فلسفه نبوت در قرآن و روایات
۲۰ دی ۱۳۹۳ 0فلسفه نبوت را ميتوان از دو ديدگاه كلي بررسي كرد: يكي از ديدگاه وحي و ديگري از ديدگاه عقل. در اين جا به نگاه وحي درباره فلسفه نبوت بسنده ميكنيم.
قرآن و فلسفه نبوت
قرآن كريم در آيات مختلف هدف از بعثت پيامبران الهي را بيان كرده است. برخي از اين آيات مربوط به نبوت عامه، و برخي ديگر مربوط به نبوت خاصه است، ليكن بايد توجه كرد كه آن چه در مورد پيامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بيان شده، اختصاص به آنان ندارد، بلکه دربارة عنوان نبوت و رسالت است، نه ويژگي شخصي آن پيامبر. در هر حال، هدف از بعثت پيامبران از ديدگاه قرآن كريم را در موارد زير ميتوان جستجو كرد:
1. دعوت به يكتاپرستي و مبارزه با شرك و بتپرستي
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[1]
به تحقيق، در ميان هر امتي رسولي را برانگيختيم تا آنان را به يكتاپرستي بخواند، و از پرستش طاغوت باز دارد.
علاوه بر اين آية شريفه، در آياتي كه سرگذشت پيامبران الهي بيان شده است نيز دعوت به توحيد و يكتاپرستي به عنوان هدفي كه در سرلوحه دعوت پيامبران قرار داشته، ياد شده است، چنانكه در بيان سرگذشت حضرت نوح، هود، صالح، شعيب ـ عليهم السلام ـ آمده است كه آنان به قوم خود، ميگفتند:
«يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ»[2].
2. داوري در اختلافات و منازعات
«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ».[3]
اين آية شريفه بيانگر آن است كه: مردم به صورت امتي يك پارچه زندگي ميكردند و در ميان آنان اختلافات پيچيدهاي كه نياز به شرايع آسماني باشد، وجود نداشت، سپس اختلاف و نزاع در ميان آنان پديد آمد، لذا خداوند براي حل اختلافات آنان پيامبران را كه بشارت و بيمدهنده بودند، مبعوث كرد، و با آنان كتاب و شريعت آسماني را به حق فرو فرستاد تا مبناي داوري در اختلافات آنان باشد.
دربارة حضرت داود ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
«يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ».[4]
و دربارة پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد:
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ».[5]
3. برپايي قسط و عدل در جامعه بشري
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[6]
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حق از باطل قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. واژة «بينه» در لغت به معناي دليل روشن است، و مقصود از بينة پيامبران، استدلالهاي واضح و معجزات آنان، و منظور از «كتاب»، كتاب شريعت و مجموعة معارف و احكام الهي است كه مبناي حق و باطل در حوزه عقيده و عمل بشر ميباشد، و «ميزان» عبارت از ابزار سنجش حق و باطل و درست و نادرست است، كه بخشي از آن با استفاده از اصول و كلياتي كه در كتاب آسماني و شريعت بيان شده، به دست ميآيد، و بخشي ديگر از آن كه به موضوعات و مسايل جزئي مربوط ميشود، توسط عقل به دست ميآيد. و در نتيجه، عقل و وحي، ميزان تشخيص خوب و بد و درست و نادرست ميباشد.
4. تعليم و تربيت
تعليم و تربيت در چهار آيه از قرآن كريم (كه همگي مربوط به نبوت پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميباشند) به عنوان يكي از اهداف نبوت بيان شده است. چنانكه ميفرمايد:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ».[7]
خداوند بر مؤمنان منت نهاد، زيرا از خود آنان رسولي را در ميان آنها برانگيخت تا آيات الهي را بر آنان فراخواند، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنان بياموزد، اگر چه آنان پيش از اين در گمراهي آشكار بودند.
تعليم و تربيت از اساسيترين اركان سعادت فرد و جامعة بشري است. و پيامبران الهي براي راهنمايي بشر به مسير سعادت و كمال برانگيخته شدهاند، و بزرگترين معلمان و مربيان بشر بودهاند؛ چرا كه معارف و احكام الهي را به بشر آموختند، و با قول و عمل خويش در جهت پيراستن جامعه از پليديها و زشتيها گام برداشته، و در طول تاريخ بهترين اسوههاي معرفت و فضيلت براي بشر بودهاند.
5. اتمام حجت بر بشر
خداوند عليم و حكيم، انسان را با ظرفيت و استعدادهاي ويژه آفريده است، و انسان قابليت دريافت كمالات مادي و معنوي بسياري را دارد. عقل و فطرت، راه دريافت اين كمالات را تا حدودي روشن ميسازند، اما به هيچ وجه كافي نيستند، بدين جهت انسان گذشته از هاديان دروني، به هدايتگران بيروني نيز نيازمند است، هر گاه خداوند هدايتگران بيروني را در اختيار بشر قرار ندهد، و او به بيراهه برود، او ميتواند به خداوند احتجاج كند و بر كارهاي خلاف خود عذر و بهانه بياورد. اما با فرستادن پيامبران و رسولان الهي حجت بر بشر تمام شده، و راه هر گونه عذر و بهانه بر وي بسته خواهد شد. چنانكه فرموده است:
«رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً».[8]
در جاي ديگر فرموده است:
«وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى».[9]
فلسفه نبوت در روايات
حضرت امام علي ـ عليه السلام ـ موارد زير را به عنوان اهداف بعثت پيامبران الهي بيان كرده است:
1. تجديد ميثاق فطري ميان انسان و خدا: «لِيَسْتَأدُوهُم مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ.»[10]
2. يادآوري نعمتهاي الهي بر بشر: «وَ يُذَكِّرُوهُم مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ.»[11]
3. تبليغ احكام الهي و احتجاج بر آدميان: «وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ.»[12]
4. شكوفا ساختن عقول بشر: «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.»[13]
5. نشان دادن نشانههاي قدرت الهي در جهان آفرينش به آنان: «وَ يَرَوْهُم آياتِ المُقَدَّرَةِ مِنْ سَقْفِ فَوْقِهِمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُم مَوْضُوعٍ...».[14]
6. اتمام حجت بر بشر: «لِئَلّاً تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الأعْذَارِ اِلَيْهِمْ».[15]
نيز از امام صادق ـ عليه السلام ـ دربارة فلسفه بعثت پيامبران سؤال شد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
«ما به وجود خداي حكيم عقيده داريم، خداوند جسم نيست تا انسانها با مشاهدة او، با او گفتگو كنند و راه هدايت را از او فراگيرند، و نيز همة انسانها اين شايستگي را ندارند كه از طريق وحي با خداوند ارتباط برقرار كنند. بدين جهت، بايد خداوند سفيراني داشته باشد كه آن چه خير و صلاح بشر را برآورده ميكند، به آنان بياموزند، و آنان، پيامبران الهياند».[16]
______________________________
پى نوشت:
[1] . نحل/ 36.
[2] . اعراف/ 85، 73، 65، 59.
[3] . بقره/213.
[4] . ص/ 26.
[5] . نساء/ 105.
[6] . حديد/ 25.
[7] . آل عمران/ 164.
[8] . نساء، 165.
[9] . طه/ 134.
[10] . نهج البلاغه، خطبه اول.
[11] . نهج البلاغه، خطبه اول.
[12] . نهج البلاغه، خطبه اول.
[13] . نهج البلاغه، خطبه اول.
[14] . نهج البلاغه، خطبه اول.
[15] . همان، خطبه 144.
[16] . اصول كافي، ج 1، كتاب الحجه، باب اول، روايت اول.
منبع:
پایگاه اندیشه قم
نویسنده: علی ربانی گلپایگانی