داستان توبه کنندگان: توبه افضل از حد

داستان توبه کنندگان: توبه افضل از حد

۰۸ تیر ۱۳۹۴ 0 معارف

 

در كتاب فروع كافى جلد 7 دارد:

در كوفه مردى خدمت آقا اميرالمؤمنين على (ع) رسيد. عرض كرد يا على من زنا كردم پاكم كن.

حضرت فرمود: از كدام قبيله اى هستى ؟ گفت از قبيله مزينه هستم . حضرت فرمود: از قرآن مى توانى چيزى قرائت كنى ؟
گفت : بله . چند آيه نيكو قرائت كرد.
حضرت فرمود: آيا جنون عارضت شده ؟
گفت : نه .
حضرت فرمود: فعلا برو تا از وضعت جويا شوم و تحقيق كنم .
فردا براى بار دوم بازگشت و گفتار روز پيش را تكرار نمود.
اين بار آقا على (ع ) فرمود: آيا زن دارى ؟ گفت : آرى . حضرت فرمود: زنت حضور دارد (يعنى مسافرت نرفته ) گفت : آرى .
آنگاه حضرت وضع او را جويا شد. گفتند: مردى فهميده و عاقل است .
روز سوّم آمد و مانند دو روز قبل تقاضاى پاك شدن نمود باز حضرت فرمود برو تا در باره تو سئوالاتى نمايم .
در روز چهارّم باز خدمت آقا على (ع ) رسيد و اقرار كرد، حضرت به قنبر دستور داد تا او را نگهدارد، در اين هنگام حالت خشم بر آقا على (ع ) روى داد سپس فرمود:
چقدر زشت است كه مردى كار ناشايستى از اين قبيل انجام دهد و خود را در ميان مردم رسوا نمايد. چرا توبه نمى كنيد بخدا قسم اگر بين خود و خدا واقعا توبه كند بهتر است برايش از اينكه من حد بر او جارى نمايم .
آنگاه او را بسوى بيابان برد و در ميان مردم فرياد زدند ايّهاالنّاس خارج شويد تا بر اين مرد حد جارى شود و با وضعى بيائيد كه يكديگر را نشناسيد قبل از اينكه بر اين مرد حد اجرا شود، محكوم تقاضا كرد اجازه دهند دو ركعت نماز بخواند پس از نماز او را وارد گودالى كه حفر شده بود نمودند، بطورى كه صورت به طرف مردم بود.
حضرت على (ع ) رو به جمعيّت كرد و فرمود:
اى مسلمانان اين عمل يكى از حقوق خداست . هر كس برگردن او نيز حقيست برگردد. زيرا كسيكه حدّى بر او باشد نمى تواند حد جارى كند.
همه مردم برگشتند فقط آقا على (ع ) و امام حسن و امام حسين باقى ماندند، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) سنگى به دست گرفت و سه تكبير فرمود و سه سنگ بترتيب با هريك سه تكبير به آن مرد زد. امام حسن و امام حسين نيز بترتيب همين عمل را تكرار كردند بر اثر همان ضربات مرد گنه كار از دنيا رفت آقا على (ع ) او را بيرون آورده دستور داد قبرى برايش كندند نماز بر او خوانده دفنش كردند، عرض كردند غسلش نمى دهيد، حضرت فرمود با چيزى غسل كرد كه تا روز قيامت پاك و پاكيزه است همانا صبر بر كار دشوارى نمود.
اى ذكر جانفزايى تو مفتاح بابها
وى نام دلفروز تو زيب كتابها
عشق تو مرهم جگر ريش عاشقان
ياد تو راحت دل بى صبروتابها
گردن نهاده اند بفتراك بندگى
بردرگه جلال تو مالك رقابها
جان در درون ذره ناچيز ميدهد
مهرت زفرط جلوه گرى آفتابها
گرجلوه جمال حقت نيست در نظر
روفكر چاره باش كه دارى حجابها
قومى خداپرست و گروهى هواطلب
بيدارها چنين و چنانند خوابها
آن كوردل كه ميكند انكار ذات حق
دارم بهر سئوال كه دارد جوابها؟
غير از دل شكسته نباشد مقام او
اين گنج را مجوى مگر در خرابها
آرى بكُنه ذات خدا مى رسد بشر
وقتى بقعر آب رسندى حبابها

منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان،علی میر خلف زاده

 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث