وقایع روز نهم ربیع الاول
۱۱ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع1-كشته شدن عمر بن خطاب درسال۲۳ قمرى يا كشته شدن عمر بن سعد (وقايع الشهور بيرجندى) در سال۶۶ قمرى
ولى بين الفريقين مشهور است كه عمر در اواخر ذيحجة الحرام كشته شده كه تفصيلا در آن جا ذكر گرديده است .
لكن محمد بن طبرى از علماى عامه گويد: المقتل الثانى يوم التاسع من شهر ربيع الاول و صاحب جواهر از علماى شيعه در جلد پنجم ص ۴۳ به اين قول تمايل نموده است .
2-كشته شدن عمر بن سعد لعين
مرحوم سيد حسن عاملى در اصدق الاخبار مى فرمايد: عمر بن سعد موقع خروج مختار پنهان شده بود . عبدالله بن جعدة را كه خواهرزاده حضرت امير المؤمنين بود و نزد مختار بسيار محترم بود واسطه نمود تا از مختار امان نامه بگيرد . مختار نوشت عمر بن سعد در امان است مادامي كه احداث حدث نكند (او چنين فهميد كه كار تازه اى انجام ندهد) . امام باقر مى فرمايد : منظور مختار اين است كه بيت الخلاء نرود. بعد از امان نامه عمر بن سعد ازمخفى گاه بيرون آمد و نزد مختار مى رفت و مختار نيز اورا احترام مى نمود و در پهلوى خود مى نشاند . يزيد بن شراحيل به زيارت محمد بن حنفيه رفت . صحبت از مختار شد . محمد گفت : مختار خيال مى كند كه او از شيعيان ماست در صورتي كه قاتلان حسين عليهالسلام را نزد خود جاى مى دهد و صحبت مى كند . يزيد آن را در كوفه به مختار رساند . تصميم گرفت عمر بن سعد را به قتل رساند.روزى مختار به دوستان خود گفت فردا كسى را خواهم كشت كه پاهاى بزرگ و چشم هاى فرو رفته و ابروهاى پر مو دارد و با كشتن او مؤمنان شاد شوند.هيثم نخعى در آن جا بود به خيالش آمد كه مختار عمر بن سعد را مى گويد . لذا پسر خود را نزد عمر بن سعد فرستاد و جريان را خبر داد .عمر بن سعد گفت : چگونه مرا مى كشد درحالی كه به من امان نامه داده است ؟ با لاخره فرزندش حفص را به پيش مختار فرستاد واز وفادارى به امان نامه سوال كرد . مختار گفت : بنشين .سپس كيسان ابوعمره را آهسته دستور داد كه رفته عمر بن سعد را بكشد و دو نفر ديگر نيز همراه كرد.ابوعمره نزد ابن سعد رفت و گفت : امير تو را مى خواهد . عمر سعد خواست برخيزد كه پايش در جبّه اش گير كرد و افتاد . ابوعمره اورا با شمشير زد و كشت و سرش را بريد و در دامن خود پيش مختار برد . مختار به حفص گفت : اين سر را مى شناسيد ؟ حَفص گفت : انّا لله و انّا اليه راجعون بلى مى شناسم . پس از او زندگى خيرى ندارد . مختار گفت : راست گفتى تو نيز بعد از او زنده نمى مانى . دستور داد او را نيز بكشند و سرش را كنار سر پدرش نهادند . مختار گفت : عمر در مقابل حسين و پسرش در مقابل على اكبر و مسلما برابر نمى باشد . به خدا سوگند اگر چه سه چهارم قريش را بكشم عرض يك بند انگشت امام نمى شود . سپس سر عمر بن سعد و پسرش را پيش محمد بن حنفيّه فرستاد . محمد بعد از ديدن سرها سر به سجده نهاد و شكر نمود و گفت : بعد از اين مختار را سرزنش و مذمتى نيست و خدايا اين روز را از مختار فراموش مكن و به او از خاندان پيامبر بهترين پاداش را بده.
مخفى نماند كه حضرت امير المؤمنين از شهيد كردن عمر بن سعد امام حسين عليهالسلام را به سعد وقّاص خبر داده بود كه در سوم محرم مشروحا ذكر گرديد و در كامل ابن اثير ج ۴ ص ۲۴۲ آمده است که : ابن سيرين می گويد : حضرت على عليهالسلام به عمر بن سعد فرمود : چگونه خواهى بود كه ميان بهشت و آتش مخيّر شوى ولى تو آتش را اختيار كنى؟