رنگ آمیزی دهه فاطمیه: داستان حدیث کسا
۰۶ آذر ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویریمتن داستان
آن روز، یک روز خوب و قشنگ بود.عبای زیبا کنار اتاق حضرت فاطمه علیها السلام افتاده بود. ناگهان بوی عطر، اتاق را پرکرد و بعد پدر حضرت فاطمه علیها السلام به اتاق آمدند و به دخترشان گفتند: «پدرجان کمی خسته ام برو آن عبا را بیاور تا استراحت کنم»
حضرت فاطمه علیه السلام هم عبا را روی پدر خویش انداخت اما همین که پدر حضرت فاطمه علیها السلام خواستند استراحت کنند. نوه ی کوچک و قشنگ پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. گوشه ی عبا را گرفت و به پدر بزرگش سلام کرد. پدر بزرگ خندید و گفت «بیا زیر عبا نوه ی گلم»
امام حسن علیه السلام هم خندید و رفت زیر عبا، بعد هم امام حسین علیه السلام آمد و رفت پیش پدر بزرگ . کمی بعد حضرت علی علیه السلام به خانه آمد به حضرت فاطمه علیها السلام گفت: «چه بوی خوبی می آید!» حضرت فاطمه علیها السلام گفت: «آخر پدرم آمده است»
حضرت علی علیه السلام هم رفت پیش پیامبر صلی الله و علیه و آله، حضرت فاطمه علیها السلام هم که دیگر تنها شده بود پیش پدرش آمد و عبا را روی سرش کشید حالا هر پنج نفر زیر عبا بودند پدر بزرگ دست های مهربانشان را بالا آوردند و گفتند: «خدایا این ها اهل بیت من هستند آن ها را از هر پلیدی و بدی دور کن»
ناگهان صدای قشنگی در اتاق پیچید همه صدای فرشته ی بزرگ خدا را شنیدند. جبرئیل آمده بود تا پیام خدا را برای پیامبر صلی الله و علیه و آله بخواند. «همانا خدا می خواهد هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر بدی پاک کند.»
حضرت فاطمه علیه السلام هم عبا را روی پدر خویش انداخت اما همین که پدر حضرت فاطمه علیها السلام خواستند استراحت کنند. نوه ی کوچک و قشنگ پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. گوشه ی عبا را گرفت و به پدر بزرگش سلام کرد. پدر بزرگ خندید و گفت «بیا زیر عبا نوه ی گلم»
امام حسن علیه السلام هم خندید و رفت زیر عبا، بعد هم امام حسین علیه السلام آمد و رفت پیش پدر بزرگ . کمی بعد حضرت علی علیه السلام به خانه آمد به حضرت فاطمه علیها السلام گفت: «چه بوی خوبی می آید!» حضرت فاطمه علیها السلام گفت: «آخر پدرم آمده است»
حضرت علی علیه السلام هم رفت پیش پیامبر صلی الله و علیه و آله، حضرت فاطمه علیها السلام هم که دیگر تنها شده بود پیش پدرش آمد و عبا را روی سرش کشید حالا هر پنج نفر زیر عبا بودند پدر بزرگ دست های مهربانشان را بالا آوردند و گفتند: «خدایا این ها اهل بیت من هستند آن ها را از هر پلیدی و بدی دور کن»
ناگهان صدای قشنگی در اتاق پیچید همه صدای فرشته ی بزرگ خدا را شنیدند. جبرئیل آمده بود تا پیام خدا را برای پیامبر صلی الله و علیه و آله بخواند. «همانا خدا می خواهد هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر بدی پاک کند.»
دانلود:
داستان حدیث کسا- الگوی رنگ شده (805.1 KB)
داستان حدیث کسا- الگوی خام (616.43 KB)