وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ.
و فرمود (ع): اين دلها ملول مى شوند، آنسان، كه بدنها ملول مى شوند. براى شادمان ساختنشان سخنان نغز و حكمت آميز بجوييد.
و آن حضرت فرمود: دلها همچون بدنها خسته مى شود، براى رفع ملالت دلها لطائف حكمت را بجوييد. (تكرار شماره: 91)
روش درمان روح (روانشناسى بالينى) (اخلاقى، علمى):و درود خدا بر او، فرمود: اين دل ها همانند تن ها خسته مى شوند، براى نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روى بياوريد.
[و فرمود:] اين دلها همچون تنها به ستوه آيد پس براى -راحت- آن سخنان تازه حكمت بايد.
امام عليه السّلام (در باره بستوه نيامدن از علم و دانش) فرموده است:«إنّ هذه القلوب» (تا آخر، اين فرمايش بى كم و زياد همان فرمايش هشتاد و نهم است كه ترجمه و شرحش گذشت).
امام(عليه السلام) فرمود: اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد.
راه تحصيل نشاط:اين كلام حكمت آميز پيش از اين نيز با همين عبارت و تفاوت بسيار مختصرى در كلمات قصار گذشت و نكته هاى فراوانى در آنجا ذكر كرديم و در اينجا مى توان نكات ديگرى بر آن افزود. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش راه به دست آوردن نشاط براى انجام كارهاى مهم زندگى را نشان داده مى فرمايد: «اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد»; (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ).اين يك واقعيت است كه روح و جسم هر دو بر اثر كارهاى مختلف خسته مى شوند. چرا؟ زيرا توان نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مى گردد. اما خداى متعال كه انسان را براى ادامه زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مى تواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد. براى اين كه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از وسايل تفريح استفاده كرد. تفريحات مادى و انواع ورزش ها، جسم را نيرو مى بخشد و تفريحات معنوى، لطيفه ها، مزاح ها، شعرهاى زيبا، داستان ها نشاط آور و لطائف الحكم خستگى روح را مى زدايد و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مديريت كارهاى زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مى دهد. از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس زنگ تفريح مى گذاشتند براى اين كه خستگى و ملالت را از دانش آموز و دانشجو بگيرند. در روايات اسلامى آمده است كه از آداب مستحب سفر، مزاح كردن است; مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه. مرحوم علامه طباطبايى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى گويد:وَأكْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا *** لَمْ يَسْخَطِ الرَّبَ وَلَمْ يَجْلِبْ أذَىًدر سفرها مزاح زياد كن; مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد.این شعر برگرفته از حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است که مى فرماید: «شش چیز است که نشانه شخصیت انسان است سه چیز در حضر و سه چیز در سفر و آن سه چیز در سفر را به این صورت بیان فرمود: فَبَذْلُ الزّادِ وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَالْمِزاحُ فِى غَیْرِ الْمَعاصی; بخشیدن بخشى از زاد و توشه به دیگران و حسن خلق و مزاح کردن به صورتى که موجب عصیانى نشود».(1)این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح ها مى تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.ناگفته پیداست که مزاح باید در حد اعتدال و خالى از افراط و بى بند و بارى و دور از اذیت و آزار دیگران و آنچه موجب خشم خداوند مى شود باشد.«طرائف» همان گونه که سابقاً هم اشاره کردیم جمع «طریفة» به معناى هر چیز زیبا، دل انگیز و و شگفتى آور است و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراین «طرائف الحکم» به معناى نکته هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى، در قالب شعر باشد یا به شکل نثر; ولى مى توان آن را به قرینه روایات و به اصطلاح از باب تنقیح مناط به هر گونه مزاح و سخنانى نشاط انگیز هرچند جنبه علمى نداشته باشد تعمیم و تسرى داد.در حدیثى مى خوانیم: که گاه یک مرد عرب بیابانى خدمت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى رسید و هدیه اى براى آن حضرت مى آورد. سپس عرض مى کرد: «اى رسول خدا؟ أعْطِنا ثَمَنَ هَدِیَّتِنا; قیمت این هدیه را لطف کنید» پیغمبر با شنیدن این سخن مى خندید و گاه هنگامى که غمگین مى شد مى فرمود: «ما فَعَلَ الاْعْرابِىُ لَیْتَهُ أَتانا; آن مرد اعرابى کجاست اى کاش سراغ ما مى آمد».(2)بار دیگر تأکید مى کنیم که نباید براى رفع خستگى آلوده گناه شد آنگونه که در دنیاى امروز معمول است که هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى پسندند، بلکه باید تقوا و اعتدال را در آن رعایت کرد.این سخن را با شعرى که ابن ابى الحدید در شرح این کلام حکمت آمیز مولا آورده پایان مى دهیم:أفِدْ طَبْعَکَ الْمَکْدُودَ بِالْجِدِّ راحةً *** تَجَمُّ وَعَلِّلْهُ بِشَىء مِنَ الْمَزْحِوَلکِنْ إذا أعْطَیْتَهُ ذکَ فَلْیَکُنْ *** بِمَقْدارِ ما یُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِطبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذیرد و به وسیله چیزى از مزاح آن را درمان کن.ولى هنگامى که این فرصت را به طبع خود دادى باید به مقدار نمکى باشد که در طعام مى ریزند. (که اگر بیش از حد باشد طعام را شور و غیر قابل استفاده مى کند)(3). (4)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 73، ص 113 .(2). کافى، ج 2، ص 663 .(3). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 16 .(4). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه از کلماتى است که در نهج البلاغه تکرار شده و قبلاً در حکمت 91 با تفاوت بسیار مختصرى گذشت و به بخشى از مصادر آن مانند روایت «جاحظ» در رساله نفى التشبیه و ابن عبد ربه در کتاب عقد الفرید اشاره کردیم. ولى مرحوم خطیب منابع دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز در آنجا آورده که ما به علّت تلخیص ذکر نکردیم و در اینجا جبران مى کنیم; از جمله مرحوم کلینى در کافى همین معنا را با تفاوت مختصرى در الفاظ آورده است. اینها کسانى بودند که قبل از مرحوم سید رضى آن را نقل کرده بودند و بعد از سید رضى، قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم و زمخشرى در ربیع الابرار با تفاوتى آورده است. محمد بن عبد الرحمان سخاوى نیز در کتاب الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ و نویرى در نهایة الارب و فتال نیشابورى در روضة الواعظین نقل کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 87)
امام (ع) فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ»:گاهى نفوس انسانى از يك نوع علم و دانش زده مى شوند، و به دليل يك نواختى مطالب آن از نگرش در آن افسرده مى گردند. وقتى كه بر بخشى از مطالب آن آگاهى يابند قسمتهاى ديگر را نيز با آن مقايسه مى كنند و اين قسمت بر ايشان تازگى ندارد تا لذّتبخش باشد و توجه به آن را ادامه بخشد، از طرفى چون حالت افسردگى و زدگى براى نفس آدمى ناپسند است، امام (ع) امر فرموده است تا حكمتهاى تازه براى نفس بجويند. مقصود، حكمتهاى تازه و شگفت آور براى نفس است كه لذّت آور باشد به حدّى كه هميشه دنبال دانش و بهره گيرى از مطالب گوناگون برآيد. مقصود امام (ع) از حكمت، حكمت عملى و اقسام مختلف آن و يا شامل همه اينهاست.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص6
انّ هذه القلوب تملّ كما تملّ الابدان، فابتغوا لها طرائف الحكمة. «همانا اين دلها ملول مى شود، همچنان كه تنها ملول مى شود، پس طلب كنيد براى آن سخنان حكمت آميز تازه را.»
اين سخن از سخنان مكرر در نهج البلاغه است و ما در گذشته گفتار آن حضرت را تفسير كرديم و گفتيم مقصود اين است كه آدمى همه وقت خويش را صرف مباحثات عقلى و كلامى نكند، بلكه گاهى هم به مباحث اخلاقى و خوى و سرشت بپردازد كه نياز به انديشه بسيار و رنج نفسى نيست. در مورد شوخى و مزاح هم گفتيم كه بسيارى از دانشمندان و حكيمان در حد اعتدال شوخ بوده اند و زياده روى در شوخى آدمى را به سبكى مى كشاند. و چه نيكو سروده شاعرى كه گفته است: طبع خود را كه با مسائل جدى به زحمت افتاده است درياب، و با اندكى شوخى آن را علاج كن و سيراب گردان، ولى هرگاه چنين مى كنى به اندازه نمكى باشد كه در خوراك ريخته مى شود.