وقایع روز نهم محرم

وقایع روز نهم محرم

۱۵ مهر ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

۱- تاسوعاء

عصر روز نهم شمر بن ذى الجوشن كلابى نزديك لشكر امام عليه‌السلام آمد و صدا زد كجا هستند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس (اين چهار نفر فرزند ام البنين بودند كه او هم از قبيله بنى كلاب بود و شمر هم از همان قبيله بود از اين جهت فرزند خواهر گفت امام عليه‌السلام فرمود جواب او را بدهيد اگر چه فاسق است.

آن عزيزان نزد شمر آمدند فرمودند كارت چيست گفت اى فرزند خواهرم شما در امانيد از اطراف حسين كناره گيريد و سر در اطاعت يزيد درآوريد حضرت عباس بانگ زد كه بريده باد دستهاى تو ولعنتباد به اَماني كه تو آوردى امر مى كنى دست از مولاى خود برداريم و به اطاعت ملعونان درآئيم ما را امان مى دهى و پسر رسول خدا را امان نيست شمر غضبناك شد و به لشكرگاه برگشت. 

۲- لشكر عمر بن سعد به سوى خيام روى آوردند

بعد از رجوع شمر عمر بن سعد لشكر خويش را صدا زد يا خيل اللّه اركبى و بالجنة ابشرى اى لشكر خدا سوار شويد و به سوى بهشت رفتن شاد شويد.
لشكر رو به خيام آوردند و امام عليه‌السلام در پيش خيمه سر به زانوى اندوه گذاشته و  به  خواب سبك رفته بود جناب عباس خدمت امام آمد عرض كرد برادر لشكر رو به شما آورده.
حضرت فرمود عباس جانم فداى تو باد بپرس چه شده كه رو به ما آورده اند جناب عباس با ۲۰ سواره به سوى لشكر آمد و مراد ايشان را پرسيد گفتند از امير حكم آمده كه به او بيعت كنيد وگرنه با شما قتال كنيم جناب عباس ‍ فرمود كلام شما را به امام برسانم برگردم حضرت فرمود عباس امشب را از ايشان مهلت گير تا قدرى نماز و دعا و استغفار كنيم جناب عباس آمد و در مقابل لشكر ايستاد موعظه نمود و آن شب را مهلت خواست و لشكر عمربن سعد به جاى خود بازگشتند و اين قضيه در عصر روز نهم اتفاق افتاد.
 

 ۳- ميلاد حضرت موسى سومين پيغمبر اولوالعزم

(قابوس يا وليد بن مصعب) با اينكه از انعقاد نطفه در ميان بنى اسرائيل جلوگيرى مى كرد حتى مردان بنى اسرائيل را از زنان جدا و از شهر خارج نمود و هر بچه اى كه از زنان بنى اسرائيل به دنيا مى آمد بوسيله مأمورانش ‍ اطلاع يافته با دست نظاميان كشته مى شد ولى چون خواست خدا اين بود كه موسى به وجود آيد در همان قصر فرعونى عمران پدر موسى نگهبان كاخ بود و فرعون در خواب و مأموران به شهر پراكنده شدند قدرت پروردگار زن عمران به نام يوكابد را به كاخ رهسپار كرد در همان شب نطفه موسى منعقد شد ولى هيچ كس ندانست منجمين با علم نجوم به فرعون خبر دادند كه نطفه همان بچه منعقد شده فرعون غضبناك شد حتى دستور داد هر جا زن حامله به بينند شكمش را بدرانند بعد از شش ماه و دو روز موسى در روز نهم محرم به دنيا آمد و خداوند در ميان آن محيط وحشتناك او را نگه داشت مادر موسى به الهام پروردگار او را در صندوق نهاده به رود نيل انداخت دختر فرعون گرفته پيش فرعون و آسيه برد يا آسيه گرفت بعد از گفتگوى زياد قرار شد او را به پسرى انتخاب كنند از طرف آسيه اعلام شد زنان شيرده به دربار بيايند موسى شير هيچ كدام را نخورد آخرالامر مادر موسى را آوردند شير آنرا خورد آسيه با حقوق كافى او را براى شير دادن نزد خود برد. و بدين طريق موسى بزرگ شد موسى پسر عمران بن يصهر بن قاهث بن لاوى بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم بود. پيروان آن حضرت را يهودى و جُهود و كليمى گويند زيرا در اوائل تقبل رسالت موسى عليه‌السلام مى گفتند اللّهم هُدنا اليك خدايا برگشتيم به سوى تو و از اين جهت جهود گفتند كه اين فرقه براى زخارف و اموال دنيا بسيار كوشش و جدّ و جهد مى كردند زيرا جُهود از ماده جَهَدَ است و چون اينها به حضرت موسى كليم الله نسبت داده مى شود لذا كليمى گويند.

تابوت: همان صندوقى بود كه مادر موسى او را در آن گذاشت و به دريا افكند هنگامى كه به وسيله عمال فرعون از دريا گرفته شد و موسى را از آن بيرون آوردند در دستگاه فرعون نگهدارى مى شد سپس به دست بنى اسرائيل افتاد بنى اسرائيل اين صندوق خاطره انگيز را محترم مى شمردند و به آن تبرّك مى جستند موسى در اواخر عمر خود الواح مقدس كه احكام الهى بر آن نوشته شده بود به ضميمه زره خود و يادگارهاى ديگرى در آن نهاد و به وصىّ خود يوشع بن نون سپرد اهميت اين صندوق بيشتر گرديد ولى تدريجا مبانى دينى آنها ضعيف گرديد و دشمنان بر آنها چيره شدند و آن صندوق را گرفتند يا از نظر آنها پنهان شد اما اشموئيل (اسماعيل) پيامبر به آنها وعده داده به زودى تابوت يعنى صندوق عهد را به عنوان نشانه بر صدق گفتار خود بر پادشاهى طالوت به نزد آنها آورد و چون تابوت موجب آرامش و اطمينان خاطر بنى اسرائيل بود لذا تابوت سكينه گويند.

۴- ميلاد حضرت مريم (مريم به معناى عابده و خادمه)

عمران پدر مريم از زهاد و علما بود و خدمتگزار مسجد اقصى، حنّه زن عمران موقعى كه حامله شد نذر كرد اگر پسر زايد او را خادم خانه خدا كند.

در روز نهم محرم دخترى به دنيا آمد او را مريم نام نهاد حنّه او را به مسجد برد و به دست احبار سپرد احبار در نگهداريش بر يكديگر سبقت مى گرفتند آخرالامر براى تكفل مريم قرعه انداختند به نام زكريا درآمد و او پرورش مريم را به عهده گرفته خانه اى در مسجد اقصى براى عبادت مريم منظور داشت بعد از دوران كودكى در آنجا به عبادت پرداخت و كسى را حق اينكه در آن مكان برود نبود به غير از زكريا كه هر روز وارد خانه و غرفه مريم مى شد و براى آن طعام مى برد لكن مى ديد كه مريم در محراب عبادت است و غذائى نزد آن، جريان را سئوال مى كرد مريم عرض مى نمود از طرف خداوند است به درستى كه خداوند روزى مى دهد هر كس را بخواهد بدون حساب.

نوشته اند چون زكريا چنان ديد با آنكه پير بود و زنش نيز پير و نازا بود طمع در فرزند نمود و از خدا خواست تا فرزند عنايت كند.
مريم دختر عمران بن لهشم (ياماثان) بن امون از اولاد سليمان بن داود است ناگفته نماند اين عمران پدر موسى نيست ما بين پدر مريم و عمران پدر موسى هزار و هشت صد سال فاصله است.
 

 ۵- حضرت يونس عليه‌السلام از شكم ماهى خارج شد.

يونس بن متى پيغمبر از نينوا با اهل و عيال خود خارج شد و آنها را در يك كشتى نهاد چون در آن جاى نبود خود در كشتى ديگر نشست، ناگهان كشتى به تلاطم آمد نزديك بود غرق شود گفتند مگر در ميان ما مجرمى است كه كشتى به اين حال افتاده يونس گفت من هستم و بنده گريزان، مرا در دريا اندازيد گفتند تو مرد صالحى هستى سه بار قرعه انداختند به نام يونس ‍ اصابت كرد يونس را به دريا انداختند همان لحظه ماهى بزرگى او را به دهان گرفت و در شكم خود جاى داد.

خداوند متعال سه روز يا ۷ روز (يا چهل يا هفتاد روز) او را در شكم ماهى نگه داشت و روز نهم محرم از شكم ماهى نجات داد و ماهى بكنار دريا آمد و يونس را از دهان بيرون انداخت و آن موضع فى الحال درخت كدو رسته و سايه بر سرش افكند و آهوئى به شير دادن آن حضرت مأمور گشت پس از قوت يافتن به جانب نينوا رفت و مشغول تبليغات شد.

 ۶- شاه طهماسب پسر شاه اسماعيل اول صفوى دومين سلطان

از آن خانواده در سال ۹۳۶ ق نهم محرم با ازبكيان در خراسان سه روز جنگيد و به آنها غلبه نمود دست تعدى و تجاوز و غارت را از مردم و آستان قدس رضوى كوتاه كرد.

 ۷- وفات عالم نحرير و محقق بِدل سيد محمد قلى هندى موسوى نيشابورى ره.

آقاى سيد محمد ره در اكثر علوم و فنون محقق بى نظير و مدقق نحرير بود مخصوصا در علم كلام و در اواخر عمر به شهر لكهنور مراجعت و به تاليف كتب نفيسه پرداخت: از جمله تشييد المطاعن دو جلد - تطهير القلوب - تقريب الافهام - سيف ناصرى - برهان السعادات و غيرها.

اين بزرگوار در ۹ محرم ۱۲۶۸ قمرى در شهر لكهنور وفات و در حسينيّه خود مدفون شد و ايشان داراى ۳ پسر بود كه يكى سيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار است.

ناگفته نماند كه لكهنور شهرى از شهرهاى هندوستان است.

منبع:
کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث