سیماى امام على علیه السلام در نهج البلاغه
۰۳ اسفند ۱۳۹۴ 0على علیه السلام از زبان خودش
1- نخستين مسلمان:
' فأنا اولُ مَن آمنَ بِه ... فأنا اولُ مَن صَدَّقَه ' من نخستين كسى هستم كه به پیامبر (صلی الله علیه وآله) ايمان آوردم ... و اولين كس منم كه وى را تصديق كردم. "خطبه 71، ترجمه شهيدى، ص 54"
2- ديدن نور وحى:
' أرَى نورَ الوحى و الرساله و أشَمُّ ريحَ النبوة '، روشنايى وحى و پيامبر را مى ديدم و بوى نبوت را مى شنودم. "خطبه 192، ترجمه شهيدى ص 222"
3- هميشه با پيامبر بودم:
' و لقد كنتُ اتّبعُه اتباعَ الفصيل أثرَ أمّه يرفع لى فى كلّ يوم من أخلاقه عَلَماً و يأمرُنى بالاقتداء به '، من در پى او بودم - در سفر و حضر - چنانكه شتر بچه در پى مادرش. هر روز براى من از اخلاق خود نشانه اى برپا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت. "خطبه 192، ترجمه شهيدى، ص 222"
4- سابقه مبارزاتى:
' لقد قالت قريشٌ إنّ ابنَ ابى طالب رجلٌ شجاع و لكن لا علمَ له بالحرب . للهِ ابوهم! و هل احدٌ منهم اشدّ لها مِراساً و اقدمُ فيها مقاماً منّى؟ لقد نهضتُ فيها و ما بلغتُ العشرين و ها أنا ذا قد ذرّفتُ على الستين، ...' قريش مى گويد پسر ابوطالب دلير است اما علم جنگ نمى داند . خدا پدرانشان را مزد دهد! كدام يك از آنان پيشتر از من در ميدان جنگ بوده و بيشتر از من نبرد دليران را آزموده؟ هنوز بيست سال نداشتم كه پا در معركه گذاشتم، و اكنون ساليان عمرم از شصت فزون است. "خطبه 27، ترجمه شهيدى، ص 28"
5- شك در حق، هرگز:
' ما شككتُ فى الحقّ مُذ أُريتُه '، از آن هنگام كه حق را به من نمودند در آن مردد نگرديدم. "حكمت 184، ترجمه شهيدى، ص 393"
6- نيرنگ هرگز:
' وَاللهِ، ما معاويةُ بِأدهى مِنّى و لكنّه يَغدِرُ و يَفجُر و لولا كراهية الغَدر لكنتُ مِن أدهَى الناس ...'، به خدا سوگند، معاويه زيركتر از من نيست، ليكن شيوه او حیله گرى و گنهكارى است. اگر حیله گری و پيمان شكنى ناخوشايند نبود، از زيركترین مردم بودم ... . "كلام 200، ترجمه شهيدى، ص 236"
7- دروغ هرگز:
' واللهِ، ما كتمتُ وَشمَةً و لا كذبتُ كِذبةً ...'، به خدا سوگند، كلمه اى از حق را نپوشاندم، و دروغى بر زبان نراندم. "كلام 16، ترجمه شهيدى، ص 17"
8- علم امام:
' ايها الناس! سَلُونى قبلَ أن تفقِدونى، فَلَأنا بطُرُق السماء أعلم منّى بِطُرق الارض ... ' ای مردم! از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد! كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مى دانم ... . "خطبه 189، ترجمه شهيدى، ص 206"
9- ارزش دنيا:
' واللهِ، لَدُنياكم هذه أهوَنُ فى عَينى مِن عِراق خنزير فى يد مَجذوم '، به خدا سوگند، اين دنياى شما در ديده ى من خوارتر از استخوان خوكى است كه در دست يك جذامى باشد. "حكمت 236"
10- ريشه كن ساختن گروهكها:
' ايها الناس! فأنا فقأتُ عَينَ الفِتنة و لم يَكُن لَيَجرَأ عليها أحدٌ غَيرى ...'، اى مردم! من چشم فتنه را كور ساختم و كسى جز من، جرأت و شجاعت اين كار را نداشت ... . "خطبه 93"
11- سزاوارترين مردم:
' لقد علِمتُم أنى أحقّ الناس بها مِن غيرى ...'، "هنگامى كه قصد بيعت كردن با عثمان را داشتند" همانا مى دانيد، كه سزاوارتر از ديگران به خلافت منم ... . "كلام 74، ترجمه شهيدى، ص 56"
12- قبول بيعت با مردم:
' فتَداكّو علَىّ تَداكّ الابلِ الهِيم يومَ وِردِها قد أرسلَها راعيها و خَلَعت مَثانيها حتى ظننتُ أنهم قاتلىّ أو بعضُهم قاتلُ بعضٍ لَدَىّ '، "مردم براى بيعت با من" چنان بر من هجوم آوردند كه شتران تشنه به آبشخور روى آرند، و چراننده پاى بند آنها را بردارد و يكديگر را بفشارند، چندانكه پنداشتم خيال كشتن مرا در سر مى پرورانند، يا در محضر من بعضى خيال كشتن بعضى ديگر را دارند! "خطبه 54، ترجمه شهيدى، ص 45"
13- بصیرت و حق بينى:
' إنّ معى لَبصيرتى ما لَبَّستُ على نفسى و لا لُبِّسَ علَىّ ... '، بصيرت من با من است، نه حق را از خود پوشيده داشته ام، و نه بر من پوشيده بوده است. "خطبه 10، ترجمه شهيدى، ص 14"
14- مشتاق شهادت:
' فَوَاللهِ، لَابنُ أبى طالب آنَسَ بالموتِ مِن الطّفل بِثَدىِ أمّه '، به خدا سوگند، فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت مانوس تر است از كودك شيرخوار به پستان مادرش. "خطبه 5"
____________________________
منبع: کلید نهج البلاغه، صادق حسن زاده