وَ قَالَ (عليه السلام): إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا؛ فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ.
يُقِرُّ: برقرار مى كند، ثابت و پابرجا مى سازد.
و فرمود (ع): خدا را بندگانى است كه نعمت خود را ويژه آنها كرده است تا مردم را سود رسانند. اينان تا زمانى كه به مردم انفاق مى كنند نعمتهايشان در دستهايشان باقى است و چون نعمت خود را از مردمان دريغ داشتند، خداوند نعمتش را از آنان مى ستاند و به ديگرى مى دهد.
و آن حضرت فرمود: خدا را بندگانى است كه آنان را براى منافع ديگر بندگان به نعمتها اختصاص مى دهد، آن نعمت ها را تا زمانى كه بخشش مى كنند در دست آنان وامى گذارد، و چون از بخشش منع كنند از آنان بگيرد و به ديگران تحويل دهد.
مسؤوليّت توانگران (اعتقادى، اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: خدا را بندگانى است كه براى سود رساندن به ديگران، نعمت هاى خاصّى به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشگان باقى مى گذارد، و هر گاه از بخشش دريغ كنند، نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.
[و فرمود:] همانا خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمتها مخصوص كند، براى سودهاى بندگان. پس آن نعمتها را در دست آنان وا مى نهد چندان كه آن را ببخشند، و چون از بخشش باز ايستند نعمتها را از ايشان بستاند و ديگران را بدان مخصوص گرداند.
امام عليه السّلام (در ترغيب دستگيرى مستمندان) فرموده است:خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمتهايى تخصيص داده براى سود بندگان پس آن نعمتها را در دسترس آنها مى گذارد هنگاميكه (به مستحقّين و زير دستان) ببخشند، و هر گاه آن نعمتها را جلو گيرند (چيزى از آنها را بكسى ندهند) از آنان گرفته به ديگران انتقال مى دهد (كه در راه نيازمندان بكار برند).
امام عليه السلام فرمود: خداوند بندگانى دارد كه نعمت هاى خاصى را به آنان بخشيده تا بندگان ديگر از آن بهره گيرند، به همين دليل مادامى كه از اين نعمت ها به ديگران مى بخشند خدا آن را در دستشان نگه مى دارد اما هنگامى كه آن نعمت ها را از ديگران دريغ داشتند از آن ها مى گيرد و آن را به گروهى ديگر مى دهد (كه اين شكرانه را انجام مى دهند).
واسطه هاى فيض:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره مى كند و مى فرمايد: «خداوند بندگانى دارد كه نعمت هاى خاصى را به آنان بخشيده تا بندگان ديگر از آن بهره گيرند»; (إِنَّ لِلّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمُ اللّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ).زيرا بندگان ضعيفى پيدا مى شوند كه توانايى مديريت اموال خود را ندارند خداوند اين مديريت را به افرادى مى سپارد كه توان آن را دارند و در واقع سهم بندگان ضعيف را در اختيار بندگان قوى قرار مى دهد تا آن را مديريت كنند و به هنگام نياز به آن ها بپردازند. در واقع آن ها وكيلان خداوند درآن اموال هستند همان گونه كه درحديث قدسى وارد شده است: «المالُ مالى وَالفُقراءُ عِيالى و الأغنياءُ وُكَلائى فَمَن بَخِلَ بِمالى على عِيالى أُدخِلُه النّارَ وَلاأُبالِى; اموال، متعلق به من است و فقرا تحت كفالت من قرار دارند و اغنيا وكيلان من هستند و اگر از دادن اموال من به آن ها كه تحت تكفل من اند خوددارى كنند آن ها را وارد دوزخ مى كنم و اهميتى (به آنان) نمى دهم».[1]سپس امام(عليه السلام) در ذيل اين گفتار حكيمانه نتيجه گيرى كرده، مى فرمايد: «اكنون كه چنين است مادامى كه از اين نعمت ها به ديگران مى بخشند خدا آن را در دستشان نگه مى دارد اما هنگامى كه آن نعمت ها را از ديگران دريغ دارند از آن ها مى گيرد سپس آن را به گروهى ديگر مى دهد (كه اين وظيفه را انجام مى دهند)»; (فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا; فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَها إِلَى غَيْرِهِمْ).اين كلام در واقع اخطار شديدى به افراد متمكن و ثروتمند است كه گمان نكنند همه آنچه را خداوند به آن ها ارزانى داشته متعلق به خود آن هاست بلكه خداوند سرپرستى اموال مورد نياز نيازمندان را نيز به آن ها سپرده است. اگر به وظيفه خود در اين سرپرستى و مديريت عمل نكنند از آن ها مى گيرد و به افرادى كه وظيفه شناس اند مى دهد. حديث قدسى بالا نيز كه فرمود: فقرا تحت تكفل من اند و اغنيا وكلاى من مى باشند اشاره به اين است كه وكيل مادامى مى تواند وكيل باشد كه خيانت در امر وكالت نكند، آن روز كه خيانت كند او را عزل مى كنند و به ديگرى مى سپارند.گفتار حكيمانه 13 نيز كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلاَ تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ; هنگامى كه مقدمات نعمت به شما روى آورد دنباله آن را به واسطه قلت شكرگزارى از خود دور نسازيد». مى تواند اشاره اى به همين نكته باشد زيرا يكى از شئوون شكرگزارى نعمت اين است كه ديگران را هم در آن سهيم و بهره مند سازند.در حديثى كه معاذ بن جبل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند مى خوانيم: «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَى عَبْد إِلاَّ عَظُمَتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَيهِ فَمَنْ لَمْ يحْتَمِلْ تِلْكَ الْمَئُونَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَالِ; نعمت خداوند بر هيچ بنده اى فزونى نمى يابد مگر اين كه هزينه هاى مردم بر او زياد مى شود كسى كه آن هزينه ها را نپردازد آن نعمت را در معرض زوال قرار داده است».[2]در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَقَاءِ الاِْسْلاَمِ أَنْ تَصِيرَ الاَْمْوَالُ عِنْدَ مَنْ يعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ يصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الاِْسْلاَمِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَنْ تَصِيرَ الاَْمْوَالُ فِى أَيدِى مَنْ لاَ يعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ لاَ يصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ; يكى از عوامل بقاء مسلمانان و بقاء اسلام اين است كه ثروت ها نزد كسانى باشد كه حق را در آن بشناسند و كارهاى نيك انجام دهند (و به نيازمندان كمك كنند) و يكى از عوامل فناء اسلام و فناء مسلمين اين است كه ثروت ها در دست كسانى باشد كه حق را در آن نشناسند و نيكى نكنند».[3] مضمون اين گفتار حكيمانه با عبارات مختلف در روايات معصومين(عليهم السلام) بيان شده است.در حديث ديگرى در كتاب شريف كافى از امام باقر(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْمَعْرُوفِ أَهْلاً مِنْ خَلْقِهِ حَبَّبَ إِلَيهِمْ فَعَالَهُ وَ وَجَّهَ لِطُلاَّبِ الْمَعْرُوفِ الطَّلَبَ إِلَيهِمْ وَيسَّرَ لَهُمْ قَضَاءَهُ كَمَا يسَّرَ الْغَيثَ لِلاَْرْضِ الْمُجْدِبَةِ لِيحْييهَا وَيحْيى بِهِ أَهْلَهَا وَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلْمَعْرُوفِ أَعْدَاءً مِنْ خَلْقِهِ بَغَّضَ إِلَيهِمُ الْمَعْرُوفَ وَبَغَّضَ إِلَيهِمْ فَعَالَهُ وَحَظَرَ عَلَى طُلاَّبِ الْمَعْرُوفِ الطَّلَبَ إِلَيهِمْ وَحَظَرَ عَلَيهِمْ قَضَاءَهُ كَمَا يحَرِّمُ الْغَيثَ عَلَى الاَْرْضِ الْمُجْدِبَةِ لِيهْلِكَهَا وَيهْلِكَ أَهْلَهَا وَ مَا يعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ; خداوند متعال براى كارهاى نيك (و خدمت به مردم) افرادى از خلق خود را قرار داده و انجام آن را محبوب آن ها ساخته و طالبان كمك را به سوى آن ها فرستاده و برآوردن حاجت آنان را براى آن ها آسان نموده همان گونه كه باران در سرزمين خشك تأثير مى گذارد و آن را زنده مى كند و صاحبان زمين به وسيله آن زنده مى شوند و نيز خداوند دشمنانى براى كار نيك از خلقش قرار داده (كه براثر اعمال و نيات سوئشان گرفتار اين دشمنى شده اند) و انجام آن را در نظر آن ها مبغوض ساخته و طلب كردن از آن ها را بر طالبان نيكى ممنوع كرده همان گونه كه باريدن بر (پاره اى از) زمين هاى خشك را بر باران ممنوع كرده تا آن زمين و اهلش هلاك شوند و آنچه خداوند عفو مى كند بيشتر است»[4]. [5]*****پی نوشت:[1]. جامع الاخبار، 80 .[2]. وسائل الشيعه، ج 11، ابواب فعل المعروف، باب 14، ح 12.[3]. كافى، ج 4، ص 25، ح 1.[4]. همان، ح 2.[5]. سند گفتار حكيمانه: اين كلام نورانى را مرحوم آمدى در غررالحكم با تفاوت هايى آورده كه به احتمال قوى منبع ديگرى غير از نهج البلاغه نزد او بوده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 300)
امام (ع) فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ- فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا- فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ»:خداوند بندگانى دارد كه آنها را ويژه نعمتهايى كرده است تا بندگانش را سود رسانند پس آن نعمتها را در دسترس آنها قرار مى دهد، تا ببخشند، و هر گاه به كسى چيزى از آنها ندهند، آن نعمتها را از ايشان باز مى ستاند و به ديگران منتقل مى سازد.يعنى از جمله بندگان خدا كسانى هستند كه با قرار گرفتن نعمتهاى الهى در دستشان مورد توجّه خداوند مى گردند، تا اين كه به بندگان وى سود رسانند و اين سود رسانى به شرط بخشش نعمت است، و اگر چنان نباشد، نعمت از آنها گرفته مى شود، و به ديگران داده مى شود. هدف از اين سخن وادار ساختن بر سودرسانى است، براى اين كه هر عاقلى كه خدا به او نعمت داده است روا مى دارد كه نعمتش چنين باشد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 504
الرابعة بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(404) و قال عليه السّلام: إنّ للّه عبادا يختصّهم اللَّه بالنّعم لمنافع العباد فيقرّها في أيديهم ما بذلوها، فإذا منعوها نزعها منهم ثمّ حوّلها إلى غيرهم. (85762- 85739)
المعنى:قد روى في الحديث القدسى «أنّ الفقراء عيالي و الأغنياء وكلائي» و من المقرّر أنّ الوكيل يبقى على عمله مادام أمينا و عاملا بمقتضى الوكالة، فاذا خان الوكيل و تعدّى عمّا تعهّد و في وكالته فلا ينتظر إلّا العزل عن العمل، و أنواع نعم اللَّه في أيدي صاحبها أمانة من اللَّه تعالى ليصرف في حوائج كافّة العباد المستحقّين فاذا لم يصرفها صاحبها في ذلك يحوّلها اللَّه تعالى إلى غيرهم.الترجمة:فرمود: براى خدا بنده هائيست كه آنانرا بنعمتهاي خود مخصوص ساخته تا بهمه بندگان خدا سود برسانند و تا وقتى آن نعمتها را بمستحقان ببخشند در دست آنها برقرار باشند، و چون دريغ كردند خدا از آنها بگيردشان و بديگرى تحويلشان دهد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص217
انّ للّه عبادا يختصهم بالنّعم لمنافع العباد، فيقرها فى ايديهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها منهم، ثمّ حوّلها الى غيرهم. «همانا خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمتها مخصوص فرموده است براى منافع بندگان، پس تا هنگامى كه آنها را ببخشند در دست ايشان وا مى نهد و هرگاه آنها را بازدارند، خداوند از ايشان بيرون كشد و به ديگران ارزانى فرمايد.»
در مباحث گذشته در اين باره سخن گفتيم، شاعران هم در اين مورد سخن گفته اند و فراوان سروده اند، از جمله اين اشعار تصريح به همين معنى دارد: نعمتهايى را كه خداوند به تو ارزانى داشته است براى اين است كه به هر كس از تو اميد دارد گشايش دهى و اگر جلوگيرى كردى، سزاوار آنى كه آنها را دسته دسته يا يكى يكى در حال پريدن از چنگ خود بينى.