وَ قَالَ (عليه السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ: لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ؛ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ؛ وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ، فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ.
به يكى از اصحابش فرمود: بيشتر كارت را به زن و فرزندت اختصاص مده، زيرا اگر آنها دوستان خدا باشند، خداوند دوستان خود را ضايع نگذارد و اگر دشمنان او باشند، چرا بايد همه همت و كار تو صرف دشمنان خدا شود.
و آن حضرت به بعضى از يارانش فرمود: اكثر شغل خود را براى اهل و فرزندت قرار مده، اگر آنها از دوستان خدايند كه خداوند دوستانش را ضايع نمى كند، و اگر از دشمنان خدايند اندوه و شغل تو در راه دشمنان خدا براى چيست.
اعتدال در پرداخت به امور خانواده (اخلاق اجتماعى، خانوادگى):و درود خدا بر او، فرمود: (به برخى از ياران خود فرمود) بيشترين اوقات زندگى را به زن و فرزندت اختصاص مده، زيرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آنها را تباه نخواهد كرد، و اگر دشمنان خدايند، چرا غم دشمنان خدا را مى خورى.
[و يكى از ياران خود را فرمود:] بيش در بند زن و فرزندت مباش كه اگر دوستان خدايند، خدا دوستانش را ضايع ننمايد، و اگر دشمنان خدايند، ترا غم دشمنان خدا چرا بايد.
امام عليه السّلام به يكى از اصحابش (در باره زن و فرزند) فرموده است:بيشتر كارت را براى زن و فرزندت قرار مده كه اگر آنان دوست خدا باشند خدا دوستانش را تباه نسازد (و در كمك و يارى آنها بغير خود نياز ندارد) و اگر دشمن خدا باشند اندوه و كار تو براى دشمنان خدا چيست (براى اصلاح حال دشمنان او كوشش مكن كه كمك بآنها مستلزم عذاب و كيفر است).
امام عليه السلام فرمود: بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آنها) اختصاص مده، زيرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى كنى؟!
زياد خود را اسير آنها مكن:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه براى جلوگيرى از حرص حريصان ودنياپرستى دنياپرستان كه علاقه شديدى به زن و فرزند خويش دارند به يكى از ياران خود چنين فرمود: «بيشترين دلمشغولى خود را به خانواده و فرزندان (وتأمين زندگى آنها) اختصاص مده، زيرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى كنى؟!»؛ (لاَ تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ: فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِيَاءَ اللّهِ، فَإِنَّ آللّهَ لاَ يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ، وَإِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ اللّهِ؟!).بعيد نيست مخاطب امام عليه السلام فردى باشد كه پيوسته به دنبال گردآورى مال وثروت و تأمين زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظايف ديگر خويش اهميتى نمى داده است، لذا امام عليه السلام با اين تقسيم دوگانه اى كه بيان فرموده او را از اين كار بازمى دارد و به او توصيه مى كند كه بيش از حد در اين راه تلاش مكن و به فكر خويشتن و زندگى سراى ديگر نيز باش. روشن است كه از دو حال بيرون نيست: يا زن و فرزند انسان از دوستان خدا هستند و تكيه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آنها را محروم نمى سازد. قرآن مجيد مى فرمايد: «(أَلَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ)؛ آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش كافى نيست؟!».در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)؛ و هركس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هركس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را خواهد كرد (و كارش را سامان مى بخشد)».اگر همسر و فرزند انسان در صف دشمنان خدا باشند چرا انسان تمام وقت وفكر خود را صرف تأمين زندگى آينده آنها كند؟ متأسفانه بسيارند كسانى كه به سبب عواطف افراطى حتى وسايل و ابزار گناه فرزندان خود را فراهم مى سازند و از اين طريق در گناه آنها شريك مى شوند واز آن بدتر اينكه گاه اين عواطف افراطى سبب مى شود كه در كسب مال نيز ملاحظه حلال و حرام نكنند و از هر راه ممكن به جمع مال بپردازند. در اينگونه موارد اگر فرزند، صالح باشد و خبر از كار پدر نداشته باشد تصرفات او بعد از مرگ پدر در آن اموال شرعآ مجاز است؛ لذتش را او مى برد وعقوبتش را پدر مى كشد.در حديثى كه علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده مى خوانيم كه يكى از دوستان اميرمومنان عليه السلام از او تقاضاى مالى كرد. حضرت فرمود: بگذار سهم خود را از بيت المال دريافت دارم، با تو تقسيم مى كنم. عرض كرد: اين مقدار براى من كافى نيست (و چون مرد دنياپرستى بود و از بذل و بخشش بى حساب و كتاب معاويه خبر داشت) به سوى معاويه رفت. معاويه مال فراوانى به او داد. او نامه اى براى اميرمومنان على عليه السلام نوشت و حضرت را از اين ماجرا باخبر ساخت. (در واقع مى خواست بگويد: شما به تقاضاى من ترتيب اثر نداديد، دشمن شما انجام داد) امام عليه السلام در پاسخ نامه او چنين مرقوم فرمود: اما بعد از حمد و ثناى الهى، مالى كه در دست توست پيش از آن در دست ديگران بوده و بعد از تو نيز به دست ديگران مى رسد. چيزى نصيب تو مى شود كه براى آخرت خود ذخيره كرده باشى. تو بايد خود را بر نيازمندترين فرزندان خود مقدم دارى. سپس فرمود: «فَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لاَِحَدِ رَجُلَينِ إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ وَإِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيةِ اللَّهِ فَشَقِى بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَلَيسَ مِنْ هَذَينِ أَحَدٌ بِأَهْلٍ أَنْ تُوْثِرَهُ عَلَى نَفْسِکَ...؛ زيرا تو براى يكى از دو كس اموال را جمع مى كنى (و بعد از خود مى گذارى) يا كسى كه با آن به اطاعت خدا مى پردازد در اين صورت او سعادتمند شده و تو محروم و بدبخت، و يا كسى است كه با آن معصيت الهى مى كند و او با اموالى كه تو جمع كرده اى شقاوتمند مى شود. هيچيك از اين دو صلاحيت ندارند كه او را بر خود مقدم دارى...».مفهوم اين سخن اين نيست كه انسان به فكر تأمين زندگى همسر و فرزندان خود نباشد، بلكه اين گفته ناظر به حال كسانى است كه همه همّ و غم خود را صرف اين كار مى كنند و از هر طريقى كه امكان داشته باشد به جمع مال و ذخيره كردن براى همسر و فرزند مى پردازند و چه بسيارند كسانى كه در اواخر عمر خود به اشتباه خويش پى مى برند و مى بينند فرزندان آنها اموالشان را ميان خود تقسيم مى كنند و اعتنايى به پدر و نيازهاى او ندارند و گاهى ديده شده كه پدر را از خانه خود نيز بيرون مى اندازند و در اين حال سخت ترين شكنجه هاى روحى نصيب چنين كسانى مى شود كه اموال را براى چنان كسانى جمع آورى كرده اند.در كتاب البيان و التبيين نوشته «جاحظ» چنين آمده است كه «عبدالله عتبة بن مسعود» زمينى داشت كه آن را به هشتاد هزار (دِرهم) فروخت (تا در كار خيرى مصرف كند). به او گفتند: خوب بود بخشى از اين مال را براى فرزندانت ذخيره مى كردى. او در پاسخ چنين گفت: من اين مال را براى خودم نزد خداى متعال ذخيره كردم و خداى متعال را براى فرزندانم ذخيره قرار مى دهم. يكى از شاعران فارسى زبان، كلام مولا را در اين گفتار حكيمانه در شعرش چنين خلاصه كرده است:فرزند، بنده اى است خدا را غمش مخور تو كيستى كه به ز خدا بنده پرورىگر صالح است گنج سعادت براى اوست ور طالح است رنج زيادى چرا برى؟
امام (ع) فرمود: «لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ- لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وَلَدِكَ- فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وَلَدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ- فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ- وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ- فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ»:امام (ع) از كار زياد براى زن و فرزند به خاطر بازماندن از طاعت خدا نهى كرده است و بر روا نبودن آن به دليلى اشاره فرموده است كه آن دليل به منزله قياس شرطى منفصلى است كه تقدير آن چنين است: خانواده ات از دو صورت بيرون نيستند: يا دوستان خدايند و يا دشمنان او، و به هر دو صورت كار براى آنها درست نيست، زيرا خداوند هزينه دوستانش را كفايت مى كند و آنان نيازى به زحمت ديگران ندارند، و اما دشمنان خدا را نيز مورد توجه قرار دادن روا نيست.«ما» در عبارت: «فما همّك: استفهام بر سبيل سرزنش و توبيخ است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 436
الثامنة و الثلاثون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(338) و قال عليه السّلام لبعض أصحابه: لا تجعلنّ أكثر شغلك بأهلك و ولدك: فإن يكن أهلك و ولدك أولياء اللَّه فإنّ اللَّه لا يضيع أولياءه، و إن يكونوا أعداء اللَّه فما همّك و شغلك بأعداء اللَّه؟! (83360- 83326)
المعنى:حفظ الأهل و الولد و إدارة امورهم من أهمّ الوظائف، و قد صدر في حقّهم أحكام و آداب مفروضة و مندوبة، و قال اللَّه تعالى: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» (6- التحريم) فأمر بوقاية الأهل من نار جهنّم كوقاية النّفس و أوجب للأهلين من الزّوجة و البنين النفقة و المسكن.و لكن لا بدّ و أن يجتنب الانسان من تسلّطهم على قلبه و الاشتغال بهم عن أمر ربّه بحيث يوجب الاشتغال بهم عن ظهر القلب ترك ما يلزم من الوظائف الاخر الواجبة فيمنع الحقوق الواجبة خوفا من فقرهم و ضيق معاشهم، أو يترك السّفر الواجب من الحجّ و الجهاد حذرا من فراقهم، كما اعتذر المنافقون في التخلّف عن الجهاد بقولهم: «سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً» (11- الفتح).الترجمة:مبادا بيشتر دلت را باهل و فرزندت بدهى، اگر أهل و فرزندت دوستدار خدايند براستى كه خداوند دوستان خود را ضايع و مهمل نگذارد، و اگر دشمنان خدايند چرا همّ و شغلت را بدشمنان خدا مى دهى؟پند علي بود بيك يار خويش دل تو مده بر زن و فرزند بيش گر زن و فرزند خداجو بوند مورد ألطاف خدا ميشوند ور كه خدا دشمن و بد طينتند از چه دل و هوش تو را مى برند و در اين معنى سروده:فرزند بنده ايست خدا را غمش مخور تو كيستى كه به ز خدا بنده پرورى گر صالح است گنج سعادت براى اوست ور طالح است رنج زيادي چرا بري
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص114
و قال عليه السّلام لبعض اصحابه: لا تجعلنّ اكثر شغلك باهلك و ولدك، فان يكن اهلك و ولدك اولياء الله فانّ الله لا يضيع اولياءه، و ان يكونوا اعداء الله فما همك و شغلك باعداء الله.و آن حضرت به يكى از ياران خود فرمود: «بيشترين گرفتارى و دربند بودن خود را براى زن و فرزندت قرار مده كه اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند، خداوند دوستانش را ضايع نمى فرمايد و اگر دشمنان خدايند، غم و همت تو براى دشمنان خدا چيست؟»
در اين باره بيش از اين سخن گفته شد و اين سخن فرمان به تفويض كار به خدا و توكل بر او در مورد بازماندگان آدمى است و خداوند به مصلحت داناتر و به آدمى از پدر و مادرش مهربان تر است و اگر فرزند، دوستى از دوستان خدا باشد، خداوند متعال او را ضايع نمى گذارد كه خود فرموده است: «و من يتوكل على الله فهو حسبه»، «هر كس به خدا توكل كند خداوندش بسنده است.» و هر كس دوست خدا باشد، بى چون و چرا متوكل بر اوست، و اگر زن و فرزند از دشمنان خدا باشند، اهتمام به كار و توجه به امور ايشان جايز نيست بلكه واجب است از دشمنان خدا منقطع شوند و دوست داشتن آنان حرام است. به هر حال براى آدمى سزاوار نيست كه براى پس از مرگ خود نگران و متوجه زن و فرزندش باشد. و بدان كه اين سخن گفتار عارفان صديق است نه گفتار اين طبقاتى كه ما مى شناسيم، كه اين طبقات گامهايشان از رسيدن به چنين مقامى فرو مانده است.