سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه ششم، الحاق سیدالشهداء (ع) به نبی اکرم (ص) و الحاق شیعیان به ائمه اطهار (ع)
۲۳ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
جلسه ششم، حرم مطهر قم: الحاق سیدالشهداء (ع) به نبی اکرم (ص) و الحاق شیعیان به ائمه اطهار (ع)
برنامه خداوند برای سیدالشهداء علیه السلام
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم أَجْمَعِين. یکی از فرازهای خطابه ای که حضرت سید الشهداء در شب هشتم ذی الحجه و قبل از خروجشان از مکه به سمت عراق ایراد فرمودند، عبارت «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِين»(1) است. حضرت در این فراز می فرمایند، خدای متعال یک تدبیری دارد و بلایی را برای ما مقدر فرموده است. وقتی که او این بلا را پسندیده است، ما هم می پسندیم و علاوه بر اینکه بر این بلا راضی هستیم، پایداری هم می کنیم تا این برنامه الهی به نتیجه نهایی خود برسد؛ بی تردید هم این برنامه به نتیجه می رسد. لذا می فرماید: «يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِين» آن پاداش هایی که خدای متعال برای صابرین در نظر گرفته، به نحو کامل به ما عنایت می کند. حضرت در واقع با این بیان، دارند اقدام و حرکت خود را به مردم توضیح می دهند و تبیین می کنند که دارند چه کاری انجام می دهند.
در ادامه این خطابه حضرت می فرمایند: «لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُه» خدای متعال بین وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم و پاره های وجودش یعنی خود حضرت، فاصله نخواهد انداخت و این پاره های وجود نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم در حَظِيرَةِ الْقُدْسِ به ایشان ملحق خواهد شد و خدای متعال به واسطه آن چشم نبی اکرم را روشن خواهد کرد. گویا حضرت می خواهند به مردم بفرمایند که پایان این حرکت رسیدن من به وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم در«حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» است. ثمره این الحاق و ملاقات هم این است که در آن مقامی که نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم مستقر هستند، موجب روشنایی چشم ایشان خواهد شد.
شاید اصلا آيه شریفه «فَادْخُلي في عِبادی»(فجر/29) هم همین معنا را بدهد. پس یکی از ثمرات این الحاق روشنی چشم حضرت است. اهل بیت حضرت بعد از اتمام مأموریت خود در این دنیا و هدایت امت، در مقام «حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» به نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم ملحق می شوند و این الحاق موجب روشنی چشم حضرت خواهد شد. علاوه بر این، وعده هایی هم که خدای متعال در مقابل بار رسالت به این اهل بیت داده است، در این جا نقد خواهد شد.
پس بیان حضرت در این خطبه با یک نگاه توحیدی شروع می شود و در اول این خطبه حضرت به حمد و ثناء الهی و توجه به رسالت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم و مأموریتی که سید الشهدا علیه السلام ذیل رسالت نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم دارند، می پردازند و سپس نگاه خود را نسبت به مرگ و عالم قیامت و برزخ بیان می کنند. بعد از آن هم در مورد این بلای عظیمی که خدای متعال برای ایشان و اهل بیت رقم زده است، سخن می گویند و می فرمایند، ما به این بلا راضی هستیم و در این راه پایداری می کنیم تا به نتیجه برسد و در پایان این مسیر هم به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ملحق می شویم و وعده هایی که خدا به ما داده بود، در پایان این مسیر برای ما نقد خواهد شد.
الحاق ذریه مومنین به اجدادشان
چند آیه در سوره مبارکه طور است که اصل آیه معنای گسترده و عامی دارد، اما در بعضی از روایات به سیدالشهدا هم تطبیق شده است. خدای متعال در این آیات در باب متقین صحبت می کند و می فرماید: «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَعيم»(طور/17)، در چند آیه بعد می فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ»(طور/21) این متقینی که در آن درجات بهشت مستقر می شوند، آنهایی که در ذریه و نسل ایشان هستند و مومن هستند و در داشتن ایمان از آن ها تبعیت کرده اند، به آن ها ملحق می شوند. «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(طور/21)یعنی اگر کسری یا نقصی در ایمان این ذریه باشد، خدای متعال کسری آن ها را به خاطر اجدادشان جبران می کند و آنها را به همان مقام اجدادشان می رساند. البته وقتی خدای متعال می فرماید: «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(طور/21)، بلا فاصله هم می فرماید: «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ»(طور/21)، از عمل این اجداد هم چیزی کم نمی شود؛ یعنی این طور نیست که اگر می خواهیم ذریه ای که در درجه آن ها نیستند را ترفیع درجه بدهیم، چیزی از عمل این ها کم کنیم. ما پاداش این ها را کامل و تمام می دهیم و ذریه این ها را هم ترفیع درجه می دهیم، ولی به شرطی که در اصل ایمان از آن ها تبعیت کرده باشند.
پس اگر کسی مومن بود، ولی ذریه اش مومن نبود، این ذریه به او ملحق نمی شود، ولی اگر مومنی از دنیا رفت و ذریه اش ایمان داشت، ولی در رتبه پایین تری بود، خدای متعال آن ذریه را به جدش ملحق می کند و از درجات آن شخص هم چیزی کم نمی کند. «كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ»(طور/21) هر کسی در گرو مکتسبات خودش است. این طور نیست که از عمل آن ها چیزی کم کنیم و به این ها ترفیع درجه بدهیم.
بعد می فرماید: «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُون يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ»(طور/22-23) خدای متعال در این آیه شریفه از سفره ای که برای این متقین پهن کرده است، سخن می گوید و یکی یکی نعمت های بهشتی را می شمارد. این آیات خیلی لطیف است. خوب است که آدم قرآن کریم را به خصوص در خلوت و به خصوص در شب و در حالت نماز بخواند تا پرده های قرآن برای شخص کنار برود و لطایف آن را بفهمد. این آیات می فرماید، ما متقین را در درجاتی از بهشت قرار می دهیم و ذریه ایشان را هم به ایشان ملحق می کنیم و سفره ضیافتی برای همه این ها پهن می کنیم که پر از نعمت های مختلف است.
نگرانی نسبت به سرنوشت خویشان
در ادامه می فرماید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُون»(طور/25) این ها با یکدیگر صحبت می کنند و از هم پرس و جو می کنند. «قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ»(طور/26) چیزی هم که می گویند این است که ما در قبل از این وقتی در بین اهل خودمان بودیم، نسبت به آن ها اشفاق و محبت داشتیم و این اشفاق و محبت موجب می شد که دست آن ها را بگیریم و نسبت به بهشتی بودن و نبودنشان بی تفاوت نباشیم؛ یعنی تلاش می کردیم که این ها بهشتی باشند. به همین خاطر خدای متعال ما را نجات داد و ذریه ما را هم به ما ملحق کرد. بنابراین مومن باید اینگونه باشد و نباید بگذارد که اهل خانه اش جهنمی بشوند. مومن باید به هر قیمتی که شده تلاش کند تا اهل بیتش را با محبت و تلاش و اشفاق، از جهنم و از دست شیطان نجات بدهد. نتیجه این عمل هم این است که خدای متعال آنها را بهشتی می کند و ذریه ایشان را هم به ایشان ملحق می کند. «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ»(طور/26) یعنی این ها اهل نگرانی، خوف، محبت و صمیمیت بوده اند و با محبت و صمیمیت تلاش می کردند که اهل خود را از دست شیطان نجات بدهند.
مرحوم آقای صفایی در یکی از آن نامه های بلوغی که برای فرزندانشان نوشتند، فرموده اند که بیش از آن که من نگران دنیای شما باشم، نگران این هستم که شما زیر دست و پای شیطان لگدمال بشوید؛ من نگران این هستم. شیطان دنبال این است که مومنین را اسیر خودش بکند و در دام خودش بیندازد و جهنمی کند و از آنها بار بکشد. شیطان می خواهد با چشم مومنین ببیند و با زبان آن ها حرف بزند. در این مسیر هم طرح های پیچیده ای دارد و ما باید نگران خود و اطرافیان مان باشیم که یک وقت ما را جهنمی نکند.
