضرت باش.
آنچه در کتاب الإقبال آمده است (قاعداً)، همانگونه که بیان شد، اگر ناشی از سهو کاتبان یا مصحّحان و ناشران نباشد، خالی از وجه نیست و چند احتمال در معنای آن وجود دارد:
1. احتمال دارد از فلان أقعد من فلان، به معنای قرب منه، یعنی نزدیکشدن گرفته شده باشد. عرب می گوید: هو أقعدهم، أی: أقربهم إلی الجدّ الأکبر و در مقابل وقتی می گوید: هو أطرفهم أو أسفلهم، أی: أبعدهم منه؛ بنابراین طبق این بیان، قاعد، یعنی: قریباً؛ پس معنا چنین می شود: پروردگارا! آن حضرت را در مقام قرب خود جای ده.
2. یا احتمال دارد مشتقّ از قاعده و به معنای اساس و پایه باشد. در این صورت، کنایه از مأمن و تکیهگاه است. و این وجه، بهتر از وجه اوّل به نظر می رسد.4
3. گاهی در لغت، قعید را به معنای أب، یعنی پدر، فرض کرده اند. مصراع جناب فرزدق هم در این باره مشهور است که می گوید: قَعیدکم اللّه الذی أنتما له. این بخشی از دعا با توجه به این معنا، کنایه از حصانت و حفاظت و حمایت الهی از آن حضرت است.
4. مفسّران در تفسیر آیه شریف: عن الیمین و عن الشمال قعید5قعید را به معنای حافظ و نگهدارنده گرفتهاند. احتمال دارد قاعد هم در متن دعا، به همین معنا باشد.
وَ نَاصِراً
از مادّه نصر، به معنای نصرت و یاری است. در برخی مصادر، به جای آن، عبارت و عون آمده، که به همین معنا است.
وَ دَلِیلًا
دلیل- در این مقام- به معنای راهنما و هدایت کننده است و به هدایت خدای متعال اشاره دارد که به طور عام سایه بر سر همه مخلوقات افکنده و به طور خاصّ، متوجّه بندگان عزیز و ویژه الهی است.
وَ عَیْنًا
معنای تامّ و کامل هدایت مذکور، در عبارت و عین متبلور شده است. در این بخش، عرض می کنیم: پروردگارا!، عین (چشم) آن حضرت باش.
شاید این، اشاره به حدیث مشهور نوافل دارد که بسیاری از عرفا درباره آن بحث کرده اند. در این حدیث، آمده است که بنده، با تقرّب هر چه بیشتر به خداوند متعال، به مقامی می رسد که خداوند، چشم و گوش و زبان بنده می گردد و در واقع، همه رفتار و گفتار او خدایی می شود؛ به همین سبب است که در برخی روایات، از وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین(ع) با عناوینی همچون عین اللّه، اُذُن اللّه و امثال آن یاد شده است.
امّا در طریق چهارم- همانگونه که گذشت- عبارت و کالئاً و سَاتِر نیز آمده بود. کالئ، از ریشه کلأ، یکل بوده و به معنای حراست و حفاظت است6. ساتر نیز از ستر، به معنای پوشاندن یا تحت پوشش قرار دادن که آن هم کنایه از حراست و حفاظت و مواظبت است.
حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً
این قسمت از دعا، تقریباً لبّ و مغز دعا است. منتظر آن حضرت، در این عبارت، ظهور آن حضرت و به عبارتی دیگر، طلوع آن آفتاب حقیقت و سپری شدن شب هجران را از خدای توانا طلب می کند.
کلمه طوع در این عبارت، ممکن است از مطاوعه به معنای انقیاد و فرمانبری است. در این صورت به این عقیده اشاره دارد که آن حضرت، برای اطاعت امر الهی ظهور کرده و خواست خدا را اجرا خواهد کرد؛ بنابراین، معنا این چنین می شود: پروردگارا!، آن حضرت را در زمین خودت ساکن کن، در حالی که از تو اطاعت کرده و فرامین تو را اجرا می کند. احتمال دارد که طوع، به معنای اختیار و خواست قلبی- در مقابل کُره و ایجاب و اجبار- باشد در این صورت نیز در معنا، دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه: پروردگارا!، تو آن حضرت را روی زمینت ساکن کن؛ در حالی که آن حضرت از صمیم قلب، تسلیم خواست و مشیّت تو است. دوّم اینکه: تو او را ساکن زمین کن؛ در حالیکه اقتضای مشیّت و خواست تو همان است، (و-معاذ اللّه- کسی تو را مجبور نکرده است و دامن کبریایی تو از آن پاک و مبرّاست)؛ و هو یفعل ما یشاء، کیف یشاء، و متی یشاء، و بأی سبب یشاء.
در نهایت، ممکن است طوع، همخانواده با تطوّع، به معنای تبرّع و احسان باشد. در این صورت معنا چنین می شود: پروردگارا!، تو آن حضرت را از روی فضل و کرمت و به سبب تمام کردن احسان در حقّ بندگانت، روی زمین ساکن کن.7
وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا
این عبارت، آرزوی طول بقا برای حکومت آن موعود جهانی است؛ یعنی پروردگارا! تو او را به صورت طولانی، در روی زمین متمکّن ساز.
در طریق چهارم -همچنان که گذشت- عبارت طولاً و عرض آمده بود. این عبارت- بر فرض صحّت- به جهانیبودن حکومت آن حضرت، در طول و عرض کره هستی اشاره دارد؛ یعنی: پروردگارا!، او را بر طول و عرض کره زمین مسلّط کن (تا زمین را از انواع ناپاکیها و آلودگیها پاک کند) .
به امید آنکه، خالق فضل و کرم، ما را هم از آن حکومت رضوانی بهره مند سازد و همه منتظران آن حضرت، فردای ظهور، از یاران صدیق آن حضرت به شمار آیند؛ آمین، برحمتک یا أرحم الراحمین.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: العین، ج3، ص10; لسان العرب، ج2، ص228 (حجج).
2. ر.ک: کافی، ج1، ص168 ـ 180.
3. ر.ک: العین، ج8، ص365; لسان العرب، ج15، ص407; مجمع البحرین، ج1، ص455 (ولی).
4. ر.ک: لسان العرب، ج3، ص361; مجمع البحرین، ج3، ص129.
5. سوره ق :17.
6. ر.ک: العین، ج5، ص407; لسان العرب، ج1، ص146.
7. ر.ک: العین، ج2، ص210; لسان العرب، ج8، ص243.
منبع: سایت حوزه