وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَالَ، اسْتَطَالَ.
نَالَ: رسيد، دست يافت.اسْتَطَالَ: برترى جوئى كرد.
و فرمود (ع): هر كه به خواستهايش رسد، گردن فرازى كند.
و آن حضرت فرمود: آن كه به مقام رسد گردنكشى كند.
قدرت و تجاوزكارى: (اخلاقى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه به نوايى رسيد تجاوزكار شد.
[و فرمود:] آن كه به نوايى رسيد خود را از ديگران برتر ديد.
امام عليه السّلام (در باره گردنكشى) فرموده است:كسيكه بجائى رسيد گردنكشى نمود (مگر آنكه آراسته بوده خدا را در نظر گرفته فروتنى نمايد).
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه به نوايى رسد طغيان مى كند.
رابطه فزونى نعمت و طغيانگرى:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وضع حال بسيارى از مردم اشاره مى كند كه از مواهب مادى سوء استفاده مى كنند، مى فرمايد: «كسى كه به نوايى رسد طغيان مى كند و برترى مى جويد»; (مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ).«استطال» از ريشه «طول» بر وزن (قول) به معناى قدرت و برترى است و هنگامى كه به باب استفعال مى رود مفهوم برترى جويى دارد. عبارت امام(عليه السلام) مفهوم وسيع و گسترده اى دارد و تمام كسانى را كه به مال يا مقام و يا هرگونه قدرت ديگرى مى رسند شامل مى شود و اين سيره اى ناپسند در بسيارى از مردم است; هنگامى كه مال و ثروت فراوانى پيدا مى كنند مى كوشند خود را برتر از ديگران نشان دهند و هنگامى كه مقامى پيدا كنند اصرار دارند ديگران را زير سلطه خود قرار دهند. همچنين هنگامى كه علم و دانشى به دست مى آورند ديگران را نادان مى پندارند و شاگرد خود مى دانند. به ويژه اگر پيش از اين محروميت هايى كشيده باشند; فقير بوده و به نوايى رسيده، ضعيف بوده و به قدرتى دست يافته، جاهل مطلق بوده و به علم و دانش مختصرى رسيده است. كبر و غرور و برترى جويى اين گونه افراد بيشتر و شديدتر است و تاريخ گذشته و حتى حوادثى كه امروز با چشم خود مى بينيم شاهد گوياى اين گفتار امام(عليه السلام) است.در واقع مى توان گفت: اين كلام حكيمانه از آيه شريفه 6 و 7 سوره «علق» برگرفته شده كه مى فرمايد: «(كَلاَّ إِنَّ الاِْنسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَّآهُ اسْتَغْنَى); چنين نيست به يقين انسان طغيان مى كند از اين كه خود را بى نياز ببيند». (1)گرچه بعضى از مفسران، انسان را در آیه مورد نظر، خصوص «ابو جهل» دانسته اند که مرد ثروتمند و طغیانگرى بود و به مبارزه با پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پرداخت; ولى به یقین، انسان در اینجا مفهومى کلى دارد که به گروه کثیرى از نوع بشر اشاره مى کند و ابوجهل و امثال آن مصداق هاى روشنى از آن هستند.در کلمات قصار گذشته نیز کراراً به این حقیقت با تعبیرات دیگرى اشاره شده است; از جمله در گفتار حکیمانه 150 که در مقام موعظه به نکته هاى مهمى اشاره مى کند، مى فرماید: «لاَ تَکُنْ مِمَّنْ... إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ».اگر غنى و بى نیاز شود مغرور و مفتون مى گردد و در گفتار 160 نیز مى فرماید: «مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ; کسى که دستش به حکومتى رسد استبداد پیشه مى کند». و مى توان گفت: کلام مورد بحث جامعیت بیشترى دارد، زیرا کلمات گذشته یا در مورد غنى و ثروت بود و یا مقام; اما گفتار حکیمانه مورد بحث، رسیدن به هر نوع توانایى مالى و مقامى و علمى را شامل مى شود.البته این امر در مورد افراد کم ظرفیت و بى شخصیت است که تغییر وضع زندگى آنها را به کلى دگرگون مى سازد; ولى مردان باایمان و پرظرفیت و باشخصیت اگر تمام عالم را به آنها بدهند تغییرى در زندگى آنان پیدا نمى شود. نمونه اتم آن خود امام امیرمؤمنان(علیه السلام) است. در آن روز که در گوشه خانه تنها نشسته بود و آن روز که بر تخت قدرت خلافت قرار داشت حالش از هر نظر یکسان بود; ساده زیستى، عبادات شبانه، رسیدگى به حال محرومان و دفاع از مظلومان در هر حال مورد توجه ایشان بود. دلیل آن روشن است، زیرا آنها این مواهب را مال خود نمى دانند و به عنوان امانتى از سوى خدا براى خدمت به خلق و پیمودن راه قرب حق حساب مى کنند.از اینجا روشن مى شود دعاهاى پیوسته بعضى که به مال و مقام و قدرت برسند و مستجاب نمى شود بسا به علّت همین است که خدا مى داند اگر آنها به نوایى برسند طغیان مى کنند و استطاله و برترى جویى را پیشه مى سازند. لطف پروردگار شامل آنها مى شود و آنها را از رسیدن به این امور محروم مى سازد.داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى که در ذیل آیه 75 سوره «توبه» آمده است نشان مى دهد که او مرد فقیرى بود و با اصرار زیاد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خواست در حق او دعا کند تا ثروتمند شود و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خواسته او را رد مى کرد. پس از اصرار زیاد دعایى در حقش فرموده و صاحب ثروت عظیمى شد و راه طغیان را پیش گرفت، نه تنها از پرداختن زکات سر باز زد، بلکه حکم زکات را ظالمانه پنداشت و آن را شبیه جزیه یهود و نصارى قلمداد کرد و بر سرش آمد آنچه آمد.(2)این حالت ـ همان گونه که اشاره کردیم ـ در افراد بى نوایى که به نوایى مى رسند غالباً شدیدتر است، ازاین رو در روایتى از امام کاظم(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ وَلَّدهُ الْفَقْرُ أبْطَرَهُ الْغِنى; کسى که در دامان فقر متولد شده غنا و بى نیازى او را به طغیان وا مى دارد».(3)در روایات مخصوصاً تأکید شده که اگر حاجتى داشتید هرگز به این گونه افراد مراجعه نکنید، ازاین رو همان گونه که پیش از این نیز آورده ایم در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود: «تُدْخِلُ یَدَکَ فِی فَمِ التِّنِّینِ إِلَى الْمِرْفَقِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَکَانَ; دست خود را تا مرفق در دهان اژدها کنى براى تو بهتر از آن است که حاجت از کسى بطلبى که چیزى نداشته و سپس به نوایى رسیده است».(4)ابن ابى الحدید در تفسیر این گفتار حکیمانه غیر از این تفسیر معروف احتمال دیگرى داده است و آن این که منظور از «مَنْ نالَ» کسى است که جود و بخششى بر دیگران مى کند و به موجب جود و بخشش راه برترى جویى را پیش مى گیرد. گرچه «نالَ» گاه به معناى بخشیدن چیزى به دیگران آمده است; ولى سیاق کلام نشان مى دهد که در اینجا منظور چیز دیگرى است.(5)*****پی نوشت:(1). علق، آیه 6 و 7 .(2). براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه ذیل آیه 75 سوره «توبه» مراجعه کنید.(3). بحارالانوار، ج 100، ص 86.(4). بحارالانوار، ج 75، ص 248.(5). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در ذیل این کلام حکیمانه مى نویسد: پیش از نهج البلاغه، این گفتار در دو کتاب دیگر آمده است: تحف العقول و روضه کافى. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 174). قابل توجه این که این کلام حکیمانه در این دو کتاب در ضمن خطبه «وسیله» آمده که بسیارى از کلمات قصار از آن بر گرفته شده است.
امام (ع) فرمود: «مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ»:براستى كه به مرتبه اى از مقام، قدرت و يا ثروتى كه باعث گردنكشى است رسيد، گردنفرازى كرد، يعنى در معرض گردنكشى بر ديگران -به سبب مقامى كه دست يافته- قرار دارد، پس امام (ع) ما بالفعل را به جاى ما بالقوّه نهاده است كه بالفعل نيز صحيح است. زيرا سخنگو بطور مطلق صادق است، هر چند كه يك مورد اتفاق بيفتد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 287
الخامسة بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(205) و قال عليه السّلام: من نال استطال. (79155- 79150)
المعنى:أصعب الوظائف حفظ العدل في الامور في تقلّب الأحوال و تبدّل حالات الرّجال و خصوصا لمن كان فقيرا فأغنى، أو وضيعا فصار رفيعا، أو نال أمارة، و لا يقدر على ذلك إلّا الأوحدي من الناس كالمعصومين أو المرتاضين المثقفين أو من تلاهم في التربية و الدّين، و قد أشار إلى العدول عن سبيل العدل لمن نال مالا بعد الفقر و شرفا بعد الضعة، و أمارة بعد العطلة بقوله: (من نال استطال) أي يصول على غيره و يتحكّم على النّاس بميله.الترجمة:فرمود: هر كس بنوائي رسد، دست درازى آغازدبينوا چون بخود نوائى ديد دست افشاند هر گلى را چيد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 19
من نال استطال. «هر كس به مال نايل شد بر ديگران برترى جويد.»
جايز است مقصود اين باشد كه هر كس توانگر شود و از دنيا بهره يابد بر مردم برترى مى جويد. ممكن است آن را به معنى جود و بخشش نيز گرفت يعنى هر كس سخاوت مى كند در پناه آن برترى مى جويد. كلمه نال به معنى جواد به كار رفته است، همچنين كلمه مال به معنى دارنده مال به كار رفته است.