عمر در احادیث
۰۴ خرداد ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامعناوین
عمر:
امام على عليه السلام :
العُمرُ، أنفاسٌ مُعَدَّدَةٌ .
عمر، نَفَسهايى چند است.
(غرر الحكم : ۵۳۵ )
امام على عليه السلام :
إنَّ عُمرَكَ ، وَقتُكَ الّذي أنتَ فيهِ .
عمر تو ، همان زمانى است كه در آن به سر مى برى.
( غرر الحكم : ۳۴۳۱ )
امام على عليه السلام :
إنَّ عُمرَكَ ، عَدَدُ أنفاسِكَ و عَلَيها رَقيبٌ يُحصيها .
عمر تو، شماره نَفَسهاى توست و اين نفسها را نگهبانى شمارش مى كند.
( غرر الحكم : ۳۴۳۴ )
امام على عليه السلام :
المَرءُ ، ابنُ ساعَتِهِ .
انسان ، فرزند لحظه اى است كه در آن به سر مى برد.
( غرر الحكم : ۴۴۷ )
امام على عليه السلام :
إنَّهُ لَن يَستَقبِلَ أحَدُكُم يَوما مِن عُمرِهِ ، إلاّ بِفِراقِ آخَرَ مِن أجَلِهِ .
هيچ يك از شما به استقبال روزى از عمر خويش نمى رود، مگر اين كه روزى از عمرش را پشت سر مى گذارد.
( تنبيه الخواطر : ۲/۲۱۸ )
امام على عليه السلام :
إنَّما أنتَ عَدَدُ أيّامٍ .
فكُلُّ يَومٍ يَمضي عَلَيكَ ، يَمضي بِبَعضِكَ .
فخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ و أجمِلْ فِي المُكتَسَبِ ؛
تو چند روزه اى بيش نيستى .
هر روزى كه بر تو مى گذرد، بخشى از تو را مى برد؛
پس در طلب [ دنيا ] آرام و در كسب روزى ميانه رو باش.
(غرر الحكم : ۳۸۷۴ )
امام على عليه السلام :
ما انقَضَتْ ساعَةٌ مِن دَهرِكَ ، إلاّ بِقِطعَةٍ مِن عُمرِكَ .
هيچ لحظه اى از روزگار تو نگذشت، مگر با بخشى از عمر تو.
(غرر الحكم : ۹۶۰۸ )
امام على عليه السلام :
لا يُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنكُم يَوما مِن عُمُرِهِ ، إلاّ بِهَدمِ آخَرَ مِن أجَلِهِ .
هيچ سالخورده اى از شما روزى از عمرش را نمى گذراند، مگر با از بين رفتن يك روز از مدّتى كه دارد.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۴۵ )
غنيمت شمردن عمر:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
كُنْ عَلى عُمرِكَ أشَحَّ مِنكَ عَلى دِرهَمِكَ و دينارِكَ .
به عمر خود بخيل تر باش تا به درهم و دينارت.
( مكارم الأخلاق : ۲/۳۶۴/۲۶۶۱ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنَّ العُمرَ مَحدودٌ .
لَن يَتَجاوَزَ أحَدٌ ،ما قُدِّرَ لَهُ؛
فبادِروا قَبلَ نَفاذِ الأجَلِ .
مدت زندگانى، محدود است
و هيچ كس از عمرى كه برايش مقدّر شده است، هرگز فراتر نمى رود.
پس پيش از آن كه عمر به سر آيد بشتابيد.
( أعلام الدين : ۳۳۶/۱۲ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
بادِرْ بِأربَعٍ قَبلَ أربَعٍ :
بِشَبابِكَ قَبلَ هَرَمِكَ و صِحَّتِكَ قَبلَ سُقمِكَ
و غِناكَ قَبلَ فَقرِكَ و حَياتِكَ قَبلَ مَماتِكَ .
چهار چيز را پيش از چهار چيز غنيمت شمار:
جوانيت را پيش از پيرى خود. تندرستيت را پيش از بيماريت.
توانگريت را پيش از نيازمنديت و زندگيت را پيش از مرگت.
( الخصال : ۲۳۹/۸۵ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يُفتَحُ لِلعَبدِ يَومَ القِيامَةِ عَلى كُلِّ يَومٍ مِن أيّامِ عُمرِهِ أربَعَةٌ و عِشرونَ خَزانَةً ـ عَدَدَ ساعاتِ اللَّيلِ و النَّهارِ ـ
فخَزانَةٌ يَجِدُها مَملوءَةً نورا و سُرورا ؛ فيَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَ السُّرورِ
ما لَو وُزِّعَ عَلى أهلِ النّارِ ، لأَدهَشَهُم عَنِ الإحساسِ بِألَمِ النّارِ
و هِيَ السّاعَةُ الّتي أطاعَ فيها رَبَّهُ .
ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخرى ؛ فيَراها مُظلِمَةً مُنتِنَةً مُفزِعَةً ؛ فيَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَزَعِ و الجَزَعِ
ما لَو قُسِّمَ عَلى أهلِ الجَنَّةِ ، لَنَغَّصَ عَلَيهِم نَعيمَها
و هِيَ السّاعَةُ الّتي عَصى فيها رَبَّهُ .
ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخرى ؛ فيَراها فارِغَةً لَيسَ فيها ما يَسُرُّهُ و لا ما يَسوؤهُ
و هِيَ السّاعَةُ الّتي نامَ فيها أوِ اشتَغَلَ فيها بِشَيءٍ مِن مُباحاتِ الدّنيا .
فيَنالُهُ مِنَ الغَبنِ و الأسَفِ عَلى فَواتِها ـ حَيثُ كانَ مُتَمَكِّنا مِن أن يَملَأها حَسَناتٍ ـ ما لا يوصَفُ
و مِن هذا قَولُهُ تَعالى : « ذلكَ يَومُ التَّغابُنِ » .
در روز قيامت براى هر روز از روزهاى عمر بنده بيست و چهار گنجينه ، به تعداد ساعات شبانه روز، گشوده مى شود.
گنجينه اى را پر از نور و شادمانى مى بيند و با مشاهده آن چنان شادى و سرورى به او دست مى دهد
كه اگر ميان دوزخيان تقسيم شود ، احساسِ دردِ آتش را از يادشان مى برد.
اين گنجينه ساعتى است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده است
سپس گنجينه ديگرى برايش باز مى شود و آن را تاريك و بدبو و وحشتناك مى يابد و از مشاهده آن چنان ترس و وحشتى به او دست مى دهد كه
اگر ميان بهشتيان تقسيم شود، نعمتِ بهشت را به كام آنها تلخ مى سازد
و آن ساعتى است كه در آن پروردگارش را نافرمانى كرده است.
آن گاه گنجينه ديگرى برايش گشوده مى شود و آن را خالى مى يابد و در آن چيزى كه او را شادمان يا ناراحت كند يافت نمى شود
و آن ساعتى است كه در آن خواب بوده يا به امور مباح دنيا اشتغال داشته است.
پس، از اين كه مى توانسته اين ساعت و لحظات را با كارهاى خوب پُر كند و نكرده چنان احساسى از غبن و اندوه به او دست مى دهد كه در وصف نمى گنجد
و از اين باب است اين سخنِ خداوند متعال: « آن [ روز] روز حسرت خوردن است ». ( التغابن : ۹)
( بحار الأنوار : ۷/۲۶۲/۱۵ )
امام على عليه السلام :
لَوِ اعتَبَرتَ بِما أضَعتَ مِن ماضي عُمرِكَ ، لَحَفِظتَ ما بَقِيَ .
اگر از ضايع كردن عمر گذشته ات عبرت گيرى ، بي گمان از ضايع شدن باقيمانده آن جلوگيرى .
(غرر الحكم : ۷۵۸۹ )
امام على عليه السلام :
إنَّ المَغبونَ ، مَن غَبَنَ عُمرَهُ
و إنَّ المَغبوطَ ، مَن أنفَذَ عُمرَهُ في طاعَةِ رَبِّهِ .
بازنده ، كسى است كه عمر خود را ببازد
و خوشبخت ، كسى است كه عمرش را در طاعت پروردگارش گذراند.
( غرر الحكم : ۳۵۰۲ )
امام على عليه السلام :
فبادِروا العَمَلَ و خافُوا بَغتَةَ الأجَلِ ؛
فإنَّهُ لا يُرجى مِن رَجعَةِ العُمرِ ، ما يُرجى مِن رَجعَةِ الرِّزقِ .
به سوى عمل بشتابيد و از فرا رسيدن ناگهانى مرگ بترسيد؛
زيرا آن اميدى كه به بازگشت رزق و روزى هست ، به بازگشت عمر نيست.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۴ )
امام على عليه السلام :
إنَّ ماضي عُمرِكَ أجَلٌ و آتيهِ ، أمَلٌ و الوَقتُ ، عَمَلٌ .
گذشته عمر تو، به سر آمده اى است و آينده اش ، اميدى [ كه ممكن است تحقق نيابد و عمرى در كار نباشد ]و زمان حالى كه در آن هستى ، زمان عمل.
(غرر الحكم : ۳۴۶۲ )
امام على عليه السلام :
ماضي يَومِكَ ، فائتٌ و آتيهِ ، مُتَّهَمٌ و وَقتُكَ ، مُغتَنَمٌ .
گذشته روز تو، رفته است و آينده اش ، محل ترديد است و زمان حال ، مغتنم است.
( غرر الحكم : ۹۸۴۰ )
امام على عليه السلام :
إنَّ ماضي يَومِكَ ، مُنتَقِلٌ و باقِيَهُ ، مُتَّهَمٌ ؛
فَاغتَنِمْ وَقتَكَ ، بِالعَمَلِ .
گذشته عمر تو ، رفته و باقيمانده آن ، محل ترديد است
؛ پس زمانى را كه در آن به سر مى برى ، براى كار و عمل غنيمت شمار.
( في الطبعة المعتمدة: « و بانيه»، و الصحيح ما أثبتناه كما في طبعة النجف و غيرها - غرر الحكم : ۳۴۶۱ )
امام على عليه السلام :
إنَّ اللَّيلَ و النَّهارَ يَعمَلانِ فيكَ ؛ فَاعمَل فيهِما
و يَأخُذانِ مِنكَ ؛ فخُذْ مِنهُما
شب و روز در تو كارگرند؛ پس تو نيز در آنها كار كن .
آنها از تو مى گيرند ؛ پس تو نيز از آنها برگير.
( غرر الحكم : ۳۷۰۵ )
امام على عليه السلام :
ما أسرَعَ السّاعاتِ فِي اليَومِ و أسرَعَ الأيّامَ فِي الشَّهرِ و أسرَعَ الشُّهورَ فِي السَّنَةِ و أسرَعَ السّنينَ (السَّنَةَ) فِي العُمرِ ! .
چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر!
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۸ )
امام على عليه السلام :
السّاعاتُ ، تَختَرِمُ الأعمارَ و تُدني مِنَ البَوارِ .
لحظه ها، عمرها را نابود مى كنند و به مرگ و نيستى نزديك مى گردانند.
(غرر الحكم : ۲۰۳۰ )
امام على عليه السلام :
مَن أفنى ،عُمرَهُ في غَيرِ ما يُنجيهِ ، فقَد أضاعَ مَطلَبَهُ .
هر كه عمر خود را در راه چيزى جز آنچه او را نجات مى دهد صرف كند، مطلوب خود را از دست داده است.
( غرر الحكم : ۸۵۳۲ )
امام على عليه السلام :
أيُّها النّاسُ ! الآنَ الآنَ مِن قَبلِ النَّدَمِ
و مِن قَبلِ « أن تَقولَ نَفسٌ يا حَسرَتى ! عَلى ما فَرَّطتُ في جَنبِ اللّه ِ»
اى مردم ! اينك، اينك زمان را دريابيد، پيش از آن كه پشيمان شويد
و پيش از آن كه « هر كسى بگويد: اى دريغا ! كه در كار خدا كوتاهى كردم »
( الزمر : ۵۶ - تنبيه الخواطر : ۲/۸۹ )
امام على عليه السلام :
أيُّها النّاسُ ! الآنَ ،الآنَ ، ما دامَ الوَثاقُ مُطلَقا و السِّراجُ مُنيرا و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحا ؛
مِن قَبلِ أن يَجِفَّ القَلَمُ و تُطوَى الصُّحُفُ .
اى مردم! اينك، اينك، تا كه بندها باز است و چراغْ فروزان و در توبه باز؛
پيش از آن كه قلم از نوشتن اعمال باز ايستد و دفتر اعمال بسته شود.
( تنبيه الخواطر : ۲/۸۹ )
امام على عليه السلام :
رَحِمَ اللّه ُ امرَأً عَلِمَ أنَّ نَفَسَهُ خُطاهُ إلى أجَلِهِ ؛
فبادَرَ عَمَلَهُ و قَصَّرَ أمَلَهُ .
رحمت خدا بر آن كس كه دانست نفسهايش گامهايى است كه به سوى مرگ بر مى دارد ؛ پس به عمل شتافت و آرزو را كوتاه كرد.
( غرر الحكم : ۵۲۱۴ )
امام على عليه السلام :
اِعمَلْ لِكُلِّ يَومٍ بِما فيهِ تَرشُدُ .
بايد براى هر روزى كارى كنى كه رشد و صلاح تو در آن است.
( الجعفريّات : ۲۳۳ )
هدر دادن عمر:
الاشتِغالُ بِالفائتِ ، يُضَيِّعُ الوَقتَ .
پرداختن به عمر از دست رفته، وقت [ كنونى ] را هدر مى دهد.
( غرر الحكم : ۱۲۰۰ )
امام على عليه السلام :
اشتِغالُ النَّفسِ بِما لا يَصحَبُها بَعدَ المَوتِ ، مِن أكثَرِ الوَهنِ .
پرداختن نفْس به آنچه پس از مرگ همراهيش نمى كند، بالاترين سستى [ در عمل ] است.
( غرر الحكم : ۱۹۸۲ )
امام على عليه السلام :
شَرُّ ما شَغَلَ بِهِ المَرءُ وَقتَهُ، الفُضولُ .
بدترين چيزى كه آدمى وقت خود را مصروف آن سازد، كارهاى زائد است.
(غرر الحكم : ۵۶۹۷ )
امام على عليه السلام :
مَنِ اشتَغَلَ بِغَيرِ المُهِمِّ ، ضَيَّعَ الأهَمَّ .
هر كس به چيزى كه مهمّ نيست بپردازد، آنچه را كه اهميت بيشترى دارد از دست مى دهد.
( غرر الحكم : ۸۶۰۷ )
امام على عليه السلام :
اِحذَروا ضَياعَ الأعمارِ فيما لا يَبقى لَكُم ؛
فَفائتُها لا يَعودُ .
زنهار كه عمر خود را براى چيزى هدر دهيد كه برايتان باقى نمى ماند؛
زيرا عمرهاى از دست رفته بر نمى گردد .
(غرر الحكم : ۲۶۱۸ )
امام على عليه السلام :
أينَ الّذينَ عُمِّروا فنَعِموا و عُلِّموا ففَهِموا
و اُنظِروا فلَهَوا و سُلِّموا فنَسُوا اُمهِلوا طَويلاً و مُنِحوا جَميلاً ؟ !
كجايند كسانى كه عمر بسيار كردند و در ناز و نعمت زيستند و علم آموخته شدند و فهم و دانايى يافتند
و مهلت داده شدند و به غفلت گذراندند و سلامتى داده شدند و فراموش كردند مهلت زيادى به آنها داده شد و احسان و نيكويى ديدند؟!
( نهج البلاغة : الخطبة ۸۳ )
امام على عليه السلام ـ در وصف كسانى كه غافلگير مرگ مى شوند ـ فرمود :
ثُمَّ ازدادَ المَوتُ فيهِم وُلوجا فَحِيلَ بَينَ أحَدِهِم و بَينَ مَنطِقِهِ ،
و إنَّهُ لَبَينَ أهلِهِ يَنظُرُ بِبَصَرِهِ و يَسمَعُ بِاُذُنِهِ عَلى صِحَّةٍ مِن عَقلِهِ و بَقاءٍ مِن لُبِّهِ .
يُفَكِّرُ فيمَ أفنى عُمرَهُ و فيمَ أذهَبَ دَهرَهُ ! .
آن گاه مرگ به پيكر آنان بيشتر و بيشتر نفوذ مى كند و شخص را از سخن گفتن مى اندازد ،
در حالى كه ميان اعضاى خانواده خويش است و با چشمانش [ آنان را ] مى بيند و با گوشش مى شنود و خِردش سالم و عقلش به جاست
به اين مى انديشد كه عمرش را در چه راهى صرف كرده و روزگارش را چگونه به سر برده است!
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۹ )
باقيمانده عمر:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن أحسَنَ فيما بَقِيَ مِن عُمرِهِ لَم يُؤاخَذْ بِما مَضى مِن ذَنبِهِ
و مَن أساءَ فيما بَقِيَ مِن عُمرِهِ اُخِذَ بِالأوَّلِ و الآخِرِ .
هر كس در باقيمانده عمر خويش كار نيك كند، به گناهان گذشته اش مؤاخذه نشود
و هر كس در باقيمانده عمرش گناه و بدى كند، درباره اعمال سراسر عمرش باز خواست شود .
( الأمالي للصدوق: ۱۱۱/۸۹ )
امام على عليه السلام :
بَقِيَّةُ عُمرِ المُؤمِنِ لا قيمَةَ لَها .
يُدرِكُ بِها ما قَد فاتَ و يُحيي ما ماتَ .
باقيمانده عمر مؤمن، قيمت ناپذير است .
به وسيله آن گذشته را جبران مى كند و آنچه را مُرده است زنده مى گرداند.
( الدعوات : ۱۲۲/۲۹۸ )
امام على عليه السلام :
لا يَعرِفُ قَدرَ ما بَقِيَ مِن عُمرِهِ ، إلاّ نَبِيٌّ أو صِدِّيقٌ .
ارزش باقيمانده عمر خويش را نداند ، مگر پيامبر يا صدّيق.
(غرر الحكم : ۱۰۸۰۱ )
امام على عليه السلام :
لَيسَ شَيءٌ أعَزَّ مِنَ الكِبريتِ الأحمَرِ، إلاّ ما بَقِيَ مِن عُمرِ المُؤمِنِ .
چيزى گرانبهاتر از كبريت احمر نيست، مگر باقيمانده عمر مؤمن.
(غرر الحكم : ۷۵۲۵ )
ترغيب به گذراندن عمر در راه طاعت خدا:
امام على عليه السلام :
إنَّ عُمرَكَ مَهرُ سَعادَتِكَ ، إن أنفَدتَهُ في طاعَةِ رَبِّكَ
عمر تو مهريه خوشبختى توست ، به شرط اين كه آن را در راه طاعت پروردگارت بگذرانى.
( غرر الحكم : ۳۴۲۹ )
امام على عليه السلام :
إنَّ أنفاسَكَ أجزاءُ عُمرِكَ ؛
فلا تُفنِها إلاّ في طاعَةٍ تُزلِفُكَ .
نَفَسهاى تو، اجزاى عمر توست ؛
پس آنها را جز در طاعتى كه تو را به خدا نزديك مى سازد صرف نكن.
( غرر الحكم : ۳۴۳۰ )
امام على عليه السلام :
إنَّ أوقاتَكَ أجزاءُ عُمرِكَ ؛
فَلا تُنفِدْ لَكَ وَقتا إلاّ فيما يُنجيكَ .
اوقات تو اجزاى عمر توست؛
پس هيچ وقتى از اوقات خود را جز در آنچه موجب رستگارى تو مى شود به پايان مبر.
( غرر الحكم : ۳۶۴۲ )
امام على عليه السلام :
اِحفَظْ عُمرَكَ مِنَ التَّضييعِ لَهُ في غَيرِ العِبادَةِ و الطّاعاتِ .
عمرت را از صرف كردن در راهى جز عبادت و طاعاتحفظ كن.
( غرر الحكم : ۲۴۳۹ )
كسى كه عمرش عليه او حجّت است:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذَا كانَ يَومُ القِيامَةِ نودِيَ ، أينَ أبناءُ السِّتّينَ ؟
و هُوَ العُمرُ الّذي قالَ اللّه ُ تَعالى :
« أ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُم ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَن تَذَكَّرَ» .
چون روز قيامت شود ، ندا آيد: كجايند شصت ساله ها ؟
و اين همان عمرى است كه خداوند متعال فرموده است:
« آيا شما را آن قدر عمر نداديم كه در اين مدت پند گيرنده، پند گيرد ».
( فاطر : ۳۷ - كنز العمّال : ۲۹۲۴ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ما بَينَ السِّتّينَ إلَى السَّبعينَ ، مُعتَرَكُ المَنايا .
ميان شصت تا هفتاد سالگى ، آوردگاه مرگهاست.
( معاني الأخبار : ۴۰۲/۶۶ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا أتى عَلَى العَبدِ أربَعونَ سَنَةً ، يَجِبُ عَلَيهِ أن يَخافَ اللّه َ و يَحذَرَهُ .
چون آدمى به چهل سالگى رسد، بايد از خدا بترسد و از او بر حذر باشد.
( كنز العمّال : ۱۰۳۲۹ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إذا بَلَغَ الرَّجُلُ أربَعينَ سَنَةً و لَم يَغلِبْ خَيرُهُ شَرَّهُ ،
قَبَّلَ الشَّيطانُ بَينَ عَينَيهِ و قالَ : « هذا وَجهٌ لا يُفلِحُ ! »
هر گاه آدمى به چهل سالگى رسد و خوبيش بر بديش نچربد،
شيطان بر پيشانى او بوسه زند و گويد:
« اين چهره اى است كه روى رستگارى را نمى بيند! »
( مشكاة الأنوار : ۲۹۵/۹۰۲ و ح ۹۰۳ )
پيامبر خدا عليه السلام :
مَن جاوَزَ الأربَعينَ و لَم يَغلِبْ خَيرُهُ شَرَّهُ ، فَلْيَتَجَهَّزْ إلَى النّارِ .
هر كه از چهل بگذرد و خوبيش بر بدى او چيره نگردد، بايد خود را براى آتش آماده سازد.
( مشكاة الأنوار : ۱۶۹ )
امام على عليه السلام :
العُمرُ الّذي أعذَرَ اللّه ُ فيهِ إلَى ابنِ آدَمَ ، سِتّونَ سَنَةً .
مدّت عمرى كه خداوند در آن عذر آدمى را مى پذيرد، شصت سال است.
( نهج البلاغة : الحكمة ۳۲۶ )
امام على عليه السلام :
فيا لَها حَسرَةً عَلى كُلِّ ذي غَفلَةٍ أن يَكونَ عُمُرُهُ عَلَيهِ حُجَّةً و أن تُؤَدِّيَهُ أيّامُهُ إلَى الشِّقوَةِ ! .
دريغا بر غافلى كه عمرش بر او حجّت باشد و دوران زندگانيش او را به سوى بدبختى براند!
( نهج البلاغة : الخطبة ۶۴ )
امام باقر عليه السلام :
إذا أتَت عَلَى العَبدِ أربَعونَ سَنَةً قيلَ لَهُ :
خُذْ حِذرَكَ ؛ فإنَّكَ غَيرُ مَعذورٍ
و لَيسَ ابنُ أربَعينَ سَنَةً أحَقَّ بِالعُذرِ مِنِ ابنِ عِشرينَ سَنَةً .
هر گاه چهل سال بر بنده بگذرد، به او گفته شود:
به هوش باش كه ؛ عذرى از تو پذيرفته نيست
و شخص چهل ساله از فرد بيست ساله سزامندتر در عذر آوردن نيست.
( الخصال : ۵۴۵/۲۴ )
امام باقر عليه السلام :
إذا بَلَغَ الرَّجُلُ أربَعينَ سَنَةً ، نادى مُنادٍ مِنَ السَّماءِ :
قَد دَنا الرَّحيل ، فأعِدَّ الزّادَ !
هرگاه آدمى به چهل سالگى رسد، ندا دهنده اى از آسمان ندا دهد كه :
هنگام سفر نزديك شده، پس توشه فراهم كن !
( مشكاة الأنوار : ۲۹۵/۹۰۴ )
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه « آيا شما را آن قدر عمر نداديم كه···» ( فاطر : ۳۷ ) ـ فرمود :
تَوبيخٌ لاِبنِ ثَمانِي عَشرَةَ سَنَةً .
اين توبيخى است براى افراد هجده ساله.
( الأمالي للصدوق : ۹۰/۶۲ )
امام صادق عليه السلام :
إذا بَلَغتَ سِتّينَ سَنَةً ، فَاحسَبْ نَفسَكَ فِي المَوتى .
چون به شصت سالگى رسيدى، خود را از مردگان شمار.
( جامع الأخبار : ۳۳۰/۹۲۵ )
امام صادق عليه السلام :
إنَّ العَبدَ لَفي فُسحَةٍ مِن أمرِهِ ما بَينَهُ و بَينَ أربَعينَ سَنَةً؛
فإذا بَلَغَ أربَعينَ سَنَةً أوحَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ إلى مَلَكَيهِ :
إنّي قَد عَمَّرتُ عَبدي عُمرا ؛
فَغَلِّظا و شَدِّدا و تَحَفَّظا وَ اكتُبا عَلَيهِ قَليلَ عَمَلِهِ و كَثيرَهُ و صَغيرَهُ و كَبيرَهُ .
