داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گريه پيامبر(ص)(2)
۰۳ آبان ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام
چون روز هفتم تولد حضرت سيدالشهداء (ع ) شد، حضرت رسول (ص ) تشريف آوردند و فرمودند: فرزندم را نزدم بياور. قنداقه حضرت را به دست حضرت رسول (ص )دادند و حضرت گوسفند سياه و سفيدى براى امام عقيقه كرد و يك رانش را بقابله داد و سر مبارك حضرت حسين (ع ) را تراشيد و بوزن موى حضرتش نقره تصدق كرده و خلوق بر سر مباركش ماليد سپس او را بر دامن خود گذاشت و گريه زيادى كردند و فرمود: اى اباعبدالله خيلى بر من گرانست كشتن تو.
اسماء مى گويد: گفتم پدر و مادرم فداى شما باشد اين چه خبرى است كه شما مى فرمائيد؟ و عوض شادى گريه مى كنيد؟!
حضرت رسول (ص )فرمود:
گريه ام براى اين فرزند دلبندم است كه گروهى كافر و ستمكار از بنى اميه او را خواهند كُشت و خدا شفاعت مرا به آنها نمى رساند، و آنها رخنه در دين خواهند كرد، خداوندا از تو مسئلت ميكنم آنچه را كه حضرت ابراهيم در حق فرزندان وذريه اش از تو در خواست كرد، خداوندا دوست بدار دوستان او را و لعنت كن دشمنان آنها را لعنتى كه آسمان و زمين را پر كند... (1)
چشم گريان چشمه فيض خداست
هم پشيمانى از جرم و گناهست
گريه كن از ترس و از خوف خدا
گريه بر هر درد بى درمان دواست
در قيامت چشمها گريان بود
جز همان چشمى كه گريان از خوف خداست
ديگر آن چشمى كه شادان باشد او
آن عزادار حسين مصطفى است
ديگر آن چشمى كه شاد و خرم است
آن چشمى كه از حرام پوشاست
گريه كن بهر حسين شاه شهيد
اشك چشم تو شفاى دردهاست
هر كسى كوثر ببيند خرم است
كوثر هم شاد از عزادار حسين مرتضى است (2)
1- جلاءالعيون ، 436
2- گلهاى باغ محمدى ، ج 2، ص 165
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام،تالیف علی میر خلف زاده