جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص108
صواب الرأى بالدول، يقبل باقبالها و يدبر بادبارها. «انديشه درست همراه با دولتهاست، با روى آوردن آنها درستى انديشه هم روى مى آورد و با پشت كردن آنها پشت مى كند.»
صولى مى گويد: پسران برمك در پايان روزگار حكومت خويش پيش يحيى بن خالد جمع شدند و در آن هنگام ده تن بودند، در مورد كارى رايزنى كردند و به نتيجه پسنديده اى نرسيدند. يحيى گفت: اى پناه بر خدا كه به خدا سوگند دولت ما سپرى شده است، هنگامى كه اقبال با ما بود يكى از ما ده مورد مشكل را در يك جلسه بررسى و حل مى كرد و امروز ما ده تن هستيم و در كارى نه چندان دشوار تبادل انديشه مى كنيم و انديشه درستى براى ما صورت نمى گيرد. از خداى فرجام پسنديده براى خود مسألت مى كنيم.
منصور دوانيقى همين كه قيام ابراهيم، او را درمانده كرد، به عموى خود عبد الله بن على كه در آن هنگام زندانى بود پيام فرستاد كه چه بايد بكند و از او رايزنى خواست، و ابراهيم در بصره قيام كرده بود. عبد الله گفت: من زندانيم و انديشه زندانى هم زندانى است. منصور پيام داد با اين همه چه مى گويى؟ گفت: بايد كه منصور اموال خزانه و بيت المال را ميان سپاهيان خويش تقسيم كند و به رويارويى ابراهيم برود، اگر بر او پيروز شد كه چه بهتر و گرنه آهنگ گرگان و جنگ با محمد پدر ابراهيم كند و اجازه دهد ابراهيم به گنجينه و بيت المال خالى از اموال دست يابد كه اين كار براى منصور بهتر از آن است كه شكست بخورد و ابراهيم بر گنجينه و بيت المال انباشته دست يابد.
سليمان بن عبد الملك به يزيد بن ابى مسلم سالار شرطه حجاج گفت: خدا لعنت كند كسى را كه ريسمانش را براى تو بكشد و آخرت خويش را براى تو تباه سازد. گفت: اى امير المؤمنين چنين مى بينم كه دولت از من برگشته است كه اگر دولت با من بود، كارهاى كوچك مرا بزرگ و امور اندك مرا گران مى ديدى.
افزودن دیدگاه جدید