أَيُّهَا النَّاسُ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ عِصْيَانِي وَ لَا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي؛ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ (صلی الله علیه وآله)، [وَ اللَّهِ] مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ.
لَا يَجْرِمَنَّكُمْ: شما را وادار نكند.شِقَاقِى: مخالفت با من.لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمْ: شما را حيران و سرگردان نسازد.لَا تَتَرَامُوا بِالَابْصَارِ: (به عنوان تمسخر) با اشاره و كنايه به يكديگر نگاه نكنيد.فَلَقَ الْحَبَّةَ: دانه را شكافت.بَرَاَ النَّسَمَةَ: جان را آفريد.
لا يَجرِمَنّكم: شما را بگناه نيافكندشِقاقِى: عداوت و دشمنى منلا تَتَرامُوا: بهمديگر نياندازيد، بيكديگر اشاره نكنيد
اى مردم، دشمنى با من شما را به گناه نكشاند و نافرمانى از من شما را به سرگشتگى دچار نسازد. چون چيزى از من شنويد به گوشه چشم، به انكار، به يكديگر اشارت مكنيد.پس سوگند به آنكه دانه را شكافته و جانداران را آفريده، كه آنچه به شما خواهم گفت، سخنى است از پيامبر امّى (صلى اللّه عليه و آله) آنكه اين سخن به شما مى رساند، دروغ نگويد و آنكه اين سخن شنيده، نادان نبوده است كه فهم سخن نكند.
اى مردم، كينه با من شما را به گناه آلوده نكند، و نافرمانى از من شما را به پيروى هواى نفس نكشاند، و به وقتى كه از من چيزى بشنويد (از راه ناباورى) به يكديگر چشم نيندازيد. به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، آنچه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله است، ابلاغ كننده دروغ نگفته، و شنونده هم جاهل نبوده.
اى مردم دشمنى و مخالفت با من، شما را تا مرز گناه نراند، و نافرمانى از من شما را به پيروى از هواى نفس نكشاند، و به هنگام شنيدن سخن من، به گوشه چشم، يكديگر را ننگريد.2. خبر از حوادث خونين آينده:سوگند به آن كس كه دانه را شكافت، و جانداران را آفريد، آنچه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى(1) صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده(2) نا آگاه بود.________________________________________(1). امّى: يعنى كسى كه به مدرسه اى نرفت و از كسى علمى نياموخت (كه علوم او از طرف خداست). (2) شنونده شخص امام است.
اى مردم مخالفت با من شما را به گناه واندارد، و نافرمانى من به سرگردانى تان در نيارد. و چون سخن مرا مى شنويد به گوشه چشم به يكديگر منگريد، و آن را نادرست مشمريد. به خدايى كه دانه را كفيده، و جانداران را آفريده، آنچه شما را از آن خبر مى دهم از رسول امّى است -و سخن من با گفته او يكى است-. رساننده، خبر دروغ نگفته، و شنونده نادان نبوده.
(2) مردم، دشمنى و مخالفت با من شما را به گناه (تكذيب گفتارم) وادار ننمايد، و (در آنچه خواهم گفت) نافرمانى از من شما را حيران و سرگردان نسازد، و چون چيزى (خبر از غيب) از من بشنويد بيكديگر چشم نيندازيد (به شگفت نيامده انكار نكنيد) پس سوگند بآن كس كه دانه را (زير زمين) شكافته و انسان را آفريده آنچه بشما خبر مى دهم (از پيش خود نمى گويم، بلكه) از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است كه امّى بوده (هر چه فرموده از وحى الهىّ است از كسى نياموخته) و دروغ نگفته، و شنونده (فرمايشات او يعنى امام عليه السّلام) نادان نبوده است (خلاصه اين خبر وحى الهىّ است به پيغمبر اكرم).
اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد، و نافرمانى نسبت به من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند، و به هنگام شنيدن سخنانم با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد. سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه را که به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى(صلى الله عليه وآله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده، دروغ گفته است و نه شنونده جاهل بوده، (که نتواند سخنان رسول خدا را به درستى حفظ کند).
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج4، ص: 384-381
آنچه مى گويم عين واقعيّت است:امام(عليه السلام) در اين بخش، در واقع مقدّمه چينى مى کند براى بخش بعد که پرده از حوادث مهم آينده بر مى دارد و به مردم اطمينان مى دهد که آنچه را درباره حوادث آينده پيشگويى مى کند، واقعيّت هاى قطعى و يقينى است که از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) شنيده است و تخلّفى در آن وجود ندارد.تعبيرات اين بخش نشان مى دهد که امام(عليه السلام) قبلا هم پيشگويى هايى کرده است و بعضى از منافقان کوردل، يا مؤمنان ضعيف و ناآگاه با ديده انکار به آن نگريستند.مى فرمايد: «اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد و نافرمانى نسبت به من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند. و به هنگام شنيدن سخنانم، با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد!». (أَيُّهَا النَّاسُ، لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي(2)، وَ لاَ يَسْتَهْوِيَنَّکُمْ(3) عِصْيَانِي، وَ لاَ تَتَرَامَوْا(1) بِالأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي).اشاره به اينکه: کينه توزى ها و لجاجت ها و حسادت ها در بسيارى از موارد، انسان را به گناه مى کشاند و پرده اى در مقابل چشم او مى افکند و چهره حقيقت را نمى بيند.سپس مى افزايد: «سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه را که به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى (صلى الله عليه وآله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده دروغ گفته است و نه شنونده; جاهل بوده، (که نتواند سخنان رسول خدا را به درستى حفظ کند)». (فَوَالِّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ(4) النَّسَمَةَ،(5) إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنَ النَّبِىِّ الأُمِّيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهَ وَ آلِهِ،(6) مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَ لاَ جَهِلَ السَّامِعُ).تعبيرى که در سوگند بالا آمده از ابداعات امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) است و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه ديده مى شود، اشاره به نکته مهمّى است! و آن اينکه مهمترين و پيچيده ترين مسئله در نظام عالم هستى، مسئله حيات و زندگى است; چه در عالم گياهان و چه در جهان انسانيّت; و با تمام تلاش ها و کوشش هايى که انسان هاى امروز در اين راه به کار گرفته اند، هنوز اسرار مسئله حيات، کشف نشده است. بنابراين، حيات و زندگى شاهکار آفرينش است و چيزى است که مطالعه درباره آن، ما را به خدا مى رساند و نشان مى دهد اين پديده عجيب و شگفت انگيز، چيزى نيست که بدون علم و قدرتِ خالق توانا و دانايى به وجود آمده باشد. بنابراين، استفاده از اين اوصاف به هنگام قسم خوردن، مفهوم برجسته اى را در اذهان ترسيم مى کند.به هر حال، هدف امام(عليه السلام) اين است که به مخاطبان خود اطمينان دهد که آنچه درباره حوادث آينده مى گويم نه بر پايه حدس و تخمين است و نه از قبيل پيشگويى کاهنان; بلکه واقعيت هايى است که از رسول خدا شنيده ام و من کسى نيستم که در درک سخنان آن حضرت، خطا کرده باشم. بنابراين، آنچه مى گويم عين حقيقت است و مى خواهم با اين پيشگويى، شما را آماده سازم تا بتوانيد خطرات حوادث سخت آينده را به حداقل برسانيد.در حديثى مى خوانيم: هنگامى که آيه «وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ; و گوش هاى شنوا آن را حفظ کند»(7) نازل شد، پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) فرمود: «سَأَلْتُ اللهُ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَکَ يَا عَلِىُّ! قَالَ(عليه السلام): فَمَا نَسِيتُ شَيْئاً بَعْدَ ذلِکَ; من از خدا خواستم که گوش تو را اى على از آن گوش هاى شنوا قرار دهد و على(عليه السلام) مى فرمايد: از آن به بعد، هر چه را شنيدم هرگز فراموش نکردم».(8)****پی نوشت:1. «يَجرمَنَّ» از مادّه «جَرم» (بر وزن جهر) (جُرم بر وزن ظلم، اسم مصدر است) در اصل به معناى قطع کردن و بريدن است و از آنجا که افراد گنهکار پيوند خود را با خدا قطع مى کنند، اين کلمه به گناه نيز اطلاق شده است، بنابراين، «لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ» به معناى «شما را وادار به گناه نکند» مى باشد.2. «شقاق» در اصل به معناى شکاف است و به جنگ و منازعه و اختلاف نيز اطلاق مى شود; چرا که طرفين صفوف خود را از يکديگر جدا مى سازند و در جمله بالا به معناى مخالفت و منازعه است.3. «يَستهوينّ» از مادّه «هوى» (هواى نفس) گرفته شده و مفهومش اين است که شما را به پيروى هواى نفس وادار نکند.4. «بَرأ» از مادّه «برء» (بر وزن نرم) گاه به معناى آفريدن و ايجاد کردن آمده و گاه به معناى دورى جستن و برائت از چيزى و در خطبه بالا به معناى اوّل است و اطلاق «بُرأ» (بر وزن ظلم) به معناى بهبودى و سلامتى به جهت آن است که شخص از حالت اوّل که بيمارى است، جدا مى شود.5. «نَسمه» در اصل به معناى وزش ملايم باد است و گاه به معناى نفس کشيدن آمده و به همين مناسبت، به خود انسان هم که داراى تنفّس است، اطلاق مى شود.6. تعبير به «امّى» (درس نخوانده يا کسى که منسوب به اُمّ يعنى مادر است و جز در دامان مادر مطلبى فرا نگرفته) اشاره لطيفى به اين نکته است که پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) با اينکه اصلا درسى نخوانده بود، هم از گذشته خبر مى داد و هم از آينده و اين يکى از نشانه هاى ارتباط او با خداوند است.7. سوره حاقه، آيه 12.8. کفاية الطالب کنجى، صفحه 40. شبيه اين معنا را بسيارى از مفسّران اهل سنّت مانند: «قرطبى» در تفسير «جامع الاحکام» و «برسوى» در «روح البيان» و «آلوسى» در «روح المعانى» ذيل آيه 12 سوره حاقه آورده اند.
«ايهاالناس، لا يجرمنكم شقاقي، و لا يستهوينكم عصياني و لا تتراموا بالابصار عند ما تسمعونه مني، فوالذي فلق الحبه و برا النسمه ان الذي انبئكم به عن النبي الامي صلي الله عليه و اله، ما كذب المبلغ و لا جهل السامع» (اي مردم، خصومت شما با شخص من باعث تكذيب من نباشد و نافرماني با من شما را متحير و سرگرم ننمايد و در آن موقع كه خبرهاي شگفتانگيز از من ميشنويد (مانند اخبار غيبي) بيكديگر چشم نيندازيد (چشمك نزنيد) زيرا و سوگند به خدائي كه دانه را شكافت و نفوس انساني را آفريد، خبري كه بشما ميدهم از پيامبر امي صلي الله عليه و آله و سلم است. نه تبليغ كننده (پيامبر اكرم دروغ گفته و نه شنونده (خود اميرالمومنين عليهالسلام) نادان بوده است.)اختلاف و خصومت با علي بن ابيطالب عليهالسلام يا معلول ناداني توده است و يا خودخواهي در درجه خودپرستي:اي مردم، فرض كنيم كه شما درجات عالي علم و معرفت را طي نكردهايد، و فرض كنيم كه شما تاكنون از مشاهده انسانهاي متنوع و فروتن در رويدادهاي گوناگون زندگي، اطلاعي دربارهي اصول عالي ((حيات معقول)) بدست نياوردهايد، آيا اين قدر هم نميدانيد كه عدالت با ظلم متفاوت است؟ عدالت موجب نظم عالي و عامل بقاي اجتماع و ظلم ويران كننده آن است؟ آيا اين قدر هم نميدانيد كه صدق و صفا عامل رشد فرد و اجتماع است و كذب و آلودگي موجب سقوط انسان در هر دو قلمرو مزبور است؟ آيا علم با جهل تضاد ندارد؟ آيا علم نيست كه بهمراه عمل صالح، سعادت زندگي محدود اين دنيا و حيات ابدي آن دنيا را در اختيار انسان ميگذارد؟ اين مباني اصلي را در نظر بگيريد و آنگاه دربارهي من بينديشيد كه من آيا من در ميان شما با محض عدالت رفتار نكردهام؟ آيا كمترين ظلم و تعدي از من سراغ داريد؟ آيا همه ساليان عمرم را در راه برقراري عدالت در اجتماع سپري نكرهام؟ آيا من بزرگترين مبارز جهل نيستم؟ آيا صبح و شام، در زندگي معمولي در حال جنگ و پيكار، در هنگام عبادت، در مديريت اجتماعي، با هر وسيله ممكن علم را ترويج ننمودهام؟ آيا يك لحظه حتي در ناچيزترين موقعيت، شما از من خلاف صدق و صفا ديدهايد؟ مگر من نميدانم دروغ و دغل چه نتايج بدي نصيب آدمي مينمايد؟بلي، خداوند هستي آفرين و دانا به آشكار و نهان شاهد است كه من همه ساليان عمرم را با صدق و صفا و عدالت و معرفت گذراندم، چنين شخصي هرگز نه خلاف واقع ميگويد و نه مرتكب خلاف واقع ميگردد. من در همهي حالات با خدا در ارتباطم، او را ميبينم و در مييابم و سختي خصومت او را با دروغگويان بخوبي ميدانم. پس در گفتار من ترديدي بخود راه ندهيد و نافرماني با من گيج و كلافهتان ننمايد، همچنانكه در كردار من كوچكترين خلاف اصول انساني- الهي نديدهايد (و اگر من و شما تا آخرين لحظات دنيا زندگي كنيم، در سايه لطف خداوندي هيچ خطائي از من نخواهيد ديد) بنابراين، به چه علت وقتي كه من سخناني درباره جريانات پشت پرده ظاهري (عالم غيب) ميگويم، به يكديگر چشمك ميزنيد!! آيا تصور ميكنيد فرزند ابيطالب كه ارتباط مستقيم با خدا دارد، خلاف واقعي بر زبان بياورد، حاشا و حاشا.آري، شما در آن موقعي كه من از پشت پرده خبر ميدهم، بايد با شگفتي شديد بروي يكديگر بنگريد و چشمك بزنيد و با گردش خاص چشمهايتان تبادل جهل نماييد، زيرا شما كه علل و روابط رويدادهاي روي پرده را نميفهميد، چگونه ميتوانيد واقعيات پشت پرده را بفهميد؟ اي قربانيان جهل و خودپسندي، من آن اخبار غيبي را از خودم نميگويم، بلكه سوگند به خدائي كه دانه را ميشكافد و سوگند با فريننده انسانها، من آنها را از پيامبر فرا گرفته و بشما ابلاغ مينمايم. چرا نميپذيريد و چرا انكار يا ترديد ميكنيد؟ علت ترديد و انكار شما مقايسهاي است كه ميان من و خودتان ميكنيد و نميدانيد كه نبايد كار پاكان را با شما مقايسه نماييد. تشابه ظاهري عضوي شما را فريب ندهد زيرا:آن يكي شير است اندر باديه وين يكي شير است اندر باديه
امام (علیه السلام) سپس مردم را هشدار و پرهيز مى دهد كه با او دشمنى نورزند و نافرمانى وى نكنند، و سخنان او را دروغ نشمارند، و اين سخن براى نكوهش كسانى است كه چشم بصيرت آنها از ديدن فضايل آن حضرت ناتوان است، و نيز اشاره است بر اين كه خبر دادن از حوادث آينده براى شخصيّتى مانند او در خور امكان است.پس از آن آنچه را مى خواهد به آگاهى مردم برساند و آنچه را پيش از اين خبر داده به پيامبر خدا (ص) مستند مى دارد تا شاهدى بر صدق گفتارش باشد و آن را تأكيد مى فرمايد به منزّه بودن پيامبر (ص) از دروغگويى در تبليغ رسالت، و شنونده كه خود او است در آنچه از رسول اكرم (ص) شنيده و نقل مى كند از دروغ مبرّاست، و ما در فصول پيش بيان كرده ايم كه چگونه امير المؤمنين (ع) از پيامبر اكرم (ص) علوم را فرا گرفته است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 169
أيّها النّاس لا يجرمنّكم شقاقي، و لا يستهوينّكم عصياني، و لا تتراموا بالأبصار عند ما تسمعونه منّي، فوالّذي فلق الحبّة و برء النّسمة، إنّ الّذي أنبّئكم به عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ما كذب المبلّغ، و لا جهل السّامع.اللغة:و (النسمة) محرّكة الرّيح كالنّسيم ثمّ سميّت بها النّفس و الجمع نسم مثل قصبة و قصب.الاعراب:و الضمير في ما تسمعونه راجع إلى الكلام المستفاد بالسّياق على حدّ قوله تعالى «تَوارَتْ بِالْحِجابِ» أى الشّمس، أو يجعل ما موصولة و الضمير راجعا إليها، و عن النّبيّ متعلّق بمقدّر خبر أنّ أى صادر عن النبيّ أو مأخوذ عنه و نحو ذلك. و جملة ما كذب المبلّغ استيناف بياني.المعنى:و لمّا كان قصده عليه السّلام اخبارهم عمّا يكبر في صدورهم و يضعف عنه قلوبهم و يكاد أن ينسبوه إلى الكذب فيه لا جرم أيّههم أوّلا و حذّرهم عن التكذيب بقوله: (أيّها الناس لا يجرمنّكم شقاقى) أى لا يحملنّكم معاداتي و خلافي على أن تكذّبوني (و لا يستهوينكم عصياني) أى لا يذهبّن معصيتي بهواكم و عقلكم، و قيل: أى لا تستهيمنّكم و يجعلكم هائمين و هو قريب ممّا قلناه (و لا تتراموا بالابصار عند ما تسمعونه منّي) أى لا ينظر بعضكم بعضا فعل المنكر المكذّب عند سماع الاخبار الغيبية منّى (فوالذي فلق الحبّة) أى خلقها أو شقّها باخراج النبات منها (و برء النّسمة) أى خلق النّفس الانساني و أوجدها (انّ الذي أنبئكم به) ما أقوله من تلقاء نفسي فتسرعوا و تبادروا إلى تكذيبي، و انما هو متلقا و مأخوذ (عن النّبيّ) الصّادق الأمين (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) أجمعين (ما كذب المبلّغ و لا جهل السّامع) أراد بالمبلّغ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في تبليغه عن اللّه سبحانه و بالسّامع نفسه الشّريف، فيكون فيه إشعار بأنّ ما يخبرهم به مأخوذ من اللّه سبحانه.قال الشّارح المعتزلي: و المبلّغ و السّامع نفسه، يقول: ما كذبت على الرّسول تعمدا و لا جهلت ما قاله فانقل عنه غلطا، و الأوّل أظهر هذا.الترجمة:اى مردمان بايد كه باعث نشود شما را عداوت و مخالفت من بر تكذيب من، و متحيّر نگرداند شما را نافرماني كردن با من، و ميندازيد ديدها را بيكديگر نزد شنيدن اخبار غريبه از من، پس قسم بحق آن كسيكه شكافت دانه را و خلق فرمود انسان را بدرستى كه آنچه خبر مى دهم شما را بآن اخذ شده است از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دروغ نگفته رساننده آن خبر كه عبارتست از پيغمبر، و جاهل نبوده شنونده آن كه عبارتست از نفس نفيس خود.