پس یکی از خصوصیات کسانی که خدای متعال ذریه شان را به آن ها ملحق می کند، این است که نگران اهل خود بودند، که یک وقت گرفتار نشوند. قرآن کریم از قول آن ها می فرماید: «إِنَّا كُنَّا قَبْلُ في أَهْلِنا مُشْفِقينَ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ»(طور/26-27) به این خاطر بود که خدای متعال بر ما منت گذاشت و ما را از عذاب جهنم نجات داد. «إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ»(طور/28) ما در دنیا که بودیم، دستمان به دامن خدا بود و از او التماس می کردیم و سعی می کردیم که اهل خود را از دام شیطان نجات بدهیم، تا اسیر شیاطین و طرح دشمنان خدا نشوند؛ در مسیر هم به خدای بَرّ و رحیم و احسان او باور داشتیم و دستمان دائما به دامن او بود و از او مسألت می کردیم؛ نتیجه این کار هم این شد که خدای متعال ما و اهلمان را از جهنم نجات داد و ذریه ما را به ما ملحق کرد.
بنابراین ما باید نسبت به اهل بیت خود نگران باشیم تا در دام شیطان نیفتند؛ خیلی وقت ها ما فقط برای دنیای اهل خانه و فرزندان خودمان نگران می شویم و نگران آخرتشان نیستیم. این خیلی بد است. خیلی بد است که ما تمام امکانات را برای زندگی با رفاه اهل بیت خود فراهم می کنیم ولی هیچ امکاناتی را برای آخرت ایشان آماده نمی کنیم. آن هایی عاقبت به خیر می شوند که نگران آخرت اهلشان هستند و با همه وجود، در این راه تلاش می کنند و در این مسیر هم دست به دامن خدای بَرّ و رحیم هستند؛ یعنی به این دو صفت تمسک می کنند و از این سرچشمه، برای نسل خودشان در خواست رحمت و خیرات می کنند. در نتیجه خدای متعال ایشان را از عذاب نجات می دهد و اهلشان را هم به ایشان ملحق می کند و بر سر یک سفره می نشاند.
شروط الحاق ذریه مومنین به ایشان
در بعضی روایات این آیات شریفه به همه مومنین تعمیم داده شده است. مثلا در کافی روایتی است که می فرماید، فرزندانی که در مقام عمل کوتاهی کردند و نتوانستند در مقیاس پدرانشان اهل عمل باشند «فَأَلْحَقُوا الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ لِتَقَرَّ بِذَلِكَ أَعْيُنُهُم »(2) خدای متعال به احترام آن پدران این فرزندان را به آن ها ملحق می کند تا خوشحال بشوند. این نعمتی است که خدای متعال به آن پدران می دهد. البته شرطش این است که این فرزندان هم مومن باشند و در ایمان از پدران خود تبعیت کرده باشند. کوتاهی این ها باید در مقام عمل باشد، نه ایمان. شرط دیگرش هم این است که این پدران اهل اشفاق برای اهل خانه و نگران آخرت خانواده خود باشند. اگر این دو شرط نباشد، این الحاق هم انجام نمی شود.
در روایت دیگری آمده است که یکی از الطافی که خدای متعال نسبت به مومنین دارد، این است که اگر فرزندی از فرزندان آن ها قبل از رسیدن به سن رشد از دنیا برود، حضرت ابراهیم خلیل و همسرشان جناب ساره کفالت آن را به عهده می گیرند و این فرزند بر سر سفره این ها مهمان می شوند. چون حضرت ابراهیم خیلی مهمان دار بوده اند و هیچ وقت بدون مهمان غذا نمی خوردند. لذا وقتی که آن ملائکه آمدند محضر حضرت ابراهیم تا خبر فرزند دار شدن ایشان را بدهند و بعد هم به سراغ قوم لوط بروند، همین که آمدند «فَجاءَ بِعِجْلٍ»(ذریات/26) حضرت یک گوساله برای ایشان بریان کرد و جلوی ایشان گذاشت. ایشان خیلی مهمان نواز بودند.
لذا خدای متعال برای ایشان سفره ای پهن کرده اند، که تمام این اطفال مهمان ایشان بشوند. سفره، سفره توحید است. حضرت تربیتشان می کند، این خیلی بهتر است که سر سفره ما باشند. آنجا سر سفره حضرت ابراهیم و جناب ساره همسرحضرت ابراهیم که مادر حضرت اسحاق هستند، مهمان اند. جناب ساره هم خیلی مهمان دار بودند، خیلی به حضرت ابراهیم کمک می کردند، در این ضیافت های حضرت ابراهیم همراه حضرت ابراهیم بودند. فرزندان این مومنین سر سفره حضرت ابراهیم و ساره مهمان اند، در دست و بال آنها پرورش پیدا می کنند.
بعد در این روایت است که وقتی روز قیامت فرا می رسد، به آنها لباس های بهشتی می پوشانند، معطرشان می کنند و آنها به پدران و مادرانشان ملحق می شوند. اینها در بهشت ملوک بهشت اند، پادشاهان بهشت اند. بعد حضرت این آیه را خواندند: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(طور/28) اینهایی که مومن اند و فرزندان و نسلشان هم مومن اند، نسلشان را بهشان ملحق می کنیم. این الحاق است؛ یعنی متصلشان می کنیم، پیوند می دهیم، رشدشان می دهیم و در درجات آنها قرارشان می دهیم تا به هم ملحق می شوند. یک جمع و جماعتی آنجا درست می شود.
حالا این روایات آیه را عام معنا کرده، درست هم هست، ظاهر آیه هم همینطور است. البته باید قبل و بعدش هم خوانده بشود، بحث از یک متقین خاصی است، بحث از یک مومنینی است که اوصاف خاصی دارند. بعضی هایش را عرض کردم که خصوصیاتشان چیست؛ مشفق اند، اهل دعا هستند، ذریه شان هم مومن اند. اینها شرایطش است ولی ظاهرا آیه عام است. ولی تأویل اصلی آیه راجع به وجود مقدس سید الشهدا علیه السلام است.
پاداش خداوند به سیدالشهداء در قبال شهادت ایشان
این حدیث را مرحوم شیخ طوسی در امالی نقل کردند، محمد بن مسلم که از مقربان اصحاب امام باقر علیه السلام است می گوید، من این مطلب را هم از امام باقر شنیدم هم از فرزند بزرگوارشان امام صادق سلام الله علیهما؛ هر دو می فرمودند، خدای متعال به وجود مقدس سید الشهداء در مقابل این شهادت مزدهایی داده؛ این حدیث معروف است، جزو بیان های معروف از ائمه علیهم السلام است، لذا محمد بن مسلم می فرماید من این را هم از امام باقر علیه السلام شنیدم هم از امام صادق علیه السلام.
خدای متعال در عوض شهادت امام حسین علیه السلام پاداش هایی بهشان داده، «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَوَّضَ الْحُسَيْنَ مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِهِ»(3) اولا امامت را در نسل ایشان قرار داده، وجود مقدس ائمه بعدی از نسل سید الشهدا علیه السلام هستند، به ویژه امام زمان علیه السلام. این جزو پاداش های خاص سید الشهدا علیه السلام است که ادامه امامت و هدایت امت از نسل ایشان است. این خیلی مقام بلندی است، در جای خودش بزرگان بیان کردند؛ خیلی مقام مهمی است که امامت در نسل کسی باشد.
بعد می فرماید: «وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ» خدای متعال شفا را در تربت سید الشهدا علیه السلام قرارداده. این هم خیلی عجیب است، تربت سیدالشهدا علیه السلام شفاست. البته تربت آدابی دارد، قواعدی دارد، ولی خدای متعال در تربت سیدالشهدا علیه السلام شفاء قرار داده؛ شفاء از بیماری های ظاهری و باطنی. آنهایی که اهل بودند برای بیماری های باطنی شان، صفات رذیله شان، موانع روحی ای که داشتند، به تربت سیدالشهدا علیه السلام استشفاء می کردند. خدای متعال یک برکت خاصی در تربت سید الشهدا قرار داده است. تربت هیچکس خوردنش جایز نیست، ولی تربت سید الشهدا به قصد استشفاء، البته به اندازه محدود جایز است، که انسان بخورد. استشفاء به تربت سیدالشهدا جزو اموری است که جزو سیره بوده و روایات متعددی هم داریم. خدای متعال شفاء در تربت قرار داده، البته قواعد و آدابی دارد.
یادم هست یک موقع در کامل الزیارات می دیدم، یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام بیمار شدند. حضرت یک تربتی برای او فرستادند و خوب شد، بعد آمد محضر حضرت به حضرت عرض کرد: آقا! از آن تربت به من بدهید. حضرت فرمودند: شما نمی توانید ازش نگهداری کنید، دست شما بیاید، شیاطین آثارش را از بین می برند. بعد حضرت به او فرمودند، الان من این تربت را به تو می دهم، چطوری با خودت می بری؟ گفت، در خورجین می گذارم. حضرت فرمودند، همین دیگر! این کسی که تربت را در خورجینش می گذارد، دیگر نباید توقع استشفاء از این تربت داشته باشد.
هم حفظ این تربت هم استفاده از این تربت آدابی دارد، دعاهایی دارد؛ بعضی دعاها برای استشفای به تربت را مرحوم محدث قمی در ضمن زیارت سید الشهدا علیه السلام در مفاتیح الجنان نقل کرده اند. این پاداشی که خدای متعال قرار دادند، خیلی عجیب است. آدم نمی فهمد، آن شهادت چرا پاداشش این شده؟! این خونی که در این سرزمین ریخته شده، برکتی در این خاک قرار داده، خاک هم عامل شفا از بیماری های ظاهری و باطنی شده. این هم یکی از آثارش است. «وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ» در بعضی روایات دیده اید که تحت قبه است، در این روایت به خصوص این است. حضرت فرمودند که خدای متعال اجابت دعا را را در نزد قبر حضرت قرار داده، کسی در نزد قبر مطهر حضرت دعا کند، این دعا مستجاب است.
بعد یک امری هم اضافه کردند «وَ لَا تُعَدَّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ». زائر وقتی به زیارت سید الشهدا می رود، زمان رفت و برگشت جزو عمرش به حساب نمی آید. حالا این یعنی چی؟ یعنی اگر مثلا بنا بوده عمرش صد سال باشد، پنجاه سال باشد، آن مقداری از عمرش که صرف زیارت شده را حذف می کنند و منهای آن پنجاه سال به عمر می دهند. آن را از عمرش به حساب نمی آورند. این امر یک تفضل خیلی فوق العاده است. این باید معنا بشود که یعنی چه. خدای متعال این عمر را این فرصت را جزو عمر انسان به حساب نمی آورد.
یک احتمال دیگر هم که خاطرم هست که بعضی داده اند، این است که آن ایام از محاسبه عمر خارج است. چون آدم باید برای عمرش حساب و کتاب پس بدهد، آن مهلتی که خرج امام شده حساب و کتاب ندارد. از محاسبه خارج است. آن مدت از ایام عمر به حساب نمی آید. در روایات آمده است که در قیامت نمی گذارند قدم از قدم برداری الا اینکه از چند چیز سوال می کنند؛ یک این که عمرت را صرف چه چیزی کردی؟ دو این که جوانیت را، صحتت را، چطور گذراندی؟ اینها مورد سوال است. وی فرمود آن مقدار از عمرش که صرف زیارت سید الشهدا شده، از اولی که حرکت می کند تا برگردد این جزو عمرش به حساب نمی آید؛ که این یک معنایش همین است که یعنی از این حساب و کتاب خارج است.
محمد بن مسلم می گوید این سخن را من هم از امام باقر سلام الله علیه هم از امام صادق سلام الله علیه شنیدم ولی از امام صادق علیه السلام سوال کردم: «هَذِهِ الْخِلَالُ تُنَالُ بِالْحُسَيْنِ» این خصوصیتی است که به واسطه امام حسین علیه السلام به امت می رسد. این شفاعت اثر شهادت امام حسین علیه السلام است. بله! اثرش این است که تربت ایشان برای امت شفاست، اثرش این است زائر عمرش طولانی میشود، دوران زیارتش از عمرش به حساب نمی آید و بقیه آثار. برای خود سید الشهدا چه؟ «فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ هَذِهِ الْخِلَالُ تُنَالُ بِالْحُسَيْنِ فَمَا لَهُ فِي نَفْسِهِ» به خود سید الشهدا علیه السلام چه عطا می کنند؟
«قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَلْحَقَهُ بِالنَّبِيِّ» خدای متعال سید الشهدا علیه السلام را به واسطه شهادتشان به وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم ملحق کردند، ایشان در درجه نبی اکرم هستند. «فَكَانَ مَعَهُ فِي دَرَجَتِهِ وَ مَنْزِلَتِهِ» در همان منزل هستند. می دانید این از خصوصیات امیرالمومنین علیه السلام است که جان نبی اکرم اند. فرمود، سید الشهدا علیه السلام به واسطه این شهادت به نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم ملحق می شوند. یکی از خصوصیاتی که خدای متعال به سید الشهدا علیه السلام داده این است، این شفاعت برای امت اجابت دعا می آورد، شفا می آورد، طول عمر می آورد و برکات دیگر.
در روایات در باب زیارات و بکاء بر حضرت ببینید، خیلی آثار و برکات سید الشهدا علیه السلام بیش از اینهاست. بعضی هایش در این روایات ذکر شده ولی آنچه برای خود حضرت هست این است، «أَلْحَقَهُ بِالنَّبِيِّ فَكَانَ مَعَهُ فِي دَرَجَتِهِ وَ مَنْزِلَتِهِ» در درجه اوست، در مقام نبی اکرم قرار می گیرند. حضرت امام صادق علیه السلام به عنوان شاهد این آیه را خواندند «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(طور/28).
الحاق سیدالشهداء
این داستان الحاق، اصلش الحاق ذریه نبی اکرم به نبی اکرم است و اصل این الحاق، الحاق وجود مقدس سید الشهداست. ائمه به نبی اکرم ملحق می شوند، شیعیان هم ملحق به ائمه می شوند. آن هم یک الحاق است دیگر. یک اتصالی پیدا می شود. ائمه به نبی اکرم ملحق می شوند، شیعیان به ائمه ملحق می شوند و ذریه شیعیان به خود شیعیان ملحق می شوند. اصل این الحاق، الحاق ائمه به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، بعد شیعیان به ائمه و اهل بیت، بعد ذریه شیعیان به خود آنها. خدای متعال یک درجاتی از الحاق قرار داده که اصلش این الحاق است. حالا یک روایت دیگری هم بخوانم که یک مقداری این الحاق را توضیح می دهد و می گوید اصل الحاق، الحاق سید الشهداست.
مرحوم ابن قولویه نقل کردند از عبدالله بن بکیر «قَال حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّه»(4) می گوید با امام صادق علیه السلام حج بودیم و سوالاتی از حضرت کردم. در ضمن یک حدیث طولانی می گوید: «فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه» به حضرت عرض کردم آقاجان! «لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ هَلْ كَانَ يُصَابُ فِي قَبْرِهِ شَيْ ء» اگر الان قبر حضرت را بشکافیم، بدن مطهر حضرت اینجاست یا نه؟ حضرت فرمودند: «فَقَالَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَك» سوال های خیلی عجیب غریبی می پرسی. سوال های بزرگی است، به این راحتی که نمی شود حرف زد.
حضرت یک جوابی دادند: «إِنَّ الْحُسَيْنَ مَعَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ» وجود مقدس سید الشهدا علیه السلام با پدر بزرگوارشان و مادر و برادرشان در منزل رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم هستند، «وَ مَعَهُ يُرْزَقُونَ وَ يُحْبَرُون» بر سر سفره نبی اکرم رزق می خورند و آنجا هستند. «وَ إِنَّهُ لَعَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِه» موقف ایشان یمین عرش خداست، متعلق به عرش است که حالا اینها را باید معنا کرد.
«يَقُولُ يَا رَب » حضرت آنجا هستند، ولی به این عالم توجه دارند. «يَقُولُ يَا رَبِّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي» خدایا آن وعده ای که به من دادی را نقد کن! وعده های فراوانی به سیدالشهدا علیه السلام داده شده «وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِه » حضرت از آن مقام ناظر به زائرین خودشان هستند «وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِم» حضرت نسبت به خودشان، اسم شان، اسم پدرشان، اسم مادرشان و آنچه با خودشان برداشته اند، «وَ مَا فِي رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِه » نسبت به هر پدری در قبال فرزندانش، به شیعیانشان و زائرینشان آگاه ترند. آنها را به اسم می شناسند.
بعد فرمودند: «وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى مَنْ يَبْكِيه » همینطور که به زائرینشان نظر دارند، به کسانی که برای حضرت گریه می کنند توجه می کنند. به یکایک اینها که برای حضرت گریه می کنند و اهل بکاء اند نظر می کند. «وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَه» برایش استغفار می کنند تا اینکه آمرزیده می شود. نکته اصلی اش اینجاست؛ حضرت فرمود که سید الشهدا علیه السلام در آن مقام به اهل بکاء نظر دارند و برایشان استغفار می کنند. «وَ يَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَه» از پدرشان هم تقاضا می کنند که برای ایشان استغفار کنند.
«وَ يَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي» سیدالشهدا علیه السلام به کسی که برای ایشان عزاداری می کند، خطاب می کنند؛ ای کاش خدای متعال یک گوشی بدهد تا آدم این خطابها را بشنود، ان شاء الله. زائر باید اینطوری بشود، زائر باید سمعش باز بشود. فهمش نسبت به امام باز بشود. حضرت می فرمایند، که اگر می دانستی خدا برای تو چه ثوابی در نظر گرفته، بیش از این که غصه بخوری خوشحال می شدی. «وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ» سید الشهدا علیه السلام برای همه گناهان و خطاهایش برایش استغفار می کنند. این روایت را برای این خواندم که سید الشهدا ملحق اند، حتی مقام جسم شان خیلی فوق این حرفهاست.
جایگاه زیارت امام حسین علیه السلام
حرم ایشان یک موطن مخصوصی است، موقف خاصی است، انبیاء می آیند، ملائکه می آیند. شبهای جمعه رحمت خدای متعال نزول دارد، حضرت حق به کربلا هبوطی دارد. موقف حضرت یمین العرش است. لذا از همین کربلا آدم به یمین عرش می تواند برسد. در زیارت عرفه و در دیگر زیارات فرمودند: «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِه» هرکس امام حسین علیه السلام را زیارت کند، به زیارت خدا در عرش می رسد. سید الشهدا در آن موقف اند. کسی زائر شد و توانست آن مقامات سید الشهدا را زیارت بکند، این طریقی برای زیارت خداست، این شخص خدا را از ورای حجاب سید الشهدا علیه السلام زیارت می کند.
شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها برای شیعیان
یک روایاتی هم چون بشارت خوبی در آن است، تقدیم می کنم. فرات بن ابراهیم در تفسیرش نقل کرده که وقتی وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها وارد صحنه محشر می شوند، یک منادی ندا می دهد که اهل محشر چشم های خودتان را فرو بخوابانید که وجود مقدس فاطمه زهرا عبور می کنند. حوریان بهشتی به استقبال حضرت می آیند، استقبال بی نظیری شکل می گیرد، هیچ صحنه باشکوهی مثل این صحنه در محشر نیست.
بعد حضرت می آیند و بر یک منبری از نور می نشینند، دور و بر حضرت هم ملائکه هستند، بعد خدای متعال یک جمله ای می فرمایند، ملکی می آید و می گوید پروردگار شما به شما سلام رساندند و گفتند هرچه بخواهید بهتان می دهیم. حضرت عرضه می دارد خدای متعال همه چیز به من عنایت کرده، اگر بناست چیزی بدهند، به ذریه من و کسانی که به ذریه من محبت کرده اند، کمک کرده اند و امداد کرده اند، به آنها امداد کنند. خدای متعال جواب می دهند که هر چه می خواهی در باب آنها بخواه و این دعای شما مستجاب شده است. بعد حضرت شروع می کنند شفاعت کردن. وجود مقدس حضرت زهرا وقتی خدای متعال می فرماید هرچه می خواهید، بخواهید. می فرمایند من برای ذریه خودم و برای محبینشان، برای کسانی که برای آنها کاری کردند، اقدامی کردند و کمکی کردند برای آنها می خواهم خدای متعال اجازه شفاعت دهند.
ظاهرا امام صادق علیه السلام به عبدالله بن بکیر فرمودند پدرم نقل می کرد یعنی امام باقر علیه السلام که ابن عباس وقتی این مطلب را نقل می کرد که در قیامت خدای متعال اینطوری حضرت زهرا را با شکوه وارد محشر می کند و بعد اذن شفاعت می دهد و حضرت زهرا برای ذریه و محبین شفاعت می کنند. امام باقر علیه السلام این آیه را می خوانند: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم »(طور/28)این که امام باقر علیه السلام می خوانند، پیداست که این فهم ابن عباس را تأیید کردند و الا خودش به تنهایی اعتباری ندارد. وقتی امام باقر علیه السلام تأیید کردند، یعنی یکی از موارد الحاق که در این آیه آمده این است که ائمه ملحق به نبی اکرم اند، ذریه ائمه به ائمه ملحق می شوند، بعد شیعیان در درجات بعد به اینها ملحق می شوند.
مسیر سیدالشهداء و پاداش پایداری در آن
این داستان الحاق مهم است، الحاق یک امر اساسی است، یک ترفیع درجه ای در آن اتفاق می افتد، اتفاقات مهمی است. سیدالشهدا علیه السلام در این خطبه ای که خواندند فرمودند، من در میدانی قدم گذاشتم که میدان بلاست. راضی بر این بلا هستم. همراهی می کنیم و به پاداش الهی می رسیم. یکی از پاداش های مهم آن این است که خدای متعال من را از رسول خدا جدا نخواهد کرد. من در «حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» به رسول خدا ملحق خواهم شد. هم ایشان خوشحال می شوند، هم بعد از این الحاق وعده های خدا برای ما نقد می شود. خدا چه وعده هایی به نبی اکرم در باب اهل بیتشان داده؟ چه وعده هایی به سید الشهدا داده؟ یکی وعده شفاعت است و وعده های دیگر.
این «حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» را هم اینطور معنا کردند؛ حَظِيرَةِ به مکانی می گویند که محدودش می کنند و اطرافش را می بندند تا کسی وارد نشود. مرحوم علامه مجلسی«حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» را اینطوری معنا کردند و می گویند، مقام قدس و طهارت ویژه است. یک طهارت و پاکی خاصی دارد؛ لذا فقط مختص به معصومین است. آن حظیره، مقام محصور شده است و دیگران حق ندارند وارد بشوند، چون مقام قدس است، مقام طهارت است. مقام عصمت است لذا در آن مقام که «حَظِيرَةِ الْقُدْسِ» است، دیگران حق ورود ندارند و محدود است. وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم آنجا هستند و سید الشهدا در این مقام به ایشان ملحق می شوند.
این اجمالی از بیان حضرت نسبت به سفر خودشان بود که راه من این است، دارم قدم می گذارم در یک مسیری که پایانش شهادت است، پر از بلاست ولی نتیجه این بلا و پایداری و صبوری ما این است که خدای متعال پاداش ما را می دهد، وعده های الهی در باب من نقد می شود، من در این مسیر قدم می گذارم. حضرت از روزی که قدم می گذارند تا اینجای کار را می بینند، حضرت نقد شدن وعده های الهی در عوالم تا قیامت را می بینند.
دعوت حضرت از مردم برای همراهی با ایشان
بعد دعوت می کنند و می گویند، حالا اگر کسی می خواهد در این سفر با من همراه بشود، بیاید. بحث ملک کوفه و پادشاهی و متاع دنیا نیست. گرچه عرض کردم حضرت دنبال حکومت بودند، حکومت حضرت از نعمت های بزرگ الهی است، ولی حکومت عصر ظهور و رجعت. آن چیزی که حضرت دنبال می کنند، این است که فعلا از مسیر بلای خودشان، به نبی اکرم ملحق بشوند و امت را هم ملحق کنند، مومنین را ملحق کنند و از دست شیطان بگیرند. از فتنه دشمنان نبی اکرم، از فتنه بنی امیه و قبلی هایشان و بعدی هایشان امت را نجات بدهند.
بعد می گویند این مسئله سفر من است. من این کار را دارم می کنم، این کار کار بزرگی است. اگر آمادگی دارید، برای این کار بزرگ بیایید. چه کسانی می توانند با حضرت هم سفر بشوند؟ می فرمایند: «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَه» کسی که انقدر به راه ما معتقد است که حاضر است در این راه خون دلش را بدهد، اگر کمتر معتقدید نیایید. مال می خواهید بدهید به درد نمی خورد. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ» کسی که در این مسیری که ما می رویم، حاضر است خونش را بدهد و خودش را آماده لقاء الله کرده، می خواهد از حجاب ها عبور کند، از پرده ها عبور کند. کسی که به دنیا راضی است با همین دنیا سر خوش است، با باغ و بوستان دنیا خوش می گذراند، با امکانات دنیا خوش می گذراند، این اهل این سفر نیست.
کسی که آماده لقاء خداست، می خواهد از این پرده ها بگذرد، از این پرده ها خسته شده و می خواهد عبور کند «فَلْيَرْحَل» کوچ کند و بارش را بردارد، همه تعلقاتش را پشت سر بگذارد و با ما کوچ کند. «فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا» مواظب هم باشد اگر می خواهد برود به سمت خدا با ما برود و الا راه بسته است «فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحا».
پی نوشت ها:
(1) مثير الأحزان، ص: 41
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 3، ص: 249
(3) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 317
(4) كامل الزيارات، النص، ص: 103
* متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 12 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند .