وَ سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ؟ فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ، وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ؛ وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ.
هنگامى كه از او پرسيدند كه خير چيست چنين فرمود: خير آن نيست كه مالت فراوان يا فرزندانت بسيار باشند، بلكه خير آن است كه علمت افزون و بردباريت بسيار باشد و اگر بر مردم مى بالى، باليدنت به پرستش پروردگارت بود. پس اگر نيكى كنى، خداى را سپاس گويى و اگر بدى كنى، از او آمرزش خواهى.در اين جهان خيرى نيست، مگر براى دو كس: كسى كه گناهى مى كند و به توبه جبرانش مى نمايد و كسى كه براى كارهاى خير مى شتابد.
در باره خير از حضرت سؤال شد فرمود: خير افزون شدن مال و فرزند نيست، خير آن است كه دانشت زياد، و بردباريت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت به مردم مباهات نمايى، پس اگر خوبى كردى خدا را شكر كنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخيزى.خيرى در دنيا نيست مگر براى دو نفر: مردى كه مرتكب گناهانى شده و با توبه جبران نمايد، و مردى كه به جانب كارهاى خير مى شتابد.
شناخت نيكى ها و خوبيها (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند «خير» چيست فرمود) خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سر فراز باشى، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جا آورى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى.در دنيا جز براى دو كس خير نيست. يكى گناه كارى كه با تو به جبران كند، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.
[و او را از خير پرسيدند فرمود:] خير آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانشت فراوان گردد و بردبارى ات بزرگ مقدار، و بر مردمان سرافرازى كنى به پرستش پروردگار. پس اگر كارى نيك كردى خدا را سپاس گويى و اگر گناه ورزيدى از او آمرزش جويى.و در دنيا خيرى نبود جز دو كس را: يكى آن كه گناهانى ورزيد و به توبه آن گناهان را در رسيد، و ديگرى آن كه در كارهاى نيكو شتابيد.
از امام عليه السّلام پرسيدند كه خير و نيكى چيست آن حضرت (در تفسير آن) فرمود:1- خير و نيكى آن نيست كه دارائى و فرزندت بسيار گردد، بلكه خير آنست كه دانشت افزون و حلم و بردباريت بزرگ شود، و بر اثر اطاعت و بندگى پروردگارت بمردم سرفرازى كنى، پس اگر نيكى كردى خدا را سپاسگزارى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش بخواهى،2- و در دنيا خير و نيكى نيست مگر براى دو مرد: مرديكه گناهان بجا آورده را به توبه تلافى نمايد، و مرديكه در كارهاى خدا پسند بشتابد (هر چند اندك باشد).
از آن حضرت پرسيدند: خير و نيكى چيست؟ امام(عليه السلام) فرمود: خير و خوبى در آن نيست كه مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند، خير در اين است كه علمت زياد وحلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات كنى، هر گاه كار نيكى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى.دنيا فقط براى دوكس خوب است: كسى كه گناهانى كرده مى خواهد با توبه جبران كند و كسى كه با سرعت به سراغ كارهاى خيرمى رود.
خير در چيست؟امام(عليه السلام) در اين كلام پربار حكمت آميز، پاسخ به سؤال كننده اى مى دهد كه «از آن حضرت پرسيد: خير و نيكى چيست؟»; (وَسُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ). امام در پاسخ جامع خود خير را در پنج چيز خلاصه كرد: نخست فرمود: «خير و خوبى در آن نيست كه مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند»; (فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ).منظور از اين سخن نفى ديدگاه غالب در مسئله مال و فرزندان (نيروى انسانى) است كه ارزش والا را در مال و فرزند خلاصه مى كنند و شخصيت را براى كسانى قائل هستند كه اموال بيشترى در اختيار دارند و ثروت آنها زياد و نفرات آنها نيز فراوان است. به تعبير ديگر، تنها از جنبه هاى مادى و دنيوى به مال و فرزند نگاه مى كنند و گرنه اگر اين مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضاى خالق صرف شود آن هم مصداق خير است، چرا كه در قرآن مجيد در آيات متعددى واژه خير بر مال اطلاق شده است. از جمله در آيه 180 سوره «بقره» مى خوانيم: «(كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالاَْقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ); بر شما نوشته شده هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده براى پدران و مادران و نزديكان به طور شايسته وصيت كند».سپس مى افزايد: ولى خير در اين است كه علمت زياد گردد و حلمت فزونى يابد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات كنى و هر گاه كار نيكى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى»; (وَلَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ. وَأَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ، وَأَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ; فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ).در واقع، امام(عليه السلام) در اين عبارات پر معنا نظام ارزشى اسلام را بيان مى كند و بر خلاف آنچه در دنياى مادى ديده مى شود كه ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشى از نفرات خلاصه مى كنند، امام(عليه السلام) ارزش را در علم و حلم و عبادت و شكر و استغفار خلاصه مى فرمايد، زيرا مال و ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگى پروردگار باشد مايه فساد و تباهى و ابزارى است كه در مسير شر قرار خواهد گرفت. البته علم اگر از عبوديت پروردگار و حلم جدا شود نيز ممكن است در مسير انحراف و بدبختى قرار گيرد، لذا امام آن را به ضميمه امور ديگرى كه علم را به كنترل در مى آورد به عنوان خير معرفى فرموده است. تعبير به كثرت ولد مربوط به زمان هايى است كه فرزندان نيروى حامى و مدافع خانواده محسوب مى شدند و زيادى آنها سبب قوت و قدرت بود و در آيات قرآن نيز كراراً به آن اشاره شده است; ولى در امثال زمان ما مى توانيم آن را به معناى وسيع ترى تفسير كنيم و بگوييم: فزونى نيروهاى انسانى; خواه فرزند باشد يا قبيله و يا طرفداران ديگر.هدف امام(عليه السلام) اين است كه بفرمايد: خير و سعادت انسان در فزونى مال و نيروهاى انسانى اطراف او نيست، بلكه در علم و حلم و عبادت است. منظور از «حلم» بردبارى آميخته با تدبير است. ممكن است انسانى عالم باشد اما شتاب زده و بى تدبير. چنين كسى به جايى نمى رسد; ولى وقتى علم، آميخته با بردبارى و تدبير شد آثار عميقى از خود به جاى مى گذارد. منظور از مباهات به عبادت و بندگى پروردگار اين نيست كه انسان عباداتش را به رخ مردم بكشد، بلكه مقصود آن است كه افتخار واقعى او به بندگى پروردگار باشد و در درون وجود خود به آن مباهات كند. شبيه جمله اى كه از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده كه به پيشگاه خداوند عرضه مى دارد: «إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً».(1)آنگاه امام(عليه السلام) در پايان اين گفتار به نكته مهم ديگرى اشاره كرده و خير و سعادت دنيا را در دو چيز خلاصه مى كند و مى فرمايد: «دنيا فقط براى دو كس خوب است: كسى كه گناهانى كرده و مى خواهد با توبه جبران كند و كسى كه با سرعت به سراغ كارهاى خير مى رود»; (وَلاَ خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلاَّ لِرَجُلَيْنِ: رَجُل أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُل يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ).حقيقت امر نيز همين است، زيرا اگر ما دنيا را به صورت يك گذرگاه براى زندگى جاويدان آخرت تصور كنيم به عنوان يك منزلگاه و هدف، خواهيم دانست بهره اى كه انسان مى تواند از اين مزرعه يا از اين بازار براى سراى ديگر ببرد يا جبران گناهان است و يا سرعت در خيرات.(2)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 74، ص 402، ح 23.(2). سند گفتار حکیمانه: از کسانى که پیش از مرحوم سیّد رضى این گفتار حکمت آمیز را نقل کرده اند، برقى در کتاب محاسن است و از کسانى که بعد از سیّد رضى آن را نقل کرده اند، ابونعیم اصفهانى در حلیة الاولیاء است که آن را با تفاوت هایى نقل کرده که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته است و نیز زمخشرى در کتاب ربیع الابرار و فتال در روضة الواعظین و آمدى در غررالحکم را مى توان نام برد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 89)
از امام (ع) پرسيدند، خير چيست امام (ع) فرمود:«لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ- وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ- وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ- فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ- وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ- رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ- وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ»:خير در عرف توده مردم عبارت از مال فراوان و اندوخته هاى دنيوى است امّا در اصطلاح عارفان و سالكان راه خدا، سعادت اخروى و آنچه از كمالات نفسانى است كه وسيله رسيدن به سعادت اخروى باشد. بسا كه گروهى خير را اعمّ از هر دو مورد تفسير كرده اند البته امام (ع) خير بودن مورد اوّل را هم به دليل ناپايدارى و مفارقت آن و هم به دليل آنكه چه بسا باعث شر در آخرت گردد نفى فرموده و خير را به معنى دوّم تفسير كرده و آن را ريشه كمال قواى انسانى شمرده است، بنا بر اين دانش زياد، كمال قواى نظرى براى نفس عاقله است، و بردبارى زياد از كمال قوه عملى، و همان فضيلت قوه غضبيّه است و افتخار به مردم به خاطر بندگى پروردگار، يعنى افتخار به زيادى عبادت، اخلاص و سپاس خدا نسبت به توفيق كار نيك كه داده، و طلب مغفرت براى گناهى كه مرتكب شده، از جمله فضايل قوّه شهوى و كمال قوّه عملى است.آن گاه امام (ع) خير دنيا را منحصر در دو چيز دانسته است، توضيح آن كه انسان يا سرگرم نابود سازى و از بين بردن گناهان و جبران گناهانى است كه از او سرزده، تا بدين وسيله خود را براى كسب نيكيها آماده سازد و يا مشغول انجام خوبيها است. ديگر خير قابل تحصيلى كه حد وسط اين دو كار باشد، وجود ندارد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 141
التسعون من حكمه عليه السّلام:(90) و سئل عليه السّلام عن الخير ما هو؟ فقال: ليس الخير أن يكثر مالك و ولدك، و لكنّ الخير أن يكثر علمك، و أن يعظم حلمك و أن تباهى النّاس بعبادة ربّك، فإن أحسنت حمدت اللَّه، و إن أسأت استغفرت اللَّه، و لا خير في الدّنيا إلّا لرجلين: رجل أذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتّوبة، و رجل يسارع في الخيرات. «1» و لا يقلّ عمل مع التّقوى و كيف يقل ما يتقبّل؟!. (75619- 75550)الاعراب:لا خير في الدّنيا إلّا لرجلين، في الدّنيا، جارّ و مجرور متعلّق بقوله: خير و الاستثناء مفرغ، و لرجلين في محلّ خبر لاء النافية للجنس المحذوف و هو لأحد رجل أذنب، خبر لمبتدأ محذوف أي أحدهما رجل، و رجل يسارع عطف عليه.المعنى:قد استعمل لفظ الخير في القرآن بمعنى الاسلام كما في قوله تعالى «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ».(70- الأنفال)و قد نفى عليه السّلام في حكمته هذه أن يكون كثرة المال و الولد خيرا على خلاف ما يعتقده عامّة النّاس من أنّ الخير في كثرة المال و الولد و يجهدون في تحصيلهما و تكثيرهما بكلّ وجه ممكن.و هذا النفي قد يكون نفيا حقيقيّا، و المقصود منه تخطئة الناس في هذا الاعتقاد و كثيرا ما يشتهر في العرف و عند العامّة امورا لا واقعية لها أصلا، كالعنقاء و أكثر______________________________ (1) فى بعض النسخ هذه حكمة اخرى لا تعلق لها بما قبلها- المصحح-.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 142
الأساطير الشائعة بين عامّة النّاس و إمّا أن يكون المراد من النفى نفي آثار الخير من كثرة الأموال و الأولاد و أنها غير مؤثرة في تحصيل السعادة المعنويّة.و ربما يكون المراد من هذه الجملة نفي الكمال كما في قوله عليه السّلام: يا أشباح الرّجال و لا رجال.الترجمة:پرسش شد از اين كه خير چيست؟ فرمود: خير اين نيست كه دارائى و فرزندت افزون شود، بلكه خير و خوبى اينست كه دانشت افزون شود و حلم و بردباريت بزرگ و ثابت گردد، و بتوانى ميان مردم بپرستش پروردگارت فخر و مباهات كنى، اگر كار نيك كردى خدا را سپاسگزارى نمائى، و اگر كار بدى از تو سر زد از خدا آمرزش بجوئى.در اين دنيا خيرى نيست مگر براى يكى از دو كس: مردي كه مرتكب گناهانى شده است ولى پشيمانست و با توبه و برگشت بسوي حق آنها را جبران ميكند و مردي كه بكارهاى خير مى شتابد، هيچ كار نيكى كم محسوب نيست در صورتى كه همراه تقوى و پرهيزكارى باشد، و چگونه مى توان كم شمرد آن عملى كه پذيرفته و قبول درگاه حق شده است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص308
و سئل عن الخير ما هو فقال: ليس الخير ان يكثر ما لك و ولدك، و لكن الخير ان يكثر علمك، و ان يعظم حلمك، و ان تباهى الناس بعبادة ربك، فان احسنت حمدت الله، و ان اسأت استغفرت الله، و لا خير فى الدنيا الّا لرجلين: رجل اذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة، و رجل يسارع فى الخيرات، و لا يقل عمل مع التقوى، و كيف يقل ما يقبل. «و از آن حضرت در باره خير پرسيدند فرمود: «خير آن نيست كه مال و فرزندت افزون شود ولى خير آن است كه دانشت افزون و بردباريت گرانقدر شود و بر مردمان به عبادت خداى خود سرفرازى كنى، اگر كارى نيك كردى خدا را ستايش كنى و اگر بد كردى از خداى آمرزش خواهى و در دنيا جز براى دو كس خيرى نيست، يكى آن كه گناهانى كرده است اما با توبه آنها را جبران كرده است و ديگرى كه در انجام دادن كارهاى خير شتاب گيرد، و هيچ كارى كه همراه با پرهيزگارى باشد اندك نيست و چگونه آنچه پذيرفته مى شود، اندك است.»
شاعر در اين مورد چنين سروده است: «كامياب كسى نيست كه دنياى او كاميابش سازد، بلكه كامياب رستگار كسى است كه از آتش رهايى يابد.»