طلاق آخرین راه حل قرآنی
۰۲ بهمن ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماعوَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ(بقره/227)
و اگر تصميم به جدايى گرفتند، (آن هم با شرايطش )خداوند شنوا و داناست.
عناوین
طلاق به عنوان آخرین راهحل در زمان اختلاف زوجین در نظر گرفته شده و به همین خاطر خداوند متعال در زمان اختلاف زن و شوهر، قبل از آنکه کار به طلاق بکشد، از بزرگان خانواده خواسته است که مداخله کرده و طرفین را به صلح دعوت کنند و به آنها سفارش کرده که دو داور از میان خود انتخاب کنند که به مسئله، رسیدگی نمایند؛ تا شاید بتوانند میان زن و شوهر را اصلاح کنند.
«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما ...»(1)
«و اگر از جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داريد؛ پس داورى از خانواده شوهر و داورى از خانواده زن تعيين كنيد. اگر سرِ سازگارى دارند، خدا ميانِ آن دو سازگارى خواهد داد...»
در این آیه، محكمه خانوادگی بر سایر محاکم ترجیح داده شده و این از شاهکارهای اسلام است؛ زیرا اين محكمه امتيازاتى دارد كه سایر محاكم فاقد آن هستند
امتیازات محکمه خانواده :
1. محيط خانواده كانون احساسات و عواطف است و طبعاً مقياسى كه در اين محيط بايد به كار رود با مقياس ساير محيطها متفاوت است؛ يعنى همانگونه كه در «دادگاههاى جنايى» نمىتوان با مقياس محبت و عاطفه كار كرد، در محيط خانواده نيز نمىتوان تنها با مقياس خشك قانون و مقررات بىروح گام برداشت؛ در این محکمه بايد حتىالامكان اختلافات را از طرق عاطفى حل كرد، لذا دستور مىدهد كه داوران اين محكمه كسانى باشند كه پيوند خويشاوندى به دو همسر دارند و مىتوانند عواطف آنها را در مسير اصلاح تحريك كنند؛ بديهى است اين امتياز تنها در اين محكمه است و ساير محاكم فاقد آن هستند.
2.در محاكم عادى قضايى طرفين دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هرگونه اسرارى كه دارند فاش کنند. مسلم است كه اگر زن و مرد در برابر افراد بيگانه و اجنبى اسرار زناشويى خویش را فاش سازند، احساسات يكديگر را آنچنان جريحهدار مىكنند كه اگر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، ديگر از آن صميميت و محبت سابق، خبرى نخواهد بود و همانند دو فرد بيگانه مىشوند كه به حكم اجبار بايد وظائفى را انجام دهند؛ ولى در محكمه صلح فاميلى يا اينگونه مطالب به خاطر شرم حضور، مطرح نمىشود و يا اگر بشود چون در برابر آشنايان و محرمان است، آن اثر سوء را نخواهد داشت.
3.داوران در محاكم معمولى، در جريان اختلافات غالباً بىتفاوتند و قضيه به هر شكل خاتمه يابد براى آنها تأثيرى ندارد؛ دو همسر به خانه بازگردند يا براى هميشه از يكديگر جدا شوند، براى آنها فرق نمىكند؛ در حالىكه در محكمه صلح فاميلى مطلب كاملاً به عكس است، زيرا داورانِ اين محكمه از بستگان نزديك مرد و زن هستند و جدايى يا صلح آن دو در زندگىِ اين عده؛ هم از نظر عاطفى و هم از نظر مسئوليتهاى ناشى از آن تأثير دارد و از اینرو آنها نهايت كوشش را به خرج مىدهند كه صلح و صميميت در ميان اين دو برقرار شود.
