وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ: فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ.
نَكبَت: بلا و گرفتارى
و فرمود (ع): دوست را دوست نتوان گفت، مگر آن گاه، كه در سه جاى آبروى دوست خود نگه دارد. يكجا به هنگامى كه به بلايى گرفتار شود و يكى در هنگامى كه حاضر نباشد و يكى بعد از مرگش.
و آن حضرت فرمود: دوست دوست نيست مگر اينكه برادر دينى خود را در سه موضع بپايد: در رنج و بلا، و پشت سر، و هنگامى كه از دنيا برود.
حقوق دوستان (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: دوست، دوست نيست مگر آن كه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام كه حضور ندارد، و پس از مرگ.
[و فرمود:] دوست از عهده دوستى برنيايد تا برادر خود را در سه چيز نپايد: هنگامى كه به بلا گرفتار شود، هنگامى كه حاضر نبود، هنگامى كه در گذرد.
امام عليه السّلام (در شرائط دوستى) فرموده است:دوست (در حقيقت) دوست نيست مگر آنكه رعايت نمايد برادر (دوست) خود را در سه وقت: در رنج و گرفتارى او (بجان و مال همراهى كند) و در نبودن او (از گفتن و شنيدن سخنان ناروا حفظش نمايد) و در وفات و بدرود زندگى او (بدعا و استغفار يادش كند).
امام(عليه السلام) فرمود: دوست انسان، دوست نخواهد بود مگر اين كه برادر خود را در سه حالت فراموش نكند: به هنگامى كه دنيا به او پشت مى كند و در زمانى كه غايب است و پس از مرگش.
دوست واقعى:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به بعضى از شرايط مهم دوستى كرده مى فرمايد: «دوست انسان، دوست نخواهد بود مگر اين كه برادر خود را در سه حالت فراموش نكند: به هنگامى كه دنيا به او پشت مى كند و در زمانى كه غايب است و پس از مرگش»; (لاَ يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلاَث: فِي نَكْبَتِهِ، وَغَيْبَتِهِ، وَ وَفَاتِهِ).شك نيست كه انسان در زندگى خود نيازمند به دوستانى است كه در مشكلات به او كمك كنند و در زمان راحتى مونس انسان باشند، زيرا روح اجتماعى انسان از يك سو و نيازهاى گسترده اى كه دارد و به تنهايى قادر به رسيدن به آنها نيست از سوى ديگر ايجاب مى كند كه يارانى براى خود انتخاب كند; ولى اين ياران مختلف اند; گروهى مانند تاجرانند كه دائماً انتظار دارند در مقابل خدمتى، خدمتى به آنان شود و طبيعى است كه هر وقت از دوست خود بهره اى نداشته باشند او را براى هميشه رها مى كنند. گروه ديگرى هستند كه گرچه در برابر هر خدمت انتظار خدمتى دارند; ولى خدمات پيشين را فراموش نمى كنند و به پاس آنها دوست خود را در مشكلات يارى مى دهند; اما هنگامى كه تصور مى كنند پاداش خدمت هاى پيشين او را داده اند رهايش مى سازند. گروه سومى نيز هستند كه دوستى آنها بر اساس محبت است و صفا و صداقت نه نتيجه خدمت و كارى شبيه تجارت. آنها به هنگام قدرت به دوستان خود خدمت مى كنند و انتظار پاسخى از آنها ندارند و به همين دليل به هنگام بروز مشكلات براى دوستان خود هرگز آنها را رها نمى سازند و همچنان به اصول اخوت و دوستى وفادارند. امام(عليه السلام) در اين كلام پربارش اشاره به اين گروه مى كند كه دوستان حقيقى و واقعى اند; آنها در سه زمان دوست خود را فراموش نمى كنند; به هنگام «نكبت» آنها در چنين زمانى در كنار دوست خود مى ايستند، به او كمك مى كنند، تسلى خاطر مى دهند، غمگسار و وفادارند.«نکبت» در اصل به معناى انحراف از مسیر است همان گونه که در قرآن مجید آمده «(وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ); امّا کسانى که به آخرت ایمان ندارند از این راه منحرف مى شوند».(1) ازاین رو هنگامى که دنیا به کسى پشت کند از آن تعبیر به نکبت دنیا مى کنند و از آنجا که بروز مشکلات، مصائب و بلاها مصداق نکبت است بسیارى از ارباب لغت نکبت را به معناى بلا و مصیبت تفسیر کرده اند.شاعر نیز مى گوید:دوست آن باشد که گیرد دست دوست *** در پریشان حالى و درماندگىاضافه بر این بعضى هستند که در حضور دوست به سبب شرم و حیا رسم دوستى را به جا مى آورند; ولى به هنگامى که آنها غائب باشند خود را از آن خلاص مى کنند و به اصطلاح «حفظ الغیب» ندارند و از آن فراتر هنگامى که دوستشان از دنیا برود و دست او از همه چیز کوتاه گردد و امید خدمتى از او نداشته باشند او را فراموش مى کنند; نه به سراغ همسر و فرزند او مى روند که اگر مشکلى دارند حل کنند، نه در جمع دوستان زنده یادى از او مى کنند و نه کار خیرى براى او انجام مى دهند. امام(علیه السلام) مى فرماید: دوست واقعى کسى است که در این سه حالت دوستش را فراموش نکند.البته مدعیان دوستى فراوان اند و دوستان واقعى که در کلام حکیمانه فوق بگنجند اندک اند.در حدیثى در غررالحکم از امام(علیه السلام) آمده است که مى فرماید: «اَلصَّدیقُ الصَّدُوقُ مَنْ نَصَحَکَ فی عَیْبِکَ وَحَفَظَکَ فی غَیْبِکَ وَآثَرَکَ عَلى نَفْسِهِ; دوست راستگو کسى است که عیوب تو را براى تو بگوید و اندرز دهد و در غیبتت مراتب دوستى را حفظ کند و تو را بر خود (در حل مشکلات) مقدم شمرد»(2). (3)*****پی نوشت:(1). مؤمنون، آیه 74 .(2). غررالحکم، کلمه 9729.(3). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که این کلام حکیمانه را قبل از سیّد رضى، ابن شعبه حرانى در تحف العقول آورده و بعد از سیّد رضى زمخشرى در ربیع الابرار و وطواط در الغُرر و العُرر و ابن قاسم در روض الاخیار آورده اند (کتاب اخیر گزیده اى از ربیع الابرار زمخشرى است و نام اصلى آن روض الاخیار المنتخب من ربیع الابرار است.) (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 120)
امام (ع) فرمود: «لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ- فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ»:امام (ع) براى دوست صميمى يك ويژگى تعيين كرده است تا بدان وسيله شناخته شود، و آن عبارت از رعايت دوستى در سه مورد است به اين ترتيب كه خود را جاى او قرار دهد و آنچه را سزاوار است، به قدر امكان در مصلحت حال دوستش انجام دهد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 207
التاسعة و العشرون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(129) و قال عليه السّلام: لا يكون الصّديق صديقا حتّى يحفظ أخاه في ثلاث: في نكبته، و غيبته، و وفاته. (77193- 77176)
اللغة:(النكبة) ج: نكبات: المصيبة- المنجد.المعنى:قد بيّن عليه السّلام في هذه الحكمة شرائط الصداقة الصادقة الّتي ما أكثر مدّعيها و أقلّ الوفيّ فيها، و على ما ذكره لا يعرف صداقة الصديق بكمالها إلّا بعد الموت فمالها؟ إلّا أن يجعل الوفاء بالشرطين الأوّلين أمارة قطعيّة على الثالث.الترجمة:فرمود: يار وفادار نيست تا برادر خود را در سه حال نگه دارد: در گاه سوك و مصيبت، و در نهانى و غيبت، و در وفات درگذشت.مدان يار، يار وفادار خود مگر در سه جا ديده غمخوار خود بگاه بلا و، بحفظ الغياب بهنگام مردن كه كار تو شد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص354
لا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اخاه فى ثلاث: فى نكبته، و غيبته، و وفاته. «دوست، دوست نخواهد بود مگر برادر خود را در سه چيز بپايد: هنگام گرفتارى و در غيبت او و هنگام مرگ او.»
پيش از اين، سخن در باره دوست و دوستى گذشت، اما در مورد گرفتارى و پاييدن دوست در آن مورد گفته شده است كه زندانها گور زندگان و مايه سرزنش دشمنان و آزمودن دوستان است.
در مورد حفظ دوستى در غيبت، شاعر چنين سروده است: «هر گاه دوستى جوانمرد، در حضور پسنديده و نيكو باشد بايد به هنگام دورى آن را دو برابر گرداند.»
در مورد مرگ هم شاعر گفته است: «اينك كه خاك ميان من و او حايل شده است از او آزرم مى دارم، همان گونه كه هنگامى كه مرا مى ديد از او آزرم مى داشتم.»