وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.
إقْبال: رو آوردن.الِادْبار: پشت كردن، بى رغبتى.
و فرمود (ع): دلها را شوق روى آوردن به كارى است يا ميل روى برگرداندن از آن. اگر دل را شوق روى آوردن بود آن را به مستحبات وادار و اگر ميل روى برگردانيدن بود به همان واجبات بسنده كن.
و آن حضرت فرمود: دلها را نشاطى و ملالى است، اگر نشاط روى آورد آنها را به مستحبّات واداريد، و اگر ملالت دست داد به برگزارى واجبات اكتفا كنيد.
روانشناسى عبادات (علمى، عبادى):و درود خدا بر او، فرمود: دل ها را روى آوردن و نشاط، و پشت كردن و فرارى است، پس آنگاه كه نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات واداريد، و آنگاه كه پشت كرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت كنيد.
[و فرمود:] دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات واداريد، و اگر روى برگرداند، بر انجام واجبهاش بسنده داريد.
امام عليه السّلام (در اهميّت دادن بواجبات) فرموده است:دلها را رو كردن و رو برگرداندنى (آمادگى و ماندگى) است، پس چون رو كردند آنها را (علاوه بر واجبات) بانجام مستحبّات واداريد، و هر گاه رو برگرداندند بانجام واجبات اكتفاء نمائيد (زيرا ترك واجبات بهر حال جائز نيست اگر چه شخص را حضور قلب هم نباشد).
امام عليه السلام فرمود: دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند (و بى نشاط است). آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل و مستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض و واجبات قناعت نماييد.
وظيفه ما در حال نشاط و عدم نشاط:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته قابل توجه روانى اشاره كرده، مى فرمايد: «دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى كند (وبى نشاط است) آنگاه كه روى مى آورد آن را به انجام نوافل ومستحبات نيز وادار كنيد و آنگاه كه پشت مى كند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض وواجبات قناعت نماييد»؛ (إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ).بدون شك، انسان حالات مختلف و متفاوتى دارد و در هر يك از اين حالات بايد موافق آن گام بردارد تا به نتيجه مطلوب برسد. گاه فكر انسان آرام و روح او پرنشاط است و عوامل اشتغال فكرى وجود ندارد و جسم و روحش آماده براى عبادت و اطاعت و بندگى خداست. در اين هنگام اين فرصت طلايى را بايد غنيمت شمرد و علاوه بر واجبات به مستحبات نيز با حضور قلب پرداخت. ولى گاه روح انسان خسته و فكر او مشغول به يك سلسله مشكلات دنيوى است و گاه ناراحتى جسمانى نيز به آن ضميمه مى شود به گونه اى كه حوصله هيچ كارى را ندارد در چنين شرايطى بايد به واجبات كه به هر حال بايد انجام شود قناعت كرد، زيرا پرداختن به مستحباتى كه انسان آن را بر خودش تحميل كند وهيچ حضور قلب و نشاطى در آن نباشد سبب ارتقاء روح و قرب به پروردگار و وصول به اهداف عالى نخواهد شد و چه بسا اگر مستحبات را در چنين حالى به خود تحميل كند هم به واجبات ضرر بزند و هم حالت تنفر از مستحبات براى او حاصل شود كه هر دو ضايعه بزرگى است.شبيه همين گفتار حكيمانه در حكمت 193 با كمى تفاوت گذشت وهمانگونه كه به هنگام ذكر سند گفتيم، اين حديث شريف از رسول اكرم صلي الله عليه وآله با كمى تفاوت به اين صورت آمده است: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَةِ». همچنين شبيه اين كلام حكيمانه در حكمت 278 گذشت آنجا كه فرمود: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ عمل كمى كه با نشاط آن را تداوم بخشى اميدوار كننده تر از عملى است كه بسيار و خسته كننده است».نكته اصلى اينجاست كه اسلام به كيفيت عمل بيش از كميت آن اهميت مى دهد، ازاينرو در آيه دوم سوره «ملك» مى خوانيم: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ)؛ آنكس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد، و او شكست ناپذير وبخشنده است». در اين آيه شريفه به حُسن عمل اهميت داده شده است، نه به كثرت عمل. به همين دليل امام صادق عليه السلام در حديثى به اين نكته توجه داده و مى فرمايد: «لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلاً وَلَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلاً؛ منظور اين نيست كه عمل فرد بيشتر باشد، بلكه مقصود آن است كه كداميك صحيح تر و كاملتر عمل مى كنيد».به بيان ديگر، روح عمل، حضور قلب و توجه به خدا و اخلاص است و اين در حالى حاصل مى شود كه انسان نشاط عبادت داشته باشد و به هنگام كمبود نشاط حضور قلب نيز آسيب مى پذيرد به همين دليل فرموده اند: هنگامى كه نشاط عبادت نيست به واجبات قناعت كنيد و به هنگام نشاط عبادت، هم واجبات را به جا بياوريد و هم مستحبات را. اضافه بر اين اگر هنگام نداشتن نشاط و حوصله براى عبادت، انسان مستحبات را بر خود تحميل كند ممكن است يك حال نفرت و بيزارى در او پيدا شود كه بر آينده او نيز تأثير بگذارد.در نامه 69 كه از نامه هاى جالب اميرمؤمنان على عليه السلام به «حارث همدانى» است نيز اشاره اى به اين حقيقت شده بود آنجا كه مى فرمايد: «وَخَادِعْ نَفْسَکَ فِي الْعِبَادَةِ وَارْفُقْ بِهَا وَلا تَقْهَرْهَا وَخُذْ عَفْوَهَا وَنَشَاطَهَا إِلاَّ مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْکَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لابُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَتَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا؛ در انجام عبادت، نفس خود را بفريب (و آن را رام ساز) و با آن مدارا كن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلكه بكوش آن را در وقت فراغت و بانشاط به جا آورى مگر فرايضى كه بر تو مقرر شده است كه در هر حال بايد آنها را انجام دهى و در موقعش مراقب آن باشى».
امام (ع) فرمود: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ»:قبلا معنى اقبال و ادبار دلها گذشت. امام (ع) اقبال و روآورى دلها را به مستحبّات اختصاص مى دهد چون در اين حالت دل گنجايش مستحبّات و واجبات را دارد برخلاف حالت ادبار كه گنجايش زياد ندارد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 400
الحادية بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(301) و قال عليه السّلام: إنّ للقلوب إقبالا و إدبارا، فإذا أقبلت فاحملوها على النّوافل، و إذا أدبرت فاقتصروا بها على الفرائض. (82411- 82392)
المعنى:إقبال القلوب على العبادة و الأعمال الصّالحة ناش عن قوّة الايمان و عن الفراغ للعمل بقلّة المشاغل الدنيويّة و قلّة العيال، و ينشأ غالبا عن الاجتماع للعمل الصالح، و بهذا الاعتبار شرع الجمعة و الجماعة في الاسلام كعمودين لجلب القلوب إلى العبادة و عمل الخير.الترجمة:فرمود: دلها را در كار خير و عبادت اقبال و ادباريست چون اقبال بدان دارند آنها را بانجام نوافل واداريد، و چون خسته اند و بدان پشت كرده اند بهمان انجام فرائض اكتفا كنيد.دل روى كند گهى سوى حق گه خسته شود فتد ز رونق چون سوى حق است در نوافل مى كوش و بدست كن فضائل چون خسته بود فريضه ات بس از نافله اش بگير واپس
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص93
انّ للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها على الفرائض. «همانا دلها را روى آوردن و روى برگرداندن است، آن گاه كه روى مى آورد، آن را به انجام دادن مستحبات واداريد و آن گاه كه روى گردان مى شود به واجبات بسنده كنيد.»
ترديد نيست كه دلها هم همان گونه كه بدنها خسته مى شود، فرسوده مى گردد، گاه به علم و عمل روى مى آورد و گاه از هر دو رويگردان مى شود. على عليه السّلام فرموده است: هرگاه ديديد دلها نشاط و آمادگى براى عمل دارد، انجام دادن مستحبات را هم در كنار فرايض بر آن بار كنيد يعنى نخست فرايض را انجام دهيد و سپس مستحبات را و هرگاه ديديد دلها خسته و از عمل ملول است، فقط به انجام دادن فرايض بسنده كنيد، زيرا در كار و عملى كه حضور و آمادگى قلبى نباشد، سودى نيست.