سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه یازدهم، مقایسه دو جریان موجود در عالم ارض و دلایل جنگ مومنین با جبهه کفار

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه یازدهم، مقایسه دو جریان موجود در عالم ارض و دلایل جنگ مومنین با جبهه کفار

۱۷ بهمن ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

 

 

جلسه یازدهم هیئت ثارالله قم: مقایسه دو جریان موجود در عالم ارض و دلایل جنگ مومنین با جبهه کفار

مقایسه دو جریان موجود در عالم ارض  

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. آیات و سوره هایی در قرآن که ناظر به دو جریان امامت هستند، ناظر به امامت حق و امامت باطل و دو جریان امت سازی هستند، فراوان اند. عرض کردم در بعضی روایات دارد که حضرت فرمودند: «ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي أَحِبَّائِنَا»(1) یک سوم از معارف قرآن در باب اهل بیت و دوستان آنهاست. «وَ ثُلُثٌ فِي أَعْدَائِنَا وَ عَدُوِّ مَنْ كَانَ قِبَلَنَا» یک بخش از سه بخش معارف قرآن مربوط به دشمنان جبهه انبیاست.
یک سوره ای که در آن براساس روایات این دو امت و این جریان امامت با هم مقایسه شدند و مختصاتشان ذکر شده، سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که حضرت فرمودند: یک آیه این سوره راجع به ماست، یکی راجع به بنی امیه. در این سوره مقایسه بین اهل بیت و بنی امیه است، داستان اهل بیت و بنی امیه پشت سر هم تعقیب می شود.
در روایات هم برای فضیلت تلاوت این سوره و انس با این سوره، لطایف زیادی گفته شده؛ یکی از آنها این است که اگر کسی با این سوره مأنوس باشد و آن را تلاوت کند، دچار شک و تردید نمی شود. نورانیت این سوره آن شبهاتی را که دستگاه شیطان تلاش می کند برای مومنین ایجاد کند را از بین می برد. اگر کسی متوسل به این سوره باشد، آن شبهات و شکوکی که مسیر انسان را تغییر می دهند، از سر راهش برداشته می شوند. در روایتی که از مرحوم صدوق در ثواب الاعمال است، برکاتی برای تلاوت این سوره گفته شده که شب آینده آن را می خوانم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم  الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) این آیه اول است؛ این آیه راجع به بنی امیه و دشمنان است. آیه بعد «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم »(محمد/2). در آیه اول خدای متعال می فرماید: یک عده ای نسبت به خدای متعال کفر ورزیدند و راه خدا را سد کردند، سبیل الله را بستند، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) خدای متعال تلاششان را در عالم گم کرد. صحبت از یک جریانی است که کارشان صد عن السبیل است. خدای متعال می فرماید اینها امکاناتشان در عالم گم می شود. تلاش هایی هم که می کنند به مقصد نمی رسد «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1).
 اما نقطه مقابل آنهایی که «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) به خدا ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بعد هم یک امر اضافه ای را خدای متعال می فرماید: «وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ»(محمد/2) به آن چیزی که بر وجود مقدس نبی اکرم نازل شده، ایمان آوردند. بعد می فرماید: «وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2) تأکید می کند که آن چیزی که بر حضرت نازل شده، از ناحیه پروردگارشان است. خدای متعال دارد اینها را تربیت می کند. آن چیزی که بر حضرت نازل شده، مسیر تدبیر و ربوبیت خدای متعال نسبت به آنهاست. خدای متعال دارد اداره می کند، یک چیزی نیست که پیامبر العیاذ بالله از ناحیه خودشان فرموده باشند.
البته می دانید که به این پیامبر گرامی اجازه تشریع هم داده شده، یک جایی هم حضرت خودشان فرمان دادند، فرمانشان همان فرمان خداست. در روایات ما مفصل از این بحث شده که حضرت حق تشریع داشتند. می دانید همین نمازهای چهار رکعتی که ما می خوانیم، برای کسی که مسافر نیست رکعت سوم و چهارم هم واجب است اما برای مسافر دو رکعت برداشته شده، این دو رکعت را حضرت واجب کردند، سنت رسول است، سنن النبی است، به یک تعبیری فریضه رسول است، از فرائض الله نیست. پس حضرت حق این کار را دارند چون امرشان امر خداست. می فرماید این چیزی که پیامبر برای شما آورده «وَ هُوَ الْحَقُّ» اینهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، به این چیزی که این وجود مقدس با خودش آورده ایمان آوردند، آن چیزی هم که این پیامبر آورده حقی است که از جانب پروردگار خود اینهاست.
 

ایمان خاص

آن طرف «كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»(محمد/1) و این طرف «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) است. یک ایمانِ دوم هم هست که بعضی گفتند این ایمان دوم تاکید است! ولی بعید است که تأکید باشد، این یک موضوع خاصی است، غیر از آن ایمان اول است، یک امر خاصی بر این پیامبر نازل شده که باید به آن هم ایمان بیاورند؛ لذا در روایات ما بیان کرده و فرموده: «بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ فِي عَلِيٍّ»(2)  آن چیزی که خدای متعال در باب امیرالمومنین علیه السلام نازل کرده، یک دستور خاص است. همه آن ایمان های قبلی بدون این به نتیجه نمی رسد.
این که در مواردی در دعاها هست، در زیارت جامعه کبیره هست «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُول»(آل عمران/53)  خدایا ما به آن چیزی که تو نازل کردی، ایمان آوردیم و دنبال حضرت حرکت می کنیم، از رسول تو تبعیت می کنیم. این ناظر به همین نکته است. «آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ»(آل عمران/53) ناظر به همین «وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ»(محمد/2)  است. این دستور خاص است، این یک ویژگی دارد که اگر این امر نباشد این برکات بر آن مترتب نمی شوند. باید به این ایمان بیاورند. اگر ایمان نیاوردند، آن ایمان های قبلی به درد نمی خورد. عنایت فرمودید این تأکید نیست، ایمان خاص است.
این مطلب در معارف ما مفصل آمده که فرمودند، همه قدم ها را که برمیدارید، بعدش باید هدایت به امام بشوید. اگر هدایت به امام نشدید، قدم های قبلی به درد نمی خورد. ملاحظه کردید یک روایتی عبدالرحمن بن ابی لیلا دارد در کافی از او نقل کردند. روایت در باب وجوب معرفت الامام است. روایت ششم و هفتم کتاب الحجه کافی است.(3) آنجا حضرت مفصل می گویند که تمام آن اقدامات قبلی اگر به اینجا نرسد، فایده ندارد. باید به آن عهدهای خدا وفا بکنید و الا اقدامات قبلی تان هم از بین می رود. بعد حضرت آیاتی از قرآن را شاهد بر این آوردند. یکی از آنها این آیه است «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82)  من غفارم؛ این بندگان من در راه گاهی زمین می خورند، لغزشهایی دارند، در درگیری با شیطان یک گرد و غباری از شیطان روی قلب و اعضاء و قوایشان می نشیند «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ»(طه/82) من برای کسی که «لِمَنْ تابَ»(طه/82) تدارک می کنم تا اول توبه کند.
روایت می گوید توبه یعنی رجوع الی الله. یعنی از کفر و شرک، به خدای متعال و رسولش ایمان بیاورد، از شرک توبه کند و به این پیامبر ایمان بیاورد. «لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(طه/82) باید عمل صالح هم داشته باشد، ولی بعد از همه اینها «ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) است. اگر همه آن قبلی ها را دارد، ایمان دارد، توبه دارد، عمل صالح دارد ولی به این اهتدا نرسیده، کفایت نمی کند.
 عده ای به وجود مقدس نبی اکرم ایمان آوردند، توبه کردند، از شرک به حضرت ایمان آوردند، کنار حضرت عمل صالح داشتند، جهاد داشتند، انفاق داشتند، صلات داشتند، حج داشتند، ولی «ثُمَّ اهْتَدى» نبودند. اهتدا یعنی یک هدایت ویژه ای از طرف خدای متعال نازل می شود. اینها باید مهتدی بشوند و این هدایت را بپذیرند. آنهایی که آن سه قدم را برداشتند ولی «ثُمَّ اهْتَدى» نبودند به نتیجه نمی رسند.
حالا این روایت را ببینید خیلی لطیف است. یک هدایتی می آید، یک باب هدایتی گشوده می شود، یک وادی ای به روی شما گشوده می شود، شما باید وارد وادی این هدایت بشوید. روایت ائمه را ببینید. فرمودند: «ثُمَّ اهْتَدى» اهتدای به ما ائمه است. وقتی با پیامبر همراه شدید، حضرت یک بابی به رویتان باز می کنند، یک وادی هدایتی را به شما نشان می دهند، باید وارد این وادی هدایت بشوید. آنهایی که دعوت نبی اکرم را در غدیر نپذیرفتند، اینها به این وادی هدایت وارد نشدند و مهتدی نیستند. تمام تلاش قبلی شان به درد نمی خورد، حبط می شود و از بین می رود.
 

راه عبور از حیات دنیا

می فرماید دو جریان هست؛ جریان اول «كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»(محمد/1) است. جریان دوم «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) است ولی یک ایمان اضافه هم دارند «وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2) این از ناحیه پروردگار آنهاست. حقیقتی به این پیامبر نازل شده؛ آن کلمه حقی که نازل شده را باید بپذیرند. اگر ایمان آوردند به آن کلمه حقی که نازل شده، می شوند جزو آن دسته ای «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»(محمد/2) غیر معصوم اینطوری است! مراقب هم هست، بی مبالات نیست ولی بالاخره یک سیئاتی دامن انسان را می گیرد. وقتی ما بناست در عالم دنیا از وسط جهنمی که شیاطین به پا کردند عبور کنیم، یک جایی شعله هایش ما را هم می گیرد. لااقل غبار خاکسترش بر ما می نشیند «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم»(محمد/2)خدای متعال امرشان را اصلاح می کند، قلبشان را اصلاح می کند. در این دو جریان، یک عده ای صد عن السبیل می کنند و یک عده ای «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2) در جریان اول «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» و در جریان دوم «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم»(محمد/2).
عرض کردیم از آیات این سوره به ویژه از آیات فراز آخر استفاده می شود که وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم یک سبیلی را در این عالم برای ما باز کردند. یک راهی را حضرت برای ما باز کردند و ما را به آن راه دعوت می کنند؛ «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّه»(محمد/38)  حضرت یک راهی را باز کردند یک سبیلی را باز کردند می گویند حالا بیاید امکانات تان را در این سبیل خرج کنید.
 این خرج امکانات در این سبیل، ایمان می خواهد، تقوا می خواهد و الا انسان در کنار این سبیل با یک وادی ای مواجه هست که وادی لهو و لعب است. همه امکاناتش در آن وادی غرق می شود و از دست می رود. تا بخواهد از این وادی عبور کند، چیزی برایش باقی نمی ماند. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو»(محمد/36) این همان دو تا جریان است، همان دو راه است. یک حیات دنیایی است که تماما لهو و لعب است؛ یعنی مشغولیت به یک اموری که شما را از آن مقاصدتان باز می دارد، برایتان فرصت سوزی می کند. عرض کردم که حیات الدنیا عالم طبیعت نیست. یک جهانی است در این عالم طبیعت که باید ازش عبور کنیم.
«وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا»(محمد/36) شرط عبور چیست؟ ایمان است. اگر مومن به خدا و رسول نشوید، مومن به غیب نشوید، مومن به حیات الاخره هم نشوید. تمام امکانات تان را این حیات الدنیا می بلعد؛ جوانی تان، پیری تان، مالتان و جانتان خرج این لهو و لعب می شود، در وادی لهو و لعب می رود. اگر «إِنْ تُؤْمِنُوا»(محمد/36) مومن شدید «وَ تَتَّقُوا»(محمد/36) و تقوا هم داشتید، دامن جمع کردید و این حیات الدنیا شما را نگرفت، «يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُم» (محمد/36) مزدهایتان را بهتان می دهد.
بعد نکاتی را عرض کردم که دیگر حالا تکرار نمی کنم. این پیامبری که راه برای شما باز کرده، سبیلی گشوده، دعوت تان می کند و می گوید امکانات تان را بیاورید در این سبیل. «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّهِ»(محمد/38) سبیلی برایتان باز کردم و می گویم جانتان را در این سبیل بیاورید، مالتان را در این سبیل بیاورید.
