وَ قَالَ (علیه السلام): قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه.
و فرمود (ع): دلهاى مردان رمنده است، هر كه آنها را به دست آورد، به او روى نهند.
و آن حضرت فرمود: دلهاى مردمان وحشى است، هر كس به آنها الفت جويد به او روى آورند.
راه جذب دلها (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند.
[و فرمود:] دلهاى مردان رمنده است، هر كه آن را به خود خو داد، روى بدو نهاد.
امام عليه السّلام (در سفارش دلها) فرموده است:دلهاى مردم رمنده است (با هم آشنائى ندارند) پس هر كه آنها را (با همراهى و نيكى و دوستى) بدست آورد باو رو مى آورند.
امام(عليه السلام) فرمود: دل هاى انسان ها وحشى و رمنده است، هركس با آنها انس گيرد رو به سوى او مى كنند!
راه تسخير دل ها:امام در اين كلام حكمت آميز درس مهمى براى صيد دل ها و جلب و جذب دوستان مى دهد. مى فرمايد: «دل هاى انسان ها وحشى و رمنده است هركس با آنها انس گيرد رو به سوى او مى كنند»; (قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ).اشاره به اينكه انسان، نسبت به كسانى كه نمى شناسد نوعى احساس بيگانگى مى كند; ولى اگر طرف مقابل از طريق محبت وارد شود در برابر او رام مى شود.به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه اين مطلب براى انسانى كه تازه در شهر يا در محله اى وارد مى شود و سكنا گزيند كاملاً محسوس است او حتى از همسايگان نزديكش فاصله مى گيرد اما اگر چند بار با او سلام و عليك كنند و به ديدارش بروند و هديه اى برايش بفرستند رابطه دوستى آنها مستحكم مى شود. آنچه بعضى پنداشته اند كه اين كلام حكمت آميز با اصل مدنىّ بالتبع بودن انسان سازگار نيست اشتباه بزرگى است. درست كه انسان ذاتاً روح اجتماعى دارد و نمى تواند تنها زندگى كند و تمام پيشرفت ها و موفقيت های بشر در سايه همين روح اجتماعى است; ولى اين بدان معنا نيست كه در برابر هر فرد ناشناخته اى اظهار محبت و دوستى كند و با او الفت بگيرد; الفت گرفتن احتياج به مقدمات دارد همان گونه كه عداوت و دشمنى نيز مقدماتى مى خواهد و نظر امام(عليه السلام) به اين حقيقت است كه در روايات ديگرى نيز وارد شده و در گفتار معروف: «الاْنْسانُ عَبيدُ الاحْسانِ; انسان بنده احسان است» منعكس است.شاعر عرب نيز مى گويد:وَإنّى لَوَحْشِىٌّ إذا ما زَجَرْتَني *** وَإنّى إذا ألَّفْتَني لاََلُوفٌهنگامى كه از من دورى كنى من از تو رميده مى شوم ولى هنگامى كه از در الفت در آيى با تو الفت مى گيرم.اين كه در بعضى از شروح به واسطه حل نشدن مشكل «مدنىٌّ بالطبع» بودن انسان يا وحشى بودن قلوب اين تفسير را پذيرفته اند كه منظور از «رجال» همه انسان ها نيستند بلكه افراد بزرگ و قدرتمندِ اجتماع اند، تفسير نادرستى به نظر مى رسد، زيرا ظاهر عبارت اشاره به همه يا اغلب انسان هاست نه گروه اندكى. شاهد اين سخن حديثى است كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «ثَلاَثٌ يُصْفِينَ وُدَّ الْمَرْءِ لاَِخِيهِ الْمُسْلِمِ يَلْقَاهُ بِالْبُشْرِ إِذَا لَقِيَهُ وَيُوَسِّعُ لَهُ فِي الْمَجْلِسِ إِذَا جَلَسَ إِلَيْهِ وَيَدْعُوهُ بِأَحَبِّ الاَْسْمَاءِ إِلَيْهِ;(1) سه چيز است كه محبت انسان را نسبت به برادر دينى اش صفا مى بخشد: با چهره گشاده با او روبرو شود و در مجلس جاى مناسب به او دهد و او را به محبوب ترين نام هايش صدا بزند».(2)*****پی نوشت:(1). کافى، ج 2، ص 643، ح 3.(2). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکمت آمیز را زمخشرى (متوفاى 538) در جزء اول ربیع الابرار و طرطوشى (متوفاى 520) در کتاب سراج الملوک آورده اند و بعید به نظر مى آید که آنها از نهج البلاغه سیّد رضى گرفته باشند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 48). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله را جزء خطبه اى دانسته است که امام آداب دین و دنیا را به اصحابش فرمود. (تمام نهج البلاغه، ص 717).
امام (ع) فرمود: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ»:امام (ع) وحشت را در اينجا اصل قرار داده است، بدان جهت كه انس و الفت امرى اكتسابى است. وحشت، آن نامأنوسى و بيگانگيى است كه درخور آشنايى و انس و الفت است. معناى عبارت روشن است.
السابعة و الاربعون من حكمه عليه السّلام:(47) و قال عليه السّلام: قلوب الرّجال وحشيّة، فمن تألّفها أقبلت عليه. (74568- 74559)اللغة:(الوحش) الوحوش و هي حيوان البرّ، الواحد وحشيّ- صحاح.المعنى:المعروف المتسالم عليه أنّ الانسان مدني بالطّبع و ميال إلى الاجتماع و الانس، و الأكثر على أنّ انسان على وزن فعلان و مأخوذ من انس و الانسي ضدّ الوحشي، فلو شرح كلامه على وجه العموم كان المقصود أنّ قلوب النّاس وحشيّة بناء على أنّ ذكر الرّجال في المقام من باب التّغليب كما في الشرحين قال ابن ميثم: جعل الوحشة هنا أصليّة، و قال المعتزلي بعد نقل شعر عمارة بن عقيل و هي:
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 91
و ما النّفس إلّا نطفة بقرارة إذا لم تكدّر كان صفوا غديرها فيكاد يخالف قول أمير المؤمنين عليه السّلام في الأصل، لأنّ أمير المؤمنين عليه السّلام جعل أصل طبيعة القلوب التوحش، و انّما تستمال لأمر خارج- انتهى.أقول: جعل التّوحش أصلا في الانسان مشكل لأنه مخالف لكونه مدني بالطبع، و لما يشاهد من استيناس الأطفال بمجرد التّلاقي بعضهم مع بعض فالظّاهر أنّ المقصود من الرّجال العظماء من النّاس بحمل الألف و اللّام على العهد الخارجي فتدبّر.الترجمة:دل مردان رمنده است، هر كس آنها را رام كند بوى گرايند.دل مردان رمنده چون آهو است هر كه رامش كند جهان با او است
قلوب الرجال وحشيّة، فمن تألّفها اقبلت عليه. «دل مردمان رمنده است، هر كس به آن الفت بخشيد به او رو مى آورد.»