تاریخ آموزش و مراکز آموزشی در تمدن اسلامی
۱۹ خرداد ۱۳۹۹ 0 فرهنگ و اجتماعبه روایت دوست و دوشمن، گستره تاریخی و مکانی تمدن اسلامی یکی از درخشانترین دورههای شکوفایی علوم بشری و تأسیس مراکز علمی و آموزشی و رشد و تعالی متد و روشهای آموزشی بوده است.
چنان که روشن است، بر بسیط تاریخ و در فراخنای زمین، تمدنهای بسیاری بر گاهواره ادیان و جهانبینیها بالیدهاند، ولی به گواهی تاریخ، هیچکدام در علمپروری و ارجگذاری به دانش، به پایه اسلام نرسیدهاند.
روشن است که این مسأله، امری اتفاقی و از روی تصادف نیست؛ بلکه حاصل جهاننگری و نرم افزار دقیق و کارآمدی است که راهبردی نظری و عمیق را در معارف خویش دارد و حاصل آن، شکوفایی علم و اعتلای تمدنی را به همراه دارد. بنابراین اگر شکوفه زیبای علم را بر شاخسار تمدنی میبینیم، باید بدانیم که آن شکوفه جز بر شاخ و بری زنده و سرشار از حیات نمیروید.
آنچه گذشت، لزوم کندوکاو در مبانی نظری گفتمان تمدنی اسلام را به منظور کشف دلیل پویایی علم در جهان اسلام، توجیه مینماید. هسته مرکزی این بنای نظری، تأکیدات مکرر و دقیق کتاب آسمانی مسلمانان به دانشخواهی و علم پروری است.
اینکه معجزه بزرگ پیامبر اسلام(ص) یک نوشتار وحیانی پر مغز است، خود رویکرد اسلام به دانش را روشن مینماید؛ آیات قرآنی بسیاری در باب علم و جایگاه دانش در حیات بشری وجود دارد که دارای مفاهیم بنیادی هستی شناسانه هستند که به خوبی میتوانند نقش موتور محرک نرمافزاری یک تمدن را بر عهده گیرند.
برای مثال میتوان به آیه کریمه زیر اشاره کرد: «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»(زمر 17و18) کاوش در کریمه مورد نظر به روشنی میتواند دلیل رشد و توسعه علمی در عصر زرین تمدن اسلامی را نشان دهد.
آیه کریمه میزان و معیار پذیرفتن یک قول و گزاره را، برخورداری آن قول و گزاره از صحت و حسن هستی شناسانه و انطباق خارجی میداند و معیارهای قومی، نژادی، مکانی و زمانی را در صحت یک گزاره خالی از ارزش میشمارد.
این نگاه، خود میتواند موتوری قوی برای حرکت یک سیستم جهانشناسانه را فراهم آورد؛ زیرا نگاه منطوی در آیه، هر آنچه که میتواند مانع تحرک علمی و تمدنی باشد را از سر راه بر میدارد؛ موانعی مانند تعصبات دینی، قومی، نژادی و زبانی.
تجلی این آیات را میتوان در کلمات رسول اکرم(ص) و ائمه دین(ع) به روشنی دید. از آنجا که پیامبر اسلام(ص) و ائمه دین(ع) بهترین مفسرین کلام الهی هستند، تفسیر کریمه بالا را میتوان در کلام و نگاه ایشان جستجو کرد.
اگر رسول خدا(ص) طول و عرض زمانی و مکانی برای دانش خواهی و علم آموزی نمیشناسد و میفرماید: «اطلبوا العلم ولو فی الصین» و «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» بر مبنای همان آیهای است که ذکرش رفت.
بنابراین رشد دانش و مراکز علمی در جهان اسلام و پویایی و شکوفایی تمدنی اسلام، حاصل یک نرم افزار و یک جهان نگری دقیق و استوار است که ریشه در معارف وحیانی اسلام دارد.
