وقایع  روز سی ام  ذی الحجه

وقایع روز سی ام ذی الحجه

۰۹ آذر ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع

زلزله شدید تبریز

در سال ۱۱۹۳ قمرى يك ساعت از شب آخر ذيحجة الحرام گذشته بود زلزله اى در تبريز به وقوع پيوست كه شدّتش از همه زلزله ها بيشتر شد گويند که : هشتمين زلزله ها بود كه در هيچ يكى اين قدر تلف و خرابى واقع نگرديد كه از شهر جز نامى نماند . حاكم تبريز نجفعلى خان دنبلى از زير خاك بيرون آمد و از پاى معلول گشته بود . چنانكه ذكر خواهد شد.

چون سخن از تبريز زادگاه مؤلف به ميان آمد به تحرير تاريخ تبريز نيز مى پردازيم.

تبريز

غياث الدين حسينى مشهور به خواندميرکه  از مورخين قرن دهم هجريست در كتاب حبيب السير جلد چهارم صفحه ۶۵۲ مى نويسد:در يكى از كتب معتبره به نظر آمد كه تبريز را زبيده خاتون زن هارون الرشيد بنا نموده   است  . بعد از مدتى به زلزله خراب شد و متوكل عباسى به تجديد عمارت آن پرداخت و در ايام دولت القائم بالله عباسى در چهاردهم صفر سال ۴۳۴ هجرى قمرى ابوطاهر منجم شيرازى تبريزيان را گفت امشب به جهت زلزله آفتى عظيم به ساكنان اين شهر مي رسد .بنابراين داروغه به خروج مردم فرمان داد . عده اى انقياد كرده و فرقه اى از شهر بيرون نرفتند .  اتفاقا در آن شب زلزله اى واقع شد . بيش از ۴۰۰۰۰ نفر در زير خاك ماندند.روز ديگر حاكم آذربايجان متصدى عمارت آن بلده گشت . ابوطاهر براى تجديد بنا ساعتى اختيار كرد كه طالع وقت برج عقرب باشد و گفت : اگر در اين ساعت آغاز نمائيد ديگر تبريز به زلزله خراب نشود و در آن ساعت شروع كردند . بعد از آن بواسطه زلزله خراب نشده (تا زمان خواندمير) و در اين تاريخ كه ۹۳۰ قمرى است . تبريز معمورترين بلاد ربع مسكون مى باشد.

ياقوت حموى در معجم البلدان جلد اول نوشته است که:تبريز يك سر اول در آغاز قريه اى بود (در قرن سوم هجرى) شخصى به نام رواد ازدى در دوره خلافت متوكل عباسى در آنجا مسكن گرفت . خود او و برادرش و پسرش سرايهائى در آنجا ساختند و ديوارى دور آن كشيدند و مردم در آنجا مسكن گزيدند.

حمداللّه مستوفى در نزهة القلوب مى نويسد که : شهر تبريز از بناهاى زبيده خاتون زوجه هارون الرشيد مى باشد . چون زبيده خاتون مبتلا به مرض تب بود براى تغيير آب و هوا و جستجوى مكانى كه با مزاج او موافق باشد به آذربايجان رسيد و در محلى كه شهر تبريز بود تب او قطع شد لذا در سال ۱۷۵ قمرى شهر تبريز را بنانهاد.

آنچه از تواريخ ديگر به دست مى آيد اينست كه : قبل از سال ۱۷۵ قمرى تبريز وجود داشت . ولى به نام آذر اباد خوانده مى شد . يعنى آتشگاه و آتشكده كه مؤ يدى به نام آذرباد آن را در تبريز بنا كرده و شهر تبريز قبل از غلبه اسلام مقرّ آتش پرستان بود و اذر آبادگان و آذربايگان از آن گرفته شده ا ست.تبريز از كوه چرنداب تا سرخاب بيشه و جنگل و داراى قلعه ها بود . موقعي كه زبيده خاتون به تبريز رسيد تب او قطع شد. لذا نام آ نجا را تبریز گذاشت و دستور داد تمام قلعه ها و بيشه ها را خراب كردند و براى شهر يك قلعه ساختند . پس ‍ اول كسي كه از اهل اسلام و شيعه اين شهر را تجديد بنانموده زبيده خاتون مى باشد . چنانكه مسجد دال و ذال تبريز در محله مياميار (مهادمهين) بر سخن ما شاهد است  . چون هشام بن عبدالملك بن مروان حضرت امام سجاد رامسموم و شهيد كرد  قصد نمود به اذيت سادات و اكثر ايشان از مدينه متفرق شدند و عبدالله بن جعفر بن محمد بن حنفيّه و عبدالله راس المذرى بن جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن حنفيّه به تبريز آمدند . مدتى مخفى بودند تا طرفداران بنى اميه آنها را در آن مسجد شهيد كردند و به دار كشيدند . لذا آن مسجد را مسجد دار و دال و ذال نيز مى گفتند كه دال اشاره به عبدالله بن جعفر و ذال اشاره به المذرى مى باشد .مخفی نماند كه امام سجادعليه‌السلام در سال ۹۵ قمرى شهيد و هشام در سال ۱۲۵ قمرى به جهنم واصل گرديد و اگر قاتل امام سجاد وليد بن عبدالملك باشد او در سال ۹۶ قمری هلاك شده است . پس معلوم مى شود كه در سال ۹۵ قمرى تبريز وجود داشت ولى بانى اوليه آن معلوم نيست بعضى نوشته رواد ازدى است چنانكه ذكر شد.شايد در سال ۱۷۵ قمرى زبيده خاتون تجديد عمارت كرد بعد از ۶۹ سال در ۲۴۴ قمری در زمان متوكل عباسى تبريز به زلزله خراب شد و به دستور متوكل تجديد بنا نمودند.در سال ۴۳۴ قمری در چهاردهم صفر باز شهر تبريز بزلزله ويران گرديد كه ابوطاهر منجم باشى خبر داده بود همانطور كه خواندمير نوشته  است . اين واقعه در زمان خلافت القائم باللّه عباسى اتفاق افتاد كه امير مولا (مملان) و پدرش به نام امير وهسودان بن محمد بن روادى ازدى از جانب قائم باللّه حاكم آذربايجان در باغى به سلامت مانده بود و در سال ۴۳۵ قمرى در برج عقرب شروع به عمارت كردند باز در سال ۶۷۱ قمری  و در سال ۱۰۵۰ قمری و در سال ۱۰۶۰ قمرى زلزله هاى سختى روى داد و در سال ۱۱۳۴ قمرى در زمان شاه سلطان حسين باز در تبريز زلزله اتفاق افتاد كه قريب به هشتاد هزار هلاك شدند و باز در سال ۱۱۴۰ قمرى زلزله سختى روى داد. باز در سال ۱۱۹۳ قمرى يك ساعت از شب شنبه آخر ذيحجة الحرام گذشت كه زلزله به وقوع پيوست . شدّتش از همه زلزله ها بيشتر بود و می گويند هشتمين آنها بود كه در هيچ يكى اين قدر تلف و خرابى واقع نشد كه از شهر جز نام چيزى نماند. حاكم تبريزنجفعلى خان دنبلى بود . چنانكه در اول گفته شد از زير خاك بيرون آمد و از پاى معلول شده بود . بعد از زمستان به طالع اسد قلعه اى بنا كرد و در عرض دو سال چهار ديوار مشتمل بر دوازده دروازه ساخت و باقيمانده مردم رادر ميان آن قلعه جا داد . چنانكه حاجى ملاهادى همدانى شاعر گفته است :

                            چو گشت از گردش چرخ جفا كيش                                                     اساس قلعه تبريز آباد

                                 خديو مَعدلَت آيين نجف خان                                                 كه داد معدلت اندر جهان داد

                                     بناى قلعه اى بنهاد ازنو                                            كه مثلش كس ندارد در جهان ياد

                                    سكندروار سدّى بست محكم                                          كه باشد حصنى از ياجوج حَسّاد

                                  به تاريخش رقم زد كلك نسبت                                                  زنو سدّ سكندر گشت آباد

مصرع آخر به حساب ابجد ۱۱۹۳ مى شود.

تذكّر

۱- دنبلى طايفه ايست از طوايف كرد اكنون از طايفه قزلباش محسوب مى شود . همگى ترك زبان و شيعه اماميّه و مكان ايشان ولايت خوى بود و امرى ذى شاءن و خان از ايشان برخواسته.

۲- زبيده خاتون همسر هارون الرشيد خليفه عباسى مادر امين و دختر جعفر بن منصور دوانقى بود . مرحوم صدوق در مجالس و مرحوم سيد نوراللّه مرعشى در مجالس المؤمنين آن خاتون را شيعه توصيف نموده . چون هارون مطلع شد كه او به ائمه معصومين ارادت دارد قسم خورد كه او را به دو كلمه طلاق دهد بركاغذى نوشت كنت فبِنتِ (يعنى بودن آنچه بودى بريده شدى) و آن را به زبيده فرستاد و زبيده خاتون از كمال محبت به خاندان عصمت و طهارت در پشت نامه نوشت: كنّا فاحمدنا و بنّا و ما ندمنا: يعنى بوديم آنچه بوديم و به آن حمد مى كرديم و بريده شديم و در آن پشيمان نيستيم و او صاحب مال بود و احسانها و خوبيهاى بى شمار كرده بود و منصور دوّمين خليفه عباسى بانى بغداد جدّ زبيده بود و هارون پسر عمو و شوهر او پنجمين خليفه عباسى بود. زبيده در سال ۱۶۵ با هارون ازدواج كرد و در سال ۲۱۶ در جمادى الاولى وفات نمود رحمة اللّه عليها.

قبرستان گجيل : زبيده خاتون زن هارون الرشيد به جهت معالجه به تبريز آمد بالاخره از مرض آسوده شد و به كلى عافيت پيدا نمود و قصد كرد در تبريز بماند زمين قبرستان را باغى درست كرد و در مدت كمى اشجار زياد روئيد . شبى در خواب ديد تمام اين درختها به اندازه كلّه آدمى ميوه آورده و با وحشت تمام از خواب برجست . معبّرين را به حضور خواسته  و خواب خود را نقل كرد . چنين تعبير كردند كه : اين باغ بالاخره قبرستان خواهد شد . زبيده گفت : حالا كه چنين است خودم مبدل به قبرستان مى كنم . امر كرد درختهاى باغ را قطع كردند و تبديل به قبرستان شد كه بعدا به قبرستان كجيل معروف گرديد و در زمان استاندارى امير لشكر طهماسبى و رئيس شهردارى محمد على خان تربيت گورستان راتبديل به باغ ملى نمودند و بعدا باغ گلستان ناميدند.

آثار باستانى تبريز:

1۱- بارگاه امامزاده جناب موسى ره مشهور به امامزاده كهنه: مقبره جناب ابوالحسن موسى بن جعفر الجمال بن محمد بن ابراهيم بن محمد يمانى (يمامى) بن عبيدالله بن الامام موسى الكاظم عليه‌السلام است كه در راسته كوچه (سنجران قديم) واقع است و در طرف شمالى مقبره مسجد حاجت وجود دارد و شرح حال اين بزرگوار در جزوه اى مستقلّ از طرف مؤلف نوشته شده است. 

2- بارگاه جناب سيد حمزه ره: مقبره يكى از اولاد حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام است كه به ۱۵ واسطه به حضرت مى رسد . به اين ترتيب: صدرالدين حمزة بن حسن بن محمد بن حمزه بن امير كابن على بن محمد بن على بن الحسين بن على بن الحسين بن محمد بن عبدالله بن محمد الاعرابى بن القاسم بن حمزة بن الكاظم مولانا موسى بن جعفرعلیه السلام . مولدش خاف (خواف) از شهرهاى خراسانى مى باشد . درفاصله سالهای ۷۱۴ تا ۷۱۷ قمری وفات نموده است . در بعضى از تواريخ آمده است كه : سيد به دست مغولان مقتول شده و در محله سرخاب دفن گرديد ا ین بزرگوار دفتردار سلطان خدابنده بود و از مقرّبين سلطان غازان به شمار مى رفت و يك چشم اين بزرگوار در واقعه وزير سعدالدين ساوى كور شده بود.پسرش سيد حسين قبّه مخصوصى بر آن ساخت و مدرسه اى در آنجا بنا نمود . در سال ۱۰۸۷ قمری ظهير الدين ميرزاابراهيم بن صدرالدين محمد وزير آذربايجان آن بقعه و مدرسه سيّد را تعمير كرده و مدرسه دوم كه در وقت داخل شدن مقدم است و مسجد و متعلقات آن را احداث نمود و موقوفات زياده معين كرد و ظهير از وزراى عهد شاه سليمان صفوى بود و آن موقوفات معروف به موقوفات ظهيريّه است و قبر اين وزير در دهليز بقعه سيد حمزه مى باشد و در سال ۱۲۷۹ قمری از جانب ناصرالدين شاه بقعه و مدرسه سيد تعمير گرديد و نسب سيد حمزه در كتاب معتبر عمدة الطالب فى نسب آل ابيطالب نيز نوشته شده است.

3- مسجد كبود يا مظفريّه: در زمان حمرانى ابوالمظفر جهانشاه پسر قره يوسف قره قويونلو در سال ۸۷۰ قمرى آن مسجد بنا شد و بانى آن دختر جها ن شاه است . حافظ حسين كربلائى در روضات الجنان مى نويسد که : گوئيا اين عمارت به سعى و اهتمام حرم محترم وى خاتون جان بيگُم بنا شد. بعدها در اثر زلزله به اين وضع درآمد و جهانشاه از سال ۸۴۱ تا ۸۷۲ قمرى در آذربايجان و عراق و خراسان حمرانى كرد و در اين سال به دست حسن پادشاه كشته شد و با اكثر اولاد و بانيه صالحه در جنب مسجد مدفون شدند كه حالا ازانها اثرى باقى نماند ه است .

4-مدرسه و مسجد خواجه على اصغر:  در اوائل قرن ۱۳ حاجى على اصغر نامى معروف به خواجه مازندرانى كه در روزگار فتحعلى شاه در تبريز مى زيسته در كوى حرمخانه بنا كرد و در نيمه قرن ۱۳ شكستى در مسجد پيدا شد كه با نفقه اقليميا خانم دختر نائب السلطنه عباس ميرزا مرمّت و تعمير گرديد.

5- مسجد استاد و شاگرد: در سمت راست خيابان فردوسى اين مسجد ساخته شده بود و بانى آن امير علاء الدين مشهور به شيخ حسن كوچك پسر تيمورتاش بن چوپان در سال ۷۴۱ قمرى بنام سليمان خان ايلخانى بنا كرد و آن مسجد را علائيه و سليمانيّه نيز مى گفتند . ولى قسمتى از كتيبه مسجد را خواجه عبدالله صيرفى از خوشنويسان معروف نوشته و قسمتى را شاگرد او حاجى محمد بندگير كه طرف شرقى مسجد بود نوشته است.  لذا مشهور به مسجد استاد و شاگرد گرديد و هر دو خوشنويس در قبرستان چرنداب مدفونند و شيخ حسن كوچك برادرش ملك اشرف و سلطان سليمان در جنب عمارت مسجد مدفون بودند كه بعدا در زلزله از بين رفته است .  سپس آية اللّه مرحوم حاجى ميرزا يوسف آقا اعلى اللّه مقامه در سال ۱۲۳۶ قمرى تعمير نمودند.  پس از آن مرحوم باز مسجد رو به خرابى گذاشت تا در سال ۱۲۹۵ قمرى آقاى ميرزا محمد على قره جه داغى عوانسرى به تعمير اساسى همت گماشت و در سال ۱۳۳۸ قمری- از طرف مرحوم حاجى محمد اردبيلى باز تعمير شده است.

6-شهردارى تبريز: محل شهردارى تبريز سابقا گورستان نوبر بود و در سال ۱۳۷۸ قمری به امر دولت رضا شاه پهلوى بناى عظيم شهردارى تبريز با يارى حاجى ارفع الملك جليلى كه شهردار تبريز بود به دست مهندسان آلمانى ساخته شد . در بالاى آن كاخ برج ساعتى بر پا كردند و ساعتى كه صفحات چهارگانه آن از جهات اربعه قابل رؤ يت بود نصب نمودند.

7-مسجد ارك: مسجد ارك تاج الدين عليشاه معروف به مسجد ارك كه فعلا ديوار محرابش ‍ باقى مانده است .  بانى آن وزير خواجه تاج الدين علي شاه گيلانى است از سال ۷۱۱ قمرى شروع كرد و در سال ۷۲۴ قبل از اتمام وفات نمود و در پشت آن مسجد مدفون شد.

8-مدرسه و مسجد صادقيه: در راسته كهنه معروف به بازار صادقيه مى باشد كه داراى اطاقهاى ضربى آجرى بود و بانى آن ميرزا صادق از اهل اشتهارد در ده فرسنگى جنوب غربى طهران كه در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان از مستوفيان به شمار مى رفت و تاريخ بناى آن عبارتند از: خيردارين يعنى ۱۰۷۵ قمرى و پسرش ‍ ميرزا طاهر نيز وزير آذربايجان بود. نائب السلطنة عباس ميرزا بازار صادقيه را كه رو به ويرانى مي رفت از متولى آن سالى به سيصد تومان تا سى سال اجاره كرد و تعمير نمود . هر سال آن وجه اجاره به طلاب مي رسيد. بعد ازتمام شدن مدت اجاره متوليان  اداره آن را تا سال ۱۳۰۵ قمری به دست گرفتند . در اين سال از طرف اداره اوقاف تعمير گرديد و تا سال ۱۳۰۲ قمرى اعانه مى شد و اداره معارف اداره مى كرد و بعد به شكل ساير مدارس علوم دينيه درآمد و اخيرا باز رو به خرابى گذاشته بود كه بنا به فرمايش والد معظم حضرت آيت اللّه مرعشى طرف غربى و طرف شرقى و نصف سمت شمالى را تجديد بنا كردند و نصف طرف شمالى را از ثلث يكى از تجّار تعمير نمودند و زير نظر معظم له كتابخانه اى نيز احداث گرديد و مسجد نيز از آثار قديمى بوده و با اطاقهاى ضربى آجرى بنا شده است كه معظم له امامت مى كردند. بعد از چند سال زير نظر امام جمعه وقت حياطى از همان كوچه خريدند و ملحق به مدرسه نمودند و مدرسه را از نو بنا كردند و مدرسه زنانه الزهراء تاسيس شد ولى مسجد همانطور به صورت قديمى باقى مانده است.

9-چهار قبرها: نزديك مسجد جامع در جنب بازارچه قديم مشهور به اِتكُو(به لغت تركى گوشت كوبان كه حالا بازار صفى گويند) گنبديست كه به امير مولا مشهور است كه همان اميرمملان بن امير و هسودان بن محمد روادى است كه در زمان القائم بامراللّه عباسى به امارت تبريز مشغول بود و حالا چهار قبرها گويند و از آثار باستانى به شمار مى رود.

10 -بقعه عون بن على و زيد بن على: در سر كوه سرخاب مقبره ايست به نام مقبره عون بن على وزيد بن على و از آثار باستانى به شمار مى رود.

11- مسجد حسن پادشاه و مدرسه نَصريّه: در ميدان صاحب الامر واقع است كه حسن پادشاه بن بيك بن قراعثمان آق قويونلو ساخته و مدرسه اى هم در جنب آن مسجد بنا كرده و در سال ۸۸۲ قمرى دار فانى را وداع نموده و اولاد او همه پادشاه و در پشت مسجد حسن پادشاه در يكجا مدفونند ولى در اثر زلزله سال ۱۱۹۳ قمرى مسجد و مدرسه و قبور از بين رفته  است و بعدا مردان خيّر تجديد بنا نمودند.

12- مسجد صاحب الامر: نوشته اند که : این مسجد در زمان شاه طهماسب صفوى بنا شده و مسجد سلطنتى او بود و در سال ۱۰۴۵ قمری         به وسيله سپاهيان سلطان مراد چهارم تخريب گرديد . پس از عقب نشينى عثمانيان دوباره آباد شد و در زلزله سال ۱۱۹۳ قمرى باز فرو ريخت و در سال ۱۲۰۸ قمری به وسيله جعفر قلى خان دُنبلى ملقب به به اتمانقليج پسر احمد خان تجديد بنا يافت و در سال ۱۲۶۶  قمری ميرزا على اكبر خان مترجم گنسولگرى روس صحن و مدرسه كنونى را احداث كرد مدرسه اكبريّه ناميدند و در سال ۱۳۴۵ شمسى از وسط مدرسه خيابان دارائى گذشت و مدرسه را دو پارچه نمود و حالا آن مسجد را موزه قرآن نموده اند و زير نظر دولت اداره مى شود.

13- مسجد و مدرسه حاجى صفر على: بانى اين مدرسه و مسجد حاجى صفر على خوئى معاصر نايب السلطنه، بازرگانى معروف مى باشد.

14- بقعه سيّد ابراهيم: مقبره ايست در محله دوه چى مشهور به سيد ابراهيم از آثار باستانى به شمار مى رود.

15-مزار امامزاده جليل القدر محمد كججانى: اين بزرگوار با سيزده واسطه به امام فخرالساجدين زين العابدين عليه‌السلام مي رسد.حضرت سجاد پانزده اولاد داشت . يكى از آنها حسين اصغر نام دارد و او شخصى فاضل و متقى و مُحدّث و صاحب ورع و مردى عفيف و شيعه و تابعىّ و مدنىّ و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام بود . فضائل اين بزرگوار در كتب رجال تفصيلا مسطور مى باشد  . اين بزرگوار پنج پسر داشت . يكى به نام على مكنّى به ابوالحسن و اين شخص ‍ داراى شش اولاد پسر بود كه يكى از آنها عيسى كوفى غَضاره (نعمت و وسعت و فراوانى) است.عيسى كوفى دو فرزند داشت . به نامهاى :جعفر كوفى و احمد عقيقى معروف به كوكبى محدّث در شهر رى. مادر جعفر كوفى اسماء دختر جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن على بن ابيطالب عليه‌السلام است . جعفر كوفى سه فرزند داشت.به نامهای:۱- محمد ابوالحسين ملقب به مضيره (غذائى است كه با شير ترش پخته مى شود) .۲- محمد ابوهاشم فيل يكل نقيب در فسا و اعقاب او در فارس   و بخارا و شيراز و نيشابور مى باشد.۳- محمد ملقب به كَرِش (معظم) و مكنّى به ابوعبدالله، محمد كرش ۳ پسر داشت.به نامهای:حسن اَعوَر در كوفه - حسين اكبر در نيشابور ملقب به دَندانى (رندانى) - على. پسر حسن اعور صديق اكبر و پسر اكبر صديق اصغر و پسر آن حاجى محمد و پسر آن حاجى اَبيل (اَمِل) و پسر آن حاجى سليمان و پسر آن حاجى محمد و پسر آن خواجه صديق و پسر آن امامزاده جليل القدر سيد محمد گنج خانى مشهور به خواجه محمد گنجى مى باشد.خواجه محمد از عرفا بوده و شعر نيز مى گفته و كُجُج تخلّص داشت و او پسر صديق كُجُجان در قريه كُجُجان بود و اين خواجه از جدّ بزرگ خود شيخ محمد تربيت يافته و او خرقه از پير محمد پوشيده بود و شيخ محمود شبسترى متوفاى ۷۲۰ قمرى در سعادتنامه    ازاو نام برده است .

                          رفت يك روز ابلهى نادان                                                        پيش خواجه محمد كُجُجان

الى آخر.

و خواجه محمد عصار متوفاى سال ۷۹۳ قمری می گويد :

                          شيخ كُجُجى خواجه محمد سخنى خوش                                  گفته است اگر مرد رهى آن سخنت پس

خواجه محمد كججانى در سال ۶۷۷ قمرى در ذيحجة الحرام در ۶۳ سالگى وفات نمود. ناگفته نماند كججان قريه اى است در نزديكى شهر تبريز كه مزار امامزاده جليل القدر در آنجاست.

16- مسجد جامع تبريز: عبدالله بن عامر در اول اسلام ساخت و بعد در اثر زلزله ويران گشت و توسط امير حسين خان دنبلى مجدّدا بر همان بنيان قديم بنا شد.

17- مدرسه طالبيه: ميرزا ابوطالب وزير آذربايجان ساخته است و بعضى مى نويسند  که : بانى عمارت شمالى حاجى طالب خان پسر حاجى اسحق تبريزى است كه در سال ۱۰۸۷ قمرى در شمال صحن جامع مدرسه اى ساخت و حجرات براى طلاب علوم دينيّه قرار داد و املاكى بر آن وقف كرد توليت را پس از خود به پسرش كه او هم اسحق نام داشت واگذار نمود . از اين تاريخ به نام مدرسه طالبيه خوانده شد و پيش از آن به صحن مسجد جامع معروف بود و ساختمان مَدرَس و كتابخانه را در سال ۱۳۲۷ شمسى مرحوم آقاى حاجى محمد باقر كلكته چى تاجر معروف نيكوكار بنا نمود در اين مدرسه چهار مسجد بنا شده است .

۱- مسجد جامع =كه ذكر شد در سمت غربى مسجد خاله اوغلى واقع است.

مسجد آقا ميرزا صادق (ره): در سمت راست مدرسه كه بانى آن مرحوم ميرزا مهدى قاضى است و آن را به مرحوم ميرزا محمد على دينورى قره جه داغى جدّ پدرى آقاى ميرزا صادق واگذار نمود كه بعد از آن مرحوم آقاى ميرزا محمد آقا معروف به مجتهد كوچك و بعد از آن مرحوم آقاى ميرزا صادق آقا مجتهد پسر ميرزا محمد آقا امامت مى كردند و در سابق آلچاق مسجد مى گفتند.

مسجد خاله اوغلى: در سمت چپ مدرسه با ستونهاى سنگى معروف به مسجد ملامحمد حسن پيشنماز كه فعلا به نام مسجد اسماعيل خاله اوغلى معروف است.

مسجد حجة الاسلام: مسجديست كه در سمت غربى مسجد جامع بنا شده كه مسجد چهل ستون و مسجد حجة الاسلام نيز گويند.  چون آقاى ميرزا محمد ممقانى مشهور به حجة الاسلام بنا كرده بود و در آنجا امامت مى كرد .  لذا به مسجد حجة الاسلام معروف بود و سپس پسرش آقاى ميرزا محمدتقى نيّر ملقب به حجة الاسلام در آنجا امامت مى نمود.

اللهم صلّ على محمّد عبدك و رسولك و اهلبيته الطاهرين و اخصُصهم بافضل صلواتك و رحمتك و بركاتك و سلامك يا ارحم الراحمين و الحمدلله رب العالمين.

منبع:
کتاب حوادث الایام ، سید مهدی مرعشی نجفی

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث