وَ قَالَ (عليه السلام): مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا، حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا.
و فرمود (ع): خداوند، نادان را به آموختن موظف نساخت، مگر آن گاه، كه دانايان را موظف ساخت كه نادانان را تعليم دهند.
و آن حضرت فرمود: خداوند از جاهلان پيمان فراگيرى نگرفت تا اينكه از دانشمندان پيمان آموختن گرفت.
مسؤوليّت آگاهان (علمى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آن كه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.
[و فرمود:] خدا بر عهده نادانان ننهاد كه دانش آموزند تا بر عهده دانايان نهاد كه بدانان بياموزند.
امام عليه السّلام (در ترغيب بياد دادن به نادان) فرموده است:خداوند از نادانان عهد و پيمان نگرفت كه ياد گيرند تا اينكه از دانايان عهد و پيمان گرفت كه ياد دهند (وقتى بر نادان واجب گردانيد كه ياد گيرند كه بر دانا واجب گردانيده بود كه او را ياد دهد و دانش خود را پنهان ننمايد).
امام(عليه السلام) فرمود: خداوند از افراد جاهل پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند.
مسئوليت سنگين دانشمندان:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته بسيار مهمى در مورد فراگيرى علوم اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند»; (مَا أَخَذَ اللّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا).در بسيارى از كشورها در دنياى امروز تحصيل علم در حد قابل ملاحظه اى اجبارى است و چنانچه فرزندى متولد شود و مثلاً به سن شش سالگى برسد و نام او براى فراگرفتن علم در هيچ مدرسه اى نوشته نشده باشد پدر و مادر او مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. اين كار در دنياى ما كه توجه خاصى به علوم در آن مى شود چيز عجيبى نيست. مهم آن است كه حدود چهارده قرن پيش، اسلام نه تنها فراگيرى علم را فريضه شمرده بلكه بالاتر از آن، تعليم دادن را بر دانشمندان واجب كرده است و منطق عقل نيز همين را ايجاب مى كند. چگونه ممكن است بر افراد نادان فراگرفتن علم واجب باشد اما بر دانشمندان تعليم دادن واجب نباشد؟ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به دو پيمان الهى مى كند: پيمانى كه در درجه اول است پيمانى است كه از دانشمندان گرفته كه علم خود را كتمان نكنند و در اختيار مردم بگذارند، و پيمانى كه از افراد جاهل گرفته كه به دنبال تحصيل علم بروند. و اگر اين دو پيمان در جامعه انسانى لباس عمل به خود بپوشد، جهل و نادانى ريشه كن خواهد شد.همان گونه كه در سند اين كلام حكيمانه اشاره شد، در احاديث اسلامى مطالب بسيارى در همين زمينه وارد شده است، ازجمله همان حديث امام صادق(عليه السلام) كه از جدش على(عليه السلام) نقل كرده و اين مطلب را به طور مشروح ترى بيان مى كند. مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لاَِنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ; خداوند از جاهلان پيمانى براى طلب علم نگرفت تا اين كه از عالمان پيمان بذل علم گرفت زيرا علم، قبل از جهل است (و تا عالمى كه علمش را در اختيار بگذارد وجود نداشته باشد مكلف ساختن جاهلان به تحصيل علم مفهومى ندارد)».[1]درباره همين گفتار حكيمانه حديث جالبى از حسن بن عماره نقل شده كه مى گويد: روزى نزد «زهرى» رفتم ـ بعد از آن كه نقل حديث براى مردم را ترك گفته بود ـ و به او گفتم: احاديثى كه شنيده اى براى من بازگو، به من گفت: مگر تو نمى دانى كه من ديگر براى كسى حديث نقل نمى كنم؟! گفتم: به هر حال، يا تو براى من حديث بگو يا من براى تو حديث نقل مى كنم، گفت: تو حديث بگو! گفتم: از على(عليه السلام) نقل شده كه مى فرمود: «ما أَخَذَ اللَّهُ عَلى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتّى أَخَذَ عَلى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا; خداوند از افراد نادان پيمان نگرفته كه دنبال علم و دانش بروند، مگر اين كه قبل از آن از علما و دانشمندان پيمان گرفته كه به آن ها علم بياموزند»! هنگامى كه اين حديث تكان دهنده را براى او خواندم، سكوت خود را شكست و گفت: اكنون بشنو تا براى تو بگويم. و در همان مجلس، چهل حديث براى من روايت كرد![2]همين مطلب را كه امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه بيان كرده در حكمت 372 با تعبير ديگرى فرموده است آن جا كه قوام دين و دنيا را بر چهار اصل، استوار مى شمارد و اصل اول و دوم را اين قرار مى دهد: «عَالِم مُسْتَعْمِل عِلْمَهُ وَجَاهِل لايَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ; عالم و دانشمندى كه علم خود را به كار گيرد و غير عالمى كه از فراگيرى علم سرباز نزند».در آيات و روايات متعددى شديداً از كتمان علم نهى شده است كه مفهومش اين است كه عالم بايد علم خود را در اختيار ديگران بگذارد و به افراد ناآگاه اطلاع دهد. ازجمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «كاتِمُ العِلْمِ يَلْعَنُه كُلُّ شَىء حتّى الحوتُ فِى البَحرِ وَالطَّيرُ فى السَّماءِ; عالمى كه علم خود را مكتوم دارد همه چيز، او را لعنت مى كنند حتى ماهيان دريا و مرغان هوا».[3]*****نكته:آموزش كدام علم واجب است؟اين سؤال در ذيل كلام امام(عليه السلام) مطرح مى شود كه خداوند براى تعليم كدام علم از علما پيمان گرفته پيش از آن كه از جاهلان فراگرفتن آن را پيمان گرفته باشد؟ شك نيست كه علوم اعتقادى و واجبات و محرمات و اخلاق اسلامى نخستين علومى است كه پيمان تعليم آن از عالمان و پيمان فراگيرى آن از جاهلان گرفته شده است. اما علوم ديگر كه قوام جامعه و نظام اجتماع بر آن استوار است مانند علم طب و علوم مربوط به صنايع و كشاورزى و دامدارى و سياست و تدبير مُدُن و علوم مربوط به جنگ و مبارزه با دشمنان، از علومى است كه فقها تصريح كرده اند كه فراگرفتن آن واجب كفايى است و اگر «من به الكفاية» (به مقدار كافى) نباشد واجب عينى مى گردد. بنابراين در هر دو صورت لازم است عالمانِ اين علوم به تعليم گروهى از ناآگاهان بپردازند تا جامعه اسلامى از اين جهت فقير و ناتوان نگردد و نظام دين و دنيا به هم نريزد. در عصر ما، كشورهاى صنعتى بزرگ به سبب نياز ديگران به صنايع آن ها، خواسته ها و افكار و فرهنگ خويش را به آن ها تحميل مى كنند و سعى در اسارت ديگران از طريق پيشرفت هاى علمى خود دارند، به همين دليل بر مسلمانان لازم است كه در ميدان اين علوم سبقت جويند و لااقل خود را به ديگران برسانند تا از قيد اسارت آنان رهايى يابند.[4]*****پی نوشت:[1]. بحارالانوار، ج 2، ص 67، ح 14.[2]. تفسير مجمع البيان و تفسير ابوالفتوح رازى، ذيل آيه 187 سوره آل عمران; بحارالانوار، ج 2، ص 80; تاريخ مدينه دمشق، ج 55، ص 367.[3]. كنزالعمال (طبق نقل ميزان الحكمة، باب التحذير من كتمان العلم).[4]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم كلينى در كتاب كافى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت مى فرمايد: در كتاب على(عليه السلام) ديدم: «إنَّ اللهَ لم يَأخُذ على الجُهّال عَهداً بطلَبِ العِلم حتّى أخذَ على العلماءِ عهداً بِبَذْلِ العِلمِ للجُهّال لأنّ العِلمَ كانَ قبل الجَهلِ» (و همان گونه كه مى بينيم اين كلام به آنچه در نهج البلاغه آمده كاملا شبيه است هر چند از جهاتى متفاوت مى باشد). در اوايل جلد 88 بحارالانوار نيز روايات متعددى به اين مضمون ديده مى شود. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 321). ولى به نظر مى رسد كه جلد 88 صحيح نباشد بلكه صحيح، جلد 2، صفحه 64 است كه مرحوم علامه مجلسى در آن باب، هشتاد و چهار حديث ذكر كرده كه قسمت مهمى از آن ها همين معنا را تعقيب مى كند.
امام (ع) فرمود: «مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا- حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا»:خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه بياموزند، مگر اين كه [اوّل] بر دانايان واجب كرده است كه تعليم دهند.چون آموختن بر نادان واجب است و اين واجب جز به وسيله دانايى كه تعليم دهد امكان پذير نيست، بنا بر اين وجوب آموختن بر نادان، مستلزم وجوب تعليم دادن برداناست.در خبر مرفوعى آمده است: هر كس علمى را فراگيرد، و آن را پنهان دارد، خداوند در روز قيامت او را با لجامى از آتش لگام كند. و معاذ بن جبل از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه فرمود: علم را بياموزيد كه آموختن علم براى خدا حسنه و مطالعه و تحقيقش تسبيح، و بحث و گفتگويش جهاد، و پى گيرى اش عبادت، و آموزش به ديگران صدقه، و در اختيار اهلش قرار دادن، باعث تقرّب به خداست. زيرا كه دانش نشانه هاى حلال و حرام، موجب شناخت راه بهشت، همدم در هنگام ترس، و هم سخن در خلوت و همنشين تنهايى، و رفيق در غربت، و راهنما به سوى خوشيها و كمك در برابر ناخوشيها و زينت در نزد دوستان، و اسلحه در مقابل دشمنان است.
الرابعة و الخمسون بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(454) و قال عليه السّلام: ما أخذ اللَّه على أهل الجهل أن يتعلّموا حتّى أخذ على أهل العلم أن يعلّموا. (86996- 86979)
المعنى:في حكمته عليه السّلام هذه مسائل:1- ظاهر كلامه وجوب تحصيل العلم على وجه أكيد أخذ اللَّه عليه الجاهل
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 544
بتعهّد شديد، و قد ورد أخبار كثيرة ناصّة على وجوب تحصيل العلم و طلبه، ففي الكافي في باب فرض العلم و وجوب طلبه و الحثّ عليه بسنده عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام قال: قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: طلب العلم فريضة على كلّ مسلم ألا إنّ اللَّه يحبّ بغاة العلم- و ذكر في معناه و لفظه أخبارا كثيرة.و لا اشكال أنّ للعلم أنواع كثيرة متشعّبة لا يقدر الانسان على تحصيلها أجمع و لا يظنّ فرض طلبها كافّة على النّاس، فلا بدّ من حمل الألف و اللّام بقرينة المقام على العهد الخارجي، و هو العلم بالشّرع الاسلامي، و ينقسم إلى ما هو فرض عين كالعلم باصول الدّين الّذي لا بدّ فيها لكلّ أحد من اليقين، و لا يصحّ فيها تقليد السّائرين، و إلى ما هو فرض كفاية و له أنواع عديدة:منها العلم الاجتهادي بالفروع فانّه فرض كفاية على الكلّ لا يجوز تركه كلّا و لكن إذا اجتهد فيها عدّة كافية لرفع احتياج الباقين يجوز للجاهل حينئذ الاكتفاء بالتقليد في أداء ما يجب عليه من التكاليف.و منها علم الصناعات و الطب الّذي لو ترك كلّا أدّى إلى اختلال نظام الامة و انحلال المدنية و انخلاع النّاس إلى التوحش و البربرية، فيجب على الكفاية فاذا تعلّمه عدّة كافية لحفظ النظام يجوز للباقين الاستفادة منهم و رفع الحاجة بعلمهم.و منها ما يحتاج إليه في رفع شبه الملحدين و الدّفاع عن التهاجم بالدّين من الأعداء الكافرين، و ربّما يندرج فيه في زماننا هذا تعلّم بعض الصناعات المكانيكيّة و التدبيرات الحربيّة لصيانة بيضة الاسلام.2- ظاهر كلامه وجوب التعليم على العالم فيما يجب تعلّمه، و هل هو على الاطلاق كالصّلاة و الصّيام فيحرم أخذ الأجرة عليه، أو الأعمّ من ذلك و ظاهر الفقهاء وجوب تعليم مسائل الدّين على الجاهلين مجّانا، و أمّا تعليم الصناعات الواجبة على الكفاية ففي وجوبه مجّانا كلام.3- و عن معاذ بن جبل عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: تعلّموا العلم فانّ تعلّمه خشية اللَّه و دراسته تسبيح، و البحث عنه جهاد، و طلبه عبادة، و تعليمه صدقة، و بذله لأهله
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 545
قربة، لأنّه معالم الحلال و الحرام، و بيان سبيل الجنّة، و المونس في الوحشة و المحدث في الخلوة، و الجليس في الوحدة، و الصاحب في الغربة، و الدّليل على السرّاء و المعين على الضرّاء، و الزّين عند الأخلّاء، و السّلاح على الأعداء.أقول: و في قوله صلّى اللَّه عليه و آله: و السّلاح على الأعداء إشارة إلى وجوب علوم جمّة للدّفاع عن الدّين تجاه الأعداء فتدبّر.4- و يظهر من كلامه عليه السّلام الملازمة بين وجوب التعلّم و وجوب التعليم و يستفاد منه في مسائل كثيرة.الترجمة:فرمود: خدا از نادانان تعهّد باموختن علم نگرفته تا از دانايان تعهّد آموزش آنرا گرفته است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص292
ما اخذ الله على اهل الجهل ان يتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان يعلّموا. «خداوند از نادانان پيمان نگرفت كه بياموزند تا نخست بر عهده دانايان نهاد كه آموزش دهند.»
آموزش دادن علم واجب كفايى است و در خبر مرفوع آمده است: «هر كس دانشى بياموزد و آن را پوشيده دارد، خداوند به روز رستاخيز او را لگامى از آتش مى زند.»
معاذ بن جبل از قول پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل مى كند كه فرموده است: «علم بياموزيد كه آموختن آن موجب بيم از خداوند و تدريس آن تسبيح و كاوش درباره آن جهاد و طلب آن عبادت و آموزش دادن آن صدقه و بخشيدن آن به اهلش مايه قربت است كه راههاى دانستن حلال و حرام و بيان راه بهشت است و مونس هنگام وحشت و يار سخنگوى در خلوت و همنشين تنهايى و دوست هنگام غربت است، راهنماى آسايش و ياور به گاه سختى و مايه زيور نزد دوستان و اسلحه در قبال دشمنان است.»
واصل بن عطاء را ديدند كه حديثى را از كودكى مى پرسد و مى نويسد. او را گفتند: آيا كسى چون تو گفته چنين كودكى را مى نويسد؟ گفت: من خود اين حديث را از او بهتر در حفظ دارم ولى خواستم بدين گونه طعم جام رياست را به او بچشانم تا اين كار او را وادار به بيشتر فراگرفتن دانش سازد.
خليل گفته است: دانشها قفلهايى است كه پرسشها كليدهاى آن است.
يكى از حكيمان گفته است: دانش خود را براى كسى كه در جستجوى آن است بذل كن و كسى را هم كه در جستجوى آن نيست به آن فراخوان، و گرنه همچون كسى هستى كه ميوه اى به او داده شود كه نه خود خورد و نه به كس دهد تا تباه گردد.