شرح زیارت امین الله؛ « مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ‏ »؛ مراتب یاد خداوند

شرح زیارت امین الله؛ « مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ‏ »؛ مراتب یاد خداوند

۰۱ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام

در بخشی از زیارت امین الله می خوانیم: « مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ‏ ». ذکر خداوند دارای موانع ، اسباب و آثاری است که در مطالب گذشته ( تحت عنوان اشتیاق به ذکر پروردگار) به آنها پرداخته شده است.

پس از برطرف کرن موانع اشتیاق به ذکر الهی و تحصیل اسباب آن، انسان مشتاق با داشتن آثار اشتیاق، به یک مرتبه از یاد خداوند اکتفا نکرده بلکه به مراتب آن نیز اشتیاق پیدا می کند .

چنانچه علی علیه السلام به خداوند عرض می کند:

الهی و الهمنی و لها بذکرک الی ذکرک (1) : خدایا به من الهام کن وله و اشتیاق به یاد پیاپی ات را - که از مرتبه ای به مرتبه دیگر از آن بالا می روم .

بنابراین یاد خداوند مراتبی دارد:

مرتبه اول: یاد زبانی  

و آن دارای انواع و مصادیقی است. 

1- قرآن کریم :

چنانچه درباره خودش می فرماید: ...و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ...(2) : و ما ذکر - قرآن - را به تو نازل کردیم تا بیان کنی برای مردم آنچه را که به سوی ایشان نازل شده است.

2- نماز :

به اعتبار اینکه مشتمل است بر قرآن و اذکار لفظیه.

 خداوند می فرماید:

 یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله ...(3): ای مؤمنین هنگامی که روز جمعه ندا داده می شود برای نماز بشتابید به سوی یاد خداوند  ....

اینجا مراد از ذکر الله همان نماز جمعه است . همان طور که این آیه(و لذکر الله اکبر) را  نیز بعضی ها به نماز تفسیر کرده اند (4). 

3- دعاها و اذکار :

 که از سوی اولیای دین علیهم السلام به ما رسیده و در آنها حق تعالی با اسماء و صفاتش معرفی شده تا او صبح و شام با آنها یاد می کنیم و این یکی از عنایات الهی است که ما را به یاد خود مفتخر ساخته و توفیق حضور در مجلس ذکرش را به ما داده است  .آن هم با چنین ادعیه و اذکاری که مجموعه ای از معارف بلند اسلام را در بر دارند.

به فرموده امام سجاد علیه السلام:

و من اعظم النعم علینا جریان ذکرک علی السنتنا و اذنک لنا بدعائک... (5) : و از بزرگترین نعمتهای تو بر ما، جاری شدن یادت به زبانهای ما و اینکه تو - با این همه عظمت و کبریائیت - به ما اجازه دادی تا تو را بخوانیم.

این اذن و امر الهی است که ما را به یاد کردنش ترغیب می کند و در غیر این صورت خاک را با پروردگار عالمیان چه مناسبت است ؟

و به فرموده امام سجاد علیه السلام الهی :لولا الواجب من قبول امرک لنزهتک من ذکری ایاک (6) : ای خدای من، اگر امتثال امر تو واجب نبود - که فرمودی:(7) ای مؤمنین خدا را زیاد یاد کنید و او را صبح و شام تسبیح کنید- حتماً تو را از یاد خود تنزیه و مبرا می کردم . همچنین اگر از زبان مقدس اولیاء دین این دعاها و مناجاتها و اذکار صادر نمی شد  کجا می توانستیم با پروردگار عالم سخن بگوییم؟، و این یکی از نعمتهای بزرگ و منتهای پروردگار بر ماست. 

4- ذکر فضایل علی بن ابیطالب علیه السلام:

 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

ذکر علی بن ابیطالب علیه السلام عبادة(8) : یاد علی بن ابیطالب عبادت است.

از آنجا که ائمه علیهم السلام با امیرالمؤمنین علیه السلام نور واحدی هستند می توان گفت که بیان فضایل ایشان هم یاد خداوند است  .

همان طور که امام باقر علیه السلام می فرماید:

ان ذکرنا من ذکر الله(9) : همانا یاد ما خاندان نبوت از یاد خداوند است.

مرتبه دوم: یاد قلبی 

و حقیقت آن توجه به حضور مذکور است و غرض از یاد لفظی با انواعش تحصیل یاد قلبی است که خدای متعال را در تمامی اعمال روزمره حاضر بدانیم .*

البته درک حضور حق تعالی مراتبی دارد:

اول: توجه به اوست هنگام مواجه شدن با محرمات و واجبات او 

همان طور که امام صادق علیه السلام می فرماید:

من اشد ما فرض الله علی خلقه ذکر الله کثیرا ثم قال: لا اعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و ان کان منه ولکن ذکر الله عند احل و حرم فان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها (10) : از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب گردانیده یاد بسیار خداوند است سپس فرمود: مرادم سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست هر چند آن نیز ذکر - لفظی - است لکن مرادم یاد خداوند نزد امور حلال و حرام اوست که اگر طاعت بود عمل کند و اگر معصیت بود ترکش کند  .

از این جهت در بیانات ائمه علیه السلام بسیار تأکید شده است که انسان، با فهم و عقل و بصیرت با دستورات شرع برخورد کند و به دنبال حقیقت آنها رود نه فقط ظاهر را بیاراید ولی از نظر التزام قلبی و عملی به دستورات آنها سست باشد.

. امام صادق علیه السلام (11) درجات ایمان را در آیات قرآنی (هم درجات عند ربهم)(12) به بصیرت تفسیر فرموده است و مقصود اصلی دین و ائمه علیهم السلام آرایش ظاهر و باطن انسان به دستورات نورانی خداوند متعال است تا تمامی ابعاد وجود انسان بالاخص روح او مرتبط با خداوند شود و او را در تمامی شئون زندگی حاضر و ناظر و فعال بداند تا اینکه ایمانش به حقیقت برسد و از مراتب شرک درونی مبرا شود  .

همان طور که امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون : و اکثریت مردم ایمان ندارند مگر مشرک نیز می باشند .

  می فرماید: مراد شرک طاعت است و شرک عبادت مراد نیست و گناهانی را که انجام می دهند شرک طاعت است که در آن شیطان را اطاعت می کنند پس به خداوند در طاعتش مشرک می شوند نه اینکه غیر او را پرستش کنند(13).

آیه شریفه ایمان را با شرک قابل جمع میداند و مراد از شرک، شرک خفی و باطنی است که موجب نجاست نمی شود آن طوری که در مباحث فقهی مطرح است که یکی از نجاسات کافر و مشرک است، همان طور که ائمه علیهم السلام به آن کفر(14) و نفاق(15) هم اطلاق کرده اند و مرادشان کفر و نفاق ظاهری نیست .

 بنابراین هر مرتبه ای از مراتب پایین ایمان با مرتبه بالای شرک و کفر و نفاق جمع می شود و برای برطرف شدن آنها یاد خاص خداوند مناسب با آن مرتبه لازم است. از این جهت ما به طور کلی مراتب ذکر قلبی را دسته بندی کرده و یادآور می شویم تا انشاءالله موجب بصیرت بیشتر و تحریک در مقام عمل

 دوم: عدم اتصاف به اوصاف رذیله   

مثلاً حرص داشتن به دنیا موجب عدم توجه به خداوند در روزی دادن او و خیال بقاء دنیا و شئون آن و عدم تحصیل آخرت می شود و نیز حسد داشتن موجب عدم توجه به خداوند در اعطای نعمت به صاحب نعمتی و محدود بودن قدرت خداوند در اعطای مثل آن به شخص حسود می شود و همچنین تکبر و حالت خودبزرگ بینی داشتن، موجب عدم توجه به خداوند در کمالات هستی و خود را دارای هستی و کمالی دانستن که نتجه اش طغیان و تمرد در برابر فرامین او می شود . همان طور که در شیطان رخ داد .

در روایاتی این سه صفت از اصول کفر شمرده شده است و همچنین است سایر اوصاف رذیله که نشانه نفاق و کفر درونی معرفی شده اند . 

 به نظر می رسد از این مرتبه باشد تسلیم(16) مطلق بودن در برابر فرامین خدا و رسول و اولیائش و شک و شبهه و اعتراض نداشتن در حقانیت آنها و در حقیقت هر صفت رذیله ای موجب عدم توجه به خداوند در آن جهت و غفلت از او می باشد که این خود نوعی از کفر یا شرک یا نفاق درونی است.  

سوم: یاد کردن خداوند متعال در شئون ربوبیت او و هیچ موجودی را مؤثر مستقل ندانستن در افعال و اوصاف و وجودشان 

برای رسیدن به این مرتبه انسان باید در مراتب گذشته مراقبت داشته تا یک حالت روحی توحیدی برای او پیش آید و خداوند را در تمامی حرکات و سکنات از جهت ظهور کمالات وجودیه حاضر و فعال ببیند همان طور که او این چنین است .

قرآن کریم در این باره می فرماید:

کل یوم هو فی شأن(17) : هر روز خداوند در کاری است .

 همچنین می فرماید:

و ان الی ربک المنتهی، و انه هو اضحک و ابکی، و انه هو امات و احیا، و انه خلق الزوجین الذکر و الانثی، من نطفة اذا تمنی، و ان علیه النشاة الاخری، و انه هو اغنی و اقنی (18) : و پایان - امور - به سوی پروردگارت می باشد و او می خنداند و می گریاند و او می میراند و زنده می کند و او دو جفت مرد و زن را خلق کرد از نطفه ای که ریخته می شود... و او بی نیاز می کند و نگه می دارد و نیز فقر و نیاز موجودات را در وجود و شئون وجودیه آنها درک کند  .

همان طور که قرآن کریم آنها را در تمامی شئونشان آیات الهی معرفی کرده و خداوند را شاهد یا مشهود بر آنها می داند:

سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق اولم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید (19) : آیات خود را در موجودات و خود انسانها به ایشان نشان می دهیم تا آشکار شود برای ایشان که او حق است آیا کافی نیست برای پروردگارت که گواه - مشهود - بر هر چیز است .

 در آیات دیگری موجودات را در تمامی شئونشان مسخر پروردگار معرفی کرده و این تسخیر وجودی بدون احاطه وجودی خداوند متعال (20) در تمامی کمالات وجودیه او بر آنها نمی باشد.

از طرفی موجودات را در اظهار کمالات فقط به طور زمینه بودن معرفی کرده و فاعل حقیقی را خداوند متعال می داند . به عنوان نمونه می فرماید:

افرأیتم ما تمنون، ءأنتم تخلقونه ام نحن الخالقون، نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین، علی ان نبدل امثالکم و ننشئکم فی ما لاتعلمون، و لقد علمتم النشاة الاولی فلولا تذکرون، افرأیتم ما تحرثون، ءأنتم تزرعونه ام نحن الزار عون، لو نشاء لجعلناه حطاما فظلتم تفکهون، انا لمغرمون، بل نحن محرومون، أفرأیتم الماء الذی تشربون، ءأنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون، لو نشاء جعلناه اجاجا فلولا تشکرون، افرایتم النار التی تورون، ءأنتم انشاتم شجرتها ام نحن المنشئون (21): آیا از نطفه ای که در رحم می ریزید آگاهید ؟ آیا شما آن را آفریدید یا ما آن را می آفرینیم ؟ آیا درباره آنچه می کارید اندیشیده اید؟ آیا شما را می رویانید یا ما می رویانیم؟ اگر بخواهیم آن را کاه می کنیم به گونه ای که تعجب کنید.  آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید؟ آیا شما آن را از ابر نازل می کنید یا ما نازل می کنیم؟ اگر بخواهیم آن را تلخ و شور قرار می دهیم  . پس چرا شکر نمی کنید؟ آیا درباره آتشی که می افروزید فکر می کنید؟ آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریدیم؟. 

و نیز دعوت نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به توحید خالص است.

همان طور که قرآن می فرماید: قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین (22): بگو ای پیامبر این است راه من که به سوی خدا دعوت می کنم با بینایی، خود و تابعینم را و او منزه است و من از مشرکین نمی باشم .

آن حضرت در وصایایش به اباذر می فرماید:

اعبدالله کانک تراه فان کنت لاتراه فانه یراک (23) :خداوند را آنچنان بندگی کن مثل اینکه او را می بینی و اگر او را می بینی او تو را می بیند .

بندگی خداوند در تمامی شئون زندگی با پیاده کردن دستورات دین و انگیزه الهی - رسیدن به ثواب اخروی یا رضایت او یا اینکه او اهل عبادت است یا به خاطر محبت به او - با دیدن او (البته مراد دیدن قلبی است که مرتبه اول آن توجه قلبی است) در صورتی تحقق می یابد که او را مبدأ حقیقی برای انجام اعمال و اتصاف به اوصاف کمالیه و وجود حقیقی ببینم و الا اگر این گونه توجه به ذات ربوبی نشود دیدن او به حساب نمی آید . زیرا او وجودی است محیط بر تمامی شئون موجودات و آن گونه است که قرآن کریم او را معرفی می کند : هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی ء علیم... و هو معکم اینما کنتم (24) : اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزی عالم است... و او با شماست هر جا که باشید .

رسیدن به حقیقت ایمان، مشاهده قلبی خداوند است با چنین خصوصیتی که برای ما معرفی شده است و اولیای الهی به مرتبه کامله این حقیقت نائل شده اند  .

همان طور که راوی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: آیا پروردگارت را دیده ای؟ جواب فرمود: ما کنت اعبد ربا لم اره (25) : خدایی را که ندیده باشم بندگی نمی کنم و پس از آنکه راوی از کیفیت رؤیت سؤال می کند، می فرماید: لم تره العیون بمشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقایق الایمان ، چشمها او را با دیدن حسی نمی بیند ولکن دلها او را با حقیقت ایمان مشاهده می کنند .

همان طور که توجه می فرمایید اصل این دیدن مخصوص خود آن حضرت نیست و با دیدن حسی هم نمی باشد . زیرا اولاً دیدن حسی به مادیات تعلق می گیرد و خداوند متعال فوق این موجودات محدود است به مراتب نامتناهی و ثانیاً لازمه دیدن حسی آن است که موجود در جهت خاص باشد لکن حق تعالی به ملاحظه مادی نبودنش محیط به تمامی جهات و فوق آنهاست  .لذا در عین حالی که با موجودات مکانی نیز می باشد محدود به آنها نیست  

چنانچه علی علیه السلام در دنباله فرمایشش به این مطلب تصریح کرده تا برای افکار عمومی در رابطه با حق تعالی شبهه ای پیش نیاید و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز دنبال سفارشش به اباذر می فرماید: او اول است قبل از هر چیزی و فرد است که دومی برای او فرض نمی شود و باقی است به طور مطلق، فردی که دومی نداشته باشد آن وقتی حقیقتش درک می شود که سایر موجودات محاط و سایه نشاط حق تعالی دیده شوند، و ثالثاً قلب انسان که حقیقت اوست شایستگی این چنین درکی را دارد.

همچنان که امام صادق علیه السلام فرمود:

القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله (26) : قلب حرم خداوند است . پس غیر او را در حرمش ساکن مکن.

 یکی دیگر از این اولیاء که به چنین حقایقی رسیده و قرآن از زبانش نقل می کند حضرت ابراهیم علیه السلام است  که درباره او خداوند می فرماید:

الذی خلقنی فهو یهدین، والذی هو یطعمنی و یسقین، و اذا مرضت فهو یشفین، والذی یمیتنی ثم یحیین (  27): و خداوند آن کسی است که مرا خلق کرد پس هدایت نمود و آن کس است که مرا اطعام و سیراب می کند و وقتی مریض شدم پس او شفایم می دهد و آن کس است که مرا می میراند سپس زنده ام می کند و هنگام افتادن در آتش با سؤال جبرئیل علیه السلام برای کمکش، به او می فرماید: اما به تو احتیاجی ندارم(28). جبرئیل با اینکه واسطه در فیض است و تقاضای از او به حسب مراحل اولیه ایمان اشکالی ندارد و در مقام افاضه فیوضات نیز تکوینا از این وسایط فیض از حق تعالی افاضه می شود لکن توجه توحیدی آن حضرت موجب بیان این حقیقت شده  است .

چنانچه در روایت دیگر(29) علت خلیل شدن آن حضرت را عدم سؤال از کسی جز خدا بیان کرده است . در عین حالی که در روایت دیگر(30) می فر ماید: آن حضرت برای قرض گرفتن نزد دوستی در مصر رفت، جمع این دو روایت این می شود که ایشان موجودی را مستقل در کمالات نمی دید و وقتی از کسی هم سؤال می کرد در واقع از خداوند سؤال می کرد.

همان طور که در وصف اهل آخرت در حدیث معراج این مطلب آمده است که: قلب ایشان ذاکر است... هیچ چیز ایشان را به اندازه چشم برهم زدنی از خداوند مشغول نمی کند... در قلبش مشغولیتی به مخلوق نمی بینم... و زاهد خانه و بچه و چیزی ندارد تا او را از خداوند به اندازه چشم بر هم زدنی به خود مشغول گرداند(31) .

 همچنین  درباره کسانی که عمل به رضای الهی کنند می فرماید: و چشم قلبش را به جلال و عظمتم باز کرده و علم مخلوقات خاصم را بر او مخفی نمی کنم تا اینکه در تاریکی شب و روشنایی روز، من با او مناجات کنم تا اینکه سخن و همنشینی او با مردم قطع شود... تا آنجا که حق تعالی پس از معرفی بهشت و دوزخ و بعضی مواقف قیامت برای او، حجابها را بین او و بین خودش برمی دارد تا با کلام خداوند و نظر به او لذت برد... تا اینکه روح از دست ملائکه به طرف خداوند صعود می کند .  پس از اظهار اشتیاق او به آن روح، به او می فرماید: دنیا را چگونه ترک کردی، روح پس از قسم به عزت و جلال خداوندی عرض می کند که : من اصلاً به دنیا علم ندارم . خداوند می فرماید: راست می گویی بنده من، با بدنت در دنیا بودی ولی با روحت با من بودی . سپس خداوند به او می فرماید: هر چه می خواهی سؤال کن تا به تو بدهم، در این بهشت و جوار من ساکن شو. روح عرض می کند: خداوندا! خودت را به من شناساندی و با آن از تمامی مخلوقاتت بی نیاز شدم...(32).

آری کسانی که در مراحل ایمان مجاهده کرده باشند و مبتلا به گناه و آلوده به رذایل اخلاقی نبوده باشند و با استقامت، اخلاص در بندگی داشته باشند  حجابها از چهره قلبشان کنار رفته و به چنین حقایق و اسرار غیبی دسترسی پیدا کرده و آن را زندگی حقیقی می دانند و این گونه خداوند را یاد می کنند. در ابتدای این مرتبه، ذکر به صورت توجه ذهنی و فکری است و با انجام عمل صالح و تداوم این فکر کم کم به صورت مشاهده قلبی به طور لحظه ای برای او ظهور می کند تا تدریجاً این حالات در او قوی شده و ظهور آنها استمرار بیشتری پیدا کند و نوعاً ظهور واقعی این حالات همراه با حالت غشوه ای در بدن است به طوری که از فعالیتهای عادی باز می ماند  .

همان طور که از امام صادق علیه السلام از سبب غشوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که گاهی نزول وحی بر آن حضرت عارض می شد، سؤال شد. حضرت فرمود: آن وقتی بود که خدا بر او تجلی می کرد و بین او و خداوند کسی فاصله نبود(33) و عروض این حالت بر امام صادق علیه السلام نیز هنگام خواندن قرآن در نماز، نقل شده است (34) .

البته تشخیص این حالات نیاز به استاد حاذق دارد که در معارف الهی خود این راه را پیموده باشد تا هم با حالات شبیه به آن که غیرالهی است مشتبه نشود و هم این حالات کنترل شده و در مسیر صحیح قرار بگیرد تا سبب استفاده شیطان نگردد.

همان طور که امام سجاد علیه السلام درباره اولیای الهی و اهل معرفت به حق الله می فرماید: جمیع آنچه را که خورشید بر آن می تابد در مشرق و مغرب زمین، دریا و خشکی، بیابان و کوه، نزد ایشان مانند برگشت سایه است(35) .از نظر علمی سایه وجود واقعی و حقیقی ندارد بلکه نبود نور است . حال برگشت چنین امری بیانگر نهایت نیستی آن است واقعاً لکن در دیدگاه ابتدایی و ظاهربین به طور حقیقت جلوه می کند.

مطابق این دیدگاه کسانی که این گونه نیستند مبتلا به شرکهای مخفی هستند و حضرات ائمه علیهم السلام آنها را از مصادیق آیه شریفه و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون (36) معرفی کرده اند . مانند اینکه : وجود موجودات را مستقل دیده و به عنوان مثال به آن سوگند یاد کنیم . چنانچه امام باقر علیه السلام فرمود(37) . یا موجودی را در ظهور آثار یا اوصافش مؤثر مستقل یا شریک خداوند قرار دهیم  مثلاً بگوییم که:  اگر فلانی نبود حتماً هلاک می شدم . چنانچه امام صادق علیه السلام تذکر داده اند(38)

*در مقاله آتی  مصادیق یاد قلبی خداوند  ذکر خواهد شد.


پی نوشت :

1- اقبال الاعمال ، ص 687.

2- نحل : 44.

3- جمعه : 9.

4- المیزان ، ج 16، ص 142.

5- بحارالانوار، ج 94، ص 151.

6- همان ، ج 94، ص 151.

7- احزاب : 41 و 42.

8- بحارالانوار، ج 26، روایت 9.

9- اصول کافی ، ج 2، ص 496، روایت 2.

10- همان ، ص 80، روایت 4.

11- همان ، ص 45، روایت 4.

12- آل عمران : 163، انعام : 83 و 132 و 165، یوسف : 76.

13- تفسیر قمی ، ج 2، ص 308.

14- اصول کافی ، ج 2، ص 289، روایت 1 و 2 و 5 و 10.

15- همان ، روایت 8.

16- همان ، ص 397، روایت 4 و 5 و 6.

17- رحمن : 29.

18- نجم : 42 - 48.

19- فصلت : 52 و 53.

20- همان .

21- واقعه : 72 - 58.

22- یوسف : 108.

23- بحارالانوار، ج 77، ص 74.

24- حدید: 3 و 4.

25- بحارالانوار، ج 4، ص 52، روایت 28، 29، 30، 23 و 10.

26- بحارالانوار، ج 70، ص 20، روایت 27.

27- شعراء: 81 - 78.

28- بحارالانوار، ج 12، ص 4، روایت 12.

29- همان ، روایت 5.

30- همان ، روایت 13.

31- وافی ، ج 3، قسمت دوم ، ص 40 - 39.

32- همان .

33- توحید صدوق ، ص 115، روایت 15.

34- بحارالانوار، ج 47، ص 58، روایت 108.

35- تحف العقول ، ص 288.

36- یوسف : 106.

37- بحارالانوار، ج 72، ص 98، روایت 21 و 24.

38- همان ، روایت 27 و 28. 

 

منبع :

سیمای مخبتین (شرح زیارت امین الله)، شیخ محمود تحریری
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث