گيتى امروز گلستان باشد غيرت گلشن جنان باشد
کتاب دانشنامه شعر مهدوی از قرن چهارم تا امروز
باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم
آمد بهـــــار و بــــوستان شد رشك فردوس بـــرین گلهـــــا شكفتــــــه در چمن، چون روى یار نازنین
پاسخ شیعه همین است که: «صاحب داریم»
مژده كه ميلاد منجى بشر آمد فُلك هدى را دليل و راهبر آمد
آيد آن صبح درخشانى كه من مى خواستم روشنى بخش دل و جانى كه من مى خواستم
سحر از دامن نرگس بر آمد نوگلى زيبا گلى كز بوى دلجويش جهان پير شد برنا
امشب شب فرخنده ميلاد نور است بى پرده نور غيب مطلق دَر ظهور است