 این پیامبری که این سبیل را برای شما باز کرده «وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ»(محمد/36)  نیازی به اموال شما ندارد که بگوید اموالتان را به من بدهید. شما اینجوری هستید؛ اگر یک پیامبری می آمد و می گفت اموالتان را خرج من کنید! بخل هایتان آشکار می شد ولی این کار را نمی کند، احتیاجی ندارد. راهی باز کرده، دعوت می کند و می گوید، امکانات تان را بیاورید در این راه تا حفظ بشود و بارور شود. اگر امکانات تان را در این راه آوردید و انفاق کردید، نتیجه اش همانی است که عرض شد «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم»(محمد/2) .
 بقیه آیات هم همین را می گوید. اینهایی که این دعوت را قبول کردند و این راهی که به رویشان باز شده قدر دانستند، با نبی اکرم وارد این راه شدند. امکاناتشان را آوردند اینجا، مومن شدند، متقی شدند، از وسط حیات الدنیا امکانات را حفظ کردند و رساندند به این سبیل و در این راه خرجش کردند.
خدای متعال توضیح می دهد که دو جریان است؛ یکی حیات الدنیاست و یکی سبیلی که گشوده شده و ما را به آن دعوت می کنند، یک دعوت از طرف خداست، «لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّه»(محمد/38). آن طرف هم شیاطین دعوت می کنند که این امکانات را خرج حیات الدنیا کنید. انسان اگر این سرمایه ایمان و تقوا را نداشته باشد، ایمان به غیب، ایمان به رسول و ایمان به خدای متعال نداشته باشد، اگر نتواند دامن خودش را جمع کند، امکاناتش در این عالم حیات الدنیا بلعیده می شود، ولی اگر مومن بود، متقی بود، این یک دعوتی است که حالا امکاناتش را باید در این راه بیاورد. خدای متعال همین دو را مقایسه می کند؛ اینهایی که در وادی حیات الدنیا سرمایه گذاری می کنند و آنهایی که فی سبیل الله سرمایه گذاری می کنند.
بعد از شروع سوره این است؛ یک جریانی می خواهد این سبیلی را که خدا به روی شما گشوده ببندد. یک جریانی هم «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»(محمد/1) اند، امکاناتشان را می آورند در حیات الدنیا و با آن راه را می بندند که بیراهه باز بکنند. پس می شود دو جریان،  در یک جریان سبیلی را برای ما باز می کنند و به سبیل الله دعوت می کنند، راه را به ما نشان می دهند و به آن دعوت می کنند. یک جریان دیگری هم هست که صد عن السبیل می کند. حضرت فرمود، این آیه اول راجع به بنی امیه است و آیه دوم راجع به ماست.
این روایت ظاهرا از ابن عباس نقل شده که می گوید، در مسجد بعد از این که کار تمام شد و آنچه را که باید به امیرالمومنین واگذار می کردند، در سقیفه بنی ساعده به دیگران دادند، حضرت با صدای بلند همین آیه اول سوره را خواندند «الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) من به حضرت عرض کردم، آقا برای چه این آیه را خواندید؟ فرمود: قرآن خواندم. گفتم: نه یک غرضی داشتید که اینطور با صدای بلند در این محفل این آیه را خواندید. فرمودند: بگو ببینم مگر خدای متعال نفرموده: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) دینتان را از پیامبر خدا بگیرید؟! فرموده یا نفرموده؟ گفتم: بله فرمود: تو از پیامبر چیزی شنیدی که به خلافت فلانی توصیه کرده باشد که رفتی و بیعت کردی؟ گفتم: نه آقا! چیزی نشنیدم. من هرچه شنیدم در باب شما شنیدم. فرمود: پس چرا رفتی بیعت کردی؟ گفتم: مردم رفتند، من هم رفتم. بعد حضرت یک جواب تندی دادند که حالا آن جواب بماند.
 

استفاده از امکانات و استعدادها

 یک جریان این است که خدا یک سبیلی گشوده و این سبیل امیرالمومنین است، سبیل الله است. پیامبر این راه را باز کرده و از ما می خواهد امکانات مان را در این سبیل بیاوریم. در اول سوره هل اتی که سوره شفاعت امیرالمومنین علیه السلام است، خدای متعال درباره آن مسیر طولانی که ما آمدیم و به عالم دنیا رسیدیم، گفتگو می کند. درباره مسیر و امکاناتی که به ما داد صحبت می کند. می فرماید: «هَلْ أَتى  عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»(انسان/1) یک عالمی بوده و در آن شما اصلا قابل ذکر نبودید. ما شما را آوردیم، تحت نظر ما بودید، حفظتان کردیم، در آنجا ما مراقبتان بودیم.
شما را در عالمی آوردیم «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج»(انسان/2).  شما را در قالب یک نطفه ای خلق کردیم، از آن نطفه آفریدیم و استعدادهای متفاوت بهتان دادیم. حالا می خواهیم شما را در معرض یک ابتلاء و امتحان قرار بدهیم. «فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً» از دوردست آوردیم، امکانات هم به شما دادیم، شما را سمیع و بصیر قرار دادیم. واقعا امر عجیبی است؛ آدم می شنود و می بیند، همین سمع و بصر ظاهری! چه رسد به سمع و بصر باطنی که ملکوت عالم را مشاهده کند یا بشنود. خیلی امکانات عجیبی است. می فرماید: همه امکانات را بهتان دادیم، از دوردست آوردیم و مراقبتان بودیم، قابل ذکر نبودید و ما تحت نظرتان داشتیم.
بعد می فرماید: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل »(محمد/1) یک سبیلی در عالم قرار دادیم، شما را آوردیم سر راه، نگفتیم بروید و سبیل را پیدا کنید! «هَدَيْناهُ السَّبيل »(محمد/1) این امکانات را به شما دادیم، راه را هم باز کردیم. بعد از اینکه راه گشوده شد، می گوییم: «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»(محمد/3)  دو دسته می شوید شاکر و کفور. کفور صیغه مبالغه است، اگر کسی این نعمت را شکر نکرد، خیلی کفران نعمت کرده، امکانات بدون راه به درد نمی خورد. شکر چیست؟ شکر یک کلمه است؛ اینکه امکانات را در این سبیل قرار بدهی. شاکرین آنهایی اند که این امکاناتی که خدای متعال بهشان داده را در راه خدا صرف می کنند.
معنی آیه آخر این سوره همین است. «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّه» (محمد/38) ما یک امکاناتی بهتان دادیم، سمع و بصری بهتان دادیم، استعدادهایی بهتان دادیم، ظرفیت هایی دادیم، یک سبیلی هم باز کردیم. یک داعی هم از طرف خدا آمده، دعوت می کند و می گوید، بیایید، امکانات تان را بیاورید در این سبیل. شکر یعنی همین! یعنی امکانات را بیاورید در این صحنه.
داستان این سوره همین است؛ خدای متعال یک سبیلی گشوده، آن طرف سبیل چیست؟ حیات الدنیاست، لعب و لهو است، همان چیزی است که به پا می کنند تا ما در این سبیل نیاییم. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما»(جمعه/11) یک محیط لهوی در عالم درست می کنند که ما امام مان را ایستاده رها کنیم و برویم دنبال آن محیط. خیلی هم جلوه دارد، سر و صدا دارد. حیات الدنیاست، لعب و لهو است. مشتری خودش را پیدا می کند.
 

راه حق و باطل

خدای متعال این دو تا را مقایسه می کند؛ یک جریانی که راهی به سویشان گشوده شده، می آیند در این سبیل و امکاناتشان را هم می آورند؛ شاکرند. شکر امکانات یعنی همین؛ یعنی امکاناتی که خدا به تو داده را بشناسی و بیاوری در سبیل الله خرج کنی. یک جریان دیگری هم هست که همین راه را می بندد. «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ» حضرت به ابن عباس فرمودند که من بی جهت آیه نخواندم. یک عده ای صد عن السبیل کردند. تو چرا رفتی آن طرف؟ تو که راه خدا به رویت باز بود؟ وقتی مردم رفتند در سبیل باطل تو هم باید بروی؟!
 خدای متعال می فرماید دو تا جریان وجود دارد؛ یکی «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»(محمد/1) و دیگری «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) پیداست مقابل صد عن السبیل چیست. یعنی راه را نبستند. اولا یک سبیلی هست، اگر سبیل نباشد، صد عن السبیل بی معناست. مقابل جریانی که صد عن السبیل می کند، جریانی هستند که در سبیل الله حرکت می کنند. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(محمد/2) یعنی همین، یعنی صدّ سبیل نمی کنند و دنبال جریان بیراهه نمی روند.
دوتا جریان هست؛ یکی راهی که بر محور این سبیل شده و یک جریان صادین عن سبیل الله. این جریان اول، جریان کسانی است که در این سبیل حرکت می کنند. کلید فهم سوره هم همین سبیل است. اگر این سبیل فهم بشود، معلوم می شود جریان صد عن السبیل چیست. جریانی که در مقابل آن هست جریانی است که با این سبیل در عالم حرکت می کنند.
خدای متعال امکانات یک عده را در عالم گم می کند. خدای متعال به آنها هم امکاناتی داده، فرعون ها هم امکاناتی دارند. فرعون صد عن السبیل می کند، راه حضرت موسی را می بندد، نمرود هم راه حضرت ابراهیم را می بندد. یک موقعی می بینید کسی ایمان نمی آورد ولی صد سبیل هم نمی کند. حضرت موسی به فرعون می گوید: «وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لي  فَاعْتَزِلُون »(دخان/21) اگر به من ایمان ندارید، کنار بروید و سر راه من نایستید؛ چرا سر راه من را می بندید؟ فرعون اینطوری نیست که کنار کشیده باشد، بلکه راه را می بندد و یک راه دیگری را در عالم نشان می دهد. در حالی که راه دیگری وجود ندارد، یک سبیل بیشتر نیست. این راه را می بندد اما راه دیگری نیست، بقیه راه ها بن بست است. «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(محمد/1) این که امکاناتشان گم می شود علتش این است که امکانات برای خروج از بن بست راهی ندارد، امکانات در دنیا گم می شود.
 بعد خدای متعال یک مطلب بسیار مهمی را ذکر می کند. این دو جریان چرا اینطوری می شوند؟ چرا عمل یکی گم می شود؟ سنت الهی این است. جریان دوم نه تنها عملشان گم نمی شود، بلکه «أَصْلَحَ بالَهُمْ» امورشان را اصلاح می کند. خدای متعال نه تنها راهشان را نمی بندد بلکه امرشان را اصلاح می کند. این خودش نکته ای است. «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم»(محمد/2)  دامنشان را پاک می کند و بعد آنها را به مقصد می رساند. دلیلش چیست؟«ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِل»(محمد/3)  آنهایی که صد عن السبیل می کنند چه کار می کنند؟ پس امکاناتشان را کجا می برند؟ اینها از باطل تبعیت می کنند. یک باطلی است که می روند دنبال او، این باطلی که از آن تبعیت می کنند چیست؟ سبیل است، این راه یک راه شوسه است، یک جاده است، یک ائمه ای هستند که ائمه باطل اند. حقیقت باطل، آن امام باطل است. آن است که راه باطل را در عالم نشان می دهد و راه حق را می بندد. «ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِل»(محمد/3) این قوم، دنبال باطل رفتند. باطل آنها، امامشان است.
 «وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/3) آنهایی که ایمان آوردند و از آن حقی که از پروردگارشان آمده بود، تبعیت کردند؛ این حق کدام است؟! همانی است که رویش تأکید شد. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم »(محمد/2) آن همان حق است. پس این حقی است که نازل شد و باید از آن تبعیت کرد. یک جریانی به رسول ایمان دارند، عمل صالح هم دارند، بعد از آن حقی که با حضرت هم نازل شده تبعیت می کنند، امکاناتشان را در آن مسیر می برند.
آن حقی که نازل شده چیست؟ روایات ما می گوید یعنی امیرالمومنین علیه السلام. این خیلی واضح است، مبهم نیست. آن حقی که می شود از او تبعیت کنی، امام حق است دیگر. یک جریانی دنبال امام حق رفتند، این امام حق را چه کسی نازل کرده؟ رسول هم دستور به تبعیت او را نازل کرده، هم خود این حقیقت با حضرت نازل شده. «النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَه »(اعراف/157) علت این که یک جریانی تمام امکاناتشان را در این عالم گم می کند این است.
خیلی بهشان امکانات دادیم، این امکاناتی که خدای متعال در سوره هل اتی یاد می کند: «هَلْ أَتى  عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا»(محمد/1) «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا»(انسان/2)«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل »(محمد/3) این مال همه است. اختصاص به یک عده ندارد. از این به بعد است که «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»(محمد/3) همه این امکانات گم می شود و هیچ چیزی باقی نمی ماند، ولی خدای متعال گرد و غبارهای راه یک عده ای را ازشان برمی دارد، امکاناتشان را پاک می کند، خالص می کند. بعد هم «أَصْلَحَ بالَهُم »(محمد/2) چرا؟ به خاطر این که آنها که دنبال باطل رفتند، آنهایی که صد عن السبیل می کنند، راه حق را می بندند.
این سبیل همان حق است. نمی خواهند دیگران هم بروند ولی مومنین «اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ»(محمد/3)، خدای متعال در یک نمونه هایی خود آدم را به آدم نشان می دهد و می گوید، یک جریانی این کار را می کند، شما حواستان باشد و این دو تا جریان را ببینید. شما یا جزو اینها هستید یا جزو آنها. از دو حال خارج نیست. آدم یا جزو کسانی است که «كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّه »(محمد/1) یا جزو کسانی است که «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّل»(محمد/2)  از این دو حال که خارج نیست. ببینید جزو کدام یک از این دو جریان هستید. اگر جزو جریان اول هستید، امکانات تان گم می شود. این مسیر نمی تواند شما را به مقصد برساند و امکانات تان را ضایع می کند. اگر جزو جریان دوم شدید، «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»(محمد/2) .
 

قتال با کفار

بعد بلافاصله قرآن می فرماید: «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقاب »(محمد/4) شما اگر با این کفار روبرو شدید، گردن هایشان را بزنید. این می فهماند که کار این دو جریان به قتال می کشد. این ها راه را می بندند و کنار نمی روند. می ایستند تا کشتن و کشته شدن. شما اگر با اینها روبرو شدید «فَضَرْبَ الرِّقاب »(محمد/4). شما باید وارد میدان درگیری با اینها بشوید! این دو جریان کارشان به قتال می کشد. جریان صادین عن سبیل الله، آنهایی که راه خدا و جریان مومنینی که در سبیل حرکت می کنند را می بندند، با مومنان کارشان به قتال می کشد. می فرماید رسیدید به آنها «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقاب »(محمد/4) باید کار را به نتیجه برسانید، گردن ها را بزنید. این می شود نزاع.
معنای عاشورا همین است. اصحاب سیدالشهداء چه کار کردند؟ «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا»(محمد/4)؛ سیدالشهداء علیه السلام تلاش می کنند تا وارد درگیری نشوند، اینها درگیری را شروع می کنند. حضرت از مکه خارج می شوند. در کربلا هم که می آیند، می گویند راه را باز کنید، ما نمی خواهیم با شما درگیر شویم. آنها راه را می بندند. آنها صد عن السبیل می کنند. بعد هم حضرت سر صبح وقتی می خواهند جنگ را شروع کنند، می گویند شما شروع نکنید! ولی به یک نقطه ای می رسد که دیگر عمر سعد تیر را در کمان می گذارد و می گوید پیش امیر شهادت بدهید که اولین کسی که به اردوگاه حضرت تیراندازی کرد، من بودم.
اینجا دیگر همان نقطه «فَإِذا لَقيتُمُ» است. وقتی تلاقی کردید «فَضَرْبَ الرِّقاب »(محمد/4) باید گردن ها را بزنید. اینجا جای مهلت دادن و این پا آن پا کردن نیست و الا همه چیز از دست می رود. بعد می فرماید: «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»(محمد/4) وقتی کاملا آنها را زمین گیر کردید و کشتار وسیعی ازشان کردید؛ یک زمانی هم اینطوری می شود دیگر، این خدای ارحم الراحمین یک جایی می گوید دیگر جای ترحم و محبت نیست.
این شیاطینی که از محبت و نوع دوستی صحبت می کنند، به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش می کشند. بروید ببینید جنگ دوم جهانی از کجا شروع شده! پنجاه میلیون کشته رسمی دارند. این غیر از کشته های خاموشی است که مثلا هفت هشت میلیونی در ایران به خاطر قحطی و گسترش بیماری های عمومی از دست رفتند. جمعیت ایران قبل از جنگ اول قریب بیست و یک میلیون یا حداقل نوزده میلیون بوده، بعد از جنگ جهانی اول می شود دوازده میلیون.
«حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاق»(محمد/4) وقتی کار را به اینجا رساندید، حالا محکم این اسرا را ببندید. بعدا که مواضع خودتان را تثبیت کردید، «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»(محمد/4) یا منت می گذارید و رهایشان می کنید یا ازشان چیزی می گیرید، جزیه ای می گیرید و رهایشان می کنید. «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها»(محمد/4)  تا دیگر جنگ آرام بشود. وقتی وارد درگیری شدند و شروع کردند، شما باید تا آخر خط با آنها بروید! اینجا، جای کنار کشیدن نیست.
خدایا چرا ما را وارد درگیری کردی؟ دو تا جریان است؛ یک جریان صادین عن سبیل الله، یک جریانی که راه شما را می بندند و نمی گذارند راه را بروید و آنها وارد میدان درگیری می شوند. وقتی به نقطه تلاقی رسیدید، با آنها درگیر شوید! خب چرا ما؟ خدایا، خودت کار را تمام کن دیگر! تو راه را برای ما باز کردی، اینها را هم از سر راه بردار.
می فرماید: «لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ»(محمد/4) اگر خدای متعال اراده می کرد بر ایشان غلبه می کرد. این که برای خدای متعال کاری ندارد. به ما می گوید، بروید و فرعون را از سر راه بردارید، به ما می گوید بنی امیه را از سر راه بردارید، ابن زیاد را بردارید. خدای متعال نمی تواند خودش بردارد؟ «وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَر»(محمد/4)  جای یشاء الله بگذارید یشاء ولی الله. امام بخواهد بساط را جمع می کند. چرا ما را می برد وسط میدان؟ «وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْض»(محمد/4)  دارد شما را با دشمن مبتلا می کند، این مسیر رشد شماست. خدای متعال شما را می برد وسط ابتلاء و از دل این ابتلاء شما را رشد می دهد. «وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْض»(محمد/4)  این دو تا جریان امامت است، شما را با آنها امتحان می کند و در این امتحان شما رشد می کنید.
 

هدایت و همراهی با امام

بعد می فرماید، که اگر در این مسیر رفتید، نتیجه اش چیست؟ می گوید: آخرش کشته می شوید. خدای متعال می توانست خودش غلبه کند اما شما را می برد در میدان و شما به شهادت می رسید. پایان این شهادت چیست؟! پس این درگیری ای که خدای متعال این جوری رقم می زند و آنها می آیند، می ایستند و کار به قتال می کشد. بعد هم به شما می گوید عقب نشینی نکنید! برای چیست؟ برای این که شما رشد کنید.
نتیجه اش چه می شود؟ «وَ الَّذينَ قُتِلُوا في  سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ» (محمد/4)اینها آنهایی هستند که عملشان در عالم گم نمی شود. «سَيَهْديهِم »(محمد/5) خب تا مرز شهادت اینها را بردی بعد از این دیگر چه هدایتی است؟ «سَيَهْديهِم » تازه اول راه است. اینهایی که با امامشان می آیند و در کربلا به شهادت می رسند، این پایان هدایت نیست. این که حضرت به سعید بن عبدالله می فرمایند: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة» یعنی من که شما را رها نمی کنم، تا اینجا با من آمدید تا آخر خط می برمتان. «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد/5) امرشان را اصلاح می کنیم.
مگر تا اینجا اصلاح نشده؟ چه چیز بالاتر از اینکه آدم بیاید کنار سیدالشهداء علیه السلام شهید بشود و خونش را بدهد؟ اصلاح از این بالاتر هم هست؟ چطوری آدم اصلاح می شود؟ سیدالشهداء علیه السلام چگونه بهتر از این طوری که حبیب را اصلاح کرد، اصلاح کند؟ چطوری زهیر را بهتر از این اصلاح کند؟ زهیری که به ظاهر عثمانی بود، می شود فرمانده لشکر سیدالشهداء علیه السلام و به شهادت می رسد، این اصلاح کم است؟!
 می فرماید، این تازه اول راه است، دلیل اینکه می گوییم بیایید در میدان این است که «لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ»(محمد/4) در این امتحان اگر رفتید و پای حرفتان ایستادید؛ «الَّذينَ قُتِلُوا» آنهایی که به قله راه می رسند اینطوری اند، تازه کار من با آنها شروع می شود. «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد/5)  تازه می خواهم امرشان را اصلاح کنم. این قلبها اول راه اند، تازه هدایت قلب شروع می شود.
بعد چه می شود؟ «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُم»(محمد/6)  اینها را می برم در بهشت هایی که از قبل به آنها معرفی کردم. از این آیه استفاده می شود که خدای متعال قبل از این که درهای بهشت را به رویشان باز کند، این بهشت را بهشان نشان داده، یک مواجهه ای بین آنها و این بهشت برقرار کرده است. حالا این ها را وارد این بهشت می کند.
همان اتفاقی که شب عاشورا برای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام افتاد. «الَّذينَ قُتِلُوا» این شهدا کسانی هستند که تازه بعد از این که خونشان را کنار امام حسین علیه السلام و پیش روی حضرت دادند، هدایت شان شروع می شود. این دستگیری آغاز دستگیری های بعدی است. امام حسین که اینها را رها نمی کند. آن ها را تا اینجا آورده، از این به بعد رهایشان می کند؟! «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُم»(محمد/5-6)  آنهایی که می خواهند در این وادی قدم بگذارند، یک جایی یک چیزی خدا بهشان نشان می دهد. چطور می شود یک نوجوان، یک جوان تازه به دوران رسیده، همه هستی اش را می گذارد و هر چه التماسش می کنند نرو! می رود در مسیر شهادت. این فرد یک چیزی دیده، یک ملاقاتی با بهشت دارد. حالا وارد آن وادی که بهشان معرفی کرده بودیم، می کنیم.
این هدایت یعنی یک جلوه ای از امام حسین علیه السلام دیده است، از امام حسین علیه السلام دست برنمی دارد، این تازه آغاز راه امام حسین علیه السلام با انسان است. آن کسی که یک جلوه از امام حسین علیه السلام را دیده و با سر، خدمت حضرت آمده، تازه حالا باید با امام حسین علیه السلام سیر کند. این تازه اول هدایت است.
«وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُم»(محمد/6) آن بهشتی که شب عاشورا حضرت به اصحاب نشان داد، حاصل قربی بود که اینها نسبت به سیدالشهداء داشتند. چیزی غیر از این نبود. حالا تازه آن بهشت را نشان داده و سیرشان در مقامات سیدالشهداء شروع می شود. این معنی «سَيَهْديهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد/5)  است. آدمی که می خواهد با امام حسین علیه السلام سیر کند، صِرف این که تا مرز شهادت آمد، کافی نیست. باید دائم دستش را بگیرند. باید دائم راه را برایش باز کنند. یک قدم با سیدالشهداء علیه السلام آمده، چیزی از سیدالشهداء علیه السلام ندیده، حتی حبیب هم یک پرده دیده. پرده های بعدی را سیدالشهداء در مسیر به او نشان می دهند.
 

پی نوشت ها:

(1) تفسير العياشي، ج 1، ص: 10
(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 301
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 181
 
*متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 17 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند.
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث