جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص96
و قال لبعض اليهود حين قال له: ما دفنتم نبيكم حتى اختلفتم فيه فقال له: انما اختلفنا عنه لا فيه، و لكنكم ما جفّت ارجلكم من البحر حتى قلتم لنبيكم: «اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ... ».
به يكى از يهوديان كه به آن حضرت گفت: هنوز پيامبر خود را به خاك نسپرده بوديد كه درباره اش خلاف كرديد، فرمود: «ما درباره آنچه از او رسيده است خلاف ورزيديم نه درباره خودش، ولى شما هنوز پايتان از ترى دريا خشك نشده بود كه پيامبر خود را گفتيد، براى ما خدايى بساز همان گونه كه آنان را خدايانى است، و او گفت: همانا شما مردمى نادانيد.»
اين گفتار على عليه السّلام چه زيباست كه فرموده است: «درباره آنچه از او رسيده است اختلاف ورزيديم نه درباره خود او.»، و اين بدان سبب است كه اختلاف در توحيد و نبوت نبوده است بلكه اختلاف در فروع ديگرى كه خارج از اين است نظير امامت و ميراث و اينكه پرداخت زكات واجب است يا نه بوده است و حال آنكه يهوديان چنين اختلافى نكردند و اختلاف ايشان در توحيد كه پايه اصلى است، بوده است.
مفسران گفته اند: يهوديان از كنار قومى گذشتند كه بتهايى به شكل گاو را مى پرستيدند، از موسى خواستند كه براى ايشان خدايى چون يكى از آنها بسازد، اين هم پس از مشاهده نشانه ها و معجزات بسيار و خلاص شدن ايشان از قيد بردگى و عبورشان از دريا و ديدن غرق شدن فرعون بوده است و اين غايت نادانى است.
اين حديث به گونه ديگرى هم نقل شده است كه مردى يهودى به على عليه السّلام گفت: هنوز آب غسل پيامبرتان خشك نشده بود، اختلاف كرديد، فرمود: شما هنوز آب پايتان خشك نشده بود كه گفتيد «براى ما خدايى بساز.»
افزودن دیدگاه جدید