نیّر تبریزی؛ حافظ عاشورایی
۱۹ مهر ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلاممیرزا محمدتقی حجة الاسلام متخلص به نیّر در سال 1248 قمری در تبریز به دنیا آمد و در 22 سالگی برای ادامۀ تحصیل به نجف رفت و پس از استفاده از اساتید وقت به تبریز بازگشت. فقیه، مجتهد، محدث و در میان علمای شیخیه از مشایخ معروف بود و در فنون شعر و ادب نیز مهرۀ این فن به شمار میرفت. به سه زبان فارسی، عربی و ترکی شعر میگفت؛ ولی اشعاری که در مراثی سروده، پرسوز و گداز است. وی در سال 1312 قمری به رحمت ایزدی پیوست و جسد او را به نجف اشرف نقل و در وادی السلام بین مقام مهدی و دیوار شهر نجف دفن کردند.
دیوان اشعار وی دربردارندۀ سه بخش است: منظومه آتشکده، لآلی منظومه، دیوان غزلیات.
منظومه آتشکده، وقتی «شعر» قربانی «مرثیه» نشود
نیر را بیشتر با مثنوی «آتشکده» میشناسیم؛ شعری بلند که در آن نیر به شرح وقایع عاشورا پرداخته است. محتوای این منظومه در رثای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و مصیبت خاندان آن حضرت است. قالب آن مثنوی بوده و در همان وزن معروف مثنوی مولوی سروده شده است. رویکرد شاعر در این مثنوی 2086 بیتی، رویکردی عرفانی است و شاعر با زبانی گزارشی در چهل و یک منزل به بیان عاطفی وقایع روز عاشورا میپردازد؛ متاسفانه این مثنوی، علی رغم اجر و ارزش بسیار، آن گونه که باید به جایگاه واقعی خود در محافل ادبی نرسیده است.
گرچه شاعر در مثنوی آتشکده به دنبال روایت ماجرایی چون عاشوراست و انتظار داریم که عنصر تصویر و خیال و یک دستی زبان به سبک مرثیه نویسان کمرنگ باشد؛ با این حال با اثری روبرو هستیم که در توصیف یک واقعه ی جدی، هرگز از عناصر اصلی شعر فاصله نگرفته است. به طور مثال در توصیف «صبح عاشورا» در این مثنوی چنین آمده است:
چون سحرگه چهره ی صبح سپید ، شد زپشت خیمه ی نیلی پدیدآسمان گفتی گریبان کرده چاک ، در فراق آفتابی تابناکخور زمشرق سر برهنه شد برون ، چون سر یحیی میان تشت خونپس ندا آمد که ای خیل اله ، هین برون تازید سوی رزمگاهبر رکاب پایمردی پا زنید ، خویش را مستانه بر دریا زنیدهین برون تازید ای مستان عشق ، باده می جوشد به تاکستان عشقجرعه ای زان باده ی بی غش زنید ، خود سمندر وار بر آتش زنیدهین برون تازید ای شیران جنگ ، عرصه را بر روبهان دارید تنگایها اللب تشنگان آب میغ ، آب حیوان می رود از جوی تیغ
تصویر پردازی های زیبایی که پیش روست ما را قانع می کند که با شاعری بزرگ روبروییم که شعر را قربانی مرثیه نکرده است. «گریبان چاک کردن» آسمان و «سربرهنه بیرون آمدن» خورشید و تشبیه آفتاب در سرخی فلق به «سر یحیی در تشت خون» حکایت از زیرکی شاعر دارد. شاعر به طور غیر مستقیم در حال تداعی اتفاقی است که در روز عاشورا خواهد افتاد. خصوصیت حافظانه تداعی و غیر مستقیم گویی همان چیزی است که در شعر مدرن نیز شاهد آن هستیم. در ضمن از همین چند بیت نیز می توان به «تشخص زبانی» شاعر پی برد. ترکیبی از زبان مثنوی نویسی مولوی و سعدی که با پس زمینه ای از سلاست و روان نویسی یک «ترک پارسی گوی» معجونی شیرین و دل چسب را در اختیار خواننده قرار می دهد. «ترک تازی» های زبانی شاعر نیز آشکار است. آوردن حرف اضافه «به» قبل از کلمه ی «تاکستان» و یا استفاده از کلمه ی ندای عربی «ایها» قبل از کلمه ی فارسی «لب تشنگان» از تهورات زبانی خاصی است که بیشتر «ترکان پارسی گوی» جسارت انجام آن را دارند. یا در توصیف شهادت حضرت ابوالفضل (ع ) به چنین خیال آفرینی مست کننده ای دست می زند:
ناگهان «کافرنهاد»ی از کمین ، کرد با تیغش جدا دست از یمینگفت:هان ای دست رفتی؟...شاد رو! ، خوش برستی از گرو... آزاد رو!لیک از یک دست بر ناید صدا ، باش کاید دست دیگر از قفالاابالی نیست دست افشانی ام ، جعفر طیار را من ثانی ام...چون دو دست افتاده دید آن محتشم ، گفت:دستا! رو که من بی تو خوشمخصم اگر بردت زمن گو بازدار ، مرغ دست آموز را با پر چه کار؟شهپر طاووس اگر پرکنده شد ، نام زیباییش زان پر زنده شداندر آن کویی که آن دلبر دروست ، عاشق بی دست و پا دارند دوستباز ده ای دست هین دستم به دست ، تا به هم شوییم دست از هر چه هست
لآلی منظومه: اوج رندی شاعر
«لآلی منظومه» از دیگر آثار «حجت الاسلام» است. مجموعه ای ست از چند شعر در قالب ترکیب بند و غزل و قصیده و سایر قالب های شعری که به سه زبان فارسی، عربی و ترکی سروده شده است. غالب اشعار، عاشورایی و مرثیه ای ست و البته سروده هایی نیز در مدح امامان دیگر(ع)در آن به چشم می خورد. این اثر با یک ترکیب بند 28 بندی در مرثیه ی حضرت ابا عبدالله آغاز می شود و به دلیل داشتن ویژگی های منحصر به فرد -که ذکر آن خواهد رفت- از آثار ماندگار نیر است. مطلع اولین بند آن چنین است:
چون کرد خور، زتوسن زرین، تهی رکاب ، افتاد در ثوابت و سیاره انقلابغارتگران شام به یغما گشود دست ، بگسیخت از سرادق زرتار خور طنابکرد از مجره چاک، فلک پرده ی شکیب ، بارید از ستاره به رخساره خون ، خضابکردند سر زپرده برون دختران نعش ، با گیسوی بریده سراسیمه بی نقاب
چنانکه گفته شد «نیر» غالبا با غیر مستقیم گویی و تداعی گری در صدد تصویر سازی های خیال انگیز از اتفاقات است. در این بند نیز با توصیفاتی ایهام گونه و هاله وار از صحنه ی غروب خورشید و آمدن شب و ظاهر شدن ستارگان، لحظات پس از شهادت امام حسین (ع) و آنچه را که بر اهل حرم گذشته است به شکلی حیرت آور و هنرمندانه توصیف می کند.
نیر نمی خواهد شبیه نوحه نویس های دیگر که در توصیف غروب عاشورا، از اسب افتادن امام و غارت شدن خیمه ها و بیرون دویدن دختران حرم را بی هیچ کم و کاست و خیال انگیزی به نظم در می آورند عمل کند. او فقط به «نظم» در آوردن آنچه كه مورخان به «نثر» نوشته اند، بسنده نمی كرد. بلکه واقعه را به شکل شعری رندانه و منحصر به فرد، باز آفرینی می کند و همین نکته است که او را از تمام نوحه نویس های پیش و پس از خود متمایز می کند.
در همین بند، شاعر فرا رسیدن غروب خورشید را چنان رندانه توصیف می کند که ایهامی ست از وقایع بعد از شهادت. زمانی که رکاب توسن زرین و سرخ آسمان از خورشید تهی می شود در ارکان ستاره ها و سیاره ها، انقلاب اتفاق می افتد. شام (شب) مانند لشکری غارت گر طناب های خیمه ی زرتار خورشید را از هم می گسلند. فلک پرده ی شکیبایی کهکشان را پاره می کند و ستاره ها مثل قطره های خون رخساره ی آسمان را خضاب می کنند. ستارگان بنات النعش با گیسوان بریده و بی نقاب از سراپرده ی آسمان بیرون می دوند و ...
چنان که می بینید نوع توصیف غیر مستقیم و رندانه نیر بی بدیل است... این همان تداعی ست. تداعی آنچه اتفاق افتاده است. امام از زین اسب فرو افتاده و غارتگران شام به خیمه ها هجوم آورده اند. حنجره امام را بریده اند و خون محاسن او را خضاب کرده و دختران کشته کربلا از خیمه ها بیرون دویده اند.
این شیوه ی استادانه را حتی در «محتشم کاشانی» که این همه مورد عنایت شعر پژوهان فارسی زبان است نمی توان یافت. «نیر» دارای چنان رندی منحصر به فردی ست كه به جرات می توان گفت هیچ مرثیه سرای دیگری قبل و بعد از او دارای این ویژگی نیست. هنوز که هنوز است چه بسا ابعاد تحسین برانگیز این «رندی عظیم» از دید بسیاری از شعرپژوهان به دور مانده است و هنوز کسی را آن چنان که باید و شاید، راه به سراپرده ی عظمت نیر نیست. وی یگانه شاعر «رند» در ادبیات عاشورایی است و اگر بگوییم «نیر» حافظ شعر عاشورایی است، بی شك سخن به گزاف نگفته ایم.
دیوان غزلیات
دربردارندۀ غزلیات، رباعیات، مفردات، ساقینامه و سه قصیدۀ عربی اوست. آنچه در غزلیات وی شگفتانگیز است این است که وی غالب غزلهای خود را با ذکر تخلص «نیّر» و کلمۀ پادشاه و شهنشاه و تاجدار به پایان برده و پس از بیت تخلص، همان کلمۀ شاه یا جهاندار را تفسیر کرده و از شاه ولایت علی (ع) یا اولاد اطهر آن حضرت به گونهای بسیار زیبا و هنرمندانه نام برده است.
تمام این مجموعه ابتدا به دست حاج میرزا علی اکبر عماد مدون شده و بعد در سال 1347 شمسی با مقدمه و حواشی حاج میرزا عبدالرسول احقاقی چاپ شده است و دارای حدود پنجهزار بیت است.
منبع: