پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 5، ص: 171-167
وَمِنْ كَلامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ يوبّخ البخلاء بالمال والنفس.
از سخنان امام عليه السلام است كه در آن بخيلان را سرزنش مى كند.
خطبه در يك نگاه:
اين خطبه كوتاه، ظاهراً بخشى از خطبه مفصّل و طولانى ترى بوده است كه مرحوم سيّد رضى آن را جدا كرده، به همين دليل نه شأن ورود آن روشن است و نه پيوندهايى كه با بخشهاى نخستين و آخرين خطبه داشته است، در عين حال مفاهيمى تكان دهنده و عبرت آموز دارد.
از بعضى از منابع 2، چنين استفاده مى شود كه امام عليه السلام اين جمله ها را در ضمن خطبه اى در پايان جنگ صفّين بيان فرموده و تناسب قابل ملاحظه اى هم با چنين حال و هوايى دارد.
به هر حال امام عليه السلام در اين خطبه، مخاطبين خودرا كه در بذل مال و جان در راه خدا كوتاهى مى كردند شديداً سرزنش مى كند و به آنها مى فرمايد: به تاريخ گذشتگان بنگريد و از زندگى آنها عبرت بگيريد كه چگونه همه چيز را گذاشتند و گذشتند.
بينديشيد و عبرت بگيريد!
در نخستين جمله هاى اين خطبه امام (عليه السلام) گروهى از ياران خودرا مخاطب ساخته و با لحنى عتاب آميز و سرزنش خيز، مى فرمايد : «نه اموال خودرا در راه آن کس که به شما داده، بذل کرديد و نه جانها را در راه کسى که آنها را آفريده، به خطر افکنديد» (فَلاَ أَمْوَالَ بَذَلْتُمُوهَا لِلَّذِي رَزَقَهَا، وَلاَ أَنْفُسَ خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا).
در حقيقت مالک اصلى اين اموال خداست و آفريننده جانها اوست، چند روزى هر دو را به عنوان امانت به شما سپرده اند، ولى شما چنان سخت به آن چسبيده ايد که گويى خالق و مالک اصلى، شما هستيد و اين دليل بر نهايت بى خبرى از واقعيتهاست.
تعبيرات فوق، تناسب زيادى با ايراد اين سخنان بعد از جنگ «صفّين» دارد که گروهى از مردم تحت ولايت آن حضرت، نه حاضر بودند جان خودرا براى دفاع از حق به خطر بيفکنند و نه چيزى از اموال خود براى تجهيز لشکر اسلام مى پرداختند.
و در ادامه اين سخن مى افزايد : «انتظار داريد مردم به خاطر خدا، شما را گرامى دارند، در حالى که خودتان، خدا را در مورد بندگانش، گرامى نمى داريد !» (و به آنها کمک مالى و جانى نمى کنيد) (تَکْرُمُونَ(1) بِاللهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَلاَ تُکْرِمُونَ اللهَ فِي عِبَادِهِ).
اين دوگانگى در قضاوت، راستى عجيب است که انسان انتظار داشته باشد مردم او را گرامى دارند، چون بنده اى از بندگان خداست، ولى خودش هيچ يک از بندگان خدا را گرامى ندارد، و براى کوتاه کردن دست ظالمان از گريبان مظلومان نه صرف هزينه اى کند و نه جان خودرا به مخاطره افکند.
در آخرين جمله، به آنها هشدار مى دهد، مى فرمايد : «از قرار گرفتن در منازل پيشينيان، عبرت گيريد (زيرا همين حکم درباره شما نيز خواهد شد، آنها رفتند، شما هم مى رويد و ديگران در خانه ها و قصرهاى شما جايگزين مى شوند) و نيز از جدا شدن از نزديک ترين برادرانتان، پند بياموزيد» (چرا که با چشم خود ديديد گروهى از اين عزيزان پيش از شما رفتند شما هم به دنبال آنها خواهيد رفت) (فَاعْتَبِرُوا بِنُزُولِکُمْ مَنَازِلَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، وَانْقِطَاعِکُمْ عَنْ أَوْصَلِ إخْوَانِکُمْ).
اين خود دليل ديگرى است بر اين که، اموال و جانها همه عاريتى است. آفريدگار همه آنها خداست و هر چند روزى اموال و مساکن و قدرتها و منصبها را به دست گروهى مى سپارد و تاريخ گواه زنده اين امر است.
نه ما نخستين کسانى هستيم، که بر صفحه اين جهان گام نهاده ايم و نه آخرين کسان هستيم، حلقه کوچکى هستيم، از اين زنجير طولانى، که از آغاز خلقت تا پايان جهان کشيده شده است، زهى بى خبرى و غفلت که حلقه هاى قبل و بعد را نبينيم ! و جايگاه خودرا در اين جهان، تشخيص ندهيم و اين دنيا را براى خود جاودانى پنداريم.
کوتاه سخن اين که : امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه، گفتنى ها را گفته و خفتگان را بيدار و مستان مال و مقام و جاه و جلال هوشيار ساخته است.(2)
* * *
پی نوشت:
1. «تکرمون» صورت فعل معلوم ثلاثى مجرد، ذکر شده است که به معنى گرامى داشتن مى باشد، و در اين جا به معنى انتظار گرامى داشتن است.
2. سند خطبه: در مصادر نهج البلاغه مصدر ديگرى براى اين خطبه، غير از نهج البلاغه نقل نشده، تنها به كلامى از ابن ابى الحديد اشاره مى كند كه در آخر اين خطبه، آمده ومى گويد: در بعضى از روايات به جاى اوصل إخوانكم اصل إخوانكم آمده است و از اين تعبير، اجمالًا استفاده مى شود كه احتمالًا مدرك ديگرى براى اين خطبه نزد ابن ابن الحديد وجود داشته است.
افزودن دیدگاه جدید