سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، ظهور و رجعت پيروزي نهايي جبهه حق بر باطل

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، ظهور و رجعت پيروزي نهايي جبهه حق بر باطل

۰۵ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه نهم حسینیه حضرت زهرا(س): ظهور و رجعت پيروزي نهايي جبهه حق بر باطل

تقابل دعوت جبهه انبیاء و جبهه شیطان

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. در یکی از سفرهایی که معاویه برای تثبیت خلافت یزید داشته، در مجلسی وجود مقدس سیدالشهداء یک سخنرانی کوتاهی بیان فرمودند. در قدم اول حضرت خودشان را معرفی کردند که ما آن حزب پیروز خدا هستیم و ما ذوی القربای نبی اکرم و مصداق آیه تطهیر هستیم و کتاب خدا در دستمان است و ما صاحب امر الهی هستیم. خدای متعال طاعت ما را در کنار طاعت خودش واجب کرده است. بعد فرمودند در مقابل این اهل بیت علیهم السلام هم یک جریان دیگری است که او هم دعوت و سر و صدایی دارد و شما را دعوت می کند که آن جریان شیطان است. آنها حزب الشیطان هستند. مواظب باشید این فریاد و دعوت شیطان شما را فریب ندهد و به آن گوش ندهید. اگر آن دعوت را اصغاء و گوش کردید شما را با خودش می برد. او حرف های پر جلوه و پر زرق و برق می زند.
قرآن می فرماید ما در مقابل انبیاء، شیاطین انس و جن قرار دادیم. اینها بین خودشان مطالبی رد و بدل می کنند که این مطالب هم «زُخْرُفَ الْقَوْل »(انعام/۱۱۲) است و زینت و تزیین و جلوه ظاهری دارد. بعد قرآن می فرماید: «وَ لِتَصْغى  إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»(انعام/۱۱۳) آنهایی که ایمان به آخرت ندارند اصغاء می کنند و اصغاء را هم به فؤاد نسبت می دهد. بحث گوش نیست، دلشان حرف را می شنود و اگر انسان اصغاء کرد کار تمام است؛ «وَ لِتَصْغى  إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون »(انعام/۱۱۳) وقتی آدم اصغاء کرد، به تدریج حرف را می پسندد و بعد هم در همان وادی که آنها غرق شدند او هم غرق می شود و او را هم با خودشان در هلاکت می برند و این مؤمن هم غرق می شود. البته تعبیر مؤمن نیست، تعبیر کسانی است که ایمان به آخرت ندارند.
لذا حضرت می فرماید در مقابل این دعوتِ ما که همان دعوت خداست، یک سر و صدا و دعوتی است در امت که ظاهراً ناظر به دعوت بنی امیه است. خیلی روشن است که حضرت در این مجلس چه می فرمایند. حضرت می فرمایند مواظب باشید این هتوف و فریاد شیطان شما را نبرد. البته پیداست دعوت شیطان همیشه از زبان خودش نیست. دعوت شیطان می تواند از زبان یاوران شیطان و اعوان شیطان و از زبان پیروان شیطان باشد. این دعوتی که بنی امیه می کنند این هتوف الشیطان است. شما مواظب باشید آن را اصغاء نکنید و گوش نکنید. حالا سر و صدایی می کنند و به گوش انسان می خورد.
گاهی آدم در یک محفلی است و حرف هایی زده می شود و کاری نمی تواند انجام بدهد و حداقل نباید اصغاء کند. وقتی در شرایطی هستیم که بنی امیه قدرت دستشان است و حرف می زنند، اگر بنا شد انسان اصغاء بکند همراه آنها می شود. حضرت فرمودند اصغاء نکنید و توجه داشته باشید که این شیاطین دشمن شما هستند و اینطور نیست که واقعا با شما دوستی و مودت و محبتی دارند. این حرف هایی که می زنند از سر محبت نیست، از سر عداوت است.
بعد حضرت فرمودند: «فَتَكُونُوا كَأَوْلِيَائِه »(1) اگر به حرف شیطان گوش دادید، جزو اولیائش می شوید. اگر اصغاء کنید انسان تحت ولایت شیطان قرار می گیرد. شیطان ابتدا یک دعوت و سر و صدایی دارد که اگر انسان به آن گوش داد، بر انسان سلطه پیدا می کند «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَه »(نحل/۱۰۰) آنهایی که خودشان می آیند و تمسک به این حرف می کنند و می پسندند، تحت سلطه شیطان قرار می گیرند. طریق نفوذ شیطان همین است.
روز قیامت وقتی از دستش شکایت می کنند، می گوید «دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ» من فقط دعوت می کردم، مگر انبیاء دعوت نمی کردند؟ چطور آن طرفش را گوش ندادید؟ خودتان مقصر هستید «دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُم »(ابراهیم/۲۲) شما هم اجابت کردید و اجابتش هم همراه با رنج است. تلاش کردید و با تلاشتان آمدید حرف من را گوش دادید؛ یعنی آنهایی که دنبال شیطان می روند، آنها هم زحمت می کشند، ولی نتیجه زحمت تبعیت از شیطان این است «أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي  فَلا تَلُومُوني  وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم »(ابراهیم/۲۲) من را ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید که در مقابل دعوت سیدالشهداء، دعوت پسر مرجانه و یزید را اجابت کردید. ابن مرجانه را ملامت می کنید؟! مگر مسلم بن عقیل در کوفه نبود؟! مگر سیدالشهداء نبودند؟! چه عذری آدم دارد؟ آدم توجیهی ندارد.
حضرت فرمودند ما «حِزبُ اللهِ الغَالِبُون»(مائده/56) هستیم. این طرف هم حزب الشیطان است. ما داریم دعوت می کنیم و او هم دعوت می کند. مواظب باشید به حرف شیطان گوش دل ندهید. اگر گوش دل دادید «فَتَكُونُوا كَأَوْلِيَائِه » مثل اولیاء آنها می شوید. بعد حضرت به یک آیه استشهاد فرمودند که شیطان با آدم چه کار می کند و چطور آدم را مقابل انبیاء قرار می دهد. واقعاً درگیر شدن با سیدالشهداء کار ساده ای نیست. اینکه آدم دعوت حضرت را اجابت نکند و بعد هم بیاید مقابل حضرت بایستد و بعد هم بر ریختن خون حضرت و غارت کردن خیمه ها سبقت بگیرد، این کار آسانی نیست. مقابل کلمه حق ایستادن یک وسوسه و دعوتی می خواهد.
 

محاسبات غلط جبهه شیطان

این آیه مبارکه مربوط به جنگ بدر است که حضرت فرمودند مثل آن اولیاء شیطان می شوید. شیطان بهشان گفت «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاس »(انفال/۴۸) امروز پیروز صحنه شما هستید. این که مقابل انبیاء می ایستند، واقعا احساس پیروزی و فتح می کنند و الا ایستادن مقابل انبیاء کار دشواری است. شیطان اول وسوسه می کند که امروز برنده شما هستید و شما دست برتر دارید. خدای متعال برای این که عالم امتحان محقق بشود، دستگاه مقابل انبیاء را هم امداد می کند. اگر خدای متعال کمکشان نکند آنها قدم از قدم نمی توانند بردارند. به اندازه ای که حکمت اقتضاء می کند خدای متعال دستگاه مقابل انبیاء را هم امداد می کند. این امکاناتی که خدای متعال به آنها می دهد گاهی موجب محاسبه غلط می شود و خیال می کنند بر خدا پیروز شدند و طرحشان طرح غالب بوده است.
این را قرآن مکرر می فرماید «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزين »(انعام/۱۳۴) یک موقع اشتباه در محاسبه نداشته باشید، این فرصت ها به معنی غلبه و پیروزی نیست و شما دست خدا و انبیاء را نبستید. در سوره مبارکه عنکبوت می فرماید که دو تا محاسبه غلط است؛ یک محاسبه غلط این است که آدم خیال کند بدون امتحان می تواند وارد وادی ایمان بشود. وادی ایمان وادی حرف نیست. می شود مسلمان شد. آن مرحله اولی که حضرت در دعوتشان دارند و عالم را آماده کردند مرحله اسلام است. ورود به اسلام هم کار آسانی نیست، ولی بالأخره آسان تر از ایمان است و دیگر آدم یک شهادتین می گوید و مخالفت قطعی با حضرت نمی کند و به ظاهر مسلمان و پاک است و از مسلمان ارث می برد و اگر یک قربانی بکند ذبیحه اش پاک است و می شود بخوری. اما ایمان اینطوری نیست. ایمان حرف و حدیث نیست.
قرآن می فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون »(عنکبوت/۲) ما پیشینیان را هم در وادی امتحان بردیم و امتحانات سختی از آن ها گرفتیم، «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُم »(بقره/۲۱۴) خیال می کنید درهای بهشت به این راحتی برایتان باز می شود؟ بله درهای بهشت در عالم ارض به روی آدم باز می شود و وارد بهشت می شود. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُم »(بقره/۲۱۴) آیا داستان قبلی ها را نشنیدید، «مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى  نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب »(بقره/۲۱۴) آنقدر کار سخت می شد که فریاد این مؤمنین در می آمد که پس نصرت خدا چه زمانی بناست نازل شود. اگر به این نقطه رسیدید «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب »(بقره/۲۱۴)  پس این یک محاسبه غلط است.
یک محاسبه غلطی هم که دستگاه باطل به آن گرفتار می شود و گاهی مؤمنین هم اشتباه می کنند این است که وقتی یک امکاناتی به آن طرف داده می شود، خیال می کنند طرح آن ها طرح برنده است. خودشان که صد درصد اشتباه می کنند و به یک نقطه ای که می رسند، می گویند دیگر تمام شد و ما صحنه را بردیم و خبری نبود.
خدا یزید را لعنت کند، وقتی سر مطهر سیدالشهداء و اهل بیت حضرت را در مقابل خودش دید، خیال کرد که دیگر کار تمام شده است و دیگر بساط نبی اکرم را جمع کرده است. آنجاست که کفرش را اظهار می کند و می گوید، خبری نبود، بازی با قدرت بود، یک روزی دست بنی هاشم بود و الآن هم ما پس گرفتیم. واقعا باورشان می آید که بر خدا پیروز شدند و طرح آنها غالب است و پیامبر شکست خورد. پیامبر خدا از تو شکست می خورد؟! به تعبیر سیدالشهداء «الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِي  » ناپاک زاده پسر ناپاک زاده، تو بر رسول خدا غالب می شوی؟! این شدنی است؟ واقعا یزید بر سیدالشهداء غالب می شود؟! ولی گاهی آدم به خطا می افتد. این است که پایش را در میدان می گذارد. اگر بداند شکست خورده که در میدان نمی آید.
چطور احساس غلبه می کند؟ این تزیین و فریب شیطان است. واقعاً شیطان قدرت اغوا و تزیین دارد. اگر به حرفش اصغاء کردی، فریبت می دهد. برایت تزیین می کند و کار زشت را زیبا جلوه می دهد. اینها که در عاشورا آمدند دچار تزیین شیطان شده بودند و خیال می کردند کار درست و حسابی انجام می دهند. اگر شیطان جلوه ندهد آدم این کار را نمی کند. شیطان جلوه و فریب می دهد و می گوید اصلا شما پیروز صحنه هستید و سیدالشهداء شکست خورده است. وقتی انسان احساس پیروزی می کند آخر خط را نمی بیند و طبیعتا دنبال شیطان حرکت می کند.
 

اغوا و دعوت پوچ شیطان

حضرت در مجلس معاویه فرمود یک حزب الشیطانی است که هتوف و ندا و دعوتی دارد که همه دعوتش هم از سر عداوت است و دارد با شما دشمنی می کند. طرحش طرح خدمت نیست، ولی اگر گوش به حرفش دادید جزو اولیائش می شوید. در روایت دارد که در جنگ بدر هم شیطان همین کار را کرد و گفت «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاس »(انفال/۴۸) کسی بر شما پیروز نمی شود و آن ها را فریبشان داد و در صحنه برد و شکست خوردند و آن وقت همه شان هم جهنمی شدند.
حضرت می گویند بنی امیه این کار را سر شما می آورند. آن ها تزیین و اغوا می کنند. این امدادها و امکاناتی که خدای متعال به آن ها می دهد، مسیر امتحان خودش و مسیر فتنه است و آدم باید از دل این امتحان عبور بکند. این را تبدیل به یک امکاناتی می کند که تلقی این است که ما غالب هستیم. قدرت های موجود دنیا اینطوری هستند و واقعا احساس می کنند که بر راه انبیاء پیروز شدند.
یک موقعی که با صدای بلند می گفتند دوران انبیاء گذشته و دیگر دوران ما دانشمندان و بشرهای فهمیده است. اصلا تاریخ را دو دوره می کردند، می گفتند یکی عصر روشنگری است و قبل از این دوران هم دوران صباوت بشر است و چون بالغ نیستند احتیاج به انبیاء دارند و آقا بالاسر می خواهند. خیال می کنند انبیاء آقا بالا سر هستند و الان دوره بلوغ بشر است و به نقطه ای رسیدند که دیگر احتیاج ندارند کسی بالای سرشان باشد و خودشان می توانند راهشان را بفهمند و بروند.
الحمدلله دو سه قرن است که رفتید و معلوم است چه کار کردید. تازه اول روشن شدن فضاحت هایشان در عالم است. صدها میلیون نفر را در همین دو سه سده اخیر قتل عام کردند. این کمترین کارهایشان است. خدای متعال به پیامبرش می فرماید: «وَ مَهِّلْهُمْ قَليلا»(مزمل/۱۱) اندکی به اینها مهلت بده. از منظر دستگاه الهی کل این فرصت یک فرصت قلیلی است «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحيما»(مزمل/۱۲) ما برای مخالفین تو یک جهنمی آماده کردیم که با آن مواجه می شوند.
پس حضرت فرمود اگر در این درگیری به سخن حزب الشیطان گوش دادید، اینها شما را فریب می دهند. مثل پیشینی ها که بعضی روایات دارد که شیطان در جنگ بدر در یک صحنه هایی مجسم می شده و در قالب یکی از سران قریش ظاهر می شد. گفت «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُم »(انفال/۴۸) جالب ترش این است که می گوید من پشت سر شما ایستادم، از چه می ترسید؟ «مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً»(عنکبوت/۴۱) خیلی برای خودشان حساب باز می کنند. می گوید من کنارتان هستم، جلو بروید. مگر خودت چه کسی هستی؟ «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً»(نساء/۷۶) آدم وقتی غافل می شود یک دفعه ازش نمی پرسد که تو خودت کی هستی.
یک دوستی در زمان مبارزات داشتیم که بعضی صحنه هایش را خودم دیدم. آدم بسیار جدی بود. اینها یک سری مجروح شده بودند و می خواست برود در بیمارستان ها سر بزند. آن زمان احدی را راه نمی دادند و ساواک ممنوع کرده بود. یک کسی را پشت سر خودش می انداخت و می گفت آقا با من هستند و داخل می رفت. دیگر کسی نمی گفت که تو خودت کی هستی و این آقا که با تو هستند کی هست.
شیطان گفت: «وَ إِنِّي جارٌ لَكُم » من پشت سرتان ایستادم و خیالتان راحت باشد. مگر خودت دستت به کجا بند است؟! «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون »(عنکبوت/۴۱) . ای کاش این را می فهمیدند که تمام آنچه دست بنی امیه و قبلی ها و بعدی هایشان هست، بیت العنکبوت است. حالا آدم می تواند بفهمد که این تمدن مادی با همه طول و عرضش بیت العنکبوت است. اینها یک تارهایی تنیدند و در مرکز آن تار نشستند و دارند پشه شکار می کنند و دستشان به جای دیگر بند نیست. مگر عنکبوت می تواند غیر از حشرات و مگس و پشه چیز دیگری هم شکار کند؟ هیچ مؤمنی شکار شیطان نمی شود، این اولیائش هستند که شکار می شوند. بنی امیه یکی از یاران حضرت امیر را نمی توانند شکار کنند. آنهایی که به حرفشان اصغاء می کنند و خوششان می آید دنبال آن ها می روند.
حضرت فرمود شیطان با شما همان کاری را می کند که در جنگ بدر و جاهای دیگر کرد. او می آید اولا تزیین و اغوا می کند و کارتان را زیبا جلوه می دهد و فریبتان می دهد و قدرتتان را به رختان می کشد و توهم برایتان ایجاد می کند و خیال می کنید که خودتان قدرتمند هستید و نمی فهمید که همین امکانات از دست خدا دارد می رسد. رحیمیت خدای متعال برای مؤمنین است، ولی رحمانیت خدا برای کفار هم است. این رحمت عامه خداست که این امکانات را به آنها داده.
آن وقت جالب این است «فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْه »(انفال/۴۸) وقتی دو گروه مقابل هم شدند و هم آوردی انجام گرفت، یک نگاهی کرد و پا پس کشید و از صحنه فرار کرد و گفت «وَ قالَ إِنِّي بَري ءٌ مِنْكُم »(انفال/۴۸) من از شما تبری می جویم. از همین ها که تحریک کرده بود و وسط صحنه آورده بودشان، از طرفداران خودش تبری جست. در سوره مبارکه انفال قرآن می فرماید: «إِنِّي أَرى  ما لا تَرَوْن »(انفال/۴۸) من یک صحنه هایی را می بینم که شما نمی بینید. ظاهرا صحنه امداد ملائکه بوده که ملائکه فوج فوج در صحنه بدر آمدند.
در روایت دارد که حضرت امیر داشتند می رفتند در آن شب تاریک آب بیاورند و طول کشید تا آب بیاورند. نبی اکرم به ایشان فرمودند شما می گویی یا خودم بگویم؟ بعد فرمودند که سه بار طوفان وزید و باد شدیدی آمد و شما تأمل کردید تا فضا آرام بشود؛ بار اول جبرائیل بود که با هزار ملک آمد، بار دوم میکائیل بود که با هزار ملک آمد و بار سوم اسرافیل بود که با هزار ملک برای نصرت ما آمدند. شیطان این صحنه ها را می دید؛ «فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى  عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَري ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى  ما لا تَرَوْن »(انفال/۴۸) من یک صحنه هایی را می بینم که شما نمی بینید. من لشکر خدا را می بینم، شما لشکر خدا را نمی بینید. اینها استقامت کردند و شکست خوردند و آنها عقب نشینی کردند. کار شیطان همین است و تزیین و اغوا می کند و قدرت را به رخ می کشد و امکاناتی که برای ابتلاء و امتحان است، به معنی پیروزی و غلبه به عالم نشان می دهد. پیداست آدم کارش تمام می شود.
فرمود شما هم اگر دنبال سر بنی امیه بیافتید، همین اتفاق برایتان خواهد افتاد و آن وقت با قوای جبهه حق رو به رو خواهید شد. ظاهرا اینها دیگر ناظر به عصر ظهور و رجعت است. بعد «فَتُلْقَوْنَ إِلَى الرِّمَاحِ وَزَراً وَ إِلَى السُّيُوفِ  جَزَراً وَ لِلْعُمُدِ حَطَماً وَ لِلسِّهَامِ  غَرَضا» در معرض تیر و و شمشیر و نیزه جبهه حق قرار می گیرید و بساطتان جمع می شود. شما را جلو می فرستد و خودش عقب نشینی می کند و کار تمام می شود. «ثُمَ  لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» شما را فریب می دهد. آن روز ایمان آوردن، از هیچ نفسی قبول نمی شود. این ظاهرا راجع به عصر ظهور است. روایات، این آیه شریفه را تطبیق به عصر ظهور کرده است که در عصر ظهور «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَیرا»(انعام/۱۵۸) نفسی که ایمان نیاورده یا ایمان آورده ولی خیراتی در ایمانش کسب نکرده، آن روز از دست می رود و دیگر ایمان آن روز به درد نمی خورد. این بیان نورانی قرآن است.
حضرت می فرمایند بنی امیه شما را فریبتان می دهند و با خودشان تا یک نقطه ای می برند که دیگر آن نقطه شکست قطعی است و می گذارند در آن نقطه ایمان بیاوری و در آن نقطه هم دیگر ایمان فایده ای ندارد. طرح شیطان همین است «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»(تکاثر/1-2) آدم را تا دم قبر رها نمی کند. وقتی هم در عالم برزخ رفتی، آنجا دیگر وقت ایمان نیست. تمام فرصت هایی که دارد می سوزاند، فرصت ایمان را می گیرد. آدم وقتی متوجه می شود که دیگر نمی تواند کاری انجام بدهد.
قرآن می فرماید این بساط لهو و تکاثری که شیاطین در مقابل امیرالمؤمنین به پا می کنند، از اول وادی جهنم است. شما چشم ندارید که ببینید «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ *  لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين »(تکاثر/5-7) در قیامت پرده ها کنار می رود و می بینید که در وادی جهنم بودید و این هم ادامه اش است. لذا در قیامت خدای متعال به آنهایی که جهنمی هستند می فرماید: «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون »(تحریم/۷) ببینید این جهنم همانی است که در دنیا در آن بودید و عذابی اضافه کردید. این عمل خودتان است. عمل در وادی جهنم بوده منتها یک موقع آدم چشمش باز می شود که دیگر فرصت گذشته است. شیطان فرصت ایمان و تدارک را از آدم می گیرد و اگر به حرفش گوش دادید تا آخر شما را با خودش می برد.
حضرت فرمود حواستان جمع باشد، شیطان شما را تا یک نقطه ای می برد که آن وقت دیگر مغلوب می شوید و شکست می خورید؛ «نَحْنُ حِزْبُ  اللَّهِ  الْغَالِبُون » خدای متعال یک قوایی برای ما قرار داده که فعلا بنا نیست آن قوا اظهار بشود و به وقتش که رسید اظهار می شود. به حضرت موسی اجازه می دهند از فرصتش استفاده کند و دریا را باز کند و فرعون و لشکرش را در دریا غرق کند. این امکان در دست حضرت موسی هست، منتها منوط به اذن خدای متعال است. خدای متعال یک قوایی به ما داده که شیطان وقتی آن قوای ما اظهار می شود عقب نشینی می کند و پشت شما را خالی می کند. او شما را دعوت و تحریک می کند و به شما دروغ می گوید و وعده غلط به شما می دهد. اگر به دنبالش رفتید در آن موقع که بناست قدرت الهی اظهار شود و آیات الهی نازل می شود، آن روز پشت شما را خالی می کند و تنهایتان می گذارد و مغلوب می شوید و دیگر فرصت ایمان هم ندارید که بگویید ما ایمان آوردیم. آن وقت می گویند تمام شد و دیگر وقت ایمان نیست.
 

انتظارات نابجای غیرمومنین

«ثُمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها»(انعام/۱۵۸) خدای متعال به پیامبر می فرماید اینهایی که ایمان نمی آورند، برای ایمان آوردن دیگر منتظر چه چیزی هستند؟ یعنی کأنه این پیامبر همه چیز را برای ایمان آوردن مهیا کرده است. اگر کسی بخواهد ایمان بیاورد همه چیز فراهم است و دیگر فرصتی بهتر از فرصت نبی اکرم نیست. دیگر روشن تر از پیامبر کسی نمی تواند حرف بزند و بهتر از قرآن کتابی نمی آید. این کتابی است که مبین است و همه چیزش روشن است. قرآن می خواهد بفرماید اینهایی که ایمان نمی آورند از باب این نیست که این دعوت روشن نیست و حرف ها واضح نیست، حرف کاملا روشن است.
بعد می فرماید اینها دیگر چه زمانی می خواهند ایمان بیاورند؟ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَة»(انعام/۱۵۸) اینها منتظرند تا ملائکه بیایند، بعد ایمان بیاورند؟! «أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّك»(انعام/۱۵۸)  آیا منتظر آن زمان هستند؟ آن زمان دیگر زمان ایمان آوردن نیست. آیا منتظر هستند ملائکه قبض روح بیایند و آن لحظه ایمان بیاورند؟ آن لحظه دیگر نمی شود ایمان بیاوری. لذا روایت دارد وقتی در آن لحظه پرده ها کنار رفت، دیگر لحظه ایمان آوردن نیست. ایمان به غیب باید باشد. وقتی پرده ها کنار رفت، دیگر لحظه ایمان نیست و فرصت تمام است.
لذا اینکه فرعون وقتی در دریا داشت غرق می شد به خدای متعال عرضه می دارد: «قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين »(یونس/۹۰) به آنچه که حضرت موسی آورده بود من ایمان آوردم، به او می گویند «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْل »(یونس/۹۱). بعضی ها کاسه داغ تر از آش شدند و گفتند آقا وقتی گفت ایمان آوردم خدا ایمانش را قبول کرد و مؤمن و مطهر از دنیا رفت، چون دیگر فرصت برای گناه هم نداشت! طیب الله انفاسکم! این هم قرآن معنا کردنشان است و ادعای عرفان هم می کنند. همین آدم یک جایی در کلماتش می گوید، رسول خدا می خواست حضرت ابوطالب ایمان بیاورد، ولی ایمان نیاورد. همین شخص می گوید فرعون در دریا ایمان آورد و مؤمن از دنیا رفت و رحمت خدای متعال اقتضاء می کند که ایمانش را قبول کند! این که دیگر ایمان نیست، این معلق بازی است. این اگر دوباره برگردد و از دریا بیرونش بیاورند، دوباره حضرت موسی را تعقیب می کند. الان در تور حضرت موسی افتاده و می گوید هرچه موسی بگوید قبول است.
یک عده ای وقتی فرصتشان تمام می شود، در برزخ می گویند: «قالَ رَبِّ ارْجِعُون * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحا»(مؤمنون/99-100) ما را برگردان تا یک کار خوبی هم که شده انجام دهیم. می گویند ممکن نیست و دیگر امکان برگشت نیست. اما اگر برشان هم گردانیم دوباره این کارها را می کنند. این ایمان فایده ای ندارد. همین آدم می گوید این آیه شریفه که خدای متعال به حضرت می فرمایند: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاء»(قصص/۵۶) تطبیق می کند و می گوید پیامبر خدا خیلی دوست داشتند ابوطالب ایمان بیاورد و لحظه آخر بالای سرش آمدند، ولی قبول نکرد و مشرک از دنیا رفت. حضرت ابوطالبی که روایت دارد بعد از چهارده معصوم نورش بر همه غالب است و در روایت دیگر دارد مثل اصحاب کهف دو برابر ثواب می برد، چون ایمانش را پنهان می کرد. با پنهان کردن ایمانش به حضرت در دوره غربت کمک می کرد.
حالا این را تطبیق به پدر امیرالمؤمنین می کند. معلوم هم هست که چرا این حرف ها را می زنند و کینه شان با چه کسی است و الا با حضرت ابوطالب خرده برده ای ندارند، خرده برده شان با یک کس دیگری است. بعد همین ها یک جاهایی می گویند که آقا فلان کس پدر و مادرش ایمان آوردند و جزو مؤمنین است. پیداست دارند چه کار می کنند. می گویند حضرت امیر پدرش مشرک از دنیا رفت.
پس ایمان یک فرصتی دارد و این فرصت وقتی تمام شد دیگر به درد نمی خورد. می فرماید شما منتظر چه چیزی هستید؟ منتظر هستید که ملائکه بیایند؟ آن موقع که هنگام مرگتان برسد یا موقع نزول ملائکه که برای نصرت اهل بیت نازل می شوند که عصر ظهور و رجعت است و قوای عالم در اختیار آن ها قرار می گیرد، اگر از منتظرین باشید، «أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »(انعام/۱۵۸) دیگر از این بالاتر؟
این آمدن به معنی این که جسم است و از عالم بالا می آید نیست، ولی بالأخره خدای متعال در صحنه هایی یک حضوری دارد و یک جایی خود خدای متعال به نفع ابی عبدالله در میدان می آید و آن دیگر «أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »، یعنی خدای متعال در یک صحنه هایی مستقیم کمک می کند و بساط شیطان را جمع می کند.
«أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »(انعام/۱۵۸) شاید معنایش این است وگرنه خدای متعال که به صورت جسم نازل نمی شود؛ نه در قیامت و نه در دنیا. «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»(فجر/۲۲) بعضی از فرقه ها این را گفتند که در قیامت خدای متعال از منبر پایین می آید و وارد صحنه محشر می شود. اینطوری نیست، این خلاف معارف اهل بیت است. اما خدای متعال یک حضوری پیدا می کند و لذا می فرماید: «وَ جاءَ رَبُّكَ» مجاز نیست ولی حضور حضرت حق حضور متناسب است.
قرآن می فرماید در یک صحنه هایی منتظر چه چیزی هستید؟ بله یک روزی هست که ملائکه می آیند؛ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »(انعام/۱۵۸) شما منتظر این هستید؟ این آیات رب هم به آیات عذاب تفسیر شده است و در یک روایتی به وجود مقدس امام زمان تفسیر شده است که منظور از این اعظم آیات، حضرت است. آن آیه وقتی می آید دیگر تمام می شود. وقتی به نبی اکرم عرض می کردند که چرا خدای متعال به تو آیات نداده، در سوره مبارکه یونس خدای متعال می فرماید: «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه »(یونس/۲۰) بگو غیب در دست خداست و این آیه و آن نشانه باید از عالم غیب بیاید. مثل عصای حضرت موساست که یک امر غیبی در آن است. پس قوای ظاهری عالم طبیعت نیست. سحره دستشان به قوای همین عالم بند بود و قوه ماورایی نداشتند. با همین قوایی که در طبیعت هست یک کارهایی می کردند.
لذا وقتی حضرت عصا را انداخت «فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُون »(شعراء/۴۵) همه را بلعید و همه بلافاصله فهمیدند که دست حضرت موسی یک چیز دیگری است و ایمان آوردند. آن امر غیب است که در دست اوست. «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه »(یونس/۲۰) آن چیزی که شما می گویید امر غیب است. این آیه غیبی را خدا به من داده «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين »(یونس/۲۰) شما منتظر هستید و من هم منتظر خواهم بود، تا وقت آن آیه غیبی برسد. لذا از آن آیه غیب الهی اینجا صحبت شده است؛ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »(انعام/۱۵۸) فرمود مقصود از این بعض آیات وجود مقدس امام زمان و ظهور حضرت است.
وجود مقدس امیرالمؤمنین ارواحنا فداه ذیل این آیه فرمودند که «يُخْبِرُ مُحَمَّداً عَنِ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُول»  در باب این منافقین و مشرکینی که اجابت رسول خدا را نکردند، به پیامبر خبر می دهد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ»(انفال/۲۴) حضرت می خواهد در وادی حیات شما را ببرد، «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناه »(انعام/۱۲۲) تفسیرش همین است؛ یعنی آنهایی که با پیامبر همراه نشدند وقتی همراه می شوند به وادی حیات می رسند و تازه حیات طیبه پیدا می کنند. قبلش یک جنب و جوشی داشتند و مثل چهارپایان می خوردند و روی زمین راه می رفتند و لذت می بردند و آن وقت به یک حیات طیبه ای می رسند.
در باب آنها خدای متعال به حضرت خبر می دهند و می فرماید اینهایی که اجابت نکردند، «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك »(انعام/۱۵۸)  می خواهند ملائکه بیایند و دنبال یک همچین چیزی هستند؟ یک لحظه ای آنها می آیند ولی دیگر لحظه ایمان نیست و لحظه عذاب است. آنها نمی آیند دعوت به ایمان بکنند. این چه حرفی است که آدم بگوید چرا ملائکه نمی آیند. مگر پیامبر بالاتر از ملائکه نیست؟ این هم جزو امتحانات خداست. می گویند چرا ملک نیامده تا ما را دعوت کند! قرآن می فرماید: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُون »(انعام/۹) اگر در قالب ملک هم یک موقع پیامبری می فرستادیم و لباس بشر به او می پوشاندیم، چون بناست با شما راه برود و حجت با آن ملک تمام می شود. آن ملکی که حالا یک لطافت ها و یک قوایی دارد به حسب ظاهر نمی شود دست به قوایش بزنیم و نمی شود تسخیر کنیم. با او که امتحان جلو نمی رود. سیدالشهداء باید بیاید که تا گودی قتلگاه برود و شما هم می توانید بروید در گودی قتلگاه هتک کنید و اینطوری امتحان تمام می شود.
این هم خیلی عجیب است که سیدالشهدائی که همه ملائکه تحت فرمان و جزو قوای او هستند، خدای متعال این وجود مقدس را در قالب بشر می فرستد و اینها می گویند باید یک ملکی بیاید تا به او ایمان بیاوریم. می فرماید ملک وقتی می آید که آن موقع دیگر زمان عذاب است. کسی که واقعا بخواهد مؤمن بشود، در این امتحانات باید مؤمن بشود.
قرآن می فرماید که اگر خدای متعال می خواست به حضرت آدم لباس نورانی بپوشاند و جسمش را نورانی قرار بدهد و این روح را در قالب نور قرار بدهد؛ چون سجده بر روح بود «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي  فَقَعُوا لَهُ ساجِدين »(حجر/۹) این روح را در قالب گل قرار داد. آن هم گلی که «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون »(حجر/۲۹) بعد فرمود حالا سجده اش کنید. در روایت دارد که چهل روز این گل قبل از نفخ روح افتاده بود و همین طور می آمدند و می رفتند.
حضرت می فرماید اگر خدای متعال می خواست جسم نورانی می داد، جسمی که همه ملائکه متحیر می شدند و شامه هایشان مست بوی او می شد، ولی خدای متعال اینطوری امتحان می کند. اگر خدای متعال جسم حضرت آدم را در قالب نور قرار می داد «لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِيهِ عَلَى الْمَلَائِكَة»(2) امتحان ملائکه آسان می شد. ولی خدای متعال این کار را نمی کند، «وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُون » یک چیزهای که برایشان آشکار نیست را موضوع امتحانشان قرار می دهد و می گوید منِ خدا می گویم ایمان بیاورید. اگر خدا را باور داری باید دنبالش حرکت کنی.
خدای متعال می فرماید، خیلی وقت ها غیب حادثه ها را من به شما نمی گویم «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي  مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ»(آل عمران/۱۷۹) غیب را دست انبیائی می دهم که انتخابشان کردم، «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِه » شما به این پیامبر ایمان بیاورید. شما وقتی به این پیامبری که دستش پر است، ایمان نمی آورید، اگر ملک هم بیاید، ایمان نمی آورید. ملک هم اگر در لحظه عذاب بیاید که به درد نمی خورد. شما در لحظه قبل از عذاب به این پیامبر که همه ملائکه مسخرش هستند، ایمان نمی آورید! ایمان که بازی نیست.
کفار می گفتند خدای متعال چرا پیامبر فرستاد و چرا خودش نیامد؟ اگر خود خدای متعال وسط می آمد دیگر دعوا نمی شد؛ که یکی بگوید من پیامبر هستم و یکی بگوید خلاف می گویی. خود خدای متعال می آمد و خودش را نشان می داد. این را به حضرت عرض کردند. حضرت فرمود تو کور هستی و نمی بینی. چرا می گویی خدا نیامده؟ یک نگاه به درون خودت بیانداز. تو خوشحال می شوی، غصه می خوری، گرسنه می شوی، سیر می شوی. خودت که نمی خواهی این حالات را در خودت ایجاد کنی، دیگری دارد ایجاد می کند. چرا تو چشمت بسته است و آیات خدا را نمی بینی و می گویی خدا نیامده است. خدا حاضر حاضر است.
می گویند باید ملک بیاید. مگر این پیامبری که آمده ملائکه با او نیامدند؟ تمام ملائکه با این پیامبر نازل شدند «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِم »(قدر/۴) همیشه اینطوری است. اینها خیال می کنند دعوتی بالاتر از دعوت این پیامبر هم ممکن است. قرآن می فرماید این ها منتظر چه چیزی هستند؟ منتظر هستند ملک بیاید؟ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّك»(انعام/۱۵۸) جواب رسول را نمی دهند و منتظر ملک هستند. این پیامبر که با خودش این همه آیات آورده و آن ها منتظر آن آیه هستند! ظاهرا حضرت می فرماید شما منتظر باشید، من هم منتظر هستم که آن آیه وقتش فرا برسد؛ یعنی حضرت می فرماید، «يَعْنِي بِذَلِكَ الْعَذَابَ يَأْتِيهِمْ فِي  دَارِ الدُّنْيَا كَمَا عَذَّبَ الْقُرُونَ  الْأَوْلَى »(3) می گویند منتظر هستند عذاب خدا بیاید. این آیه را اینجا حضرت به عنوان عذاب معنی کردند و منتظر هستند آیات عذاب بیاید.
آن روزی که آن آیات خاص نازل می شود، «لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْل »(انعام/۱۵۸) آن روز ایمان آوردن دیگر فایده ندارد. آن کسی که ایمان نیاورده، ایمان آن روز به درد نمی خورد. «أَوْ كَسَبَتْ في  إيمانِها خَيْرا» یا ایمان آورده ولی در ایمان کسب خیر نکرده است. این دو دسته در آن روز ایمانشان به درد نمی خورد. مقصود از این بعضی آیات می تواند وجود مقدس امام زمان باشد. مثلا در روایتی که در کمال الدین صدوق است، خروج حضرت مهدی آن آیه غیبی است. از امام صادق علیه السلام نقل می کنند «الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآيَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا»(4) آن روزی که آن آیه غیبی نبی اکرم می آید که دیگر فتح به دستش واقع می شود، آن روز دیگر فرصت ایمان گذشته و باید مؤمن باشی و در ایمانت کسب خیر هم کرده باشی. اگر مؤمن نباشی یا مؤمن بودی ولی کسب خیر نکردی، دیگر ایمان آن روز به درد نمی خورد.
این «أَوْ كَسَبَتْ في  إيمانِها خَيْرا» یعنی چه؟ حضرت اینطوری معنا کردند «كَسَبَتْ  فِي إِيمانِها خَيْراً قَالَ الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ خَاصَّة»(5) در یک حدیث دیگری حضرت فرمودند که مقصود از کسبت ایمانها خیرا این است «قَالَ الْمُؤْمِنُ  الْعَاصِي »(6) اگر یک مؤمنی است غرق در معصیت و بی مبالات شده باشد «حَالَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ إِيمَانِهِ كَثْرَةُ ذُنُوبِهِ وَ قِلَّةُ حَسَنَاتِه » کثرت ذنوبش حائل خودش و ایمانش می شود و این حائل بین حسناتش و او فاصله می اندازد. این مؤمنی که حسناتش قلیل است و ذنوب کثیر دارد، این هم در معرض خطر است. این کثرت سیئاتش بین ایمانش و او حاجب می شود و دیگر ایمانش به دردش نمی خورد. لذا در عصر ظهور یک اقداماتی انسان باید بکند. اول اینکه ایمان بیاورد و بعد هم در وادی ایمان کسب خیر بکند. ایمان مقدمه است و با این ایمان باید به عمل صالح رسید.
اگر کسی مؤمن شده ولی به اقتضاء ایمان عمل نکرد، در معرض خطر است. مؤمن ممکن است یک جایی گناه کند ولی لاابالی نیست. بی مبالاتی در گناه موجب از دست رفتن ایمان می شود. این را تهدید کردند و گفتند مواظب باشید بی مبالات نشوید. انسانی که برایش مهم نیست غیبت می کند و برایش مهم نیست که مال مردم را می خورد و مهم نیست که به ظلمه کمک می کند، این بی مبالاتی حائل بین انسان و ایمانش می شود و این ایمان دیگر به درد نمی خورد. دو دسته در روز ظهور به درد نمی خورند، یکی آنهایی که ایمان آوردند ولی در ایمانشان کسب خیر نکردند.
حضرت در این مجلس فرمودند که مواظب باشید؛ یک طرف ما هستیم و یک طرف هم دعوت شیطان است که فریب می دهد و اعجاب ایجاد می کند و شما را معجب به قدرت هایتان می کند و بعد کارتان را زینت می دهد و پشتتان را می گیرد و می گوید من پشت سر شما هستم. روزش که می رسد پشت شما را خالی می کند و تمام فرصت ها را می سوزاند و دیگر در آن فرصت باقی مانده هم امکان برگشت ایمان برایتان فراهم نمی آید. به اینجا که رسید، معاویه گفت بس است دیگر، هرچه می خواستید بگویید را گفتید. یعنی اگر گوش شنوایی بود همه حرف را حضرت در این چند جمله فرمودند و این دو تا دستگاه را با هم مقایسه کردند و آنچه در دست وجود مقدس سیدالشهداء و اهل بیت و آنچه در دست بنی امیه است کاملا مقایسه شد.
 

پی نوشت ها:

(1) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 2، ص: 299
(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286
(3) التوحيد (للصدوق)، ص: 266
(4) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 18
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 428
(6) تفسير الصافي، ج 2، ص: 173
 
* متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 مرداد ماه 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند.
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث