وقتی همۀ اعضای بدن، از دست آزارهای زبان، زبان باز می کنند!
۲۰ آذر ۱۳۹۳ 0بعضى ها خيال مى كنند كه تكلم فقط، اختصاص به انسان دارد و غير از بشر، موجودات ديگرى لب به سخن باز نكرده و با يكديگر گفتگو ندارند، از اسرار پيچيده اين جهان بى خبر بوده ، نمى دانند كه اين گيتى و جهان پهناور لبريز از عجائب و مملو از شگفتيهاست كه از جمله آنها تكلم موجودات مى باشد. مع الاسف از بعضى افراد انكار آن ديده مى شود؛ ولى با مطالعه در آيات و روايات بسيار و قضاياى تاريخى سخن گفتن غير انسان و تكلم اندام، ثابت خواهد شد.
سخن گفتن غیر انسان واعضای بدن انسان
از باب نمونه به بعضى از شواهد اشاره مى شود:
در آن روز (زمين ) خبرهاى خود را بازگو كند بدينوسيله كه پروردگار تو، به آن وحى فرموده است (1)
در آن روز بر دهان هايشان مهر زده و دست هاى آنها را به سخن در آوريم و پاهايشان به آن چه كسب كرده است، گواهى دهند (2)
به پوستهاى خود گويند براى چه ضرر ما گواهى داديد؟ گويند خداوند كه هر چيزى را به سخن در آورده ما را گويا نموده است (3)
خداوند بزرگ در خصوص خود چنين مى فرمايد: خداوند با موسى سخن گفت، سخن گفتنى (4).
يا آن كه فرموده : خداوند در قيامت با كفار و منافقين سخن نگويد (5)
و درباره عظمت قرآن چنين مى فرمايد: اگر كتابى در جهان باشد كه به بركت آن كوهها به حركت در آيند يا به وسيله آن زمين شكافته گردد يا بسبب آن مردگان به سخن در آيند همانا اين قرآن است (6). كه از اين آيه سخن گفتن مردگان استفاده خواهد شد.
سخن گفتن شيطان در چندين سوره مطرح شده ، گاهى كه خدا حرف مى زند: وقتى كه پرودگار جهان به فرشتگان فرمان سجده براى آدم را مى دهد، بخدا مى گويد: مرا از آتش آفريدى و او را از خاك ، من از او بهترم (7) گاهى مى گويد: من بر سر راه مستقيم بندگانت مى نشينم . بدين سبب كه مرا بى بهره نمودى (8)
و در خصوص جن فرموده : پس ديوى بدهيأت از طائفه جن گفت : من تخت بلقيس را مى آورم قبل از آن ؟ از جايت برخيزى (9)
اين موضوع در داستان حضرت سليمان و اطرافيانش نوشته شده كه در اين قضيه ، تكلم هدهد نيز بيان شده است؛ وقتى آن حضرت حال هدهد را مى پرسد كه كجا بودى؟ مى گويد: من در شهر سبا به خبر درستى مطلع شدم ، آنگاه داستان خود را بيان مى كند.
داستان سخن گفتن حيوانات با پيمبران بويژه با خاندان محمد و آل (صلوات الله عليهم اجمعين ) از قرآن و روايات بطور كامل استفاده خواهد شد كه قضيه مورچه و حضرت سليمان روشنگر آنست :
هنگامى كه قشون آن حضرت به وادى مورچگان رسيدند، رهبر آنها با صداى رسا گفت : اى مورچگان !در خانه هاتان اسكان يابيد، تا آن كه سليمان و قشونش شما را پايمال ننمايند (10)
تكلم مرده با سليمان ، شير با ابوذر، و گرگ و آفتاب با على (ع )، جمجمه با آن حضرت و آهو با حضرت ثامن الحجج (ع ) و عصا با حضرت جواد و گواهى دادن آن بر حقانيت آن بزرگوار، و صدها نمونه ديگر كه براى هر متمتعى شبهه و ترديدى باقى نخواهد گذاشت روشنگر مدعاى ماست .
بنابراين ، هيچ اشكالى ندارد كه زبان در هر صباحى بر اندامها اشراف پيدا كرده از آنها احوالپرسى كند و اندامها نيز متقابلا پاسخ آن را گفته اما بالحن شديدى با چنين تعبيرى : تو را به خدا سوگند كه ما در خصوص تو عذاب شويم .
احوال پرسى اندام ها
هر روز صبح كه مى شود اندامهاى ما به هم سركشى كرده و احوال يكديگر را از هم مى پرسند؛ ولى چنان كه از روايات بلكه از عقل استفاده مى كنيم، همه اندامهای ما به اهميت زبان نخواهند رسيد؛ زيرا پست آن حساس تر و موقعيت آن از همه مهمتر و وظيفه اش از همه سنگين تر است.
محيط فعاليت اعضای بدن
اينجا جاى سوال است كه در علم وظايف الاعضاء، دانشمندان چشم و گوش را از همه مهمتر دانسته و وظائف آنها را سنگين تر مى دانند، چطور مى شود كه زبان از همه بالاتر بوده و موقعيت آن حساس تر باشد؟
پاسخ آن با مختصر دقتى روشن خواهد شد كه قدرت تصرف گوش، فقط در شنيدنى هاست و از آن كه بگذرد به اندازۀ بال مگسى ارزش ندارد و همچنين چشم، ميدان فعاليتش تنها در ديدنى هاست و از آن كه بگذرد چشم با غير خودش مساوى است .
اما زبان ، منطقه حكومتش دامنه دار و وسعت جولانش، پهناور و دخالت او در منطقۀ هر يك از آنها آشكار است ؛ علاوه بر اين كه در مناطق اندامهاى ديگر نيز تصرف كامل دارد.
صبح كه مى شود، هر فردى كه از خواب بلند شده و چشمش باز مى شود، بلافاصله احوال پرسى اندامهاى او شروع مى شود.
به عبارت ديگر چشم، هر چه ببيند، از سير در افلاك و ستارگان در عالم بالا و سر در جهان ريز و ذره بينى و ديدن بر و بحر، درختان و گياهان ، جماد و حيوانات ، انسان و غير آن از صنعت و اختراع ، اكتشافات و صدها موضع ديگر، همين زبان آن را از چشم گرفته و بازگو مى كند و همچنين هر چه گوش بشنود از آوازها، آهنگها، نغمه ها، صداهاى مختلف و سخن هاى گوناگون علمى و غير علمى ، شرعى و غير شرعى و صدها موضوع ديگر، همه را زبان پياده كرده و بازگو مى نمايد.
و از همين زبان است كه تمام اعضاء و اندامها به بهترين وجه زندگانى كرده و در بدترين صورت هم گرفتار مى شوند. به همين دلیل است كه زبان در طرفی قرار گرفته و بقيه اعضاء در طرف ديگر و با هم به مباحثه و گفتگو پرداخته و احوال يكديگر را مى پرسند و مذاكره آنها هر صبحگاه شروع مى شود. در روايات ديده نشده كه بغير از زبان، ساير اعضاء با يكديگر نزاعى داشته باشند يا گله مند شوند. آن چه مسلم است سركشى زبان است به همه آنها و احوالپرسى و اعتراض اندامهاست نسبت به زبان .
صبح كه مى شود، هر فردى كه از خواب بلند شده و چشمش باز مى شود، بلافاصله احوال پرسى اندامهاى او شروع مى شود.
اعتراض اندام ها به زبان
زبان: آقاى چشم حالت چطور است؟ چشم : خيلى خوب است؛ اگر تو مرا راحت بگذارى .
زبان: آقاى گوش چطورى؟ گوش : خوب است؛ اگر تو ما را سالم بگذارى .
زبان: آى دست و پا حالتان چطور است؟ دست و پا: بسيار خوب است؛ اگر از دست شما جان سالم بدر بريم .
زبان: آى شكم !اى ساير اندام ها! شما چطور هستيد؟ شكم و ساير اندامها: بسيار عالی؛ اگر از شر تو محفوظ بمانيم .
جواب زبان به اندام ها
زبان: عجب! عجب! مگر من كه هستم كه همه از شر من ناراحتيد؟
راستى من اهل شر هستم و در حقيقت من زيان آورم؟
آيا من بد همسايه اى هستم؟
آيا تا به حال اين اندام ها از من بدى ديده اند؟
آيا از طرف من به آنها شرى رسيده است؟
آيا ضررى از جانب من به آنها متوجه شده است و وسيلۀ خسران براى آنها شده ام؟
خوبست من از آنها بپرسم مبادا در حق من سوءظن داشته و خيالى از من به خود راه داده باشند.
اى اندامها چه خبر است؟ از هر كدام شما احوال مى پرسم عوضى جواب مى دهيد! گناه كرده ام كه از شما خبر گرفتم؟ بد كردم به شما سركشى کردم؟
اندام ها: بله، بله گناه كردى!
زبان : گناهم چيست؟
چشم : معلوم مى شود كه به آيات و روايات اهلبيت عصمت و طهارت مراجعه نكرده و با آنها سر و كار نداری؟
زبان: چطور؟
چشم: براى اين كه اگر مطالعه اى داشتی، اين اعتراض را نمى كردی. خوبست مقدارى به كلمات بزرگان دين و رهبران بزرگ مراجعه مى كردی تا بدى خود را به دست مى آوردی.
فائدۀ زبان
زبان : من چه بدی دارم؟ من موجودى هستم پر قيمت و داراى ارج و بها! من پديده اى هستم كه خداوند به دوش شما منت نهاده كه مرا به شما ارزانى داشته است و در حق من چنين فرموده است: انسان را آفريد، سخن گفتن را به او آموخت (11)
خوب است شمابه قرآن و روايات مراجعه كنيد. حداقل در فضيلت كلام و سخن گفتن ، روايات را بررسى كنيد.
گوش : ممكن است شما كه مطالعه كرده ايد از باب نمونه بعضى از آنها را ذكر كنيد؟
زبان : البته ، كار من اين است و بدان نيز مفتخرم. على (علیه السلام ) فرموده: زبان، وسیلۀ سنجشى است كه خرد آن را سنگين سازد و كم عقلى آن را سبك (12)
و نيز فرموده: زبان مترجم عقل است. (13)
و فرموده: زبان ترازوى سنجش انسان است. (14)
و مى فرمايد: آگاه باشيد به درستى كه زبانِ راستگوئى كه خداوند براى انسان در ميان مردم قرار مى دهد، از مالى كه آن را به ميراث دهد به كسى كه او را ستايش نمى كند، بهتر مى باشد. (15)
چشم : اينها كه بطور كلى فضيلت تو را نمى رساند بلكه مقام فضل تو را با شرائطى مى رساند كه اگر آن شرائط مراعات شود، البته تو يكى از نعمتهاى بزرگ الهى خواهى بود، ولى احراز آن بسيار مشكل و معلوم نيست آنها را مراعات نمائى .
برترى سخن بر سكوت
زبان : البته با حفظ شرائط، چنان كه طبرسى در كتاب احتجاج نقل مى كند.
از امام زين العابدين (علیه السلام) پرسيده شد: سخن گفتن و سكوت كدام برتر خواهد بود؟ حضرت فرمود: براى هر كدام از آنها آفت هائى است، پس اگر از آفت ها سالم بمانند سخن گفتن بالاتر است. از سبب آن پرسيده شد؟ فرمود: براى اين كه خداوند بزرگ و با عظمت پيمبران و جانشينان آنان را به سكوت مبعوث نفرموده است، بلكه به سخن گفتن برانگيخته است و بهشت با سكوت به كسى داده نمى شود و ولايت خدا به سكوت واجب نشده است و از آتش به سبب سكوت نگهداشته نشده است. من چنين نيستم كه ماه را معادل آفتاب قرار دهم. بدرستى كه تو برترى سكوت را به سخن گفتن و صف مى كنى و چنين نيستى كه فضل كلام را بر سكوت بيان کنى (16)
بنابراين بايد گفت: بطور كلى در بسيارى از روايات فضيلت من (زبان ) بيان شده است چنان كه امام صادق (ع ) در مجلس درس خود اهميت مرا به شاگرد ارزنده خود مفضل معرفى كرده و فرمود: اى مفضل در آن چه خداوند پاك و منزه بر انسان از سخن گفتن مرحمت كرده تامل نما! سنى كه بسبب آن از آن چه در نهاد خود است و آن چه در دل خويش مى گذراند و انديشه او به نتيجه مى رسد خبر مى دهد و بوسيله آن آنچه در دل ديگرن است مى فهمند (چون تاكسى سخن نگويد ديگرى ما فى الضمير او را نمى داند، با مكالمه است كه نيت و ماهيت ديگرى هم به دست مى آيد) و اگر سخن نبود انسان به منزلۀ چهار پايان بى فائده اى بود، كه نه از نفس خود به چيزى خبر مى داد و نه چيزى را از ديگرى مى فهميد (17)
چشم : آرى، ما هم چنين رواياتى را ديده و يا حداقل از افراد بزرگ روحانى شنيده ايم؛ بلكه شايد به روايات ديگرى هم در فضل و رتبه شما برخورد كرده باشيم چنان كه در تعريف ايمان از امام صادق (علیه السلام) روايت شده است كه ايمان عبارت از اقرار به زبان و یقین کردن در دل و عمل كردن به اعضاء و جوارح است. (18)
و يا آن كه از على (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: تمام نيكى در سه خصلت جمع گرديده است : نظر كردن ، سكوت نمودن ، حرف زدن. (19)
ولی بايد روايات ديگرى را هم ديد، مثلا در همين روايت چنين دارد: پس هر نظرى كه در آن اعتبار و پند گرفتنى نباشد، آن غفلت است و هر سكوتى كه در آن انديشه و فكر نباشد، بي خبرى است و هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد، لغو و بيهوده است.
و نيز از آن حضرت روايت شده است: خيرى در خاموشى از حكم نيست، چنان كه خيرى در سخن گفتن با نادانى نيست. (20)
و يا در روايات ديگرى تعبيرهاى عجيبى از تو شده است: زمانى كه على (علیه السلام) براى فرزند خود محمد حنفيه، نقش تو را در اجتماع بيان مى كند چنين مى فرمايد: بدان كه زبان سگى است گزنده، اگر آن را واگذارى، مى گزد و چه بسا كلمه اى كه نعمتى را بگيرد، پس زبان خود را نگهدار چنان كه طلا و اسكناس خود را نگه مى دارى. (21)
زبان، چرا جسارت مى كنيد؟ شما داريد از بدی هاى من سخن مى گوئيد! خودتان كه بدتر از من هستيد.
چشم: ما از خود چيزى نگفته و يا جسارتى نكرده ايم. آن چه از بزرگان دينى خود بما رسيده است، براى شما بازگو كرده ايم. در قرآن هم بسيار ديده شده است كه از افراد پست و رذل و كسانى كه عمل به علمشان نمى كنند و يا به خدا معتقد نيستند، تعبيرهاى جالب كه ظاهرا زشت به نظر مى آيد، شده است .
مثلا در حالات بلعم باعورا، كه از دانشمندان و از كسانى بود كه اسم اعظم را مى دانست و بر اثر گناه مرتد شد، خداوند در حق او چنين تعبيرى دارد: صفت او در دنائت مثل سگى است كه اگر بر آن حمله كنى زبان از دهان بيرون مى افكند و اگر آن را واگذارى، باز هم زبان از دهان بيرون مى افكند. (22)
يا مى فرمايد: مثل آنها مثل الاغ است كه كتابها را بر پشت مى كشد: بد است مثال كسانى كه آيات خدا را تكذيب مى كنند (23)
زبان: آيا باز هم در خصوص من مطلبى داريد؟
دست: سخن دربارۀ تو زياد است؛ ولی ناچار بايد به بعضى از آنها اشاره کنیم.
اندام ها، زبان را سوگند مى دهند!
از امام زين العابدين (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: بدرستى كه زبان آدمى هر روز بر اندام هاى او سركشى مى کند، آنگاه مى گويد: چگونه صبح كرديد، حالتان چطور است؟ آنها مى گويند: خوب است؛ اگر تو ما را واگذارى!و مى گويند الله الله را در حق ما مراعات كن و آن را قسم مى دهند و مى گويند: همانا ما بوسيلۀ تو پاداش داده مى شويم و به سبب تو، مؤاخذه خواهيم شد. (24)
در کتاب اصول كافى از امام صادق (علیه السلام) اين گونه روايت شده است كه: هيچ روزى نيست، جز آن كه هر عضوى از اعضاى بدن، زبان را تكفير مى کند يا اظهار ذلت و خضوع مى كند، التماس كنان مى گويد: تو را به خدا سوگند مى دهم كه كارى نكنى تا ما به خاطر تو عذاب شويم (25) يعنى از شر تو به خدا پناه مى بريم، خود را نگهدار تا ما از عذاب، سالم بمانیم و به سبب تو معذب نشویم .
زبان: ممكن است بفرمائيد چرا در هر روزى همۀ شما اين چنين به من التماس مى كنيد و تملق مى نمائيد؟ اگر قدرت ضرر و زيان مرا بازگو كنيد؟
اندامها: علت تملق ما از شما، سالم ماندن ماست از شرور تو و ما بدون تعارف از تو مى ترسيم و از وصاياى پيغمبر اكرم به على (علیه السلام) اين است: كسى كه مردم از زبانش بترسند، از اهل آتش است (26)
پی نوشت
1. يومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحى لها. سوره زلزال ، آيه 4.
2. اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون . سوره يس ، آيه 65.
3. و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذى انطق كلشى ء. سوره فصلت ، آيه 21.
4. و كلم الهل موسى تكليما. سوره نساء، آيه 164.
5. و لا يكلمهم الله يوم القيمة ، سوره بقره ، آيه 174.
6. و لو ان قرانا سيرت به الجبال اوقطعت به الارض اوكلم به الموتى ... سوره رعد، آيه 30
7. قال انا خيرمنه خلقتنى من نار و خلقته من طين . سوره اعراف آيه 12
8. قال فبما اغويتنى لا قعدن الهم صراطك المستقيم سوره اعراف ، آيه 16
9. قال عفريت من الجن انا اتيك به قبل ان تقوم من مقامك . سوره نمل آيه 39.
10. قالت نملة يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لايحطمنكم سليمان و جنوده سوره نمل ، آيه 18.
11. خلق الانسان علمه البيان سوره رحمان ، آيه 5
12. اللسان معيار ارجحة العقل و اطاشه الجهل .
13. اللسان ترجمان العقل .
14. اللسان ميزان الانسان .
15. الا و ان اللسان الصادق يجعله الله للمرء فى الناس خير من المال يورثه من لايحمده . (تنظيم الغرر كلمه من )
16. بحار ج 71، (ص ) 274، سيل على بن الحسين عليهماالسام عن الكلام و السكوت ايهما الضل ؟ فقان (ع ): لكل واحد منهما آفات فاذا سلما من الافات فالكلام افضل من السكوت ، قيل كسف ذلك يابن رسلو الله (ص ) قال : لان الله عز و جل ما بعث الانباء و الاوصياء بالسكوت ، انما بعثهم بالكلام ، و لا استحقت الجنة بالسكوت و لا استوجبت و لاية الله بالسكوت ، و لا توقت النار بالسكوت انما ذلك كله بالكالم ، ما كنت لاعدل القمر بالشمس انك تصف فضل السكوت بالكلام ولست تصف فضل الكلام بالسكوت .
17. تامل يا مفضل ما انعم الله تقدست اسمائه به على الانسان من هذا المنطق الذى يعبر به عما فى ضميره و ما يخطر بقلبه ونتيجة فكره ، و به يفهم عن غيره ما فى نفسه و لولاذلك كان يمنزلد البهائم المهملة التى لاتخبر عن نفسها بشى ء و لا تفهم عن مخبر شيئا. بحارج 1، ط قديم . ط جديدص 82، ج 3.
18. الايمان هو الاقرار باللسان و عقد بالقلب و عمل بالاركان . سفينة البحار، ج 1،ص 38.
19. جميع الخير فى ثلاث خصال : النظر، والسكوت ، و الكلام ، فكل نظر ليس فيه اعتبار فهو سهو، و كل سكوت ليس فيه فكر فهو غفله ، و كل كلام ليس فيه ذكر فهو لغو بحلار، ج 71،ص 275، امالى صدوق ،ص 18
20. لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لا خير فى القول بالجهل نهج البلاغه .
21. واعلم ان اللسان كلب عقور ان خليته عقر و رب كلمة سلبت نعمة فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك اختصاص ،ص 229، بحار،ج 71،ص 287
22. فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث سوره اعراف ، آيه 176
23. مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا بس مثل القوم الذين كذبوا بايات الله سوره جمعه ، آيه 5.
24. عن الثمالى عن على بن الحسين عليهما السلام قال ، ان السان ابن آدم يشرف كل يوم على جوارحه فيقول : كيف اصبحتم ؟ فيقولون بخير ان تركتنا و يقولون : الله الله فينا و يناشدونه و يقولون انما نثاب بك و نعاقب بك (اختصاص ) بحار، ج 71،ص 278
25. عن ابى عبدالله عليه السلام قال ما من يوما الا وكل عضو من اعضاء الجسد يكفر اللسان يقول نشدتك الله ان نعذب فيك بحار، ج 71،ص 302.
26. يا على من خاف الناس لسانه فهو من اهل النار بحار، ج 71،ص 286
منبع
مناظره زبان و اندامها، سيد حسين شيخ الاسلامى
تنظیم: منیره ملکوتی خواه