عزت نفس و درخواست نکردن از دیگران
۰۴ شهریور ۱۳۹۴ 0 معارفاشاره
از جمله ویژگی های برازنده ی یک مؤمن معتقد، عزت نفس و اظهار بی نیازی از خلق خداست. این ویژگی سهم مهمی در آبرومندی فرد و تکریم گوهر انسانی اوست که طبیعتا آثار ژرفی در زندگانی، رفتار و روابط او به دنبال خواهد داشت.
ضرورت عزت نفس در احادیث اسلامی
پیامبر گرامی اسلام درباره ضرورت عزت نفس می فرماید: خواسته های خود را با حفظ عزت نفس بخواهید.
تمنّا کردن از دیگران، از شخصیت و بزرگی آدمی می کاهد. بر این اساس، اسلام برای تکریم شخصیت انسانی، دستور داده است تا آن جا که می توانید دست نیاز به سوی این و آن دراز نکنید. در حقیقت، بی نیازی در پس پرده مناعت طبع قرار دارد. کسی که عزت نفس و بزرگی دارد، هیچ گاه برای تأمین اندکی از نیازهای خود، رنج خواهش از دیگران را بر خود هموار نمی کند و خود را پیش دیگران خوار و کوچک نمی سازد. عمل کرد معصومین ما در قناعت و درخواست نکردن، بسیار آموزنده است. آنان هیچ گاه برای به دست آوردن چیزی، از دیگران مطالبه نمی کردند و بردباری پیشه می کردند تا در زمان مناسب به خواسته ی مشروع خود دست پیدا کنند. فقر و غنا، به داشتن مال و منال نیست. چه بسیار فقیرانی که در حقیقت، استغنای نفس داشته اند و بزرگند و چه دارندگانی که هنوز هم دست نیاز به سوی این و آن دراز می کنند. اینان در واقع، به نوعی فقر و نیازمندی دچارند که در ظاهر دیده نمی شود. پیامبر ارجمند اسلام درخواست کردن غیرضروری را نشانه ی فقر می شمارد و می فرماید: قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَی الْحَاضِرُ وَ کثْرَةُ الْحَوائِجِ اِلَی النَّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ؛1کم خواهش کردن از مردم، بی نیازی حاضر و زیاد خواهش کردن از مردم، خواری و فقر حاضر است.
پیشوایان حق در سخت ترین شرایط از خود ضعف نشان ندادند و جز در مقابل خداوند، از کسی ترحم (استرحام) نخواستند. آنان به پیروان خود آموختند که «عزت مؤمن در بی نیازی از مردم است.»2
البته این سخن به معنای بی نیازی انسان ها از یک دیگر نیست، بلکه نشان دهنده ی آن است که آدمی در روابط اجتماعی و رفع نیازها، همواره باید حفظ عزت نفس خود را در نظر داشته باشد، همان گونه که پیامبر عزتمند اسلام می فرماید: اُطْلُبُوا الْحَوائِجُ بِعِزَّةِ النَّفْسِ؛3خواسته های خود را با حفظ عزت نفس بخواهید.
شأن مؤمن چنین می طلبد و پیامبر اکرم(ص) نیز در برخورد با مردم چنین رفتار می کرد که جلوه ی بی نیازی از دیگران در آن ها شکوفا شود. آن جا که پای عزت و کرامت در میان است، باید روحیه ی عزت مداری را پاس داشت و به تکاپو پرداخت. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: اِسْتَغْنُوا عَنِ النَّاسِ وَلَوْ بِشَوْصِ السِّواک؛4از مردم بی نیاز باشید، هر چند با ترک خواستنِ چوب مسواک.
پیامبر کرامت و عزت، در همین باره برای پرهیز از سؤال کردن می فرماید: لَوْ یعْلَمُونَ ما فِی الْمَسْأَلَةِ ما هَشَی اَحَدٌ یسْأَلُهُ شَیئاً؛5اگر مردم می دانستند در سؤال [درخواست کردن] چه [زشتی ها و آبروریزی هایی] نهفته است، هرگز کسی از کسی چیزی درخواست نمی کرد.
پیامبران در کمال مناعت طبع و استغنا از مردم قرار داشتند و می کوشیدند تا دیگران را به ساده زیستی همراه با عزت دعوت کنند.
پیامبر اعظم(ص) در سفارش به «ابوذر غفاری» می فرماید: یا اَباذرُ اِیاک وَ السُّؤالَ فَاِنَّهُ ذُلٌّ حاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسابٌ طَوِیلٌ یوْمَ الْقِیامَه؛6ای ابوذر! از سؤال کردن [اظهار نیاز و نداری] بپرهیز؛ چون این کار، ذلت نقد است و فقری است که خود به استقبال آن رفته ای و این کار در روز قیامت، حساب طولانی خواهد داشت.
حضرت علی(ع) می فرماید: این سخن پیامبر را بپذیرید که فرمود:«هر کس درِ سؤال بر خود بگشاید، خداوند درِ نیاز بر او باز کند.»
چارچوب بی نیازی، از زبان معصومین(ع):
برخی از مفاهیم اخلاقی دارای پیچیدگی هایی است و افراد قرائت های گونه گونی از آن به عمل می آورند. در این میان بهترین و شفاف ترین تعریف، تعاریفی است که از معصومین(ع)، برترین اساتید اخلاق و سترگ ترین آموزگاران انسانیت، وارد شده است. نیکوست در بیان تعریف عزت نفس اشاره به داستانی گویا در این باره بشود. «شعیب» از جمله افرادی بود که او را به شاگردی امام صادق(ع) می شناختند. روزی در کنار استاد بزرگوار خویش نشسته بود و با او گفت وگو می کرد. در میان بحث آن ها، مردی اجازه خواست چند لحظه ای در محضر امام باشد. وقتی نشست به امام عرض کرد: «من یکی از ارادتمندان و دوست داران شما هستم اما مدتی است به سختی نیازمند شده ام. ابتدا خواستم با کمک بستگانم زندگی خود را اداره کنم و کار خویش را سامان بخشم ولی نزدیک شدن به آن ها، جز دوری شان برای من ارمغانی نداشت و اظهار نیاز من، سبب دوری گزیدن آنان از من شد و پاسخ منفی آنان، مرا نیز از آن ها دل سرد کرد. امام با مهربانی فرمود: «آن چه پروردگار از ایمان و ارادت به اولیایش، به تو ارزانی داشته بهتر است از آن چه آنان در دست دارند.» شعیب که به دقت گوش می کرد گفت: «پس قربانت گردم! از پروردگار بخواه که ما را از دیگران بی نیاز سازد.» امام پاسخ داد: «بی نیازی خوب است، ولی پروردگار خواسته که ما روزی خویش را از دست یک دیگر بستانیم و هر کس با تلاش خود مشکل دیگری را برطرف کند. پس چنین دعایی درست نیست، بلکه باید از خداوند چنین خواست که او ما را از نیازمندی به اشرار بی نیاز سازد، نه از بی نیازی به خلق خدا!8
بنابراین بر خلاف آن چه تصور می شود، عزت نفس به معنای بی نیازی کامل از خلق خدا نیست چرا که خداوند انسان را موجودی اجتماعی آفریده که به تنهایی و بدون کمک همنوعان قادر به رفع همه نیازهای مادی خود نیست و در سایه ی جامعه باید ادامه ی حیات دهد.
برخی دست آوردهای عزت نفس
دست آوردهای عزت نفس را در سه جمله می توان خلاصه کرد:دوستی خدا،مقام والا نزد پروردگار، پیروی راستین از معصومین
سخن از دست آوردهای دوری از اظهار نیاز به دیگران است. نوشته اند روزی حضرت ابراهیم(ع) برای جستن مهمان از خانه ی خود بیرون رفت؛ زیرا او هیچ گاه دوست نمی داشت که سفره ای در خانه ی خود بگسترد ولی مهمانی بر سر آن سفره نباشد. مدت زیادی دنبال کسی گشت که او را مهمان خود کند ولی کسی را نیافت. ناچار به خانه بازگشت و دید مردی در خانه ی اوست. ابراهیم(ع) از او پرسید: «تو کیستی و با اجازه ی چه کسی وارد خانه ی من شده ای؟»دوستی خدا
مرد سه بار پاسخ داد: «با اجازه ی پروردگارم وارد این خانه شده ام.» ابراهیم(ع) در این لحظه دریافت که او حضرت جبرئیل است که به اذن خدا به شکل انسانی درآمده و به خانه ی او وارد شده است.
جبرئیل گفت: «خداوند مرا به سوی بنده ای که او را خلیل و دوست خود قرار داده فرستاده است تا او را بدان بشارت بدهم.» ابراهیم(ع) با اشتیاق پرسید: «او کیست تا من خدمت گزار او باشم.» جبرئیل پاسخ داد: «او، تو هستی» ابراهیم(ع) با شگفتی پرسید: «برای چه من خلیل شده ام؟» جبرئیل پاسخ داد: زیرا تو هرگز از کسی چیزی نمی خواهی و دست نیاز به سوی کسی دراز نمی کنی.«9»
مقام والا نزد پروردگار
ابراهیم(ع) به عنوان الگوی بزرگ عزتمندی در بین انبیا و صالحین شناخته شده است چرا که رفتار و صفت بی نیازی او باعث چنین مقام منیعی در وی شده بود. اما در تمام اهل بیت رسول خدا(ص) این صفت از کودکی بارز و نمایان بود. آتش بیماری اندام پاک و مطهر امام باقر(ع) را در شعله های خود می سوزاند. او که در سنین نوجوانی به سر می برد، به شدت ضعیف و ناتوان شده بود و پیکر او توان تحمل آن بیماری را نداشت. مدام در بستر ذکر می گفت و به خود می پیچید.
پدرش امام سجاد(ع) به رخسار زرد و رنجور فرزندش نگریست و به او فرمود: «فرزندم! چه میل داری؟ هر چه می خواهی بگو تا برایت آماده کنم.» امام باقر(ع) با ناله پاسخ داد: «پدر جان! دوست دارم چیزی درخواست نکنم. همین که پروردگارم حال زار مرا می بیند، برای من کافی است و اگر خود چیزی بخواهد بر من مقدر می کند.»
امام سجاد(ع) عرق از پیشانی فرزندش سترد و فرمود: «نیک باد سخنت. تو در مقام تکیه بر پروردگار خویش به جایی رسیدی که ابراهیم خلیل(ع) رسیده بود. او که از هیچ کس چیزی نخواست، آن هنگام که خواستند او را در آتش بسوزانند و جبرئیل به کمک او شتافت، از او پرسید «آیا حاجتی داری تا برایت برآورده سازم.» او پاسخ داد: «از هیچ کس کمکی نمی خواهم و همین که پروردگار حال مرا می بیند برایم کافی است و هر چه او بخواهد همان می شود و او برای من بهترین پشتیبان است.»10
پیروی راستین از معصومین
شیعه و پیرو راستین کسی است که در عمل بیشترین اطاعت و پیروی از اهل بیت(ع) را داشته باشد نه این که صرفاً در مقام اعتقاد بدان ها باور داشته باشد، چه این که باور قلبی مطمئناً به حوزه ی عمل نیز سرایت می کند. روزی امام صادق(ع) چشم در چشم شاگردان خود دوخته بود و آنان را با بیان رفتار پیامبر(ص) و اصحاب با وفای او پند می داد. او فرمود: «پیامبر برای محکم کردن ایمان اصحاب خود و قوی کردن پیمان شان به آنان رو کرد و فرمود: آیا با من پیمان مجدد می بندید؟ یک صدا گفتند: «آری ای فرستاده ی خدا! با شما هم پیمان می شویم.» پیامبر به آنان فرمود: «پس با من چنین هم پیمان شوید که هرگز از مردم چیزی نخواهید.» مدتها گذشت و اصحاب همواره در این اندیشه بودند که بر پیمان خود استوار بمانند و از کسی چیزی نخواهند. به اندازه ای که اگر روزی بر مرکب خود سوار بودند و تازیانه از دست شان می افتاد به کسی نمی گفتند که آن را به من بده و خود از مرکب به زیر می آمدند و آن را برمی داشتند.»
سپس امام صادق(ع) فرمود: «پیروان راستین ما از کسی چیزی درخواست نمی کنند.»11
برخی راه کارهای عملی عزت نفس در سیره ی معصومین(ع)
1. کار، وسیله ای برای بی نیازی
برخی نیازمندان چون طبع بلند دارند، همواره می کوشند خود را بی نیاز نشان دهند و به اصطلاح «با سیلی، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادی برمی خوریم که با داشتن رفاه و برخورداری از امکانات مالی، همچنان دست نیاز به سوی این و آن دراز می کنند. اینان، فرومایگانی هستند که به آسانی، عزت نفس خود را از دست می دهند و دین و شخصیت خود را می فروشند. آیین اسلام به پیروانش دستور می دهد که هیچ گاه شخصیت والای خود را به بهای ناچیز نفروشند و برای به دست آوردن نیازهای مادی خویش، به سوی این و آن دست دراز نکنند. بلکه با کارورزی و کوشش، اقدام به رفع نیاز خود کنن تا مجبور به زیر پا گذاشتن عزت نفس خود نشوند. به همین دلیل کار و کوشش تا این اندازه در اسلام عزیز برشمرده شده است. در این باره نوشته اند روزی یکی از دوست داران امام صادق(ع) ایشان را دید که در روزی گرم و سوزان مشغول به کار کردن در مزرعه ی خویش است.
جلو آمد و به امام سلام کرد و با دیدن تلاش نفس گیر امام در کار گفت: «فدایت شوم! شما با این جایگاهی که نزد پروردگار خود دارید و با چنان نزدیکی که با فرستاده ی بر حق او، پیامبر خدا(ص) دارید، چرا در این هوای گرم و سوزان کار می کنید؟»
امام در حالی که به کار مشغول بود چنین پاسخ گفت:
برای این که نیازمند دیگران نباشم و روزی خود را تهیه کنم!12 در این زمینه، از امام صادق(ع) روایت شده است که مردی از اصحاب پیامبر اعظم(ص) دچار تنگ دستی و سختی شد. همسرش گفت: «کاش خدمت پیامبر می رسیدی و از او چیزی می خواستی. مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، فرمود: «هرکس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هرکس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند.» مرد با خود گفت: «منظور پیامبر جز من نیست.» پس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد. زن گفت: «رسول خدا(ص) نیز بشر است و از حال تو آگاه نیست. او را آگاه ساز.» مرد دوباره نزد پیامبر آمد و چون حضرت، او را دید، همان جمله را فرمود و این کار سه بار تکرار شد. در نتیجه، مرد رفت و کلنگی عاریه گرفت و راهی صحرا شد. قدری هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد و خوردند. فردای آن روز همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته کار می کرد و می اندوخت تا کلنگی خرید. باز هم اندوخت تا دو شتر و غلامی خرید و توانگر شد و حال او نیکو گشت. روزی خدمت پیامبر اعظم(ص) آمد و گزارش داد که چگونه برای سؤال آمده بود و از پیامبر چه شنید. حضرت فرمود: «من که گفتم: هر کس از ما سؤال کند، به او عطا کنیم و هر کس بی نیازی جوید، خداوند بی نیازش کند.»13
2. توکل بر خدا، مایه ی عزت و بی نیازی
اگر آدمی به لطف پروردگار خویش امیدوار باشد و به او توکل نماید و خدا را به معنای واقعی«فعال ما یشاء» بداند، هرگز برای رفع نیاز سراغ غیر خدا نمی رود بلکه مخلوقات را فقط وسیله ی برآورده شدن نیازها بر می شمارد و حلّال اصلی مشکلات خود را خداوند می انگارد. بدین معنا که ابتدا با دعا و توکل، عرض حاجت به خدا می کند آن گاه به خلق خدا روی می آورد. آورده اند روزی «مفضّل» نزد مولای خود امام صادق(ع) آمد تا برف تنگ دستی که وجودش را سرد کرده بود با آفتاب دعای او آب شود.
ناتوان بر زمین نشست و از زندگی خود شکوه کرد. امام صادق(ع) به کنیز خود فرمود: «تا کیسه ای چهارصد درهمی بیاورد و به مفضل بدهد. سپس فرمود: با این پول به زندگی ات سر و سامان بده!»
او که شاگردی برجسته از شاگردان امام و انسانی پارسا بود گفت: «فدایت شوم! منظور من از این اظهار نیاز، این بود که در حق من دعایی بکنید. من پول نمی خواستم.» امام با مهربانی فرمود: «بسیار خوب، پول را بگیر دعا هم می کنم» مفضّل اطاعت کرد سپس امام برای توجه بیشتر او به خدا فرمود: «ای مفضّل! از بازگو کردن شرح حال خود نزد مردم بپرهیز تا هرگز ذلیل و خوار نشوی و در نظر آنان حقیر نگردی.»14
پی نوشت ها:
۱. تحف العقول، ص9
۲. شیخ عباس قمی، انوار البهیه، ص221
۳. نهج السعاده، ج8، ص276
۴. من لایحضره الفقیه، ج2، ص71
۵. الجامع الصغیر، ج2، ص431
۶. وسائل الشیعه، ج6، ص308
۷. کافی، ج4، ص19
۸. الاصول من الکافی، ج2، ص226، ح1
۹. بحار الانوار، ج12، ص13
۱۰. همان، ج46، ص67
۱۱. همان، ج96، ص158
۱۲. فروع کافی، ج5، ص74؛ وسائل الشیعه،ج12، ص10، ح2
۱۳. مشکاه الانوار، ص185
۱۴. بحار الانوار، ج47، ص34
منبع: عزت نفس و مناعت طبع،پیام زن ،مرداد ماه سال 1390، شماره 233 .