طلوع آموزش اسلامی
طبق آنچنان که گذشت، معارف دینی اسلام سرشار از تأکید و تشویق به علم آموزی و مجاهده علمی است؛ بر پایه همین تشویق و تأکیدها، سیستم آموزش و پرورش و تأسیس مدارس و مراکز عالی علمی در جهان، اسلام با رشدی سریع و کیفیتی بالا همراه بود؛ "ویل دورانت" مورخ بزرگ تمدن در کتاب عظیم تاریخ تمدن خود در این باره میگوید: «به طوری که از احادیث نبوی معلوم میشود، پیامبر(ص) مردم را در طلب علم تشویق میکرد و این کار را محترم میداشت و از این جهت با اغلب معلمان دینی تفاوت داشت. گفته بود هر که به راهی رود که علم جوید، خدا برای وی راهی به سوی بهشت بگشاید... ، مرکب عالمان دانا را با خون شهیدان وزن کنند و مرکب عالمان از خون شهیدان برتر باشد». (تاریخ تمدن ج4 بخش اول ص302)
مرحوم "دکتر عبدالحسین زرینکوب" در این باره میگوید:«کثرت مدارس عالی در بلاد اسلام، هنوز هم که دنیا پیشرفتهای ماشینی یافته است، مایه حیرت است و حاکی از شوق و نشاطی بیمانند، در حقیقت به سبب تأکید و تشویقی که در اسلام راجع به علم شده بود...». (کارنامه اسلام ص44)
میتوان اولین مدارس و مکتبهای علمی را در همان دوران صدر اسلام و در زمان حیات رسول خدا(ص) در شهر مدینه دانست؛ چه حضرت، خود و صحابه صاحب سواد با تشکیل حلقههای علمی به تعلیم و تعلم میپرداختند و حضرت عالمانی را برای تبلیغ و اشاعه معارف دینی به نقاط مختلف جزیرة العرب گسیل میداشت.
اهمیت این مطلب در زمان رسول خدا(ص) آنقدر زیاد بود که حضرت فدیه اسرای مشرکین را آموختن خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار دادند. (کامل مبرد ص171)
مبنا و متن آموزشی این حلقههای علمی، قرآن کریم بود؛ "خانم زیگرید هونکه" در این باره میگوید: «منظور اصلی و هدف از به وجود آمدن این مدارس، این بود که هر کسی بتواند آگاهانه به دین اسلام وارد شود و مسلمان واقعی گردد. این مدارس از روی احساس احتیاج داخلی و آزادانه و خود به خود به وجود آمدند و هیچکس دستوری در این مورد صادر نکرده بود؛ چون هر مسلمان میبایست روزانه آیاتی از قرآن را بخواند و بفهمد و عمل کند». (فرهنگ اسلام در اروپا ص339)
جالب اینجا است که خانم هونکه این فصل از کتاب مهم خود - که درباره سهم مسلمانان در پیشرفت علم در جهان است - را «امتی که به مدرسه میرود» نام نهاده است که عمومیت و جایگاه علم و علم آموزی در تمدن اسلامی را گوشزد مینماید. (همان ص399)
نکته مهمی که میتوان درباره طلیعه آموزش در جهان اسلام اضافه کرد، این است که: آنچنان که گذشت، مسجد پیامبر(ص) و مساجد دیگر، اولین مدارس اسلامی بودند و بعدها بزرگترین مدارس اسلامی در کنار مساجد تأسیس شدند. زیگرید هونکه در این باب میگوید: «در مساجد دانشمندان اسلامی به ستونهای سنگی باریک تکیه داده و شاگردان گرداگرد آنان اجتماع میکردند». (همان ص404)
مطلبی که در بالا گذشت، حاوی مسأله نظری مهمی در جهان بینیاسلامی است و آن تساوق و هم آغوشی علم و ایمان در این جهانبینی است. در اسلام ایمان دینی و دانش همچون دو بال برای عروج و صعود انسان بر قله کمالات دانسته شده است و بر خلاف مسیحیت دانش با ایمان ضدیت و تنافری ندارد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره میگوید:
«متأسفانه در جهان مسیحیت به واسطه برخی قسمتهای تحریفی عهد عتیق(تورات)، اندیشهای در اذهان رسوخ یافته است که هم برای علم گران تمام شد و هم برای ایمان. آن اندیشه، اندیشه تضاد علم و ایمان است. ریشه اصلی این اندیشه همان است که در عهد عتیق، سفر پیدایش آمده است؛ در باب دوم آیه 16 و 17 سفر پیدایش، درباره آدم و بهشت و شجره ممنوعه چنین آمده است: «خداوند آدم را امر فرمود و گفت از همه درختان باغ بیممانعت بخور، اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری؛ زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد». (مقدمهای بر جهانىبینی اسلامی، انسان و ایمان ج1ص19)
استاد شهید پس از نقد نگاه دین مسیحیت به علم و ایمان، جایگاه علم و ایمان در جهانبینی اسلامی را این گونه شرح میدهد: «علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم ابزار میسازد و ایمان مقصد، علم سرعت میدهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم مینماید که چه هست و ایمان الهام میبخشد که چه باید کرد...». (همان ص21) بنابراین نقش مسجد به عنوان مدرسه اولیه در جهان اسلام، حاوی جهان بینی دقیق اسلامی نسبت به جایگاه علم و ایمان است.
"گلدزیهر" مستشرق غربی در باب مکتبهای تعلیم و تربیت اولیه اسلامی، داستانهایی را نقل مینماید؛ از جمله اینکه، ام سلمه همسر پیامبر(ص) از یک آموزگار مکتب خواست تا چند بچه مکتبی برایش بفرستد تا در ریسیدن و بافتن پشم به او یاری دهند.
ام درداء صحابی زن بر لوحههایی جملات حکمت آمیز مینوشت تا شاگردانی که پیش او خواندن و نوشتن میآموزند از آن درس بگیرند. (تاریخ آموزش در اسلام ص50) این روایات تاریخی نشان دهنده عمومیت آموزش و پرورش در صدر اسلام است.
نهضت ترجمه و گسترش آموزش و مدارس اسلامی
دانشپروری اسلام و تسامح علمی آن باعث شد که مسلمین تا جایی که امکان دارد، با ولع و کوشش بسیار به آموختن و دانش اندوزی بپردازند؛ به همین جهت برای دستیابی به معارف علمی، تمدنهای دیگر دست به ترجمه کتابهای تمدنها و ملل دیگر زدند.
در همین دوره علاوه بر تشکیل حلقههای درسی برای تجزیه و تحلیل معارف ترجمه شده، حلقهها و مدارس بزرگی برای آموختن علوم اسلامی در بلاد مختلف تشکیل شد.
از مهمترین این حلقهها میتوان به مکتب و حلقههای علمی امامان شیعه -امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع)- اشاره کرد. چه اینکه در مکتب امام صادق(ع) چهار هزار نفر در علوم مختلف تلمذ کردند. (ن.ک الامام الصادق و المذاهب الاربعة)
مساعی این دو امام بزرگوار باعث تشکیل حوزه علمیه مدینه منوره شد که مواریث اولیه و اصلی علوم اسلامی از آن حوزه به یادگار مانده است. "دکتر ولایتی" در اینباره میگوید: «از خصیصههای حوزه مدینه این است که نخستین آثار تدوین شده در علوم مختلف قرآنی و اسلامی و فقه و کلام و غیره، به وسیله اساتید و شاگردان این حوزه بود... ؛ چنان که نخستین تفسیر قرآنی، نخستین اثر فقهی در مسائل گوناگون آن، نخستین پایه گذاری علم نحو، نخستین صحیفه حاوی مسائل حلال و حرام و غیره، به وسیله خود ایشان یا اصحاب دانشمندشان مانند ابوالأسود دوئلی و هشام بن حکم و امثال ایشان تألیف گردیده است». (نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ص25)
در باب نقش شیعه در گسترش تمدن اسلامی، میتوان به کتابهای مبسوطی که اختصاصا در این باب نوشته شدهاند مراجعه کرد؛ از جمله این کتابها میتوان به کتاب "تأسیس الشیعة" مرحوم سید حسن صدر و "الذریعة" شیخ "آقا بزرگ طهرانی" اشاره کرد.
بیت الحکمة، اولین مراکز سیستمی آموزشی
آنچنان که گذشت، اولین حلقههای علمی در جهان اسلام، در مساجد برگزار میشد؛ سپس با رشد و توسعه علم در جهان اسلام، در کنار مساجد، دانش سراها تأسیس شدند. ابن خلدون در کتاب مهم خود با نام مقدمه سیر تکامل سیستم آموزش و پرورش را در نقاط مختلف جهان اسلام تشریح مینماید.(مقدمه ابن خلدون ج2 ص143)
میتوان گفت نخستین مرکز مهم که به صورت دانشسرا برای تعلیم و تعلم دانش با محوریت دانشهای عقلی در جهان اسلام تأسیس شد، "بیت الحکمة"بود که به دستور مأمون، خلیفه عباسی در سال 200 هجری قمری مطابق با 815 میلادی در بغداد تأسیس شد. این مدرسه دارای کتابخانه و رصدخانهای بود که به مدرسه پیوسته بود.
