جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص271
لا غنى كالعقل، و لا فقر كالجهل، و لا ميراث كالادب، و لا ظهير كالمشاورة. «هيچ توانگرى چون عقل نيست و هيچ فقرى چون جهل نيست، هيچ ميراثى همچون ادب نيست، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.»
ابو العباس مبرد در كتاب الكامل از قول ابو عبد الله عليه السّلام نقل مى كند كه فرموده است: پنج چيز است كه اگر در كسى نباشد خير و بهره درخورى در او نخواهد بود، عقل و دين و ادب و حيا و حسن خلق.
و نيز فرموده است: چيزى ميان مردم از اين پنج چيز كمتر تقسيم نشده است. يقين و قناعت و صبر و شكر و پنجمى كه با آن همه اينها كامل مى شود عقل است.
و نيز فرموده است: نخستين چيزى كه خداوند آفريد عقل بود و به او فرمود روى كن، عقل روى كرد و سپس فرمود پشت كن، پشت كرد. خداى فرمود هيچ آفريده اى محبوب تر از تو در نظر خود نيافريده ام، كه پاداش و عقاب ويژه توست.
و همو كه درود بر او باد گفته است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: خداوند ناتوانى را كه داراى زبر نيست دشمن مى دارد و فرمود زبر يعنى عقل.
و از همو كه درود بر او باد از قول رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه فرموده است: «چيزى را برتر از عقل، خداوند براى بندگان تقسيم نفرموده است، خواب عاقل برتر از بيدارى جاهل است و روزه نگرفتن مستحبى او و برتر از روزه جاهل است و بر جاى ماندن عاقل و درنگ او برتر از حركت جاهل است، و خداوند هيچ پيامبرى را تا به كمال عقل نرسد، مبعوث نمى فرمايد و بايد كه عقل او از عقل همه امتش برتر باشد و آنچه در دل دارد، برتر از اجتهاد همه مجتهدان است. و بنده، فرايض خداى متعال را ادا نخواهد كرد مگر آنكه نخست انديشيده باشد و همه عبادت كنندگان در عبادت خود به آن چيزى كه عاقل مى رسد، نمى رسند. عاقلان همان اولوا الالباب هستند كه خداى متعال در باره آنان فرموده است «و پى نبرند مگر خردمندان- اولو الالباب».
مردى از ياران ابو عبد الله - امام صادق- عليه السّلام كه خود از ايشان شنيده بود كه مى فرمود هر گاه حسن احوال مردى را براى شما نقل كردند، به حسن عقل او بنگريد كه به ميزان عقل خود پاداش داده مى شود، به ايشان گفت: اى پسر رسول خدا، مرا
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص272
همسايه اى است كه بسيار صدقه مى دهد و بسيار نماز مى گزارد و بسيار به حج مى رود، و او را بدى و زيانى نيست. امام صادق پرسيد عقل او چگونه است گفت: عقلى ندارد، فرمود: آن اعمال او فرا نمى رود.
و از همان حضرت روايت است كه خداوند هيچ پيامبرى را جز عاقل بر نمى انگيزد و برخى از پيامبران در آن باره بر برخى ديگر رجحان دارند و داود (ع)، سليمان (ع) را به جانشينى خود نگماشت تا عقل او را بياموزد و سليمان سيزده ساله بود. و سى سال در پادشاهى درنگ كرد.
به صورت مرفوع از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است كه عقل هر كس، دوست او و نادانى هر كس، دشمن اوست و نيز به صورت مرفوع از همان حضرت نقل شده است كه «ما گروه پيامبران با مردم به ميزان عقل ايشان سخن مى گوييم.»
ابو العباس مبرد مى گويد: از ابو عبد الله عليه السّلام پرسيده شد: عقل چيست؟ فرمود: آنچه با آن خداوند رحمان پرستش و بهشت كسب شود.
و همو مى گويد: از ابو جعفر عليه السّلام روايت است كه فرموده است: موسى عليه السّلام مردى از بنى اسرائيل را به سبب طولانى بودن سجده ها و طولانى بودن سكوت او به خود نزديك ساخت و هر جا كه مى رفت، او همراهش بود. روزى همراه او از كنار مرغزارى كه علفهاى آن موج مى زد گذشت، آن مرد آهى كشيد، موسى (ع) فرمود: چرا آه كشيدى؟ گفت: آرزو كردم كه اى كاش خداى مرا خرى مى بود كه آن را در اين مرغزار مى چرانيدم. موسى (ع) از اندوه اين سخن كه از او شنيد مدتى دراز چشم بر زمين دوخت. به موسى وحى آمد كه چه چيز از سخن اين بنده مرا زشت شمردى، من بندگان خويش را به ميزان عقلى كه به آنان عرضه داشته ام مى گيرم.
ابو العباس مى گويد: از على عليه السّلام روايت شده است كه جبريل عليه السّلام سه چيز براى آدم عليه السّلام آورد كه يكى را برگزيند و دو چيز را رها كند. آن سه چيز عقل و آزرم و دين بود، آدم عليه السّلام عقل را برگزيد، جبريل به آزرم و دين گفت: برگرديد، آن دو گفتند به ما فرمان داده شده است آنجا باشيم كه عقل آنجاست، گفت: خود دانيد و آدم عليه السّلام بر هر سه فائز آمد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص273
در باره اين سخن على عليه السّلام كه فرموده است «و ميراثى چون ادب نيست.»، من در پند نامه هاى ايرانيان از گفته بزرگمهر ديده ام كه گفته است: پدران براى پسران خويش ميراثى ارزنده تر از ادب بر جاى نمى گذارند كه اگر فرزندان از پدران ادب به ارث برند، در پناه آن مال هم به دست مى آورند، در حالى كه اگر مال بدون ادب براى ايشان به ميراث نهند، مال را هم با جهل و بى ادبى از ميان مى برند و از ادب و مال تهى دست مى شوند.
و گفته شده است: بر شما باد به ادب كه در سفر يار است و در تنهايى همنشين و مايه زيور انجمن و وسيله اى براى حاجت خواستن است.
بزرگمهر گويد: آن كس كه ادبش فزون شود، شرفش فزون مى شود، هر چند پيش از آن از فرو مايگان بوده باشد، نامور مى شود، اگر چه گمنام بوده باشد و سرورى و مهترى خواهد كرد، هر چند بيگانه و غريب بوده باشد، و حاجتها به سوى او افزون مى شود، هر چند تهيدست باشد.
يكى از پادشاهان به يكى از وزيران خود گفت: بهترين چيز كه به بنده ارزانى شود چيست؟ گفت: عقلى كه در پناه آن نيكو زندگى كند. گفت: اگر آن را نداشت، گفت: ادبى كه با آن آراسته گردد. گفت: اگر آن را نداشت، گفت: مالى كه در پناهش پوشيده بماند. گفت: اگر آن را نداشت، گفت: صاعقه اى كه او را بسوزاند و بندگان و سرزمينها را از او آسوده گرداند.