علی کیست؟
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامبه قلم مجمدجواد مغنیه
علي يک انسان بزرگ
- علي علیه السلام يک شخصيت عاليقدر، که در همه ابعاد و خصوصيات انسانيش حتي در زندگي داخلي و دوره ي کود کيش بر جسته و ممتاز است.
- وي مسلمان اول [1] و مجاهد نخستين در راه اسلام بود. هميشه رو در روي کمشکشهاي تلخ و دردناک، بر ضد دشمنان «اسلام» قرار داشت. جانش با جان پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم پيوند خورده، حياتش با زندگي پيشواي بزرگ در آميخته بود.
- علي علیه السلام تنها کسي بود که در خانه ي خدا چشم به جهان گشود و در خانه ي رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سايه ي حمايت و تربيت آن حضرت، نشو و نما کرد . [2] .
- علي علیه السلام بيست ساله بود در رختخواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آرميد و خطر يک مرگ حتمي و قطعي را خونسردانه استقبال کرد . [3] .
- علي علیه السلام بيست و شش ساله بود که در جهاد بدر با عتبه و شيبه و وليد و سلحشوران بطحا به مبارزه ي تن به تن پرداخت و در جهاد احد همچون پروانه دور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مي چرخيد و در جهاد احزاب عمروبن عبدود را به خاک و خون فرو غلطانيد.
- علي علیه السلام در طول تاريخ، تنها انساني است که در ابعاد مختلف و حتي متناقضي که در يک انسان جمع نمي شود سر آمد مردم است.
- مانند يک کارگر ساده با دست و پنجه اش خاک را مي کند و در آن سرزمين سوزان، قنات حفر مي کند.
- مانند يک حکيم مي انديشد.
- مانند يک بنده ي ذليل در مقابل خدا مي ايستد.
- مانند يک قهرمان، شمشير مي زند.
- مانند يک سياستمدار، رهبري مي کند.
- مانند يک معلم اخلاق، مظهر و سر مشق فضايل انساني براي جامعه است.
- يک پدر دلسوز و مهربان است.
- يتيم نواز است.
- امام و جانشين رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
- محبوب خدا است.
- علي علیه السلام در ميان امت اسلامي، شخصيتي محبوب و دوست داشتني بود؛ شخصيتي که ما فوق همه....
- نام علي علیه السلام ، نام مردانگي بود، نام حق بود، نام عدل بود، نام پاکي بود، نام شجاعت بود، نام لياقت بود، نام سخاوت و جوانمردي بود، نام حمايت از طبقات محروم بود، نامي بود که رسول گرامي اسلام در باره ي او صريحاً فرموده: علي مع الحق والحقّ مع علي يدور معه حيثما دار؛ [4] . علي با حق و حق با علي دور مي زند و حق هر طرفي باشد علي به آن طرف متمايل مي گردد. وهمچنين: من أحبّ أن يحيي حياتي ويموت موتي ويسکن جنّة الخلد التي وعدني ربي فليتول عليّاً و ذرّيته من بعده فانهم لن يخرجوکم من باب هدي ولن يدخلوکم في ضلالة؛ [5] هر کس دوست دارد مثل من زندگاني نموده و مانند من بميرد و در بهشتي که خدايم وعده کرده، ساکن شود، بايد «علي و اولاد او را» دوست بدارد؛ زيرا آنها شما را از راه هدايت خارج نکرده و به ضلالت و گمراهي نمي افکنند». و همچنين: انّي تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي اهل بيتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدي وانّهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض؛ [6] من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم که اگر متمسک و دست به دامن آنها شويد، هر گز گمراه نخواهيد شد و آن «قرآن و عترت» من است و اين دو، از هم جدا نخواهند شد تا مرا ملاقات کنند».
- علي علیه السلام در تقواي ديني و عبادت حق نيز يگانه بود. پيغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ کساني که نزد وي از تندي علي علیه السلام گلايه مي کردند مي فرمود؛ «علي علیه السلام را سرزنش نکنيد؛ زيرا وي شيفته ي خداست ». [7] .
- در علم و دانش، داناترين ياران پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ساير اهل اسلام بود و نخستين کسي است در اسلام، که در بيانات علمي خود، در استدلال آزاد و برهان را باز کرد و در معارف الهيه بحث فلسفي نمود و در باطن قرآن، سخن گفت و دستور زبان عربي را وضع نمود.
- دوست و دشمن، به علم و دانش آن حضرت اعتراف نموده، او را يک دانشمند و نابغهي بزرگ در جامعهي بشريت ميشمارند. دانش و فضل علي علیه السلام به حدي بود که رسول گرامي اسلام دربارهي او چنين ميفرمايد: «انا مدينة العلم وعلي بابها ؛ [8] من شهر علم، وعلي در حکم درب آن است».
- دانش علي علیه السلام حد و حصر نداشت، اندازه و ميزان نداشت، به همه چيز عالم بود، فقه مي دانست، شيمي مي دانست، فيزيک و طبيعي و رياضي و تفسير و هيئت و... مي دانست.
- اين علي علیه السلام است که بر بالاي منبر با کمال شجاعت و شهامت در مقابل هزاران نفر، داد مي زند: «سلوني قبل أن تفقدوني؛ [9] بپرسيد قبل از آنکه از ميان شما بروم».
- اين علي علیه السلام است که عايشه صريحاً در حق آن حضرت مي گويد: «علي اعلم مردم به سنّت است [10] «. اين علي است که رسول گرامي اسلام بارها در باره ي علم وي فرموده:
- «علي اعلم مردم است ، [11] علي افضل مردم است ، [12] علي وارث علم پيغمبر است ، [13] علم ظاهر و باطن در نزد علي است ». [14] .
آري: خداي بزرگ چنين فرد لايقي را که در عصمت و علم، نمونهي منحصر به فرد بوده و تمامي شرايط امامت و وصايت را دارا بود به رهبري پس از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم عاليقدر انتخاب نموده است.
اگر شيعه از علي علیه السلام دم مي زند و او را به رهبري پس از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم مي داند، براي لياقت و سزاواري او به پيشوايي است.
شيعه خوب درک مي کند خدا چه کسان لايقي را براي رهبري بر گزيده است: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ويطهرکم تطهيرا».
رشد فکري يک توده است که بگويد من تابع پاکترين و والاترين پاکان و صالحان هستم تابع يزيدها و معاويه ها نيستم، پير و طلحه و زبيرها نيستم.
شگفتا زماني که خدا و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، اهل بيت را چنين تعريف و توصيف مي کند، پس شيعه چه گناهي را مرتکب شده که علي علیه السلام را جانشين رسمي رسول گرامي بداند.
وانگهي، آيا گناه شيعه بيشتر است که فقط قائل به عصمت ائمه اطهار است يا گناه اهل سنت، که تمامي صحابه را عادل دانسته و حتي مخالفت با اجتهاد حاکم و امام اعظم را نيز جز و محرمات شمرده اند.
قرآن درباره «علي» چه مي فرمايد:
آيات نازله در حق علي بن ابي طالب علیه السلام زياد است از جمله:
1- «يا ايها الرسول بلِّغ ما انزل اليک من ربّک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمک من الناس ؛ [15] .
اي پيغمبر!ابلاغ کن به مردم آنچه را که براي تو نازل شده و اگر به اين دستور عمل نکني در مقام رسالت و نبوت خود کوتاهي کرده و سفارش پروردگار متعال را به مردم ابلاغ ننموده اي. خدا تو را از خطر مردم حفظ خواهد کرد».
اين آيه ي مبارکه، به تصديق و اعتراف بسياري از اهل سنّت، قبل از جريان غدير خم درباره ي علي بن ابي طالب علیه السلام نازل شده و رسول اکرم نيز علي علیه السلام را به وصايت و جانشيني خود معين فرمود.
2- «اليوم اکملت لکم دينکم وأتممت عليکم نعمتي ورضيت لکم الاسلام دينا ؛ [16] امروز دين شما را تکميل کرده و نعمتم را براي شما تمام نموده و اسلام را دين شما قرار دادم».
بنا به اعتراف بسياري از علماي اهل سنت، پس از آنکه رسول اکرم، علي بن ابي طالب علیه السلام را در غدير خم به جانشيني خويش نصب فرمود، آيه ي مبارکه ي فوق نازل شده و ولايت علي بن ابي طالب علیه السلام را به عنوان تکميل دين، اعلام کرد . [17] .
3- انما وليکم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزکاة وهم راکعون ؛ [18] .
زمامدار امور شما خداست و رسول او، و کساني که نماز را به پا داشته و در حال رکوع، صدقه مي دهند».
عده ي زيادي از مفسّرين و محدّثين اهل سنّت اتفاق دارند آيه ي مذکور در شأن علي بن ابي طالب علیه السلام ، موقعي که در حال رکوع انگشتري به سائل داد، نازل شد.
اين آيه ي شريفه هم صريحاً زعامت و ولايت علي علیه السلام را همراه ولايت خدا و رسولش اعلام مي دارد . [19] .
4- «ومن الناس من يشري نفسه ابتغأ مرضاة الله ؛ [20] و از جمله ي مردم کسي است که جان خود را براي طلب رضاي خدا مي فروشد».
در تفاسير مي نويسند:
هنگامي که کفار مکه تصميم گرفتند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به قتل رسانند و اطراف خانه اش را محاصره کردند، پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تصميم گرفت به مدينه هجرت کند. به علي علیه السلام فرمود: آيا تو حاضري شب در بستر من بخوابي تا گمان برند من خوابيده ام و از تعقيب ايشان در امان باشم. علي علیه السلام در آن وضع خطرناک، اين پيشنهاد را با آغوش باز پذيرفت و اين آيه ي شريفه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد . [21] .
5- «اني جاعلک للناس اماماً، قال ومن ذريتي قال: لا ينال عهدي الظالمين ؛ [22] .
يا ابراهيم! من تو را پيشواي مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: اين مقام را به ذريت من نيز عنايت فرما، خداوند فرمود: عهد امامت من، به ستمکاران نمي رسد».
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«من مشمول دعاي پدرم ابراهيم هستم. پس خداوند، مرا پيامبر و علي را جانشين من قرار داد ». [23] .
6- «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منکم ؛ [24] .
اي کساني که ايمان آورده ايد، دستورات خدا و رسول و فرمانروايان (از جانب خدا و رسول) را اطاعت کنيد».
طبق تصريح بسياري از علماي اهل سنت، موقعي که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، علي بن ابي طالب علیه السلام را در مدينه جانشين خود قرار داد، آيه ي شريفه در شأن علي علیه السلام نازل شد . [25] .
اين آيه ي شريفه نيز اطاعت از علي علیه السلام را هم رديف اطاعت خدا و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شمرده و آن را واجب اعلام مي نمايد.
رسول گرامي صلی الله علیه و آله درباره علي علیه السلام مي فرمايد:
1- «انت مني بمنزلة هارون من موسي اًّلا انّه لا نبي بعدي؛
تو نسبت به من همانگونه اي که هارون نسبت به موسي بود، جز آنکه پيامبري بعد از من نخواهد آمد».
اين حديث از احاديث بسيار معروف و مشهور، و مورد اتفاق شيعه و سني است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در موارد متعدد، به علي بن ابي طالب علیه السلام فرموده است . [26] .
2- «لکل نبيّّ وصيّّ ووارث وانّ وصيّي ووارثي علي بن أبي طالب ؛ [27] .
براي هر پيامبري وارث و وصيي است و وصي و وارث من، علي ابن ابي طالب است».
3- «يا علي انت اخي و وزيري و خير من اخلفه بعدي؛
اي علي! تو برادر و وزير من بوده و بهترين مردم، بعد از من هستي ». [28] .
4- «يا علي انت اخي ووصيي و خليفتي من بعدي ؛ [29] .
يا علي ! تو برادر و وصي من بوده و بعد از من، خليفه ميباشي».
5- «علي مع الحق و الحق مع علي و لن يفترقا حتي يردا علي الحوض يوم القيامة ؛ [30] .
علي با حق، و حق با علي است و اين دو از هم جدا نميشوند تا روز قيامت با من ملاقات کنند».
6- «من ناصب عليا الخلافة بعدي فهو کافر وقد حارب الله ورسوله؛
هر کس بعد از من با خلافت علي دشمني کند، به تحقيق او کافر بوده و با خدا و پيامبر، مشغول جنگ است» . [31] .
7- «من أطاع علياً فقد أطاعني، ومن عصي علياً فقد عصاني ؛ [32] .
هر کس علي را اطاعت کرد مرا اطاعت نموده، و هر کسي علي را نا فرماني کرد مرا نا فرماني نموده است».
8- «من آذي علياً فقد آذاني ؛ [33]
هر کس علي را اذيت نمود مرا اذيت کرده است».
پی نوشت ها:
1- طبقات الکبری، ج3، ص21- خصائص، ص2- مستدرک حاکم، ج3، ص136- ذخائرالعقبی، ص58- اسدالغابه، ج4، ص17- ارجح المطالب، ص390 – ینابیع الموده، ص61- مناقب الخوارزمی، ص34.
2- فصول المهمه، ص32- مناقب خوارزمی، ص17.
3- فصول المهمه، ص46- تذکره الخواص، ص34 – ینابیع الموده، ص105- مناقب خوارزمی، ص73-74.
4- تفسیر فخر رازی، ج1، ص111- الامامه و السیاسه، ج 1، ص68- تاریخ بغداد، ج4، ص21.
5- مستدرک حاکم، ج3، ص128- دلائل الصدق، ج2، ص7 – کنزالعمال، ج6، ص155.
6- بحارالانوار، ج23، ص106 و ج7، ص104 – کنزالعمال، حدیث 1657، 1650، 958، 953، 951، 947، 942، 942، 898، 873، 870، 1667.
7- مناقب آل ابی طالب، ج3، ص221- مناقب خوارزمی، ص92.
8- تاریخ بغداد، ج2، ص377- مناقب امیرالمومنین، ص81- مناقب خوارزمی، ص49- اسدالغابه، ج4، ص22- کفایه المطالب، ص99- میزان الاعتدال، ج1، ص193- البدایه و النهایه، ج7، ص358- لسان المیزان، ج1، ص432- المقاصدالحسنه، ص97- فتح الکبیر، ج1، ص276- صواعق المحرقه، ص37- تاریخ الخلفاء، ص17- ینابیع الموده، ص183 – تذکره ابن جوزی، ص53.
9- تاریخ الخلفاء، ص171- شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص175- طبقات الکبری، ج2، ص338- مناقب خوارزمی، ص54- اسدالغابه، ج4، ص22- ذخائرالعقبی، ص83- صوائق المحرقه، ص76- ینابیع الموده، ص264- تاریخ آل محمد، ص150.
10- تاریخ الخلفاء، ص171.
11- مناقب خوارزمی، ص191.
12- احقاق الحق، ج5، ص48 به نقل از بحرالمناقب.
13- همان، ج5، ص67 به نقل از بحرالمناقب.
14- حلیه الاولیاء، ج1، ص65
15- سوره مائده، آیه 67.
16- سوره مائده، آیه 3.
17- مقتل خوارزمی، ص47- تفسیر ابن کثیر، ج2، ص14- روح المعانی، ج6، ص55- عقدالفرید، ج3، ص34- معجم الصغیر، ص33- لسان المیزان، ج2، ص379- الارشاد الجوینی، ص420- مختلف الحدیث، ص52- دول الاسلام، ج1، ص20- نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص61- کنزالعمال، ج5، ص160- مجمع الزوائد، ج7، ص17- فتح القدیر، ج4، ص255.
18- سوره مائده، آیه 55.
19- ذخائرالعقبی، ص88- روح المعانی، ج6، ص149- فتح القدیر، ج2، ص50- بحرالمحیط، ج3، ص513- تفسیر ابن کثیر، ج2، ص71- اسباب النزول، ص148- تذکره ابن جوزی، ص18- نورالابصار، ص105- تفسیر طبری، ج6، ص165- کشاف، ج1، ص347- فخر رازی، ج 12، ص26- المنار، ج6، ص442- الدر المنثور، ج2، ص293- مناقب مرتضوی، ص7.
20- سوره بقره، آیه 207.
21- مسند حنبل، ج1، ص331- تفسیر ثعلبی، ج2، ص376- تفسیر فخر رازی، ج5، ص223- اسدالغابه، ج4، ص25- کفایه الطالب، ص114- بحرالمحیط، ج2، ص118 – روح المعانی، ج2، ص83 – ینابیع الموده، ص92- مستدرک حاکم، ج3، ص4- حبیب السیر، ج2، ص12.
22- سوره بقره، آیه 124.
23- مناقب مغازلی، ص276- مناقب مرتضوی، ص41.
24- سوره نساء، آیه 59.
25- بحرالمحیط، ج3، ص278- مناقب مرتضوی، ص56- ینابیع الموده، ص116.
26- سیره ابن هشام، ج4، ص163- مناقب مغازلی، ج27، ص36- البدایه و النهایه، ج7، ص339- تاریخ بغداد، ج8، ص52- مسند احمد، ج3، ص56- مناقب خوارزمی، ص82- تاریخ الخلفاء، ص65- کفایه الطالب، ص148- حلیه الاولیاء، ج7، ص196- عمده القاری، ج16، ص218- خصائص، ص16- اسدالغابه، ج4، ص26.
27- مناقب خوارزمی، ص50- ذخائرالعقبی، ص71- مناقب مغازلی، ص201.
28- حقائق الحق، ج4، ص54 به نقل از کتاب تجهیزالجیش، ص315.
29- احقاق الحق، ج4، ص385 به نقل از شرح المقاصد، ج2، ص213.
30- تاریخ بغداد، ج14، ص321.
31- مناقب مغازلی، ص44 و 46- کنزالحقائق، ص156- ینابیع الموده، ص181.
32- مستدرک حاکم، ج3، ص121- ذخائرالعقبی، ص65- ریاض النضره، ص167- ینابیع الموده، ص257.
33- مسند حنبل، ج3، ص483- مستدرک حاکم، ج3، ص122- مناقب خوارزمی، ص92- ذخائرالعقبی، ص65- البدایه و النهایه، ج7، ص346- مجمع الزوائد، ج9، ص129- ارجح المطالب، ص515.