وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ، وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ.
و فرمود (ع): كسى كه دشمنى را از حد بگذراند، گناه كرده است و هر كه در آن كوتاهى كند، ستم كرده و كسى كه همواره با ديگران نزاع كند، نمى تواند از خدا بترسد و پرهيزگار باشد.
و آن حضرت فرمود: آن كه دشمنى را از اندازه بگذراند گناه كرده، و كسى كه كوتاهى ورزد بر او ستم خواهد شد، و آن كه ستيزه جويى نمايد قدرت ندارد خدا را بپرهيزد.
اعتدال در دشمنى ها (اخلاقى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه در دشمنى زياده روى كند گناهكار، و آن كس كه در دشمنى كوتاهى كند ستمكار است، و هر كس كه بى دليل دشمنى كند نمى تواند با تقوا باشد.
[و فرمود:] آن كه خصومت را از حد درگذراند گناه ورزيد، و آن كه در آن كوتاهى كرد ستم كشيد، و آن كه ستيزه جوست نتواند از خدا ترسيد.
امام عليه السّلام (در نكوهش زد و خورد) فرموده است:1- كسيكه در نزاع و زد و خورد كوشيده پافشارى كند گناه كرده، و كسيكه كوتاهى و خوددارى نمايد مظلوم گردد،2- و كسيكه (با ديگرى) نزاع كند نمى تواند (در زد و خورد از گناه) پرهيزكار باشد (زيرا رعايت عدالت و تجاوز ننمودن از حدّ كه لازمه تقوى و پرهيزكارى است در نزاع دشوار است).
امام عليه السلام فرمود: كسى كه در دشمنى با مخالفان افراط كند، آلوده گناه مى شود و كسى كه كوتاهى كند بر خود ستم كرده (و حقش ضايع مى گردد) و كسى كه در مقام خصومت برآيد نمى تواند حق تقوا را رعايت كند.
اعتدال در خصومت:امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به سه نكته درمورد خصومت پرداخته، نخست مى فرمايد: «كسى كه در دشمنى با مخالفان افراط كند به گناه آلوده مى شود»؛ (مَنْ بَالَغَ فِي الخُصومَةِ أَثِمَ).معمولا خصومت و ستيز با ديگران قابل كنترل نيست، حتى بهترين افراد وقتى گرفتار آن مى شوند و آتش خشم و غضب در آنان شعله ور مى گردد قادر به كنترل خويشتن نيستند و گرفتار گناهانى ازقبيل ظلم و ستم، گفتن سخنان ناروا، ريختن آبروى ديگران و اذيت و آزار مسلمانان مى شوند.در جمله دوم به نقطه مقابل آن اشاره كرده، مى فرمايد: «و كسى كه در مقام خصومت و احقاق حق كوتاهى كند بر خود ستم كرده (زيرا حقش پايمال مى شود)»؛ (وَمَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظَلَمَ). قرآن مجيد نيز در ذيل آيات نهى از ربا مى فرمايد: «(لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ)؛ نه ظلم كنيد و نه ظلم به شما شود». گرچه اين آيه درباره رباخواران است؛ ولى در حقيقت يك شعار وسيع اسلامى است كه دستور مى دهد به همان نسبت كه مسلمانان بايد از ستمگرى بپرهيزند بايد از تن دادن به ظلم نيز اجتناب كنند و به گفته بعضى از دانشمندان: «اگر ستمكِش نباشد ستمگر كمتر پيدا مى شود». و اگر مسلمانان آمادگى كافى براى دفاع از خود داشته باشند، كسى نمى تواند به آنها ستم كند، بنابراين همانگونه كه بايد به ظالم بگوييم ستم مكن، به مظلوم بايد بگوييم تن به ستم مده.حال كه چنين است چه بهتر كه انسان وارد ميدان خصومت و ستيز براى احقاق حق نشود و تا مى تواند از گام نهادن در چنين ميدانى جز به هنگام ضرورت بپرهيزد، ازاينرو امام عليه السلام در سومين جمله مى فرمايد: «و كسى كه در مقام خصومت برآيد نمى تواند حق تقوا را رعايت كند»؛ (وَلاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللّهَ مَنْ خَاصَمَ). به همين دليل، افراد باشخصيت و متّقى سعى مى كنند حتى الامكان با كسى به جر و بحث و ستيز و خصومت برنخيزند و چه بسا از بعضى حقوق خود صرف نظر مى كنند و آن را به مخالف مى دهند تا در اين ميدان خطرناك وارد نشوند. البته اين بدان معنا نيست كه افراد باايمان، زبون، ذليل و ظلم پذير باشند چراكه اسلام چنين حالتى را نيز هرگز نمى پسندد و دستور مى دهد نه ظلم كنيد ونه ظلم پذير باشيد.*****نكته:خطرات خصومت:در روايات معصومان به شدت از مخاصمه و خصومت نهى شده است؛ كلينى در كتاب كافى باب مخصوصى درباره اين موضوع منعقد ساخته و در نخستين حديث آن، از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «إِيَّاكُمْ وَالْمِرَاءَ وَالْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا يُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الاِْخْوَانِ وَيَنْبُتُ عَلَيْهِمَا النِّفَاقُ؛ از جدال و مراء و خصومت بپرهيزيد كه دلهاى دوستان را نسبت به يكديگر بيمار مى سازد و بذر جدايى در ميان آنها مى افشاند».در حديث ديگرى از رسول خدا صي الله عليه وآله مى خوانيم كه فرمود: «مَا عَهِدَ إِلَيَّ جَبْرَئِيلُ عليه السلام فِي شَيْءٍ مَا عَهِدَ إِلَيَّ فِي مُعَادَاةِ الرِّجَالِ؛ جبرئيل هرگز درباره چيزى مثل اين سفارش نكرده بود كه: از دشمنى با يكديگر بپرهيزيد». در تعبير ديگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «مَا أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عليه السلام قَطُّ إِلاَّ وَعَظَنِي، فَآخِرُ قَوْلِهِ لِي: إِيَّاکَ وَمُشَارَّةَ النَّاسِ فَإِنَّهَا تَكْشِفُ الْعَوْرَةَ وَتَذْهَبُ بِالْعِزِّ؛ هيچگاه جبرئيل نزد من نيامد جز اينكه من را پند و اندرز مى داد. آخرين اندرزش اين بود: از خصومت با مردم بپرهيز كه عيوب پنهان را آشكار مى سازد و عزت انسان را با خود مى برد».
امام (ع) فرمود: «مَنْ بَالَغَ فِي الْخُصُومَةِ أَثِمَ- وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهَا ظُلِمَ- وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ»:امام (ع) از دو طرف زياده روى و كوتاهى در كشمكش و ستيز، به دليل پيامد زياده روى يعنى جور و گناه، و پيامد كوتاه آمدن، يعنى ستم پذيرى، بر حذر داشته است. و بر اين مطلب كه در حدّ اعتدال ماندن كار دشوارى است با اين جمله اشاره فرموده است: «و لا يستطيع...» كه خود زنهارى است نسبت به اصل دشمنى و ستيز، براى آن كه دشمنى، ممكن است باعث صفات ناپسند ديگرى گردد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 389
السابعة و الثمانون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(287) و قال عليه السّلام: من بالغ في الخصومة أثم، و من قصّر فيها ظلم، و لا يستطيع أن يتّقى اللَّه من خاصم. (82131- 82111)
المعنى:أشار عليه السّلام في هذا الكلام إلى أنّ الخصومة داء لا دواء له، و لا يحصل منها إلّا الضرر و الخسار، فانّ الداخل فيها إذا بالغ يأثم و يبتلي بالخسار الاخروى و إن قصّر ظلم و يبتلى بالخسار الدّنيوى و يصعب الوقوف بين هذين الحدّين، و رعاية أصل التقوى في البين، فمن أراد النجاح فلا بدّ له من عدم الدّخول في الخصومة و الوقوف دائما على الصلح و الصلاح.قال في الشرح المعتزلي: و قد نهى العلماء عن الجدل و الخصومة في الكلام و الفقه و قالوا: إنهما مظنّة المباهاة و طلب الرئاسة و الغلبة، و المجادل يكره أن يقهره خصمه، فلا يستطيع أن يتّقي اللَّه. و هذا هو كلام أمير المؤمنين عليه السّلام بعينه.الترجمة:فرمود: هر كس در ستيزه مبالغه كند گنهكار مى شود، و هر كس كوتاه آيد ستم مى كشد، و مراعات تقوى از خدا در خور توانائي در ستيزه گر نباشد.هر كه اندر ستيزه مى تازد از گنه دين خويش مى بازد و آن كه كوته كند ستيزه گرى بستم افتد و برد ضررى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص87
من بالغ فى الخصومة اثم، و من قصّر فيها ظلم، و لا يستطيع ان يتّقى اللّه من خاصم. «هر كس در ستيزه زياده روى كند، بزهكار مى شود و هر كس در آن كوتاهى كند، بر او ستم مى شود و آنكه ستيزه گر است، نمى تواند از خدا بترسد.»
دانشمندان از جدل و ستيز در مباحث كلامى و فقه بر حذر داشته اند و گفته اند ممكن است وسيله كسب مباهات و رياست و چيرگى بر طرف مقابل گردد و كسى كه جدال مى كند، خوش نمى دارد دشمنش او را مغلوب كند و بدين گونه نمى تواند از خدا بترسد. اما در مورد ستيزه هاى ديگر كه در مسائل علمى نباشد مانند ستيزهاى مردم در مسائل دنيايى، نكوهش بسيار رسيده و از آن نهى كرده اند و ما بخشى از آن را در مسائل گذشته آورديم.