«این مدرسه که با هزینه خزانه دولتی یا بیت المال اداره میشد، به صورت محل فراهم شدن دانشمندان و محققان و بالاخص مترجمان شایستهای بود که تقریبا تمام کتابهای علمی و فلسفی یونان را به عربی ترجمه کردند و به این ترتیب زمینه جذب شدن آثار علمی و فلسفی یونان را در جهان اسلامی آماده ساختند.
مقدار ترجمهای که از یونانی و سریانی و نیز پهلوی و سانسکریت در طول قرنهای سوم و چهارم توسط کسانی همچون حنین بن اسحاق و ثابت بن قره و ابن مقفع -که همه آنان دانشمندان و محققان صاحب صلاحیتی بودند - چندان زیاد بود که حتی امروزه شماره ترجمههای آثار ارسطو -یعنی آثار ارسطو و شارحان وی- که در زبان عربی موجود است، از شماره ترجمه به هر زبان دیگری بیشتر است».(علم و تمدن در اسلام ص56)
دلیل توجه به علوم عقلی در جهان اسلام، وجوب و لزوم دفاع از معارف اصیل اسلامی به روش عقلی در مقابل معارف دیگر ادیان بود؛ زیرا در دوره تأسیس بیت الحکمة، در جهان اسلام معارضههای بسیاری از سوی الهیات عقلی یهودی و مسیحی با معارف اسلامی صورت میگرفت و این مسأله تلاش عقلانی برای دفاع از معارف دینی را لازم مینمود.
نکتهای که در باب بیت الحکمة در اینجا قابل ذکر است، شبهاتی است که در سالهای اخیر در باب انگیزه تأسیس بیت الحکمة در جهان اسلام توسط خلفای عباسی، توسط عدهای تکرار میشود؛ مبنی بر اینکه خلفای عباسی با تأسیس بیتالحکمة قصد داشتند در خانه اهل بیت نبوت(ع) را ببندند؛ لذا این مدارس و مراکز علمی نه تنها خدماتی در جهان اسلام نداشتند، بلکه دست بشریت را از معارف الهی کوتاه کردهاند.
در این استدلال و مدعا اشکالات فراوانی وجود دارد که ریشه در عدم شناخت دقیق ماهیت علم توسط این افراد و نیز عدم معرفت به جایگاه ائمه اهل بیت(ع) در هندسه وجود شناختی عالم دارد؛ علم امری وجودی است که مانند نور خاصیت روشنایی بخشی دارد؛ لذا اگر چنانچه گزارهای علمی باشد، خالی از جهل خواهد بود و آن گزاره امری وجودی خواهد بود که لا علم و جهل نخواهد بود؛ حال اگر گزارهای علمی باشد، چگونه ممکن است مورد ردع و انکار ائمه اهل بیت(ع) که خود واسطههای وجودی در عالم هستند و خود بنیان گذاران علم در تمدن اسلامی بوده اند، قرار بگیرد؟! در این میان، نیّت شوم خلفای عباسی در این مطلب مدخلیتی ندارد.
استاد شهید مرتضی مطهری این شبهه را اینگونه به زیبایی مورد انکار قرار میدهند: «در اوایل قرن دوم هجری که آن همه شور و نشاط اسلامی برقرار بود و بازار اسلام داغ و پر رونق بود، یکمرتبه آن همه علوم خارجیها از ایرانی و رومی و هندی و یونانی و هر جا که دسترسی داشتند، ترجمه کردند و وارد دنیای اسلام نمودند.
علت این کار چه بود و چطور دنیای اسلام عکس العمل مخالف نشان نداد؟ علتش همین بود که این تعلیمات وجود داشت. این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصی بلاد چین هم کتابی پیدا میکردند، مانع نمیدیدند که ترجمهاش کنند... ! مثلا عبدالله مقفع، که منطق ارسطو را ترجمه کرد، در زمان امام صادق(ع) بود. از قبل از زمان امام صادق(ع) بلکه از زمان بنی امیه این کارها شروع شده بود، ولی در زمان امام صادق(ع) اوج گرفت.
در زمان هارون و مأمون و در عصر ائمه(ع) با چه شدتی علوم اوایل ترجمه شد. بیت الحکمة مدرسهای بود که در دنیای زمان خودش نظیر نداشته و بعدها هم کمتر برایش نظیر پیدا شده. ما در میان اخبار و احادیث ائمه خودمان -که این همه با چشم نقد به خلفا نگاه میکردند و انحرافات آنها را مکرر بازگو مینمودند و خلفا که این همه ملعون و مطرود شدهاند بر اثر این بوده که ائمه(ع)، این همه ملعونشان گفتهاند و شناختشان را درباره آنها چنین بیان داشتهاند- در یک حدیث نمیبینیم که این کار خلفا به عنوان یک بدعت تلقی شده باشد و بگویند که یکی از چیزهایی که اینها کار را خراب کردند این بود که علوم ملتهای کافر را از یونان و روم و هند و ایران ترجمه کردند و وارد دنیای اسلام نمودند و حال آنکه این در میان عوام، بهترین وسیله بود برای کوبیدن آنها؛ ولی ما حتی در یک حدیث ندیدهایم که این کار خلفا به عنوان یک بدعت و یک امر ضد اسلام تلقی شده باشد».(تعلیم و تربیت در اسلام ص188) سخنان استاد شهید در رد شبهه این افراد به خوبی راهگشا و روشنگر است.
در بیت الحکمة بسیاری از دانشمندان اسلامی پرورش یافتند و مساعی آنها باعث شد که مورخ علم بزرگی مثل "جورج سارتون" نام دانشمندان اسلامی را بر عصرهای علمی کتاب خود به عنوان "نشانههای یک دوره علمی" انتخاب نماید.(ن.ک مقدمه ای بر تاریخ علم ج1)
دارالعلمهای شیعی و تکاپوی علمی شیعیان
در آغاز سده چهارم هجری و در پی نفوذ و گسترش حکومت شیعی آل بویه در دستگاه خلافت عباسی و به قدرت رسیدن شیعیان، دانشگاهها و دانش سراهایی با رویکردهای شیعی در جهان اسلام با نام "دارالعلم" تأسیس شدند.
تأسیس دارالعلمهای شیعی در پیافول قدرت عباسیان و از میان رفتن بیت الحکمة، در دوران حکومت آل بویه به وجود آمدند. نکته مهمی که باید به آن اشاره شود این است که افول بیت الحکمة فقط به خاطر کاسته شدن از قدرت سخت عباسیان نبود، بلکه به دلیل افول و ضعف گفتمان غالب بیت الحکمة که همان گفتمان جهان شناختی معتزلی بود، روی داد.
این افول گفتمان معتزلی مطابق بود با دوران اوج و شکوفایی معارف شیعی بر اثر مساعی ائمه اهلبیت(ع) و تلاش شاگردان مبرّز ایشان مثل شیخ مفید و سید مرتضی و دیگران.
«ناگفته نماند که ویژگی شیعی بودن، نخستین دارالعلمها و بسیاری از دارالعلمهای بعدی و شیعه مسلک بودن مؤسسان آنها، هیچگاه موجب فروکاستن فعالیتهای این مؤسسات به صرف تبلیغات سیاسی و مذهبی خاص شیعه نبوده است».(دارالعلمهای شیعی و نوزایی فرهنگی در جهان اسلام ص18)
«در واقع ملاحضات تاریخی بر مینمایند که در موارد مربوط به تدریس علوم و معارف دینی در دارالعلمهای شیعی، هم از استادان شیعه مذهب و هم از استادان اهل سنت بهره گرفته میشد؛ چنانکه اگر در دارالعلم شاپور، ابن فضال شیعی و در دارالعلم فاطمیان، ابوالفضل جعفر شیعی به کار تدریس اشتغال داشتند. مواردی از تدریس علوم دینی و فقهی توسط استادان اهل سنت، به ویژه در دارالعلم فاطمیان نیز به چشم میخورد».(همان ص26)
علاوه بر تفاوتهای نرم افزاری دارالعلمهای شیعی با بیت الحکمة، این دو از نظر سخت افزاری نیز با هم تفاوتهایی داشتند؛ به این صورت که دارالعلمها علاوه بر ساختمانهای آموزشی و کتابخانه و...که بیت الحکمة نیز دارای آنها بود، مکانی برای اسکان طالبان علم غیر بومی و نساخان کتاب داشت و مکانی هم برای ارائه خدمات نوشتاری و ابزار کار علمی به دانشجویان در دارالعلمها در نظر گرفته شده بود.(تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری ج1 ص102)
یکی دیگر از ویژگیهای دارالعلمهای شیعی که بیت الحکمة فاقد آن بوده است، پراکندگی و وجود دارالعلم در نقاط مختلف جهان اسلام بوده است؛ از این جهت دارالعلمها داشتهایم و نه دارالعلم.
از جمله دارالعلمهای مشهور جهان اسلام، میتوان این دارالعلمها را شمرد: دارالعلم شاپور، دارالعلم فاطمیان، دارالعلم بنی عمار، دارالعلم شریف رضی، دارالعلم شریف مرتضی، دارالعلم ابن ابی البقاء، دارالعلم بنی حمدان، دارالعلم غرس النعمه و...
هر یک از این دارالعلمها دارای شاخصههای منحصر به فردی بودند، تا جایی که برخی از آنها دارای خدمات کتابداری شبانهروزی هم بودند.
دارالعلمها پس از سالها تولید علم و دانش در جهان اسلام، با افول قدرت حکومتهای شیعی از جمله آل بویه و فاطمیان مصر، رو به افول نهادند و تجربیات دارالعلمها به مدارس که سازوکار بعدی تعلیم و تربیت اسلامی بودند، منتقل شد.
نظامیهها اوج مدارس اسلامی
در جهان اسلام، در این دوره(مقارن با حکومت سلاجقه) مدارس بسیاری وجود داشت که هر کدام با مسلک و مرام و شیوه خاصی در سپهر مذهبی خاص، به تربیت شاگردانی اختصاص داشت؛ اما برای اولین بار با تأسیس نظامیه توسط خواجه نظام الملک طوسی -وزیر مشهور سلاجق- بود که پایه مدارس زنجیرهای در جهان اسلام نهاده شد. سبکی که امروزه نیز در مدارس علمیه شیعه و سنی هنوز پا برجاست.
«مدارس و مراکز علمی که به دستور خواجه در سرزمینهای شرقی اسلامی و قلمرو سلجوقیان تأسیس گردیده، ظاهرا بر دو گونه بوده است: یکی مراکزی که در حکم مدارس ابتدائی و متوسطه این زمان بوده است و عموما در شهرهای کوچک و قراء پر جمعیت دایر گردیده است، دیگر مدارس بزرگی که به منزله دانشگاهها و مراکز تعلیمات عالیه امروزی بوده و با امکانات وسیع و تشکیلات گستردهتری تأسیس شد و به سبب انتساب به نظام الملک به عنوان نظامیه مشهور گردید.
طرح تأسیس این مدارس را خواجه در نخستین سالهای وزارت خود در دوران پادشاهی آلب ارسلان(455-465ه.ق) به مورد اجرا در آورد. "حافظ ابرو" مولف زبدة التواریخ در اینباره مینویسد: روزی سلطان آلب ارسلان به نیشابور در آمد.
مجلسی از فقهاء بر در مسجد ایستاده بودند، سلطان فرمود که اینها چه کسانند؟ نظام الملک گفت اینها علماءاند... نظام الملک عرضه داشت که اگر اجازت بود، در هر شهری موضعی بنا نهند که آن جماعت در آن نشینند و از برای ایشان وظیفه مقرر کنند تا ایشان به فراغت به تحصیل مشغول توانند بود و دعای دوام دولت سلطان گویند! سلطان اجازه فرمود و نظام الملک به اطراف نوشت به بنیاد مدارس و چنین گویند که هفتاد مدرسه در آن سال از مال سلطان ساختند».(مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن ص69)
تعداد دقیق نظامیهها مشخص نیست، اما در خلال سخنان مورخان میتوان به این موارد اشاره کرد: نظامیه بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان، بصره، مرو، آمل، موصل، طوس.
مدارس نظامیه دانشمندان بسیاری را به جهان علم تقدیم نمود که برای نمونه نظامیه بغداد در دوران سیصد ساله فعالیت خود، دانشمندان بسیاری را پروراند که تعداد آنان سر به صدها نفر میزند. از جمله این افراد میتوان از سعدی شیرازی شاعر بزرگ پارسی یاد کرد که خود در باب تحصیلش در نظامیه میگوید:
مرا در نظامیه ادرار(شهریه) بود شب و روز تمرین و تکرار بود(بوستان)
با افول خورشید عالم تاب تمدن اسلامی به دلیل مشکلات داخلی در جهان اسلام، اختلافات مذهبی و هجومهای خارجی به خصوص حمله مغلان به جهان اسلام، مدارس و مراکز علمی هم دچار زوال و انحطاط گشت. هر چند این زوال و انحطاط پس از حملات مغولان و تیمور لنگ، با مساعی افرادی همچون خواجه نصیرالدین طوسی، بانی رصد خانه مراغه -که مرکز علمی کامل و پیشرفتهای بود- تا حدی جبران شد، اما دیگر هیچگاه به دوران اوج و شکوفایی خود باز نگشت.
مدارس و مراکز علمی در جهان اسلام، پس از دوران شکوفایی به صورت محدودتری به فعالیت خود ادامه دادند تا در دوران جدید، با تأسیس مدارس مدرن که دارای برنامههایی بر گرفته ازغرب بودند، فقط محدود به حوزهها و مدارس علوم دینی شدند.
آسیب شناسی و دلایل این جایگزینی، خود بحثی مفصل و لازم است که در محدوده این مقاله نیست و مجالی فراختر میطلبد؛ اما میتوان علة العلل و هسته مرکزی آن را "سکولاریزاسیون" دانست.
نتیجه گیری
اینک که سخن از چیرگی سبک تعلیم و تعلم غربی بر مدارس و مراکز علمی قدیم رفت، خوب است که به مقایسه مراکز علمی در دوران زرین تمدن اسلامی و مدارس اروپا در قرون تاریک وسطی بپردازیم.
به طور قطع خانم "زیگرید هونکه" به بهترین وجه این تفاوتها را برشمرده است: «آیا اهمیت آن احتیاج به بیان دارد؟ ظاهرا آری، وقتی انسان به اروپای مرکزی در قرنهای 9 و10 و 11 و 12 میلادی با حداقل 95 درصد بیسواد فکر میکند. هنگامی که "کارل کبیر" سر پیری به خود زحمت میدهد که این هنر مشکل و کمیاب، یعنی نوشتن را بیاموزد، در همان زمان و حتی صد سال بعد هم اشراف اروپا افتخار میکردند که نوشتن نمیدانند و در دیرها فقط چند نفر راهبان بلد بودند که قلم به دست گیرند.
پیش میآمد که در تمام بخش دیر "سنت گان" در حدود(1291 م) حتی یک رهبان هم نوشتن بلد نبود. در همین زمان در هزاران هزار مدرسه اسلامی در شهرها و دهات، پسران و دختران از شش تا یازده ساله روی فرشهای کوچکشان زانو میزدند و با مرکب متمایل به قهوهای، حروف و اعداد را روی لوحهای تختهای آغشته به موم نقش میکردند تا قدم به قدم به سوی دستور زبان و صرف و نحو آن به جلو میرفتند».(فرهنگ اسلام در اروپا ص399)
خانم هونکه سپس با اشاره به نقش محوری قرآن در تعلیم و تعلم اسلامی ادامه میدهد:«اینجاست که دوباره بین شرق و غرب درهای عمیق نمودار میشود: کتاب مقدس عیسی فقط با کشیشها سر و کار دارد؛ این کتاب با آدمهای معمولی حرف نمیزند. تنها روحانیان آن کتاب را میخوانند و زبان وحی را میفهمند».(همان ص400)
بنابر این نقل، بر خلاف تمدن اسلامی که تعلیم و تربیت به دلیل همگانی بودن پیام قرآن، برای همه اقشار جامعه توصیه میشد، در اروپا آموزش فقط مخصوص کلیساییان بود.
هونکه در ادامه میگوید:«برای ملت مسیحی آن دوران، نه تنها ضرورت آموختن زبان و خط لاتینی وجود نداشت، بلکه تعلیمات عمومی به کلی مردود بود. اما کشورهای اسلامی جز این بودند؛ حکومت اسلامی علاقهمند بود که امور رعایا در مسیر طبیعی و صحیح قرار گیرد.
