سخنانی از شيفتگان نهج البلاغه

سخنانی از شيفتگان نهج البلاغه

۲۲ مرداد ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام

* الحمد لله الذى لا يبلغُ مدحتَهُ القائلون...(خطبه 1)
امام خمينى رحمة الله علیه در عظمت اين خطبه مى فرمايد: فيلسوفان و حكمت اندوزان بيايند و در جملات خطبه اول اين كتاب الهى به تحقيق نشيند و افكار بلندپايه خود را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان، اين جمله ى كوتاه را به تفسير بپردازند... تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله: مع كلّ شىء لا بمُقارنه و غير كلّ شىء لا بمُزايله.1

* أحمدُه استتماماً لنعمته ... و قام لواؤه فى فتن داسَتهُم ... كُحلُهم دموعٌ...(خطبه 2)
رهبر معظم آيت الله خامنه اى مى فرمايند: اين جمله از همان جملاتى است كه واقعا قابل ترجمه نيست، شعرا و اهل ذوق بايد بنشينند و براى هر كلمه يك معادل پيدا كنند، و براى هر تركيبى يك تركيب پيدا كنند.2

* اما والله لقد تقمّصُها ابنُ ابى قُحافه...(خطبه 3)
حضرت على عليه السلام در پاسخ ابن عباس كه چرا اين خطبه را ادامه نمى دهى، فرمود: «شِقشقة هدَرت ثم قرّت» اى ابن عباس! هرگز نمى توانم ادامه بدهم، آنچه شنيدى شعله ى غم بود كه سركشيد و بازگشت و در جاى آرميد. ابن عباس گويد: به خدا سوگند، هرگز بر هيچ گفتارى چنان دريغ نخوردم كه بر اين گفتار، اندوه بردم كه چرا اميرالمومنين عليه السلام سخن خود را ادامه نداد.3

* ذِمّتى بما اقولُ رهينة و أنا به زعيمٌ...(خطبه 16)
سيدرضى رحمه الله در عظمت اين خطبه به خصوص جمله آخر آن در توصیف حق و باطل، مى فرمايد: زيبايى اين سخن كوتاه به قدری است كه کلام سخن سرایان به پای نخواهد رسید. و زياده بر آنچه گفتيم، در فصاحت تا بدان پايه است كه زبان در وصف آن درماند، و انديشه آدمى خود را به ژرفاى آن نرساند، و اين نكته را كه گفتيم نداند جز كسى كه در اين صنعت بسى توسن فكرت راند، و درنيابد آن را مگر مردم دانا.4

* فانّ الغاية أمامَكم ... تخفّفوا تلحَقوا، فانما ينتظر بأوّلكم آخِرُكم.(خطبه 21)
سيدرضى رحمه الله مى گويد: پس از كلام خدا و سخنان محمد مصطفى صلى الله عليه و آله، اين سخنان را با هر گفتارى بسنجند بر آن برترى مى يابد و پيشى مى گيرد و اما اين جمله «تخفّفوا تَلحَقوا: بار خود را سبک کنید تا برسید»، هيچ كلامى با وجود کمی لفظ و بسياری معنى، مانند اين جمله نيست. چه ژرف است عمق اين جمله كه آكنده از معرفت است و سرشار از حكمت.5

* فانّ الدنيا أدبرَت.... ألا و انّ اليوم المضمار و غداً السِباق...(خطبه 28)
مرحوم سيدرضى رحمه الله در خصوص این جمله امام على عليه السلام مى گويد: اگر سخنى بود كه مردم را به زهد كشاند، و به كار آخرت ناچار گرداند، اين سخن است و درباره آن همین بس كه، دل را از آرزوها چنان برد كه روشن شود و پند گيرد، و بيش پى كار دنيا نگيرد، و شگفت تر، سخن اوست كه فرمايد: «امروز (دنیا) محل تمرین است و فردا (قیامت) روز مسابقه، سبقت برای بهشت است، و دوزخ غايت»، كه در اين سخن گذشته از فخامت لفظ و عظمت معنى، تمثيل و تشبيه حقيقى و بى كم و كاست، و معنى لطيف نهفته است... .6

* كلمةُ حقّ يُرادُ بِها الباطل...(خطبه 40)
سيدرضى رحمه الله مى فرمايد: اين عبارت «كلمة حقّ يُراد بها الباطل» بليغ ترين و رساترين جمله اى است كه از كار خوارج پرده برمى دارد.7

* رَحِم الله أمراً سمعَ حُكماً فوَعَى...(خطبه 76)
ابوجعفر كوفى در عظمت اين خطبه مى گويد: آيا سخنى كوتاهتر و موعظه اى رساتر از اين سخن ديده اى؟ و چگونه چنين نباشد در حالى كه او على عليه السلام خطيب و لقمان قريش است!8

* الحمد لله الذى عَلا بِحَوله و دَنا بطَوله...(خطبه 83: معروف به خطبه غرّا)
سيدرضى رحمه الله مى نويسد: اين خطبه، از خطبه هاى شگفت انگيز اوست... در خبر است كه چون اميرالمومنين على عليه السلام اين خطبه را خواند، بدن ها از شنيدن آن لرزيد، و ديده ها باران اشك باريد، و دلها از بيم بتپيد، و بعض مردم آن را خطبه غرا ناميده اند.9

* كلّ شىء خاشعٌ له و كلّ شىء قائمٌ بِه...(خطبه 109)
ابن ابى الحديد معتزلى در ذيل جمله اى از اين خطبه مى گويد:
هر كسى مى خواهد فنون فصاحت و بلاغت را بياموزد و ارزش كلمات را نسبت به يكديگر درك كند در اين خطبه بينديشد؛... تاثير و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بى دين ملحدى كه مصمم است رستاخيز را با تمام قدرت نفى كند بخوانند، قدرتش درهم مى شكند، دلش را در وحشت فرود مى برد و اراده ى منفى او را تضعيف مى كند و تزلزل در بنياد اعتقاد او ايجاد مى نمايد. پس خداوند بزرگ گوينده اش را از اين خدمت به اسلام جزاى خير دهد، بهترين جزايى كه به وليى از اوليايش داده است. چه خوب بود ياری اش براى اسلام، گاه با دست و شمشير و گاه با زبان و بيان و گاه با قلب و فكر. آرى او سيد المجاهدين و ابلغ الواعظين و رئيس الفقهاء و المفسرين و امام اهل العدل و الموحدين است.10

* اما بعد، فان الله- سبحانه و تعالى- خلَقَ الخلق...(خطبه 193)
امام على عليه السلام در اين خطبه، که به خطبه همّام معروف است، 105 صفت و ويژگى براى متقين برشمرده است.
سيدرضى رحمه الله نقل مى كند: وقتى همام اين خطبه را شنيد، فريادى كشيد و بيهوش گشت و در آن بيهوشى جان به جان آفرين سپرد.

مرحوم الهى قمشه اى مى فرمايد: اين خطبه به حقيقت گنجينه پر از گوهرهاى حكمت و معرفت است و در آن، دوره كامل درس فلسفه الهى و علم اخلاق و علم النفس و پرورش روان مندرج است. اين خطبه براى موفقيت و آسايش ابدى و شادكامى جاودانى، دستورى جامع و رهبرى كامل است. اين خطبه دريایى است كه غوص و غوركنندگان در آن به گوهرها و جواهرات گرانبهاى معنوى و كمالات روحانى دست يابند... اين خطبه در هر يك از قرون اسلامى نزد اهل دانش، بزرگترين كتاب از نظر اخلاقى بشمار رفته و خطباى بزرگ در محافل سخنرانى به اندرزهاى آن براى راهنمايى مردم تمثل مى جستند، آرى هيچ سخن را به پايه قوت تاثير اين خطبه نتوان يافت... .11

* اما بعد، فقد جعل الله سبحانه لى عليكم حقاً بولاية امركم...(خطبه 216)
آيه الله العظمى نائينى رحمه الله مى فرمايد: قواعد و فوائد مستفاد از هر يك از فقرات اين خطبه مباركه و ماخوذ بودن اصل علم حقوق از نظائر اين خطبه مباركه، كه حكماى اروپا تدوين نموده و بدان مباهات دارند، موكول به رساله علي حدّه ای ست كه به عون الله تعالى بعد از اين خواهيم نوشت.12

* يا لَه مراماً ما أبعدَه، و زوراً ما أغفلَه...(خطبه 221)

ابن ابى الحديد مى نويسد: من سوگند مى خورم به همان كسى كه تمام امتها به او سوگند ياد مى كنند كه من اين خطبه را از پنجاه سال قبل تاكنون بيش از هزار بار خوانده ام و هر زمان آن را مى خواندم، خوف و وحشت و بيدارى عميقى تمام وجود مرا در برمى گرفت و در قلب من اثرى شگفت مى گذاشت و در اعضاى پيكرم لرزشى عجيب می انداخت. هر زمان در مضامين آن دقت مى كردم، به ياد مردگان از خانواده و بستگان و دوستانم مى افتادم و چنان مى پنداشتم كه من همان كسى هستم كه امام در لابلاى اين خطبه توصيف مى كند. چقدر واعظان و خطيبان و فصيحان در اين خصوص گفته اند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مكرر قرار گرفته ام، اما در هيچ كدام تاثيرى را كه اين كلام در دل و روح من مى گذارد، نديده ام.13

آيه الله جوادى آملى مى فرمايد: ابن ابى الحديد در خصوص خطبه 221 مى گويد: اگر تمام فصحاى عرب در يك جايى نشسته باشند و اين خطبه على بن ابى طالب عليه السلام قرائت بشود، شايسته است كه همه آنها سجده كنند، همانطورى كه در قرآن آياتى است كه اگر آن آيات خوانده شود، بايد سجده كرد.14

* من الوالد الفان، المُقرّ للزمان...(نامه 31: وصيت نامه به امام حسن عليه السلام)
ابو احمد عسكرى از علماى معروف اهل سنت در كتاب الزواجر و المواعظ خود مى نويسد: اگر از حكمت چيزى شايستگى آن را داشته باشد كه با طلا نوشته شود، همين نامه امام على عليه السلام است.15

علامه بيهقى مى نويسد: اگر در شرح اين وصيت - كه امير المومنين عليه السلام آنچه نياز بشر است در آن جمع كرده است- كاغذهاى سفيد، با قلم ها سياه گردد، به نصف يك دهم يا كمتر از آن هم، به فوايدى كه در آن است نمى توان نزديك شد و اگر كسى ذوق علمى و عملى داشته باشد براى او كافى است آنچه به آن اشاره نموديم و اگر كسى چنين ذوقى نداشته باشد، سخن كم و بسيار در نزد او مساوى است و تاثيرى ندارد.16

* اما بعد، فانّ مصرَ قد افتُتِحت...(نامه 35)
ابن ابى الحديد معتزلى مى نويسد: فصاحت را ببين در اين نامه كه چگونه افسار خود را به دست على (عليه السلام) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجيب الفاظ را تماشا كن، يكى پس از ديگرى مى آيند و در اختيار او قرار مى گيرند، مانند چشمه اى كه خود به خود و بدون زحمت از زمين بجوشد.17

* اما بعد، فصَلّوا بالناس الظُهر حتى تَفىءَ الشمسُ...(نامه 53: نامه به مالك اشتر)
آيت الله العظمى محمدحسين نائينى رحمه الله مى فرمايد: چقدر سزاوار است، چنانچه مرحوم حضرت آيه الله العظمى سيدنا الاستاد العلامه آقاى ميرزاى شيرازى قدس سره غالبا به مطالعه اين فرمان مبارك و سرمشق گرفتن از آن مواظبت مى فرمود، همين طور تمام مراجع امور شرعيه و سياسيه، هر كس به اندازه ى مرجعيتش اين سيره حسنه را از دست نداده و اين فرمان مبارك را ... كأن لم يكن نشمارند.18

* قيمةُ كلّ امرءٍ ما يُحسِنُه.(حكمت 81)
سید رضى رحمه الله مى فرمايد: اين كلمه اى است كه آن را بها نتوان گذارد و حكمتى همسنگ آن نمى توان يافت و هيچ كلمه اى را همتاى آن نتوان نهاد.19

جاحظ، اديب مشهور سنّی مى نويسد: اگر در تمام اين كتاب جز اين يك جمله على (عليه السلام) نبود، باز كافى بود، بلكه از حد كفايت نيز بالاتر بود.20

* الدنيا دارُ مَمرّ، لا دارُ مَقرّ...(حكمت 133)
استاد محمدتقى جعفرى مى فرمايد: تفسير اين جمله مختصر، يك مجلد كتاب مستقل نياز دارد كه به خوبى توضيح داده شود.21

* لم يذهب مِن مالِك ما وَعَظَك.(حكمت 196)
علامه سيدرضى رحمه الله درباره عظمت فرمايش على عليه السلام که «آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت، (در واقع) از دستت نرفته است»، مى گويد: سبحان الله! چقدر اين كلمه از كلمات ديگر كوتاهتر، ولى بُرد آن در ميدان حكمت بيشتر و طولانى تر است.22
__________________________
پی نوشت:
1. پيام امام خمینی به كنگره نهج البلاغه، 27/ 2/ 1360
2. سخنرانى آيت الله خامنه اى، سال 1364- بازگشت به نهج البلاغه، ص 47
3. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 11
4. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 17 و 18
5. خصائص الائمه عليهم السلام، سید رضی، ص 112
6. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 29
7. خصائص الائمه عليهم السلام، سيدرضى، ص 113
8. خصائص الائمه عليهم السلام، سيدرضى، ص 111
9. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 60
10. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، 202:7
11. كليات ديوان حكيم الهى قمشه اى، ص 1
12. كتاب تنبيه الامه، ص 97
13. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 153:11
14. حكمت نظرى و عملى در نهج البلاغه، ص 26 -27
15. تاسيس الشيعه، آيت الله صدر، ص 404
16. معارج نهج البلاغه، ص 380
17. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 145:16
18. كتاب تنبيه الامة، نائينى، ص 104
19. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، ص 373
20. البيان و التبيين، ج 83:1
21. يادنامه ى كنگره هزاره نهج البلاغه سال 1360، ص 30
22. خصائص الائمه عليهم السلام، سيدرضى، ص 113

منبع: کلید نهج البلاغه، صادق حسن زاده

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث