وقایع روز نوزدهم رمضان

وقایع روز نوزدهم رمضان

۲۶ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

 

1- شب قدر

چون جميع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعيين مى شود  لذا قدر گويند.

بعضى گفته اند   که : آن شب را از اين جهت قدر ناميده اند كه داراى قدر و شرافت عظيمى است يا در آن شب قدر فرشتگان نازل مى شوند كه عرصه زمين بر آنها تنگ مى شود . چون تقدير به معنى تنگ گرفتن نيز آمده و غيرها من الاقوال.

 تفسيرهاى زيادى براى تعيين شب قدر شده است . از جمله :  شب اول - هفدهم - نوزدهم - بيست و يكم - بيست و سوم - بيست و هفتم - بيست و نهم.

مشهور در روايات در دهه آخر رمضان كه شب ۲۱ يا ۲۳ است و در روايتى از امام صادق عليه‌السلام آمده است که  : شب قدر شب ۲۱ يا ۲۳ است . حتى هنگامى كه راوى اصرار كرد كداميك از اين دو شب است و گفت: اگر نتوانم هر دو شب را عبادت كنم كداميك را انتخاب نمايم . فرمود ما ايسر ليلتين فيما تطلب چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى و در رواياتى روى شب ۲۳ تاكيد شده.

علت مبهم گذاشتن شب قدر شايد به اين جهت باشد كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند . همانگونه كه خداوند رضاى خود را در ميان انواع طاعات پنهان كرده تا مردم به همه طاعات روى آورند و غضبش را در ميان معاصى پنهان كرده تا از همه بپرهيزند.

و شب قدر فقط از مواهب خداوند بر امت پيامبر است . چنانكه در حديثى آمده که: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : انّ اللّه وهب لامّتى ليلة القدر لم يُعطها من كان قبلهم.

2- نزول یکباره قرآن بر قلب مبارک  پیامبر  صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم                                                                    

قرآن مجيد آخرين كتاب آسمانى از لوح محفوظ به آسمان چهارم  به یکباره برقلب پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد

كه خداوند متعال مى فرمايد : انّا انزلناه فى ليلة القدر و بعد در عرض ۲۳ سال به تدريج  از آسمان چهارم جبرئيل به سوی پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد (بنا بر اينكه شب قدر را ۱۹ رمضان بدانيم) .

تذكر: ۱- علّامه در تذكره فرموده :  مصحف امير المؤمنين عليه‌السلام كه پس از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جمع كرد  همين مصحف متداول امروزيست كه در دست ماست يعنى تحريف نشده.

۲- قرآن مجيد موقع نزول حركت نداشت . در اواخر قرن اول هجرى ابوالاسود دُئَلى به راهنمائى على عليه‌السلام دستور زبان عربى را نوشت و درزمان حكومت عبدالملك خليفه اموى به امر او نقطه گذارى شد . به اين ترتيب ابهام خط و خواندن قرآن تا اندازه اى رفع گرديد  ولى باز مشكل ابهام فى الجمله حلّ مى شد نه بالجمله، تا اينكه خليل بن احمد نحوى معروف ره كه واضع علم عروض بود مدّ و تشديد و ضمّه و كسره و فتحه و سكون و تنوين را با يكى از حركات سه گانه بنا نهاد . به اين طريق ابهام تلفظ قرآن رفع گرديد.

۳- در ذريعه از ابومخنف نقل مى كند كه : اهل شام از شهادت امام حسين عليه‌السلام متنبّه شدند . بازارها را تعطيل كرده به عزادارى پرداختند و مى گفتند : ما نمى دانستيم اين سر امام حسين عليه‌السلام است . به ما گفته بودند سر خارجى است  . چون يزيد اين را شنيد از شورش مردم ترسيد .  قرآن مجيد را جزء جزء نمود و در مسجد ميان مردم بخش كردند تا مردم بعد از نماز قرآن بخوانند و صحبت از امام عليه‌السلام نكنند لذا قرآن به ۳۰ جزء تقسيم شد.

3- ضربت خوردن حضرت على عليه‌السلام

حضرت على در اواخر عمر هر شب به خانه يكى از فرزندانش به مهمانی مي  رفت . شب نوزدهم نوبت شاهزاده ام كلثوم بود . اين خاتون دو قرص نان با كاسه اى از شير و مقدارى نمك آورد تا حضرت افطار نمايد . آن بزرگوار بعد از نماز به سفره نگاه كرد  و فرمود : دخترم در يك سفره دو نوع خورش حاضر كردى . مگر نمى دانى من به پيامبر اسلام متابعت مى كنم  ؟ اى دخترم هر كه لباس و خوراك او در دنيا نيكوتر است روز قيامت نزد خدا وقوفش زيادتر خواهد بود . دخترم در حلال دنيا حساب و در حرامش عقاب است و حضرت مواعظ بليغه فرمودند بعد دستور داد كه يكى از دو خورش را بردار. شاهزاده شير را برداشت  . حضرت اندكى از نان جو با نمك تناول فرمود و حمد خدا نموده مشغول نماز شد . گاهى از اطاق بيرون مى آمد و به آسمان مى نگريست و تضرع مى نمود و سوره يس را تلاوت مى فرمود عرض ‍ مى كرد : خداوندا مرگ را بر من مبارك گردان و بسيار استرجاع مى نمود و كلمه لاحول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم را مكرّرا مى فرمود .  نزديك صبح كه مى خواست به مسجد برود مرغابيها دور حضرت را صيحه زنان گرفتند و بال مى زدند  . حضرت فرمود : اينها صيحه مى زنند . بعد از اين نوحه ها بلند خواهد شد . چون به در خانه رسيد حلقه درب به كمربند بند شد و باز گرديد . حضرت كمر را محكم بست و فرمود : على كمرت را محكم براى مرگ ببند  .

زيرا مرگ تو را ملاقات خواهد كرد و از مرگ نترس وقتى كه تو را بخواند، نزديك صبح روز نوزدهم حضرت وارد مسجد شد بعد از اذان به محراب رفت به نافله فجر مشغول گرديد . چون خواست در ركعت اول سر از سجده بردارد شبيب بن بجره قصد قتل آن بزرگواررا كرد  ولى شمشير او به طاق خورد  ولى عبدالرحمن بن ملجم مرادى ملعون به افسون زن ملعونه كوفى به نام قَطّامِ روز نوزدهم رمضان سال چهلم قمرى در مسجد كوفه با ضربت شمشير زهر آلود فرق مبارك خورشيد ولايت حضرت اميرالمؤمنين را شكافت و فرار نمود.

آن ملعون به دست حذيفه نخعى گرفتار شد . دست بسته از باب كنده به مسجد آوردند و مردم گوش و گردن او را با دندان مي گرفتند و آب دهان بر روى او مى افكندند.

حضرت امير المؤمنين به فرزندش امام حسن عليه‌السلام فرمود : پسرم به حق من از غذا هر چه مى خورى به وى بده و با او مدارا كن اگر با اين ضربت از دنيا رفتم او را بمكش و اگر زنده ماندم من خود داناترم كه با او چه كار كنم و من اولى به عفو مى باشم.

حضرت در منزل گاهى  بیهوش مى شد . وقتى امام حسن كاسه اى از شير به دست آن حضرت داد  حضرت اندكى ميل فرمود و بقيه آن را فرمود به ابن ملجم بدهيد.

ابوالفرج در ص ۳۸ می گويد که: اطباء كوفه را جمع كردند و اعلم ترين آنها اثير بن عمرو بود . چون در جراحت حضرت نگاه كرد جگر سفيد گوسفندى خواست و رگى از آن بيرون كشيد و در زخم گذاشت  و سپس برداشت . سفيدى هاى مغز حضرت را در آن رگ ديد . عرض كرد : يا امير المؤمنين وصيت خود را بكن كه ضربت اين دشمن خدا كار خود را كرده است  . حضرت كاغذ و قلم خواست تا وصيت خود را بنويسد.

خلاصه اى از وصاياى آن حضرت: چنگ بزنيد به ريسمان خدا و از هم جدا نشويد . زيرا من از پيامبر شنيدم كه فرمود : اصلاح بين مردم از يك سال نماز و روزه بهتر است . به خويشان خود توجه كنيد . خدا را درباره يتيمان و همسايگان در نظر بگيرید . به قران توجه كنيد .  از نماز مواظب باشيد و خانه خدا را محافظت كنيد . روزه رمضان را محترم شماريد و جهاد در راه خدا را با اموال و جان خود از دست ندهيد . زكوة خود را به موقع بپردازيد . اصحاب با فضيلت پيامبر را محترم بشماريد . فقرا و مسكينان را در وسيله زندگى با خود شركت دهيد .

به زير دستان خود يارى كنيد . با مردم به خوبى سخن بگوئيد . امر به معروف و نهى از منكر كنيد . زيرا در اثر ترك بدترين افراد زمام امور شما را در دست مى گيرد . آن زمان هر قدر دعا كنيد مستجاب نمى شود . تكبر و قطع رحم ننمائيد .به خوبى و نيكوئيها و تقوى كمك كنيد و به گناه و گناهكاران يارى ننمائيد  .مشروح اين وصيت نامه درمقاتل الطالبين ص ۳۸ آمده.

4- وفات محمود بن مسعود ملقب به علامه قطب الدين شيرازى

علامه از علماى قرن هشتم هجرى مكّنى به ابوالثناء و از شاگردان خواجه نصير الدين طوسى ره بود . مرحوم نورى در مستدرك او را شيعه دانسته ولى عده اى او را شافعى مى دانند . علامه در شيراز متولد و بعد از مسافرتهاى زياد بالاخره به تبريز آمده درنوزده يا ۲۴ رمضان سال ۷۱۰ قمرى از دنيا رفت و در قبرستان چرنداب تبريز نزديك قبر بيضاوى به خاك سپرده شد .

علامه قريب به ۱۴ كتاب دارد . از جمله : شرح قانون در طب - شرح حكمت الاشراق - شرح بر مختصر حاجبى و غيرها .

 در ذكاوت او مى نويسند که  : در مجلسى كه از فريقين نشسته بودند سؤ ال شد بعد از پيامبر امير المؤمنين عليه‌السلام افضل است يا ابوبكر؟ جواب داد:

                                                         خيرالورى بعد النبىّ من بنته فى بيته                          من فى دُجى ليل العمى ضوءالهدى فى زيته

 بهترين مردم بعد از پيامبر كسى است كه دخترش در خانه اوست و در تاريكى ضلالت روشنائى هدايت در چراغ اوست.

و نظير اين قضيّه را به ابن جوزى نيز نسبت داده اند  ولى مرحوم شيخ عباس ‍ در سفينة البحار به قطب الدين شيرازى نسبت داده و ممكن است كه قطب الدين از ابن جوزى اقتباس نموده  است.

 

منبع:

کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث