داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع): گریه پیامبر(ص)(1)
۰۳ آبان ۱۳۹۴ 0روزى رسول خدا (ص ) در منزل حضرت زهرا (ع ) تشريف داشتتند، درحالى كه حضرت امام حسين (ع ) در دامن آن جناب بود، حضرت گريه زيادى كردندو به سجده رفتند و بعد فرمودند: اى فاطمه ، اى دختر در اين ساعت و در همين مكان خداوند على اعلا به توسط جبرئيل به من فرمود: اى محمد آيا حسين را دوست دارى ؟
گفتم : بلى نور ديده و گل خوشبو و ميوه دل و پرده ما بين ديدگان من است . جبرئيل در حالى كه دست بر سر حسين گذاشته بود فرمود: اى محمد او را در سرزمين كربلا شهيد...(1)
من از بهر غريبان ناله ها اندر جگر دارم
بهر صبح و مسا از دل نواى پر شرر دارم
دل زارم بسى پر خون براى بيكسان باشد
بدامن هر زمان جارى مدام اشك از بصر دارم
به بينم گر غريبى را بكنجى واله و محزون
بياد غربت طفل حسين خون جگر دارم
فغان زاندم كه طفل نورس شاهنشه خوبان
بگفتا عمه جان من شوق ديدار پدر دارم
ز وصل روى بابم عمه جان خونشد دل زارم
شب و روز از غم هجرش دو چشم پر گُهر دارم
ندارم آرزوئى غير وصل باب اندر دل
بسى شكوه از اين قوم لعين پر شرر دارم
مگر ما را نباشد خانه كاندر كنج اين ويران
كه خشت خام جاى بستر اندر زير سر دارم
در آندم راءس پر خون پدر شد در برش حاضر
بگفتا جان بابا از فراقت ديده تر دارم (2)
1- ترجمه كامل الزيات ، 206
2- منتخب المصائب ، ج 3، ص 138
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، تالیف علی میر خلف زاده