وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه.
و فرمود (ع): ايمان بنده خدا صادق نباشد تا آن گاه كه، به آنچه در دست خداوند است، اعتمادش بيشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست.
و آن حضرت فرمود: ايمان عبد صادق نيست مگر اينكه اعتمادش به آنچه نزد خداست از آنچه در دست خود دارد بيشتر باشد.
ضرورت اطمينان به وعده هاى الهى (اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: ايمان بنده اى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست.
[و فرمود:] ايمان بنده راست نباشد، جز آن گاه كه اعتماد او بدانچه در دست خداست بيش از اعتماد وى بدانچه در دست خود اوست بود.
امام عليه السّلام (در باره توكّل بخدا) فرموده است:راست نيست ايمان و گرويدن بنده تا اطمينانش بآنچه در دست (توانائى) خداوند سبحان است بيشتر باشد بآنچه در دست خويش دارد (اعتمادش در روزى و بهره خود بعطاء و بخشش خدا بيشتر باشد از اعتماد بمال و دارائى كه در دست دارد چون آنچه در دست دارد ممكن است از بين برود و آنچه نزد خدا است هميشه باقى و برقرار است).
امام عليه السلام فرمود: هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (از پاداشهاى مادى و معنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است. (تا جايى كه آنچه را دارد سخاوتمندانه مى دهد تا عوضش را از خدا بگيرد).
از نشانه هاى اصلى ايمان:امام عليه السلام در اين گفتار شريف خود به يكى از نشانه هاى مهم ايمان اشاره كرده، مى فرمايد: «هيچكس در ادعاى ايمان، صادق نيست مگر اينكه به آنچه نزد خداست (ازپاداش هاى مادى ومعنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است. (تا جايى كه آنچه را دارد سخاوتمندانه مى دهد تا عوضش را از خدا بگيرد)»؛ (لا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ آللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ).اشاره به اينكه خدا از يكسو رزق بندگان خود را تضمين كرده و از سوى ديگر وعده داده است كه با انفاق، انسان چيزى را از دست نمى دهد، بلكه خدا پاداشى بيشتر در جنبه هاى مادى و معنوى به او مى بخشد. در آيه 268 سوره «بقره» مى خوانيم: «(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللهُ يَعِدُكُمْ مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلا وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر وتهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتى ها) امر مى كند؛ ولى خدا وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد؛ و خدا قدرتش وسيع، و (به هرچيز) داناست. (به همين دليل، به وعده هاى خود، وفا مى كند)».همانگونه كه در بيان اسناد اين حديث شريف اشاره شد، «مسعودى» در مروج الذهب آن را در لابه لاى حديث عبرت آموزى نقل مى كند و آن اينكه شخص سائلى نزد امام اميرمؤمنان عليه السلام آمد و تقاضايى كرد. حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: به مادرت بگو يك درهم به او بدهد. امام حسن عليه السلام عرض كرد: ما شش درهم داريم كه براى خريد آرد گذاشته ايم. اميرمؤمنان فرمود: لا يَكُونُ الْمُؤمِنُ مُؤمِنآ حَتّى يَكُونَ بِما فِي يَدِ اللهِ أوْثَقُ مِنْهُ بِما في يَدِهِ. سپس دستور داد هر شش درهم را به آن سائل بدهند. اندكى بعد اميرمؤمنان عليه السلام از كنار مردى مى گذشت كه شترى را در معرض فروش گذاشته بود. امام عليه السلام آن را به صد وچهل درهم خريد و فرمود: بعد از هشت روز وجه آن را مى پردازم (وفروشنده قبول كرد). هنوز حضرت طناب آن حيوان را باز نكرده بود كه مردى از آنجا گذشت در حالى كه شتر، عقال شده بود و نشسته بود. به امام عليه السلام عرض كرد: اين شتر را چند مى فروشى؟ امام عليه السلام فرمود: دويست درهم. عرض كرد: خريدم. وقيمت آن را نقدآ پرداخت. امام عليه السلام صد و چهل درهم را به فروشنده اولى داد وشصت درهم باقى مانده را به فاطمه سلام الله عليها سپرد. فاطمه سلام الله عليها عرض كرد: از كجا اين شصت درهم فراهم شد؟ حضرت فرمود: اين تصديق چيزى است كه پدرت از سوى خدا آورده است. «(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا)؛ كسى كه حسنه اى انجام دهد خداوند ده برابر به او مى دهد».بعضى از شارحان نهج البلاغه مانند «شيخ محمد عبده» و سپس «مغنيه» در فى ظلال، اين كلام شريف را به پاداش هاى معنوى تفسير كرده و گفته اند: منظور از «بِما فِي يَدِ اللهِ» ثوابهايى است كه خدا براى كار خير تعيين كرده و جمله «لا يَصْدُقُ إيمانُ عَبْدٍ» اشاره به اين است كه تا انسان، ايمان به روز جزا وپاداش هاى الهى در آن روز نداشته باشد مؤمن واقعى نيست.البته ممكن است كلام امام عليه السلام شامل هر دو باشد؛ هم پاداش هاى مادّى و هم پاداش هاى معنوى؛ ولى منحصر ساختن آن به پاداش هاى معنوى، افزون بر اينكه با اطلاق كلام امام عليه السلام ناسازگار است، با حديثى كه در شأن ورود اين سخن شريف در بالا آمد نيز سازگار نيست، بنابراين چه بهتر كه ما معناى كلام امام عليه السلام را محدود به يك جنبه نكنيم و معتقد باشيم كه هم جنبه هاى مادى را شامل مى شود و هم جنبه هاى معنوى را.از جمله قرائنى كه شهادت مى دهد مفهوم كلام امام عليه السلام اختصاص به جنبه هاى معنوى ندارد حديثى است كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده و نويسنده كتاب مصادر، كلام اميرمؤمنان عليه السلام را مأخوذ از آن مى داند. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله طبق اين حديث مى فرمايد: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَتْقَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْيَكُنْ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ؛ كسى كه دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد توكل بر خدا كند و كسى كه دوست دارد غنى ترين مردم باشد، به آنچه نزد خداى متعال است مطمئن تر باشد نسبت به آنچه در دست خودش است». آيه شريفه اى كه آورديم ـ كه هم وعده آمرزش مى دهد و هم وعده فضل ـ نيز تأييد مى كند كه كلام امام عليه السلام ازنظر جهات مادى و معنوى مفهوم عامى دارد.گفتنى است كه «ما»ى موصوله در جمله «بما فى يده» مفهوم وسيعى دارد فقط شامل اموال نيست، بلكه هرگونه امكانات ازنظر مقام و موقعيت اجتماعى و قوت و قدرت را دربر مى گيرد و اعلام مى دارد كه آنچه در دست داريم از اموال وثروتها و مقامها و قدرتها، نبايد بيش از آنچه نزد خداست مورد علاقه واعتماد باشد. اگر از آنها در راه خدا بگذريد، خداوند بهتر و خوبتر از آن را فراهم خواهد ساخت.
امام (ع) فرمود: «لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ- حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ- أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ»:درستى ايمان و اعتقاد به چيزى همان يقين نسبت به آن چيز و كمال يقين است. و از نشانه هاى كمال يقين، خوشبينى به خدا و توكّل بر اوست به حدّى كه بر آنچه نزد خداست مطمئنتر باشد تا بر آنچه كه نزد خود اوست. از آن رو كه ايمان و اعتقاد او به رسيدن روزى از جانب خدا و اطمينان به آن، بيشتر است از قطع و اطمينان او به آنچه در دست خودش مى باشد چون اين در معرض تلف و ناپايدار است. و اين حالت مرتبه عالى از مراتب توكّل است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 398
التاسعة و التسعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(299) و قال عليه السّلام: لا يصدق إيمان عبد حتّى يكون بما في يد اللَّه سبحانه أوثق منه بما في يده. (82323- 82306)
المعنى:الايمان هو الاعتقاد الجازم باللّه بماله من صفات الكمال، و بما وعد به عباده على كلّ حال، و من أوثق وعوده ضمانته لرزق عباده و تعهّده باعطاء عوض ما أنفق في سبيله، و قد قبله قرضا في آيات من كتابه بأضعاف مضاعفة فضنّ العبد بالانفاق خصوصا الواجب منه و إمساكه بما في يده قلّة توكّل و اعتماد على ما فى يد اللَّه، و كونه أوثق بما في يده ممّا هو في يد اللَّه تعالى، مع أنّ ما في يده معرض للتلف و الهلاك و ما في يد اللَّه مصون من كلّ آفة.الترجمة:فرمود: ايمان بنده درست نباشد تا بدانچه در دست خدا است اعتماد بيشتر داشته باشد از آنچه در دست خود اوست.گر نباشد بنده اى را اعتماد بر رسيد رزق از ربّ العباد بيشتر از آنچه در دستش بود متصف بر صدق ايمان كى شود
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص91
لا يصدق ايمان عبد حتى يكون بما فى يد الله سبحانه اوثق منه بما فى يده. «ايمان بنده راست نباشد تا آنكه اعتمادش به آنچه در دست خداوند سبحان است بيش از اعتقاد او به آنچه در دست اوست، بود.»
اين سخن درباره توكل است و در اين باره سخن گفته شد. يكى از عالمان گفته است: روزى ضمانت شده ات تو را از عملى كه بر تو واجب است باز ندارد كه كار آخرت تو تباه گردد و از دنيا هم جز به آنچه خداوند براى تو نوشته است، نخواهى رسيد.
ديگرى گفته است: هرگاه به اينكه خدا وكيل تو باشد خشنود شوى به هر خير راه يافته اى.