بچههای طبقات مختلف به مدارس ابتدائی میرفتند، آن هم در مقابل مبلغ کمی که برای همه امکانپذیر بود و از زمانی که حکومت معلمین را بر سر کار میگمارد، برای افراد بیبضاعت، مدرسه بدون شهریه بود.در بعضی از نواحی که اصلا آموزش مجانی بود، مثلا در اسپانیای اسلامی اضافه بر هشتاد مدرسه که در قرطبه وجود داشت، الحاکم دوم در سال(965م) بیست و هفت مدرسه دیگر برای افراد بیبضاعت ساخت».(همان ص400)
زیگرید هونکه سبک و برنامههای درسی مدارس و دانشگاههای اسلامی در قرن دهم میلادی را سرمشق اساسنامه و سیستم تعلیمی در بهترین کالجهای آلمان و انگلستان در حال حاضر میداند.(همان ص400)
وی در کتاب خود نقاشی کهنی از مدارس اسلامی آورده که در آن زنی به طالبان علم، اعم از زن و مرد، درس میدهد و این در زمانی است که مردان اروپایی هم از نعمت سواد و دانش بیبهره بودند، چه رسد به زنان آنان. (همان ص403)
یکی دیگر از مسائلی که هونکه به عنوان شاخصه آموزش در مدارس و دانشگاههای اسلامی بر میشمرد، مسأله مدرک و سند تحصیلی است؛ او در این باره میگوید: «[در تمدن اسلامی] هر اجازه نامهای که در دست محصل میبود، در عین حال سندی بود دال بر قدرت علمی او در مورد مطلب ذکر شده در آن، پس هر کسی که جواز میگرفت، اجازه و حق رسمی تعلیم آن درس را دریافت کرده بود.
بنابراین رسم "حق مؤلف" که سنّت مسلمین بود و در مدارس عالی اسلامی به شکل جواز درس عمومیت یافت، با برقراری تشکیلات در مدارس عالی در اروپا، به دانشگاههای اروپا راه یافت.
این جواز درس در مدارس عالی اسلامی، در دانشگاههای اروپا لیسانس نامیده شد... و احتمالا مدرک دیگری که در دانشگاههای اروپا داده میشد، از همان اجازه تدریس، که در مدارس عالی اسلامی مرسوم بوده و آن را "حق الرویة" میگفتند، گرفته شده است».(همان ص406)
صاحب کتاب "خورشید الله بر فراز مغرب زمین" الگوی دانشگاههای بزرگ امروز در مغرب زمین را دانشگاههای اسلامی در قرون زرین تمدن اسلامی میداند و میگوید«مسلمانان با دانشگاههایشان، که از قرن نهم میلادی شکوفایی داشت... اروپا را به فکر دانشگاه انداخت و زمینه را فراهم کردند.
مراکز علمی اسلامی برای شغلهای این دنیا و علم به طور کلی، نمونهای را در برابر چشم اروپا قرار داد. مسلمانان با دادن رتبهها و درجات انجمن علمی(آکادمی) به افراد و با تقسیم بندی دانشگاهها(فالکولته) و با روش تدریس خود، به اروپا سرمشق دادند. آنان نه تنها سازماندهی دانشگاه، بلکه مواد درسی آن را هم به مغرب زمین دادند.(همان ص406)
تمام این ثمرات و فوائد در سایه تمدنی به وجود آمد که کتاب مقدس آن، استفهامی انکاری به این صورت دارد که: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»؛ این کلید هر پیشرفت و حرکت علمی و تکاملی است.
منابع:
1- تاریخ تمدن - ویل درانت
2- مقدمه بر تاریخ علم - جرج سارتن - غلامحسین صدری افشار
3- نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران - علی اکبر ولایتی
4-شیوایی و شیدایی - محمد حسین ساکت
5-فرهنگ اسلام در اروپا - زیگرید هونکه - مرتضی رهبانی
6علم و تمدن در اسلام - سید حسین نصر
7- تعلیم و تربیت در اسلام - مرتضی مطهری
8- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی - مرتضی مطهری
9-تاریخ آموزش در اسلام - احمد شبلی - محمد حسین ساکت
10- کارنامه اسلام - عبدالحسین زرین کوب
11- تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری - آدام متز - علیرضا ذکاوتی
12- دارالعلم های شیعی و نوزائی فرهنگی در جهان اسلام - محمد کریمی زنجانی اصل
13مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن - نور الله کسایی
14- العلم محسن فیض کاشانی
15- مقدمه ابن خلدون - محمد پروین گنابادی
16- کامل مبرد
نویسنده: هادی شاملو
منبع: خبرگزاری رسا