پختگی داوران امری الزامی
حكمين بايد از ميان افراد پخته و باتدبير و آگاه دو خانواده انتخاب شوند و با امتيازات برشمرده معلوم مىشود كه شانس موفقيت اين محكمه در اصلاح ميان دو همسر به مراتب بيشتر از محاكم ديگر است.(2)
طلاق و پایبندی به اخلاق
قرآن کریم با تعابیری همچون معروف، احسان، عدم اضرار، ترس از خدا و امید به آینده، به مردان سفارش کرده است که پس از طلاق زن؛ یا به قصد زندگی همراه با آرامش به او رجوع کند و یا او را به شیوهای پسندیده ترک گویند؛ یعنی رجوع به همسر نباید به قصد آسیب رساندن به او باشد.
در آیه 229 از سوره بقره در این باره آمده است:
«الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئ... »
«طلاق (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد) دو بار است و از آن پس يا به نيكو وجهى نگه داشتن اوست يا به نيكو وجهى رها ساختنش و حلال نيست كه از آنچه به زنان دادهايد چيزى باز ستانيد ...»
منظور از امساک به معروف
منظور از امساک به معروف این است که شوهر در صورت رجوع به زن بعد از دو طلاق او را به نيكى نگاه دارد و به طور صحيح و پسنديده با او رفتار کند؛ نه اين كه منظورش از رجوع، ضرر زدن به زن باشد.(3)
همانگونه كه نگاهدارى زن و آشتىکردن بايد با معروف و نيكى و صفا و صميميت همراه باشد،جدايى نيز بايد توأم با احسان گردد
و تسریح به احسان یعنی جدا شدن توأم با احسان و نيكى؛ بدین معنی که شوهر در صورت انتخاب جدایی، حقوق زن را به طور کامل بپردازد، بعد از جدايى، ضرر و زيانى به او نرساند، پشت سر او سخنان نامناسب نگويد، مردم را به او بدبين نسازد و امكان ازدواج مجدد را از او نگيرد. پس همانگونه كه نگاهدارى زن و آشتىکردن بايد با معروف و نيكى و صفا و صميميت همراه باشد، جدايى نيز بايد توأم با احسان گردد.(4)
در آیه 231 از همین سوره نیز آمده است:
«وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً ... »
«و چون زنان را طلاق گفتيد و به پايان عده خويش رسيدند، پس به خوبى نگاهشان داريد يا به خوبى آزادشان كنيد و آنان را براى آزار و زيان رساندن به ايشان نگاه مداريد تا به حقوقشان تعدى كنيد و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است و آيات خدا را به ريشخند مگيريد...»
چرا امساک به معروف و تسرح به احسان ؟
در فرض نگهدارى زن، همين مقدار كافى است كه نگهدارى به شكل معروف باشد؛ يعنى منظور مرد از رجوع به زن، اذيت و آزار او نباشد، ولى در مورد رها كردن زن، معروف بودن شكل آن كافى نيست؛ زیرا ممكن است مرد همسرش را به شرطى طلاق دهد كه او از مقداری از مهريه خویش بگذرد و زن نیز راضى شود. اين شكل طلاق چه بسا از نظر افكار عمومى، طلاق معروفى باشد و كسى آن را منكر و ناپسند نداند، پس قيد معروف به تنهايى كافى نیست و به همين جهت در اينجا حكم، مقيد به احسان شده است.(5)
از سوی دیگر در مورد بحث امساك و تسريح نیز بناى شارع بر اين بوده که مصالح عمومى بشر را تأمين کند و مفاسدى را كه در اجتماع بشر پيدا مىشود، اصلاح نماید و به اين وسيله سعادت حيات بشر را تمام كند و به همين منظور آن دستورات عملى را با دستوراتى اخلاقى مخلوط كرده است، تا نفوس را تربيت و ارواح را تطهير کند؛ پس نبايد ميان احکام فقهي و اصول اخلاقي جدايي انداخت و احکام و قوانين شرعي را در اهدافي غيراخلاقي به کار گرفت؛ که در اين صورت مصالحي که به خاطر آن احکام شرعي تشريع شده است، باطل و هدف ديني که سعادت بشري است، نابود میگردد.(6)
طلاق همراه ترویج فرهنگ مهرورزی
در آیه 236 از سوره بقره آمده است:
«لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِين.»
«اگر زنان را قبل از زناشویی يا تعيين مهر، طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. آنها را (با هديهاى مناسب) بهرهمند سازيد. آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانايىاش و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديهاى شايسته دهد؛ و اين بر نيكوكاران، الزامى است.»
آیه در مورد طلاق زنانی است که مهرشان قبل از عقد، تعیین نشده و قبل از مباشرت و نزدیکی، تصمیم به طلاق ایشان گرفته شده است. خداوند متعال در مورد این زنان خطاب به مردان میفرماید که برایشان هدیهای مناسب در نظر گرفته شود. ازآنجاكه اين هديه اثر قابل ملاحظهاى در جلوگيرى از حس انتقامجويى و رهايى زن از عقدههايى كه ممكن است بر اثر گسستن پيوند زناشويى حاصل شود، دارد و آن را وابسته به روحيه نيكوكارى و احسان كرده و مىگويد: «حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» يعنى این عمل بايد آميخته با روح نيكوكارى و مسالمت باشد.
نکته ای ظریف
نکته ظریفی که در این آیه وجود دارد استفاده از واژه «مَتِّعُوهُنَّ» است. این کلمه به معنی متاع است و آن هر چیزی است كه انسان از آن بهرهمند مىشود و غالباً به غير پول و وجه نقد اطلاق مىگردد و اين موضوع از نظر روانى اثر خاصى دارد؛ زيرا بسيار مىشود كه هديهاى از اجناس قابل استفاده مانند خوراك و پوشاك و نظاير آن كه براى اشخاص برده مىشود هر چند كمقيمت باشد، اثرى در روح آنها مىگذارد كه اگر آن را تبديل به پول كنند، هرگز آن اثر را نخواهد داشت و لذا در رواياتى كه در اين زمينه به ما رسيده است، مىبينيم که غالباً ائمه اطهار نمونههاى هديه را امثال لباس، مواد غذايى و يا زمين زراعتى ذكر كردهاند.(7)
مشابه این تعبیر در آیه 241 سوره بقره نیز آمده است:
«وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِين»
«براى زنان طلاق داده شده، كالاى پسنديده (به عنوان هديه داده شود و اين كار) حقى بر متقین است.»
آيه شريفه با توجه به مطلق بودن آن شامل جميع طلاق داده شده ها اعم از این که مدخوله باشد یا غيرمدخوله، مهری برای او تعیین شده باشد یا خیر، مطلقه به طلاق رجعى باشد یا باين، مىشود.
البته آيه در مقام استحباب است؛ مخصوصاً ذيل آيه كه ميفرمايد «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» يعنى اهل تقوى چنين مىكنند و این تایید استحباب و رجحان آن است و خود نوعى از احسان درباره مطلقات است.(8)
طلاق و حفظ حقوق زن
در آیه 21 از سوره نساء آمده است:
«وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظ»
«و چگونه مهر آنان را خواهيد گرفت؛ در حالىكه هر كدام به حقّ خود رسيدهايد و آن زنان عهد محكم از شما گرفتهاند.»
سنتی جاهلی
پيش از اسلام رسم بر اين بود كه هرگاه مردى تصميم مىگرفت همسر ديگرى برگزيند، همسر اول خود را به اعمال منافى عفت متهم مىكرد تا حاضر شود آن چه را که قبلاً به عنوان مهر دريافت كرده است به شوهرش بازگرداند. خداوند سبحان بدینوسیله آنان را از اين كار زشت نهى كرده است.(9)
آیات دیگری نیز در قرآن آمده است که به مردان هشدار داده است که مبادا همسران خویش را به هنگام طلاق، قبل از آن یا در زمان عده تحت فشار بگذارید تا تمام یا بخشی از مهریه ایشان را باز ستانید که چنین عملی گناهی آشکار است. از جمله آیات ذیل:
«... و لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ... »(10)
«... و آنان را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آن چه را به آنان دادهايد از چنگشان به در بَريد، مگر آنكه مرتكب زشت كارى آشكارى شوند ...»
عضل به معناى منع و تنگگرفتن و سختگيرى است.(11) در واقع اين آيه شريفه، مردان را از تنگگرفتن بر زنان نهی میکند؛ حال اين تنگگرفتن به هر نحوى كه باشد. تا مردان نتوانند به وسيله سختگيريها زن را ناچار كنند به اين كه چيزى از مهريه خود را ببخشد، تا عقد نكاحش را فسخ كنند، و از تنگى معيشت نجاتش دهند و تنگگرفتن به اين منظور را بر شوهر حرام کرده است. البته در ادامه آیه آمده است: مگر آن كه زن، فاحشه مبينه و زنايى آشكار مرتكب شود؛ كه در اين صورت شوهر مىتواند بر او تنگ بگيرد، تا به وسيله پول گرفتن طلاقش دهد.(12)
و یا آیه 20 از سوره نساء که میفرماید:
«وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً»(13)
«و اگر خواستيد همسرى ديگر به جاى همسرِ پيشين خود ستانيد و به يكى از آنان مال فراوانى داده باشيد، چيزى از آن را پس مگيريد. آيا مىخواهيد آن مال را به بهتان و گناهِ آشكار بگيريد؟»
يعنى آن چه از آنها مىگيريد، باطل و ظلم و گناهى واضح است. در واقع معناى آیه اين است كه آيا با انكار اين كه زن مالك آن مال است، مال را از او ميگيريد؟ اين انكار، بهتان شمرده مىشود، زيرا شوهر وقتى كه به ناحق، منكر، مالكيت زن مىشود، در حقيقت دروغ و تهمت بسته است.(14)
و در آیه بعد میفرماید:
«وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
«و چگونه مهر آنان را خواهيد گرفت؛ در حالىكه هر كدام به حق خود رسيدهايد و آن زنان عهد محكم از شما گرفتهاند.»
كلمه افضاء كنايه از نزدیکی است. در واقع خطاب به مردان گفته میشود که چگونه مال را از ايشان مىگيريد؛ در حالىكه با يكديگر تماس گرفته و خلوت كردهايد؟(15)
در اين آيه مجدداً براى تحريك عواطف انسانى مردان اضافه مىكند كه شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهايى با هم بودهايد؛ همانند يك روح در دو بدن، ارتباط و آميزش كامل داشتهايد، چگونه بعد از اين همه نزديكى و ارتباط، همچون بيگانهها و دشمنان با يكديگر رفتار مىكنيد، و حقوق مسلم آنها را پايمال مىنمائيد؟(16)
و در مقابل به مردان وعده داه است که اگر در رابطه با زنان احتیاط را رعایت کرده و زنان را در مضیقه مالی قرار ندهند، خداوند متعال از جایی که گمان نمیبرند به آنها روزی خواهد داد:
«... ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»(17)
«... اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مىشود؛ و هر كس از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرونشدنى قرار مى دهد.»
راه نجات از سوی خدا
خداوند متعال پس از بیان احکام مربوط به طلاق و سفارشهایی که در این زمینه به مردان دارد، میفرماید: هر كس از محرمات الهى به خاطر خدا و ترس از او بپرهيزد و حدود او را نشكند و حرمت شرايعش را هتك ننماید، خداى تعالى برايش راه نجاتى از تنگناى مشكلات زندگى فراهم مىسازد. از همسر و مال و هر چيز ديگرى كه مايه خوشى زندگى او و پاكى حياتش باشد، از راهى كه خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد، روزى مىفرمايد.(18)
چگونگی عمل به تقوی
در آیه 6 از سوره طلاق آمده است:
«أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ»
«آنها را در همان منزل خويش كه ميسر شماست بنشانيد و به ايشان (در نفقه و سكنى) آزار و زيان نرسانيد تا آنان را در مضيقه و رنج در افكنيد.»
خداوند سبحان در این آیه چگونگى عمل به تقوا در مورد زنان صاحب عده را بيان كرده و فرموده است که آنان را در جايى از محل سكونت خود به قدر توانتان سكنا دهيد. با كوتاهى كردن در دادن سكنا و نفقه، به زنهاى مطلقه ضرر نزنيد تا آنان را در تنگنا قرار داده و به بيرون شدن از خانه ناگزير سازيد.(19)
طلاق و آموزههای اخلاقی برای اطرافیان
در آیه 232 از سوره ی طلاق آمده است:
« وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوف».
«و چون زنان را طلاق داديد و زمان عده آنها به پايان رسيد، نبايد آنها را از شوهر كردن منع كنيد؛ هرگاه به طريق مشروع به ازدواج با مردى تراضى كنند.»
خطاب در این آیه به اولياى زنان مطلقه و كسانى است كه اگر شرعاً ولايت بر آن زنان ندارند، ليكن زنان نمىتوانند با آنها مخالفت كنند.
پس آيه دلالت دارد بر اين كه اوليا و بزرگترهاى زن مطلقه، نبايد زن را اگر خواست با شوهرش آشتى كند، از آشتى آنها جلوگيرى کنند؛ پس اگر بعد از تمام شدن عده، خود زن راضى بود كه دوباره با همسر قبلى خود ازدواج كند، اوليا و بزرگان زن نبايد غرضهاى شخصى؛ يعنى خشم و لجاجتهای قبل را در اين كار دخالت دهند.(20)
و در پایان آیه آورده است:
«... أَزْكى لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
«اين دستور براى تزكيه نفوس شما بهتر است و خدا داناست و شما نمىدانيد.»
خداوند می فرماید : آنچه ذكر شد به نفع شماست و براى پاكى دلهاى شما از قصد سوء مؤثرتر است؛ زیرا در صورت ممانعت از ازدواج، ممكن است در اثر علاقهاى كه زن به آن مرد دارد، رفته رفته آنها را به انجام محرمات و كارهاى زشت وادار کند و چون خداوند به مصالح شما آگاهی دارد، برای آگاهی شما و برای حفظ طهارت و پاکیزگی شما این احکام را مقرر کرده است.(21)
توصیه شده است که درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره يكديگر و به طور شايسته تصميم بگيريدکه مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد
در آیه 6 از سوره طلاق آمده است: طلاق و فرزند پروری
«... وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوف ...»
«... و (در كار فرزند) ميان خود به نيكى مشورت و سازش كنيد...»
«ائتمار» وقتى در مورد چيزى استعمال مىشود، معناى مشورت كردن درباره آن چيز را مىدهد. در این آيه ائتمار به صيغه امر آمده و خطابش به زن و مرد است؛ یعنی درباره فرزند خود مشورت كنيد تا به نحوى پسنديده و عادى به توافق برسيد؛ بهطوریکه هيچيك از شما و فرزندتان متضرر نشويد؛ نه مرد با دادن اجرت زيادتر از حد معمول متضرر شود، و نه زن با كمتر گرفتن، و نه فرزند با كمتر از دو سال شير خوردن متضرر گردد.(22)
در آیه توصیه شده است که درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره يكديگر و به طور شايسته تصميم بگيريد که مبادا اختلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد و از نظر جسمى و ظاهرى گرفتار خسران شوند و يا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند. پدر و مادر موظفاند خدا را در نظر گيرند، و منافع نوزاد بىدفاع را فداى اختلافات و اغراض خويش نكنند.(23)
طلاق و پرورش روح امید
«وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ كانَ اللَّهُ واسِعاً حَكيماً»(24)
«و اگر آن دو، از يكديگر جدا شوند، خداوند هر يك را از گشايش خود بىنياز گرداند و خدا همواره گشايشگر حكيم است.»
آیه فوق بر این دلالت دارد که اگر زنان و مردان مورد بحث كارشان به جدايى و طلاق كشيد، خداى تعالى به فضل واسع خود آنها را بینیاز میکند و منظور از بینياز كردن ، بینیازی در همه امور مربوط به ازدواج است؛ از جمله بینیازی مالی، جنسی و روانی.(25)
طلاق و حفظ حدود الله
در بسیاری از آیات قرآن که در زمینه طلاق وارد شده است، بر حدود الهی بودن آن احکام تأکید میشود.
برای نمونه در آیه 229 از سوره بقره که حکم میکند مهریه زنان را بپردازید و از آنها چیزی را باز پس نگیرید؛
به دنبال آن میفرماید: «تلک حدود الله». اين اوامر و نواهى و براهينى كه بيان شد، احكام خداست. «فَلا تَعْتَدُوها»؛ نبايد با مخالفت از آنها تجاوز كنيد «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ» كسانى كه با مخالفت از آنچه بيان شده، تجاوز کردند «فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» آنان ستمكارند.(26)
بنابراین احکام الهی مانند مرز هستند که افراد موظفند آنها را با انجام دستورالعملها رعايت کنند و مسائل دیگر را با حدود الهی نیامیزند. پس اگر شخصی در امر طلاق با نفرت، کینهورزی و انتقامجویی با همسر خود برخورد کند و یا با حقی که در دست دارد مانند حق طلاق برای مرد یا حق مهریه برای زن، فشار مضاعفی را بر طرف مقابل وارد کند و از این طریق امتیاز دیگری از همسرش بگیرد، مصداق تجاوز از حدود الله است.
روشن است که خداوند مهریه را برای زنان یک حق مسلم قرار داده است، اما اگر زنی برای گرفتن برخی امتیازات، مهریه را دستمایه قرار دهد و یا مرد از حق طلاق خویش برای گذشتن زن از حقوق مسلم خود بهره گیرد، از حدود الهی تجاوز کرده است.
جمعبندی
همانگونه که ملاحظه میشود خداوند متعال در تمام مراحل، از شروع اختلاف گرفته تا پس از جدایی را مدنظر داشته و برای هر برهه از آن آدابی را بیان کرده است که اگر به درستی مراعات شود طلاق از حالت خصمانه خارج شده و به شکل فرآیندی تا حد امکان سالم، بازگشتپذیر و کمضرر تبدیل میشود و از پیامدهای ناگوار آن تا حد امکان میکاهد.
نویسنده: محمدرضا حیدریان
پینوشت
1. سوره ی نساء، آیه ی 35.
2.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص 376.
3.الطبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص 578.
4.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج2، ص 16.
5.الطباطبايى، سيد محمد حسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 23.
6.الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص237-236.
7. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج2، ص 201.
8.طیب، سید عبدالحسن، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج2، ص49.
9.الطبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص245.
10.سوره ی نساء، آیه ی 19.
11.الطوسی، محمد بن الحسن، التبيان في تفسير القرآن، ج3، ص 15.
12.الطباطبائی، ،الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 25.
13.سوره ی نساء، آیه ی 20.
14.الطبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 42.
15.همان.
16.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص323.
17. سوره ی طلاق، آیه ی 2.
18.الطباطبائی، ،الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 314.
19.الطبرسی، فضل بن الحسن، تفسیر جوامع الجامع، ج4، ص301.
20.الطباطبايى، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 238.
21. الطبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص 584.
22.الطباطبايى، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 317.
23. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج24ص، 248.
24.سوره ی نساء، آیه ی 130.
25.الطباطبايى، المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 230.
26.الطبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص 578.
اقتباس از نوشته محبوبه حسن زاده ، دانشجوی دکترای فقه و حقوق اسلامی - سایت خانه مهر