جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص383
من استبدّ برأيه هلك، و من شاور الرجال شاركها فى عقولها. «هر كس خود رأى شود، نابود گردد و هر كه با مردان رايزنى كند در خرد ايشان شريك شده است.»
پيش از اين گفتارى بسنده در مورد مشورت و ستايش و نكوهش آن گفته آمد. عبد الملك بن صالح هاشمى رايزنى و مشورت را نكوهش مى كرده و مى گفته است: هرگز با كسى رايزنى نكردم، مگر اينكه بر من تكبّر كرد و من براى او خود را كوچك ساختم و او عزت يافت و من زبونى و از مشورت بر حذر باش، هر چند راههاى تشخيص بر تو دشوار و مسائل مشتبه شود و استبداد تو را گرفتار خطاى بزرگ كند. عبد الله بن طاهر هم همين عقيده را داشته است و مى گفته است: چيزى همچون ناخن خودت پشت تو را نمى خاراند، و من اگر با استبداد هزار خطا بكنم، براى من خوشتر است كه مشورت كنم و به چشم حقارت و كاستى بر من نگرند.
و گفته شده است: رايزنى و مشورت موجب فاش شدن راز و به خطر افتادن كارى كه آهنگ آن دارى مى شود و چه بسا كه مستشار چيزهايى را كه موجب تباهى تدبير توست فاش سازد. اما كسانى كه مشورت و رايزنى را ستوده اند به راستى بسيارند و گفته اند هر كس استبداد به رأى خود كند، خويش را به خطر انداخته است.
و گفته اند مشورت مايه آسايش تو و رنج ديگران است، و كسى كه بسيار رايزنى كند به هنگام خطا معذور و در صواب ستوده است، و آن كس كه مشورت مى كند بر كرانه رستگارى است و مشورت و رايزنى از كارهاى استوار است.
و گفته اند مشورت مايه بارور شدن خردها و پيشاهنگ درستى و صواب است، و از سخنان زيباى آنان اين است كه ثمره انديشه مشورت كننده شيرين تر از عسل صاف شده است.
بشار گفته است: «چون رأى به نصيحت رسيد با عزمى استوار و مشورت با دور انديش يارى بگير، مشورت را ننگ و عار مدان كه پرهاى آخر بال پرندگان ساز و برگ پرهاى جلو است.»