آدمى تا چهل سالگى ميدان دارد؛
چون به چهل رسيد، خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته اش وحى فرمايد كه :
من بنده ام را عمرِ به اندازه دادم ؛
پس در كار او سختگيرى كنيد و كارهايش را از كم و زياد و خُرد و كلان حفظ كنيد و بنويسيد.
( الأمالي للصدوق : ۹۰/۶۱ )
سالخوردگى :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أبناءَ الأربَعينَ ! زَرعٌ قَد دَنا حَصادُه .
أبناءَ الخَمسينَ ! ما ذا قَدَّمتُم و ما ذا أخَّرتُم ؟!
أبناءَ السِّتّينَ ! هَلُمّوا إلَى الحِسابِ لا عُذرَ لَكُم .
أبناءَ السَّبعينَ ! عُدُّوا أنفُسَكُم مِنَ المَوتى .
[ اى] چهل ساله ها ! كِشته اى هستيد كه هنگام درويدنش نزديك شده است.
پنجاه ساله ها! چه پيش فرستاديد و چه پس نهاديد؟!
شصت ساله ها! به سوى حساب رويد كه ديگر عذرى نداريد .
هفتاد ساله ها ! خود را از مردگان شماريد.
( جامع الأخبار : ۳۳۰/۹۲۶ )
امام على عليه السلام ـ درباره آيه « و از ميان شما كسى را به پيرى مى رسانيم » ( النحل : ۷۰ ) ـ فرمود :
خَمسٌ و سَبعونَ سَنَةً .
منظور، هفتاد و پنج سالگى است.
( الدرّ المنثور : ۵/۱۴۶ )
امام صادق عليه السلام :
إذا بَلَغَ العَبدُ ثَلاثا و ثَلاثينَ سَنَةً ، فقَد بَلَغَ أشُدَّهُ
و إذا بَلَغَ أربَعينَ سَنَةً ، فقَدِ انتَهى مُنتَهاهُ
و إذا بَلَغَ إحدى و أربَعينَ ، فهُوَ فِي النُّقصانِ
و يَنبَغي لِصاحِبِ الخَمسينَ ، أن يَكونَ كَمَن هُوَ في النَّزعِ .
هر گاه آدمى به سى و سه سالگى برسد، به برومندى رسيده است
و هر گاه چهل ساله شود ، به اوج عمر خود رسيده است
و چون به چهل و يك سالگى رسد ، رو به كاهش نهد
و آدم پنجاه ساله ، بايد مانند كسى باشد كه در حال جان كندن است.
( بحار الأنوار : ۶/۱۲۰/۷ )
حاصل عمر طولانى:
امام على عليه السلام :
ثَمَرَةُ طولِ الحَياةِ السَّقَمُ و الهَرَمُ .
حاصل عمر طولانى، بيمارى و فرتوتى است.
( غرر الحكم : ۴۶۲۳ )
امام على عليه السلام :
مَن طالَ عُمرُه ، كَثُرَت مَصائبُهُ .
هر كه عمرش دراز شود ، مصيبتهايش زياد گردد .
(غرر الحكم : ۸۲۶۸ )
امام على عليه السلام :
مَن أحَبَّ البَقاءَ ، فَلْيُعِدَّ لِلبَلاءِ قَلبا صَبورا .
هر كه دوستدار ماندن است ، بايد براى بلا و گرفتارى دلى شكيبا آماده سازد.
( كشف الغمّة : ۳/۱۳۸ )
آنچه عمر را زياد مى كند:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أكثِرْ مِنَ الطَّهورِ، يَزِدِ اللّه ُ في عُمرِكَ .
هميشه با وضو باش ، تا خداوند عمرت را دراز گرداند.
( الأمالي للمفيد : ۶۰/۵ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن سَرَّهُ أن يُبسَطَ لَهُ في رِزقِهِ و يُنسَأَ لَهُ في أجَلِهِ ، فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ
هر كه خوش دارد روزيش زياد و عمرش دراز شود، صله رحم به جا آورد.
( الخصال : ۳۲/۱۱۲ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لا يَزيدُ فِي العُمرِ، إلاّ البِرُّ .
عمر را زياد نكند ، مگر نيكوكارى.
( الدرّة الباهرة : ۱۸ )
امام على عليه السلام :
مَن أرادَ البَقاءَ ـ و لا بَقاءَ ـ ، فَلْيُباكِرِ الغَداءَ وَ ليُجَوِّدِ الحِذاءَ وَ ليُخَفِّفِ الرِّداءَ وَ لْيُقِلَّ غُشْيانَ النِّساءِ .
هر كس طالب ماندن است - كه البته ماندنى در كار نيست - ، صبح زود صبحانه بخورد، كفشِ خوب بپوشد، قرض خود را كم كند و با زنان كمتر نزديكى كند.
(عيون أخبار الرضا : ۲/۳۸/۱۱۲ )
امام باقر عليه السلام :
مُروا شيعَتَنا بِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ؛
فإنَّ إتيانَهُ يَزيدُ فِي الرِّزقِ و يَمُدُّ فِي العُمرِ و يَدفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ .
شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على عليه السلام فرمان دهيد ؛
زيرا زيارت آن، روزى را زياد مى كند، عمر را دراز مى گرداند و بديها را دور مى سازد.
( بحار الأنوار : ۱۰۱/۴/۱۲ )
امام صادق عليه السلام :
مَن حَسُنَت نِيَّتُهُ ، زِيدَ في عُمرِهِ .
هر كه خوش نيّت باشد ، عمرش زياد شود.
( بحار الأنوار : ۶۹/۴۰۸/۱۱۷ )
امام صادق عليه السلام :
تَجَنَّبوا البَوائقَ ، يُمَدَّ لَكُم في الأعمارِ .
از بديها دورى كنيد ، تا عمرتان دراز شود.
( عيون أخبار الرضا : ۲/۳۶/۹۰ )
امام صادق عليه السلام :
مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِ بَيتِهِ ، زِيدَ في عُمرِهِ .
هر كه با خانواده اش نيكوكار باشد ، عمرش زياد شود.
( الأمالي للطوسي : ۲۴۵/۴۲۵ )
امام صادق عليه السلام :
إن أحبَبتَ أن يَزيدَ اللّه ُ في عُمرِكَ ، فسُرَّ أبَوَيكَ .
اگر دوست دارى خداوند بر عمرت بيفزايد ، پدر و مادرت را خوشحال كن .
( الزهد للحسين بن سعيد : ۳۳/۸۷ )
امام صادق عليه السلام ـ خطاب به ميسّر ـ فرمود :
يا مُيسّرُ ! قَد حَضَرَ أجَلُكَ غَيرَ مَرَّةٍ و لا مَرَّتَينِ .
كُلُّ ذلكَ يُؤَخِّرُ اللّه ُ أجَلَكَ ، لِصِلَتِكَ قَرابَتَكَ
(و إن كُنتَ تُريدُ أن يُزادَ في عُمرِكَ ، فَبَرَّ شَيخَيكَ ؛ يَعني أبَوَيهِ)
اى ميسّر! چندين بار اجل تو فرا رسيد،
اما به علت رسيدگى به خويشاوندانت و به جا آوردن صله رحم، هر بار خداوند آن را به تأخير انداخت .
(اگر مى خواهى عمرت زياد شود ،به دو پير خود نيكى كن . مراد حضرت والدين او بود).
( الدعوات : ۱۲۵/۳۰۹ )
عمر دراز و كار نيك :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
طوبى لِمَن طالَ عُمرُهُ و حَسُنَ عَمَلُهُ ؛ فحَسُنَ مُنقَلَبُهُ ؛ إذ رَضِيَ عَنهُ ربُّهُ
و وَيلٌ لِمَن طالَ عُمرُهُ و ساءَ عَمَلُهُ ؛ و ساءَ مُنقَلَبُهُ ؛ إذ سَخِطَ عَلَيهِ رَبُّهُ .
خوشا به حال كسى كه عمرش دراز و كارش نيكو باشد. چنين كسى بازگشتگاهش نيكوست ؛زيرا پروردگارش از او خشنود است
و بدا به حال كسى كه عمرش دراز و كردارش بد باشد ؛ چنين كسى بازگشتگاهى بد دارد؛زيرا پروردگارش از او ناخشنود است.
( بحار الأنوار : ۶۹/۴۰۰/۹۵ )
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :
وَ اجعَلْني مِمَّن أطَلتَ عُمرَهُ و حَسَّنتَ عَمَلَهُ و أتمَمتَ عَلَيهِ نِعمَتَكَ
و رَضيتَ عَنهُ و أحيَيتَهُ حَياةً طَيِّبَةً في أدوَمِ السُّرورِ و أسبَغِ الكَرامَةِ و أتَمِّ العَيشِ .
مرا چون كسى قرار ده كه عمرش را دراز و كردارش را نيكو گردانده اى و نعمتت را بر او كامل كرده اى
و از وى خشنودى و زندگى خوش و همراه با پايدارترين شادمانى و كاملترين كرامت و معيشت عطايش فرموده اى.
( بحار الأنوار : ۹۸/۹۱/۲ )
مؤمن و طلب عمر دراز:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يا عَلِيُّ ! مِن كَرامَةِ المُؤمِنِ عَلَى اللّه ِ أنَّهُ لَم يَجعَلْ لأِجلِهِ وَقتا ، حَتّى يَهُمَّ بِبائقَةٍ ؛
فإذا هَمَّ بِبائقَةٍ ، قَبَضَهُ إلَيهِ .
اى على ! از ارجمندى مؤمن نزد خداست كه برايش وقت مرگ معيّن نفرموده است، تا زمانى كه قصد نافرمانى خدا كند ؛
پس هر گاه قصد نافرمانى و گناهى كند ، جانش را بستاند.
( عيون أخبار الرِّضا : ۲/۳۶/۹۰ )
فاطمه زهرا عليها السلام ـ در مناجات ـ گفت :
اللّهُمَّ بِعِلمِكَ الغَيبَ و قُدرَتِكَ عَلَى الخَلقِ
أحيِني ، ما عَلِمتَ الحَياةَ خَيرا لي و تَوَفَّني ، إذا كانَتِ الوَفاةُ خَيرا لي .
بار خدايا! تو را به علم غيبت و تواناييت بر آفرينش، سوگند مى دهم كه
مرا تا وقتى مى دانى زنده بودن برايم بهتر است، زنده بدارى و هر گاه مرگ برايم بهتر بود، بميرانى.
( بحار الأنوار : ۹۴/۲۲۵/۱ )
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى مكارم الاخلاق ـ گفت :
و عَمِّرْني ،ما كانَ عُمري بِذْلَةً في طاعَتِكَ
فإذا كانَ عُمري مَرتَعا لِلشَّيطانِ ، فَاقبِضْني إلَيكَ .
عمر مرا تا زمانى كه صرف طاعت تو شود، دراز گرداو هر گاه عمرم چراگاه شيطان شود، جانم را بستان و به سوى خود بِبَر.
( الصحيفة السجّاديّة : الدعاء ۲۰ )
حكمت بى اطلاعى آدمى از اندازه عمرش :
امام صادق عليه السلام :
تَأمَّلِ الآنَ يا مُفَضَّلُ !ما سُتِرَ عَنِ الإنسانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَياتِهِ ؛
فإنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدارَ عُمرِهِ و كانَ قَصيرَ العُمرِ ، لَم يَتَهنَّأْ بِالعَيشِ ؛
مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ و تَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ ؛
بَل كانَ يَكونُ بِمَنزِلَةِ مَن قَد فَنى مالُهُ أو قارَبَ الفَناءَ .
فقَدِ استَشعَرَ الفَقرَ و الوَجَلَ ، مِن فَناءِ مالِهِ و خَوفِ الفَقرِ
عَلى أنَّ الّذي يَدخُلُ عَلَى الإنسانِ مِن فَناءِ العُمرِ، أعظَمُ مِمّا يَدخُلُ عَلَيهِ مِن فَناءِ المالِ ؛
لأِنَّ مَن يَقِلُّ مالُه، يَأمَلُ أن يَستَخلِفَ مِنهُ، فيَسكُنُ إلى ذلكَ
و مَن أيقَنَ بِفَناءِ العُمرِ، استَحكَمَ عَلَيهِ اليَأسُ
و إن كانَ طَويلَ العُمرِثُمَّ عَرَفَ ذلكَ ، وَثِقَ بِالبَقاءِ
وَ انهَمَكَ فِي اللَّذّاتِ و المَعاصي و عَمِلَ عَلى أنَّهُ يَبلُغُ مِن ذلكَ شَهوَتَهُ ، ثُمَّ يَتوبُ في آخِرِ عُمرِهِ ···
فإن قُلتَ : و ها هُوَ الآنَ قَد سُتِرَ عَنهُ مِقدارُ حَياتِه و صارَ يَتَرَقَّبُ المَوتَ ، في كُلِّ ساعَةٍ يُقارِفُ الفَواحِشَ و يَنتَهِكُ المَحارِمَ .
قُلنا : إنَّ وَجهَ التَّدبيرِ في هذا البابِ ، هُوَ الّذي جَرى عَلَيهِ الأمرُ فيهِ .
فإن كانَ الإنسانُ مَعَ ذلكَ لا يَرعَوي و لا يَنصَرِفُ عَنِ المَساوئِ ؛
فإنَّما ذلكَ مِن مَرَحِهِ و مِن قَساوَةِ قَلبِهِ ، لا مِن خَطَأٍ فِي التَّدبيرِ .
اينك اى مفضل ! درباره مخفى بودن مدت عمر انسان از او بينديش؛
زيرا اگر آدمى بداند كه مدت عمرش چقدر است و عمرش كوتاه باشد ، زندگى بر او ناگوار شود؛
چون منتظر است كه مرگ در زمانى كه مى داند فرا رسد؛
بلكه مانند كسى است كه مالش از بين رفته يا در آستانه نابود شدن باشد.
چنين كسى از ترس نابود شدن اموالش و گرفتار شدن به فقر ، عملاً احساس فقر مى كند .
اين در حالى است كه ترس ناشى از به سر آمدن عمر، به مراتب بيشتر از ترس ناشى از نابود شدن اموال است؛
زيرا كسى كه ثروتش كم شود ، به اميد اين كه آن را جايگزين كند ، آرامش پيدا مى كند ،
اما كسى كه به تمام شدن عمرش [ در زمان مشخص و معلوم ] يقين داشته باشد، يأس وجودش را فرا مى گيرد .
اما اگر عمرش دراز باشد و او از اين موضوع اطلاع داشته باشد، مطمئن مى شود كه هنوز خواهد بود
و لذا غرق لذتها و گناهان مى شود و سعى مى كند كامرواييهايش را بكند و سپس در آخر عمر توبه نمايد···
ممكن است بگويى: هم اينك نيز كه مدت عمرش براى او نامعلوم است و هر لحظه انتظار فرا رسيدن مرگ را دارد، باز مرتكب زشت كارى و نافرمانى مى شود .
در پاسخ مى گوييم : حكمتى كه براى نامعلوم بودن مدت عمر بيان كرديم ، همچنان به قوت خود باقى است.
اما اگر انسان با اين حال، از زشت كارى باز نايستد و خويشتندارى نكند ؛
اين ديگر ناشى از سرمستى و سخت دلى اوست ، نه اين كه تدبير و فلسفه كار نادرست است.
( المَرَحُ : شِدّة الفرح و النشاط (الصحاح : ۱/۴۰۴) - بحار الأنوار : ۳/۸۳ )
میزان الحکمه ،جلد هشتم.