لزومُ الطاعة:يَا أَيُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ، وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ أَكَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ، فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ.
اى مردم، خوشا كسى كه پرداختن به عيب خود او را از عيب ديگر مردم بازمى دارد و خوشا كسى كه در خانه اش بماند و روزى خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگريد. چنين كسى، هم به كار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.
اى مردم، خوشا به حال كسى كه عيب خودش او را از دنبال كردن عيوب مردم باز دارد، و خوشا آن كه در خانه اش بنشيند، روزى خود را بخورد، به طاعت پروردگارش مشغول باشد، و بر گناهش گريه كند، او سر گرم كار خود بوده، و مردم از او در آسايش باشند.
8. ضرورت خود سازى:اى مردم خوشا به حال كسى كه عيب شناسى نفس، او را از عيب جويى ديگران باز دارد، و خوشا به حال كسى كه به خانه و خانواده خود پردازد، و غذاى حلال خود را بخورد، و به اطاعت پروردگار مشغول باشد، و بر خطاهاى خويش بگريد، و همواره به خويشتن خويش مشغول باشد و مردم از او در امان باشند.
اى مردم خوشا كسى كه پرداختن به عيب خويش وى را از عيب ديگران بازدارد. خوشا كسى كه در خانه نشيند و قوت خود خورد، و به فرمانبردارى پروردگار روى آرد، و بر گناه خود بگريد تا سرگرم كار خويش باشد و مردم را از گزند خود آسوده گذارد.
قسمت چهارم خطبه:(27) اى مردم خوشا بحال كسيكه زشتى و بدى خودش او را از زشتيهاى مردم نگاه دارد، و خوشا بحال كسيكه در خانه خود بنشيند (فتنه و فساد بر پا ننمايد، و براى امر بمعروف و نهى از منكر و جلوگيرى از تباهكارى آماده باشد) و روزى خود را بخورد (طمع بمال ديگران نداشته باشد) و به اطاعت پروردگارش مشغول بوده و بر گناه خويش بگريد (توبه و بازگشت نمايد) در نتيجه سرگرم بكار خويشتن باشد و مردم از (دست و زبان) او در آسايش باشند.
اى مردم! خوشا به حال آن کس که پرداختن به حال خويش او را از توجّه به عيوب مردم باز دارد و خوشا به حال آن کس که در خانه نشسته، روزى خود را مى خورد و به طاعت پروردگارش مى پردازد و بر گناه خويش مى گريد. چنين کسى به اصلاح خويش مشغول و مردم از دست او در آسايشند.
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 6، ص: 605-601
خوشا به حال آن ها که مشغول اصلاح خويش اند:سپس امام(عليه السلام) در آخرين نکته که بخش پايانى خطبه را تشکيل مى دهد، همه مردم را به خودسازى و اصلاح خويشتن و ترک عيب جويى دعوت کرده، مى فرمايد: «اى مردم! خوشا به حال آن کس که پرداختن به حال خويش او را از توجّه به عيوب مردم باز داشته و خوشا به حال آن کس که در خانه نشسته، روزى خود را مى خورد و به طاعت پروردگارش مشغول است و بر گناه خويش مى گريد» (يَا أَيُّهَا النَّاسُ طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ، وَ طُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، وَ أَکَلَ قُوتَهُ، وَاشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ، وَ بَکَى عَلَى خَطِيئَتِهِ).آن گاه چنين نتيجه گيرى مى کند: «چنين کسى به اصلاح خويش مشغول و مردم از دست او در آسايش اند» (فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُل، وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة!).اشاره به اين که هر انسانى ـ جز اولياء الله و معصومين(عليهم السلام) ـ عيب يا عيوبى دارد ; هر گاه به عيب جويى ديگران پردازد از خود و اصلاح خويشتن غافل مى شود و هرگز از نظر تهذيب اخلاق و سير الى الله به جايى نمى رسد ; اما اگر گاهى در گوشه خانه بنشيند و در خويشتن فرو رود و عيوب خود را يک به يک بررسى کند و با آب زلال اطاعت پروردگار و قطره هاى اشکى که بر اثر ندامت نسبت به خطاهايش جارى مى کند، قلبش را شستشو دهد، هم در اصلاح خويشتن توفيق مى يابد و هم مردم از دست او در امان مى مانند.* * *نکته:اجتماعى زيستن يا انزواگرايى؟در پايان خطبه مذکور چنان که ملاحظه کرديد، امام(عليه السلام) به انزواطلبى تشويق مى کند; همان انزوايى که مقدمه اى براى خودسازى و دورماندن از مفاسد اجتماعى است.بسيارى از علماى اخلاق نيز انزوا را يکى از شرايط فراهم آوردن زمينه تهذيب اخلاق مى شمرند.حضرت موسى(عليه السلام) نيز چهل روز براى گرفتن الواح از قوم خويش کناره گيرى کرد و به کوه طور رفت که شرح آن در آيه 142 از سوره اعراف بيان شده است.حضرت مريم(عليها السلام) نيز مدّتى از جمعيّت قوم خود کناره گيرى کرد که در سوره مريم آيه 16 به بعد آمده است.در مورد اصحاب کهف نيز مى خوانيم: هنگامى که نتوانستند در مقابل فشار بت پرستان قوم خود بايستند عزلت گزيده و به غار پناه بردند ; آن گونه که قرآن مى گويد: «(وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَ فَأْوُا إِلَى الْکَهْفِ يَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِّنْ رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَکُمْ مِّنْ أَمْرِکُمْ مِّرفَقاً); و (به آن ها گفتيم:) هنگامى که از آن و آن چه جز خدا مى پرستند کناره گيرى کرديد به غار پناه بريد که پروردگارتان رحمتش را بر شما مى گستراند و در اين امر، آرامشى براى شما فراهم مى سازد».(1)در حالات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز همه خوانده ايم که قبل از بعثت، روزهاى متوالى بلکه ماه ها به غار حرام مى رفت و در آن جا تنها بود و به عبادت مشغول بود.روايات متعدّدى نيز در زمينه انزوا وارد شده ; از جمله در حديثى از پيامبراکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اَلْعُزْلَةُ عِبَادَةٌ; دورى از مردم، عبادت است».(2)در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده: «اَلْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِيَمِ الاَْکْيَاسِ; دورى گزيدن برترين شيوه هاى هوشمندان است».(3)و نيز در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار(عليه السلام) نقل شده است: «فِي اِعْتِزَالِ اَبْناءِ الدُّنْيَا جِمَاعُ الصَّلاَحِ; دورى گزيدن از دنياپرستان سبب هرگونه اصلاح است».(4)در حالى که از سوى ديگر روايات ديگرى مردم را به اجتماع گرايى تشويق مى کند; در حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْکُمْ بِالْجَمَاعَةِ، وَ إِيَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةِ; بر شماست که از جماعت جدا نشويد و از پراکندگى بپرهيزيد».(5)همين مضمون به تعبير ديگر از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است: «وَاَلْزَمُوا السَّوادَ الاَْعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةِ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ; همواره با سواد اعظم (اکثريت طرفدار حق) باشيد که دست خدا با جماعت است و از پراکندگى بپرهيزيد که انسان تنها، بهره شيطان است ; همان گونه که گوسفند تکرو بهره گرگ است».(6)احاديث در طرفين اين موضوع فراوان است و گاه تصوّر مى شود با هم تعارضى دارند; در حالى که چگونگى جمع در ميان اين روايات درخود آن ها بيان شده است; از متون آيات و روايات به خوبى استفاده مى شود که عزلت و گوشه گيرى در شرايط خاص اجتماعى است و در واقع، به صورت يک استثنا در برابر حکم کلى اسلام به اجتماع گرايى است و از جمله در موارد زير، عزلت توصيه شده است:1ـ دورى گزيدن از دنياپرستان که در احاديث پيش گفته و به آن اشاره شد.2ـ دورى گزيدن از جامعه فاسد و آلوده و منحرف; همان گونه که در داستان ابراهيم و اصحاب کهف ذکر شد و همان گونه که در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که وقتى از حضرتش پرسيدند: چرا انزوا را برگزيده اى؟ در پاسخ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَ تَغَيَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَيْتُ الاِْنْفِرادَ أَسْکَنُ لِلْفُؤادِ; زمان فاسد شده و دوستان و برادران دگرگون شده اند ; به همين دليل تنهايى را مايه آرامش دل مى دانم».(7)3ـ گاه اين عزلت و دورى گزينى براى انديشيدن و خودسازى صورت گرفته; آن گونه که در حالات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) قبل از بعثت نقل شده که به غار حرا پناه مى برد و روزهاى متوالى مشغول عبادت و انديشيدن بود و اگر انسان، بخشى از شبانه روز را در تنهايى به سر مى برد تا بهتر بينديشد و براى خود و جامعه برنامه ريزى کند، به يقين مفيد و سودمند خواهد بود.4ـ دورى گزيدن از افراد شرور ـ که بخشى از جامعه را تشکيل مى دهند ـ نيز در روايات عزلت توصيه شده است ; اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنِ اعْتَزَلَ النَّاسَ سَلِمَ مِنْ شَرِّهِمْ; کسى که از مردم (شرور) دورى گزيند از شرّ آن ها در امان خواهد بود».(8)وگر نه کسى نمى تواند اجتماعى را که بر تمام دستورات اسلام حاکم است منکر شود. دور ماندن از جامعه به طور کامل سبب دور ماندن از تجربيات و علوم و قوت و قدرت افراد آن جامعه است. انسان ها همچون قطره هايى هستند که وقتى جمع شوند دريايى تشکيل مى دهند يا همچون رشته هاى بسيار باريکى که وقتى به هم تابيده شوند طناب بسيار محکمى را به وجود مى آورند. اضافه بر اين تجربه نشان داده عزلت، سبب «خودبزرگ بينى» و «سوء ظن شديد» به ديگران و گاه «ادعاهاى باطل و فاسد» است.* * * *پی نوشت:1. کهف، آيه 16.2. ميزان الحکمه، حديث شماره 12884.3. غرر الحکم، احاديث شماره 1414 و 6505 .4. همان.5. کنزالعمال، جلد 1، صفحه 206، (حديث 1028).6. نهج البلاغه، خطبه 127.7. بحارالانوار، جلد 47، صفحه 60، (حديث 116).8. غرر الحکم، حديث 8151.
«يا ايها الناس، طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس …» (اي مردم، خوشا به حال كسي كه توجه به عيوب خويشتن و چارهجويي آنها او را از اشتغال به عيوب ديگران مشغول بدارد …).از وقيحترين صفات بيماران خودخواهي، پرداختن به عيوب ديگران است:تفاوت بسيار زياد است مابين دو نوع توجه به صفات زشت ديگران، توجه براي اقدام مخلصانه به برطرف كردن آنها كه از مصاديق نهي از منكر محسوب ميگردد و خود شرط احساس وحدت مابين خود و انسانهاي آلوده به زشتيها است، و عيبجوئي و ابراز نقايص ديگران براي بالا بردن موقعيت خويشتن. ريشه اصلي اقدام مخلصانه به برطرف كردن زشتيها و نقايص ديگران همانست كه انتقاد از عيوب خويشتن براي اصلاح و تزكيه نفس مستند به آن است. يعني همانگونه كه يك انسان وارسته نميتواند زشتيها و عيوب خويشتن را بپذيرد و در صدد رفع آنها برميآيد، همچنان نميتواند نواقص و منكرات زشت را در ديگران كه در ماوراء محسوسات، وحدتي با يكديگر دارند بپذيرد و به اين جهت وظيفه انساني خود ميداند كه تا آنجا كه ممكن است در برطرف كردن آنها بكوشد. خوشا به حال كسي كه با احساس ناتواني از شركت در اجتماع آلوده، حيات انفرادي خود را تنظيم نمايد و به شئون زندگي خود بپردازد و به اطاعت پروردگارش مشغول شود و بر گناهانش پشيمان گردد و بگريد، او مشغول خويشتن شود و مردم را از ناهنجاريهاي خود راحت نمايد.
پس از اين امام (ع) براى بار ديگر نهى مى كند از اين كه مردم در پشت سر يكديگر سخن گويند و عيبهاى يكديگر را بازگو كنند، و به كسى كه ممكن است در صدد حفظ خود از اين گناه برآيد گوشزد مى كند كه براى هر يك از مردمان عيبهايى است و سزاوار اين است كه هر كسى به بر طرف كردن عيبهاى خود مشغول گردد و از ذكر عيوب ديگران باز ايستد، واژه «طوبى» بر وزن فعلى از طيب (بوى خوش) مشتقّ است، و واو آن منقلب از ياست، نيز گفته شده كه طوبى اسم درختى است در بهشت، و به هر دو صورت در اين جا مبتداست، پس از اين تذكّر مى دهد كه عزلت گزيدن و در خانه نشستن و به طاعت خدا مشغول بودن و بر گناهان خويش گريه كردن و از كردار خود پشيمان شدن بهتر است.فرموده است: «و كان من نفسه في شغل... »:آنچه در باره ثمرات عزلت ذكر كرده است. بايد دانست در مورد اين كه عزلت و گوشه نشينى بهتر است يا معاشرت و آميزش اختلاف است، گروهى از مشاهير صوفيّه و عرفا مانند ابراهيم بن ادهم، سفيان ثورى، داود طايى، فضيل بن عياض، سليمان خواصّ و بشر حافى عزلت را ترجيح داده اند و گروهى ديگر مانند شعبى، ابن ابى ليلى، هشام بن عروه، ابن شبرمه، ابن عيينه و ابن مبارك معاشرت و اختلاط با مردم را برتر دانسته اند، دسته نخست به دلايلى از عقل و نقل استدلال كرده اند، امّا دليل نقل، گفتار پيامبر اكرم (ص) به عبد اللّه بن عامر جهنى است هنگامى كه از آن حضرت پرسيد: راه رستگارى چيست در پاسخ فرمود: اين كه به خانه ات بسنده كنى و زبانت را نگه دارى و بر گناهانت گريه كنى، و به آن حضرت عرض شد: كدام كس بهتر است فرمود: «مردى كه در يكى از شكافهاى كوه عزلت كند، و به عبادت پروردگار خويش مشغول باشد و مردم را از شرّ خود رها سازد» و همچنين فرموده است: «او پرهيزگار پاكيزه ناپيدا را دوست مى دارد» و دليل عقل اين است كه در گوشه گيرى فوايد خدا پسندى موجود است كه در معاشرت به دست نمى آيد بهترين فايده اش اين است كه انسان فراغت مى يابد كه به عبادت پروردگار و ياد او و راز و نياز با وى پردازد و از پادشاه آسمانها و زمين بخواهد اسرارى را در امور دنيا و آخرت بر او منكشف فرمايد، از اين رو پيامبر خدا (ص) تا آن گاه كه به پيامبرى برگزيده شد، در كوه حرا، عزلت مى جست و به عبادت خداوند مى پرداخت.دسته ديگر كه معاشرت و آميزش را برترى داده اند به قرآن و سنّت استدلال كرده اند، امّا دليل قرآن گفتار خداوند متعال است كه فرموده است: «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» و نيز «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا» و آشكار است كه گوشه نشينى و كناره جويى خلاف الفت و دلجويى و موجب تفرقه و پراكندگى است، دليل اين گروه از سنّت، گفتار پيامبر اكرم (ص) كه فرموده است: هر كس از جماعت هر چند به اندازه يك وجب جدا شود طوق اسلام را از گردن خود برداشته است، و همچنين نقل شده است كه: مردى به كوه رفته خداوند را در آن جا عبادت مى كرد كسانش او را نزد پيامبر گرامى (ص) آوردند، آن حضرت او را از اين كار منع كرد و به او فرمود: همانا شكيبايى يك روز مسلمانان در يكى از گيرودارهاى جهاد بهتر از چهل سال عبادت است.من مى گويم استدلال هر دو دسته صحيح است، ليكن برترى عزلت بر معاشرت يا به عكس به طور مطلق و بى قيد و شرط درست نيست، بلكه هر كدام بر حسب مصلحت و به مقتضاى وقت در باره بعضى از مردم درست است.بايد دانست كه اگر كسى بخواهد اهداف پيامبران (ع) را در دستورها و تدبيرهاى آنان بداند بايد با شمّه اى از آيينهاى پزشكان آشنا، و به مقاصدى كه در عبارات مطلق خود دارند اندكى دانا باشد، زيرا همان گونه كه پزشكان، بدن را با انواع داروها و چاره جوييها درمان مى كنند تا بر سلامت خود باقى بماند و يا از بيمارى رهايى و صحّت خود را بازيابد همين گونه پيامبران و جانشينان آنان كه پزشكان نفوسند بر انگيخته شده اند تا بيماريهاى روح مانند نادانى و خويهاى زشت اخلاقى را با آداب و مواعظ و منع، و زدن و كشتن معالجه كنند، و همان طور كه پزشك گاهى مى گويد: اين دارو براى فلان بيمارى سودمند است مقصود او سودمند بودن آن براى همه مزاجها نيست بلكه مراد مفيد بودن آن در برخى طبايع است، پيامبران و پيشوايان دين (ع) نيز هنگامى كه بطور اطلاق مى گويند فلان چيز، مثلا عزلت و گوشه نشينى مفيد است منظور آنها اين نيست كه اين روش براى همه انسانها سودمند است، و همان گونه كه پزشك در برخى اوقات دارويى را به يكى از بيماران سفارش مى كند و بهبود او را در آن تشخيص مى دهد كه براى بيمار ديگر آن دارو را زهر كشنده مى داند و براى درمان او از داروى ديگر استفاده مى كند.پيامبران (ع) نيز گاهى برخى از كارها را درمان بعضى از نفوس مى دانند، و به سفارش آن بسنده مى كنند، و زمانى پاره اى از امور مانند گوشه گيرى را درمان بعضى از نفوس مى شناسند و برخى از مردم را به آن تشويق مى كنند، در حالى كه همين معالجه را نسبت به گروهى ديگر زيانبار دانسته، به ضدّ آن دستور مى دهند مانند سفارشهايى كه در باره لزوم معاشرت و آميزش شده است و آنچه به نظر مى رسد اين است كه آنان گوشه گيرى را بيشتر براى كسانى جايز مى شمارند كه قواى نظرى و عملى آنها به مرتبه اى از كمال رسيده كه آنان را از معاشرت با بسيارى از مردم بى نياز ساخته است، زيرا علوم و اخلاق و بيشتر كمالات انسانى تنها از راه آميزش با ديگران به دست مى آيد، بويژه اگر كسى كه مكلّف به گوشه گيرى و اختيار عزلت است عايله اى نداشته باشد تا براى زندگى آنان ناگزير باشد به كسب و كار بپردازد، امّا معاشرت و گردهمايى را بيشتر از اين نظر سفارش كرده اند كه از طريق محبّت، ميان مردم الفت و اتّحاد برقرار شود، و اتّحاد نيز دو فايده كلّى و عمده دارد، اوّل حفظ اساس دين و تقويت آن به وسيله جهاد. دوّم تحصيل كمالاتى كه نظام امور، و سعادت انسان در دنيا و آخرت بر آنها استوار است، و چنان كه گفته شد بيشتر علوم و اخلاق و كمالات از راه معاشرت و آميزش با مردم به دست مى آيد. و توفيق با خداست.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 238
يا أيّها النّاس طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب النّاس، و طوبى لمن لزم بيته و أكل قوته و اشتغل بطاعة ربّه و بكى على خطيئته، فكان من نفسه في شغل و النّاس منه في راحة. (37982- 37525)اللغة:و (طوبى) وزان فعلى اسم من الطيب و الواو منقلبة عن ياء و قيل اسم شجرة في الجنّة كما سنشير إليه في بيان معناه.المعنى:(أيّها النّاس طوبى لمن شغله عيبه) و محاسبة نفسه (عن عيب الناس) و غيبتهم روى في عقاب الأعمال عن الحسن بن زيد عن جعفر عن أبيه عليهما السّلام قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّ أسرع الخير ثوابا البرّ و إنّ أسرع الشرّ عقابا البغى، و كفى بالمرء عيبا أن ينظر من النّاس إلى ما يعمى عينه من نفسه، و يعير الناس بما لا يستطيع تركه و يؤذى جليسه بما لا يعنيه.قال الطريحي في قوله تعالى «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» أى طيب العيش، و قيل طوبى الخير و أقصى الامنية، و قيل اسم للجنّة بلغة أهل الهند، و في الخبر عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنها شجرة في الجنّة أصلها في دارى و فرعها في دار عليّ عليه السّلام فقيل له في ذلك فقال: داري و دار عليّ في الجنّة بمكان واحد، قال و في الحديث هي شجرة في الجنّة أصلها في دار النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و ليس مؤمن إلّا و في داره غصن منها لا يخطر على قلبه شهوة إلّا أتاه ذلك الغصن، و لو أنّ راكبا مجدّا سار في ظلّها مأئة عام ما خرج و لو طار من أسفلها غراب ما بلغ أعلاها حتّى سقط هرما. (و طوبى لمن لزم بيته) قد مرّ الكلام مشبعا في فوايد العزلة و ثمراتها في شرح الفصل الثاني من الخطبة المأة و الثانية.فان قلت: أ ليس الاعتزال و ملازمة البيت ملازما للفرقة الّتي نهى عنها سابقا فكيف يجتمع النهي عن الفرقة مع الحثّ على العزلة المستفاد من هذه الجملة الخبريّة؟قلت: لا تنافي بينهما، لأنّ النهى السابق محمول على الافتراق لاثارة الفتنة و طلب الباطل كما يشعر به كلامه السابق أيضا، و هذا محمول على الاعتزال لطلب الحقّ و مناجاة الرّب و تزكية النفس من رزائل الأخلاق.كما يدلّ عليه قوله (و أكل قوته و اشتغل بطاعة ربّه و بكى على) سالف
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 10، ص: 239
(خطيئته) و موبق معصيته (فكان من نفسه في شغل و النّاس منه في راحة) أى يدا و لسانا.روى في الكافي عن أبي البلاد رفعه قال: جاء أعرابيّ إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و هو يريد بعض غزواته فاخذ بغرز «1» راحلته فقال: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله علّمني عملا أدخل به الجنّة، فقال صلّى اللّه عليه و آله ما أحببت أن يأتيه الناس إليك فأته إليهم، و ما كرهت أن يأتيه الناس إليك فلا تأته إليهم، خلّ سبيل الراحلة.و فيه عن عثمان بن جبلة عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ثلاث خصال من كنّ فيه أو واحدة منهنّ كان في ظلّ عرش اللّه يوم لا ظلّ إلّا ظلّه:رجل أعطى النّاس من نفسه ما هو سائلهم، و رجل لم يقدم رجلا و لم يؤخّر رجلا حتى يعلم أنّ ذلك للّه رضى، و رجل لم يعب أخاه المسلم بعيب حتّى ينفى ذلك العيب عن نفسه فانّه لا ينفى منها عيبا إلّا بدا له عيب و كفى بالمرء شغلا بنفسه عن الناس______________________________ (1) الغرز بالفتح و السكون ركاب الراحلة من جلد و اذا كان من خشب أو حديد فركاب «منه ره»
الترجمة:اى مردمان خوشا مر آن كسى را كه مشغول سازد او را عيب او از عيبهاى مردمان، و خوشا مر آن كسى را كه ملازم بشود خانه خود يعني منزوى شود و بخورد قوت حلال خود را و مشغول شود بطاعت پروردگار خود و گريه كند بگناهان خود، پس باشد از نفس خود در شغلى كه مشغول او شود و مردمان از او در راحت.